کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل







اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    



آخرین مطالب


  • یکسان سازی انواع بیمه در راستای برابری حقوق شهروندان- قسمت ۲
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی نهاد داد و ستد بین ‌المللی در عصر پیامبر ...
  • دانلود مقاله مبنای نظری وابستگی به مواد مخدر-سبک های مقابله ای
  • تپایان نامه در مورد دریس اثربخش
  • نقش رسانه ها در بزهکاری و پیشگیری از وقوع آن- قسمت ۶
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع : جنسیت و نارضایتی بدن
  • دانلود پایان نامه روانشناسی با موضوع نظریه های تنظیم هیجان
  • دانلود پایان نامه درباره جرایم اینترنتی
  • بدانلود پایان نامه ورس اوراق بهادار تهران
  • کپایان نامه با موضوع ادر ثابت
  • پایان نامه : خصوصیات افراد دارای مهارت های اجتماعی
  • تبیین اثر بخشی تیمی بوسیله هوش هیجانی و رهبری تحول گرا در شعب بانک های استان گیلان- قسمت ۴
  • دانلود فایل ها در رابطه با بررسی تأثیر گرایش کارآفرینانه و تعهد سازمانی بر عملکرد صادرات تبیین ...
  • پایان نامه روش‌های درمانی اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی
  • استفاده از منابع پایان نامه ها درباره :ارزیابی تنوع مورفولوژیکی، ژنتیکی و فیتوشیمیایی جمعیت های آویشن کوهی ...
  • مقاله تصویر بدنی
  • مدح پیامبر ص در شعر شعرای عصر عباسی- قسمت ۱۶
  • دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع تعیین-دقیق-موارد-پرداخت-دیه-از-بیت‌المال-به-جهت-اهمیت-ارتباط-آن-با-نیازهای-اقتصادی-جامعه-و-بیان-قلمرو-و-شرایط-و-نحوه-اجرای-آن
  • پژوهش های پیشین با موضوع بررسی تأثیر غلظت های مختلف ازت و نسبت های نیترات به آمونیوم روی ...
  • زیست- فایل ۲۶
  • حقوق مالکیت ادبی و هنری در آثار تلویزیونی- قسمت ۱۳
  • پایان نامه حقوق دریاها/:مفهوم حقوق ممتاز دریایی
  • مدل تعالی سازمانی
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • کتاب شناسی دستور زبان فارسی دوره معاصر- قسمت ۵۰
  • مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان (۲)- قسمت ۵
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع : ذهن آگاهی و آسیب‌شناسی
  • اثر تیمول، نایسین و اسید لاکتیک بر روی لیستریا مونوسایتوژنز تلقیح شده به قطعات مرغ۱
  • مپایان نامه درباره سئولیت بین المللی دولت
  • پایان نامه درباره جوجه های نر
  • بررسی ارتباط عوامل صاحبکار با بودجه زمانی و مقایسه ساعات بودجه شده و گزارش شده و تجزیه و تحلیل انحرافات بودجه زمانی در سازمان حسابرسی- قسمت ۴
  • پایان نامه : شیوه های مو اجه با انسان خشمگین
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی اثر فرآورده‌ها ی کفیر موجود در بازار ایران بر ...
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • ارائه یک چارچوب استراتژیک برای نظام مبادلات پیمانکاری فرعیspx در سازمان های بزرگ ...
  • دانلود پایان نامه مدیریت درباره ارزیابی عملکرد سازمان شهرداری ها و دهیاری های کشور
  • دانلود مطالب پایان نامه ها در مورد صلاحیت ترافعی دیوان بین المللی دادگستری با تأکید بر دعاوی ایران- ...
  • راهنمای نگارش مقاله با موضوع مدخلی بر علوم تصمیم گیری- فایل ۶
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت
  • Materialدانلود پایان نامه با موضوع s
  • تحقیقات انجام شده در مورد : بررسی نقش تعهد و تصویر شرکت بر رابطه بین رضایت و اعتماد ...
  • مقاله : علائم و نشانه‌های دروغگو
  • فایل پایان نامه : مهارت های هماهنگی دیداری کودکان
  • بررسی عوامل مرتبط با فرآیند تصمیم گیری خریداران کالاهای لوکس در شهر مشهد- قسمت ۱۹
  • فپایان نامه درباره زون‌کنشی بزرگ‌سال
  • جستجوی مقالات فارسی – کاربرد تکنیک های تصمیم گیری در تدوین استراتژی های نوآورانه یک شرکت …
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع : تئوری حرکت آفرینی (موویژنی) : بارش
  • پایان نامه استرس های ناشی از شغل





  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




    جستجو




     
      رابطه مهارت‌های هیجانی و امنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین شهر رودان- قسمت ۶ ...

     

    • انعطاف پذیری : توانایی منطبق ساختن عواطف، افکار و رفتار با موقعیتها و شرایط دائما در حال تغییر است .این مهارت هیجانی به توانایی کلی فرد در سازگاری با شرایط نا آشنا ، غیر قابل پیش بینی و پویا بر می گردد. افراد انعطاف پذیر افرادی فعال ، زرنگ و همیار هستند.
    • تحمل فشار : توانایی مقاومت در برابر رویدادها و موقعیت های فشارزا بدون توقف از طریق سازگاری فعال و مثبت در برابر فشار. این توانایی به معنی پشت سر گذاشتن موقعیتهای مشکل ساز بدون از پا در آمدن است. این توانایی مبتنی می باشد بر:
    • قابلیت انتخاب روش هایی برای سازگاری با فشار

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

     

    • تمایل خوشبینانه به تجارب جدید و تغییرات جدید و تمایل به داشتن توانایی غلبه بر مشکل موجود
    • این احساس که شخص می تواند موقعیت فشارزا را کنترل کند یا بر آن تاثیر بگذارد .
    • کنترل تکانهتوانایی مقاومت یا به تاخیر انداختن تکانه، سائق یا وسوسه انجام عملی است. این توانایی در پذیرش تکانه های پرخاشگری، خود دار بودن و کنترل خشم، پایین بودن تحمل نا کافی، ناتوانی در کنترل مشکلات، فقدان خود کنترلی، آزارگری و رفتارهای تند و غیر قابل پیش بینی تجلی می کند .
    • خوش بینیتوانایی نگاه کردن به طرف روشن تر زندگی و حفظ یک نگرش مثبت حتی در رویارویی با بد اقبالی است. خوشبینی نشان دهنده امید به زندگی و رویکرد مثبت به زندگی روزمره است .
    • شادکامیتوانایی راضی بودن از زندگی خود،لذت بدن از خود ودیگران وشاد بودن است. این توانایی شامل رضایت از خود،خشنودی کلی وتوانایی لذت بردن از زندگی است.(علی نژاد، ۱۳۸۶)

     

    ۲-۳٫ موضع گیری نظری درخصوص امنیت عاطفی
    ۲-۳-۱٫ مفهوم امنیت
    از جمله نیازهای اساسی بشرکه دربیشتر نظریه های روان شناسان و نیز پژوهش های آنان درباره خصوصیات انسان، مشاهده می گردد،نیاز به امنیت است
    امنیت عبارت است ازآزادی نسبی ازخطر.ایمنی عبارت است از: ۱- آسایش خاطرناشی ازاطمینان شخص به ارضای نیازمندی ها وخواهش های خود.۲- اطمینان ازاین که هیچ کس او را تهدید نمی کند.به عبارتی امنیت:
    الف- حالتی است که در آن، ارضای احتیاجات و خواسته های شخصی انجام می یابند،
    ب- احساس ارزش شخصی،اطمینان خاطر،اعتماد به نفس و پذیرش ازطرف گروه است.
    برخلاف احساس امنیت، ناایمنی وضع یاحالتی است که درآن آسایش خاطر وامنیت شخصی، دست خوش تهدید است.ناایمنی،احساس بی یارو یاوری، بیچارگی،عدم محافظت وناشایستگی درمقابل اضطرابهای گوناگون است،که شخص به علت عدم توانایی درتصمیم گیری وشک وتردید از لحاظ هدف ها، ایده آل ها، استعدادهای شخصی، و روابط با افراد دیگر با آن مواجه می گردد. امنیت حالتی است که در آن قدرت یا پیروزی بدون مبارزه، حاصل می شود.هم چنین، امنیت حالتی است که در آن ارضای نیازها وتمایلات تضمین شده است.
    مزلو (۱۹۷۰) تأکید می کند که هر یک از نیازهای عاطفی، شناختی و بیانی یک ارزش به شمار می رود، این نکته همان قدرکه در مورد عشق به حقیقت یا به یقیین صدق می کند، درباره علاقه به ایمنی نیز صادق است. احساس ناایمنی نه تنها انگیزه و محرک سودمندی نخواهد بود، بلکه استعداد فرد را در رو به روشدن وحل کردن مشکلات وخطرات نیزمحدود می نماید.نابهنجاری های روانی و رفتاری درانسان هنگامی شروع می شود که احساس ناایمنی بر وجود او حاکم گردد. احساس ناایمنی می تواند از جنبه های مختلف زندگی، شغلی، تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی نمود پیدا کند و با متغیرهای سن، جنس، دین، تأهل، شغل، رشته تحصیلی، شدت یا کاهش یابد. احساس ناایمنی را می توان در دوره های مختلف سنی مشاهده کرد.
    جامعه خوب، باثبات، آرام و تحت اداره صحیح، معمولاً به حد کافی موجبات امنیت خاطر اعضایش را در مقابل تغییرات ناخوشایند اقتصادی واجتماعی،تغییرات شدید اقلیمی، تهاجمات جنایی، قتل، آشوب، ظلم ونظایر آن فراهم می آورد.
    در این میان مزلو، روان شناس معروف انسان گرا از اولین کسانی بود که در این زمینه نظریات اساسی ارائه نموده است. برای روشن نمودن مفهوم ناایمنی او چهارده نشانه فرعی یا عناصر اجزایی این احساس را برشمرد که عبارت بودند از:
    ۱- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه دیگران نبودن، با سردی و بدون عاطفه با او رفتار کردن و داشتن احساسات نفرت آمیز و خصمانه نسبت به دیگران،
    ۲- احساس تنهایی، انزوا و دوری از دیگران،
    ۳- احساس این که همیشه در معرض خطر قرار دارد، احساس مداوم از تهدید، خطر و اضطراب،
    ۴- ادراک دنیا به عنوان مکانی تاریک، خصمانه و خطرناک، دنیایی که قانون جنگل در آن حکم فرما است، ۵- دیدن دیگران به عنوان افراد بد، شیطانی، تهدید کننده، خودخواه و خطرناک،
    ۶- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل خصمانه زیاد نسبت به دیگران،
    ۷- عموماً بدبینی، تمایل به این که همه چیز به طرف بدی است،
    ۸- گرایش به ناخشنودی و نارضایتی شدید از خود محیط،
    ۹- احساس تنش، تنیدگی، فشار، کشمکش درونی توأم با عوارض و حالاتی مانند عصبی، پرخاشگری و خستگی،
    ۱۰- علاقه اجتماعی، مهربانی، علاقه در دیگران و همدلی،
    ۱۱- احساس گناه و شرمندگی شدید، سرزنش زیاد، دلسردی، یأس و ناامیدی و تمایل به خودکشی،
    ۱۲- اختلال در سیستم احساس ارزش و پذیرش خود، مانند نیاز شدید به قدرت و مقام اجتماعی، افتخارات، جاه طلبی، پیشرفت اجتماعی، پرخاشگری، ثروت، کلّّّیت، رقابت و بالعکس احساسات خودآزاری، حقارت و اتکای شدید و وابستگی زیاد به دیگران، احساس ضعف و بیچارگی، و درماندگی و تسلیم شدن در برابر ناملایمات،
    ۱۳- گرایش به عبیب جویی زیاد و بیش از حد و خرده بینی وسواسی نسبت به خود و به ویژه عیوب و ضعف هایش،
    ۱۴- داشتن امیال دایمی و شدید برای یافتن امنیت به صورت هدف های مکرر و متغیر و کاذب و ناقص و گاه هدف هایی که با هذیان و توهم همراهند.
    طبق تعریف کردوا و اسکات (۲۰۰۱) امنیت عاطفی، احساس امنیت وآسودگی نسبت به آسیب پذیر بودن دربافت یک رابطه معین می باشد.
    ۲-۳-۲٫ مفهوم امنیت عاطفی
    امنیت عاطفی، حالتی را گویند که در آن شخص از ارضای نیازهای عاطفی خود، به ویژه ارضای نیاز خود به محبوب بودن، احساس اطمینان کند.. احساس امنیت عاطفی بستگی دارد به محبت و عطوفت، مقبولیت و ثبات روابط. احساس امنیت عاطفی به توانایی احساس امنیت و اطمینان، زمانی که شخص درگیر یک رابطه صمیمانه با یک شریک عشقی است، اطلاق می شود، به این شرط که با اینکه فرد آسیب پذیر است، ترس از پیامد هیجانی منفی تجربه نشود (کردوا،۲۰۰۷). مهم است که توجه شود که برای شروع فرایند صمیمیت، وجود آسیب پذیری ضروری است و اینکه آسیب پذیری در یک بافت آرامش بخش و اطمینان بخش، فرایند ایجاد احساسات امنیت عاطفی را خلق می کند (کردوا،۲۰۰۷).
    کردوا و اسکات (۲۰۰۱) به منظور سهولت در مشاهده امنیت عاطفی در تحقیقات تلاش کردند که آن را با واژه های رفتاری تعریف کنند. آن ها امنیت عاطفی را به عنوان نتیجه تعاملات بین زوج هایی که رفتارهای صمیمانه و احساسات مثبت را در روابطشان تجربه می کنند، مفهوم سازی می کنند. این احساسات، تجربیاتی درونی هستند که در طول زمان به علت صمیمیت و پاسخ گویی عاطفی زوجین به یکدیگر بر انگیخته می شوند و حاصل آن ها احساس آرامش و امنیت عاطفی است. اگر تجارب انباشته شده در طول زمان در یک رابطه صمیمانه غنی باشد، سرانجام امنیت عاطفی بوجود می آید (آسایش در مورد آسیب پذیر بودن به جای ترس از ضربه خوردن یا طرد شدن از سوی همسر) (کردوا و اسکات، ۲۰۰۱).
    اولسن (۲۰۰۶) امنیت عاطفی را به احساس امنیت فرد در یک رابطه عاطفی تعریف می کند و آن را به عنوان ملاک صمیمیت در نظر می گیرد. بعضی از محققان به توضیح این موضوع پرداخته اند که چگونه امنیت عاطفی که یک زوج در رابطه شان تجربه می کنند، به میزان مهارت های هیجانی آن ها مربوط می شود. در این دیدگاه امنیت عاطفی به عنوان پدیده ای اکتسابی در نظر گرفته می شود که بیشتر به رضایت افراد از رابطه شان نزدیک است (دوریان و کردوا،۲۰۰۴). آن ها یک نظریه رفتاری از صمیمیت را ارائه دادند که روشن می کرد چگونه سطوح بالای مهارت های هیجانی درون یک رابطه، رابطه را برای طرفین از این نظر که از دیگری آسیب نبینند، ایمن می کند و رضایت و امنیت عاطفی را به ارمغان می آورد. از سوی دیگر امنیت عاطفی نقش مهمی در حفظ و بالا نگه داشتن رضایت زناشویی دارد (سیمپسون، هاگ و اشنایدر،۲۰۰۶).
    ۲-۳-۳٫ عوامل تاثیرگذار بر امنیت عاطفی
    به صورت کلی، ایجاد امنیت عاطفی منوط به شکل گیری اعتماد بین فردی در رابطه زوجین است، به گونه ای که اولا زوجین طرف مقابل را در زندگی خود شریک بدانند، دوما رابطه زوجین به گونه ای باشد که وابستگی ایمنی بین طرفین بوجود آید و سوما اینکه تعهد و وفادرای فزاینده ای که همراه با تقویت های مثبت است، در زوجین مشاهده شود (گریف و مالهرب،۲۰۰۱).
    از جمله موضوع های شناخته شده که می تواند بر امنیت عاطفی زوجین تاثیرگذار باشد عبارتند از: رابطه جنسی، رابطه خویشاوندی، دوستان، فرزندان، مصرف مواد مخدر، نحوه صرف اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، خیانت جنسی، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، مشکلات مادی، سوء استفاده بدنی (مانند کتک زدن)، مشکلات ارتباطی، (گفت و شنود)، ازدواج در سنین پایین، درگیری های شغلی (ومبل[۱۰۲]، ۱۹۶۹، پیتمن[۱۰۳]، ۱۹۸۹؛ به نقل از سیمپسون و همکاران،۲۰۰۷).
    عواملی که در ایجاد و میزان امنیت عاطفی در رابطه زناشویی موثر است به شرح زیر می باشد:
    ۲-۳-۳-۱٫ ویژگی های شخصیتی
    درک افراد از همسرشان با توجه به رفتارها و ویژگی های شخصیتی او که شامل مواردی نظیر بدخلقی، کله شقی، افسردگی، لجبازی، حسادت، اجتماعی بودن، منزوی بودن و… می شود، می تواند ازعواملی باشد که امنیت عاطفی را درهمسرتحت تاثیر قرار دهد.معمولا اختلافات شخصیت افراد با چشم اندازهای متفاوت آنان ارتباط دارد.هرکدام از همسران خود را منطقی وانعطاف ذیر ودیگری را غیرمنطقی و سرسخت می پندارد. بسیاری از برخوردها ناشی از طرز تلقی شخصیتی زن وشوهراست.یکی باعینک شفاف خوش بینی به حوادث می نگرد و دیگری با عینک تار بدبینی. شخص مستقل پیشنهاد کمک را نشانه تحقیر یا فقدان اعتماد می داند، حال آنکه انسان وابسته آن را به حساب توجه و علاقه می گذارد. انسان مستقل جدایی را مترادف با آزادی می داند و حال آنکه برای انسان وابسته، جدایی نشانه انزوا و تنها ماندن است. همه این موارد به طرق مختلف امنیت عاطفی زوجین را تحت الشعاع قرار می دهد (ناوک،۲۰۰۷).
    ۲-۳-۳-۲٫ ارتباط
    رابطه خوب وسالم زناشویی مبتنی برعشق است. عشقی مسئولانه که بدنبال رابطه ای مسئولانه ایجاد می شود. رابطه ای مبتنی بر مساوات و برابری دو انسان که هردو سعی شان فراهم کردن امکانات رشد و شکوفایی دیگری است. بطور کلی برقراری رابطه به دو صورت کلامی و غیر کلامی است.ارتباطات کلامی، بخش عمده ای از ارتباطات را شامل می شود. بسیاری از زوج ها در انتقال امیال و احساسات خود به یکدیگر با دشواری روبرو هستند و خواسته هایشان را طوری به طرف مقابل منتقل می کنند که گویی به دو زبان متفاوت صحبت می کنند. در این شرایط هرگز عجیب نیست که دچار سوء تفاهم شوند (میرجین،۲۰۰۳). زوج هایی که از زندگی زناشویی خوبی برخوردار نیستند، در مقایسه با زوج هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند، در درک نقطه نظرات واقعی یکدیگر با دشواری بیشتری روبرو هستند. با آنکه هردو خواهان تشریک مساعی هستند، ناتوانی در مبادله و انتقال پیام، آنها را در رسیدن به توافق های مهمی نظیر تقسیم وظایف و رسیدگی به فرزندان محروم می کند. در مواقعی می توان ریشه های مشکل را در حساسیت بی حد و روحیه تدافعی جستجو کرد. افراد با گرفتن حالت تدافعی، از دیدن و یا شنیدن آنچه دوست ندارند مصون می مانند. در نتیجه قادر نخواهند بود به ارتباط سالم برسند و این نهایتا باعث نا امنی در زندگی زناشویی می شود (بک، ۱۹۸۷، به نقل از روشنی،۱۳۹۰).
    ۲-۳-۳-۳٫ حل تعارض
    در یک ازدواج موفق، زن و شوهر متعهدند که بر سر تفاوت های خود به توافق برسند، در تضاد و اختلاف باقی نمانند و بجای بحث و مخالفت برای مصالحه و صمیمیت تلاش کنند. با هم گفتگو کردن بخشی از تماس و مصالحه است. زوج های موفق نیز باهم درگیر می شوند اما با اختلافات خود برخورد منصفانه می کنند. ظرفیت قبول اختلاف، نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است. در خانواده های مساله دار، مسائل را انکار می کنند و یا می پذیرند که با هم مخالفت نکنند و یا اینکه لب از سخن می بندند و منزوی می شوند. از آنجا که هر شخص، انسان منحصر به فردی است و از آنجا که مقررات نظام هر خانواده متفاوت است، اختلاف امری نا گزیر است و صد البته که نحوه برخورد با این تفاوت ها و حل تعارضات، در میزان امنیت عاطفی بسیار موثر است (برادشاو، ۱۹۹۹، به نقل از میرجین و کردوا،۲۰۰۷).
    ۲-۳-۳-۴٫ مسائل مالی
    مسائل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات نا امنی در روابط را فراهم می کند. با توجه به نقش دخل و خرج می توان انتظار داشت که فعالیت مشترک زن و شوهر در تحصیل اسباب معاش و پرداخت هزینه ها بر وحدت و یکپارچگی میان آنان بیافزاید. در زمینه دخل و خرج، اغلب با انواع مشغله های ذهنی در خصوص انصاف، کنترل و رقابت و سایر مبانی سمبلیک که به فعالیت های مشترک لطمه می زند، برخورد می کنیم (هیل،۲۰۰۵). بسیاری از زوج ها بر سر چگونگی مخارج با یکدیگر اختلاف دارند. زن و شوهر باید در کار بودجه بندی و خرج درآمد های خانواده از سیاستی استفاده کند که بر اساس آن از بروز لجبازی و اقدامات تلافی جویانه اجتناب شود (باکوم و اپستین،۱۹۹۰).
    ۲-۳-۳-۵٫ فعالیت اوقات فراغت
    بسیاری از زوج ها از این شکایت دارند که به قدر کافی با هم وقت صرف نمی کنند. مشکل اصلی در واقع مدت با هم بودن نیست، بلکه مسئله این است که فرصت با هم بودن چگونه می گذرد، کم توجهی زن و شوهر به راضی کردن یکدیگر، برای زندگی مشترک بسیار مضر است. زن و شوهر از همدیگر انتظاراتی دارند. انتظار اینکه اوقاتی را نیز به همدیگر اختصاص دهند. عدم توجه به این مسئله عاملی برای ایجاد احساس ناامنی عاطفی در زوج ها می شود (بک، ۱۹۸۷، به نقل از فابرت و شولی،۱۹۹۶).
    ۲-۳-۳-۶٫ رابطه جنسی
    به اعتقاد بسیاری، رابطه جنسی زن و شوهر یکی از مهم ترین علل تعیین کننده امنیت عاطفی بین آن ها است. در هیچ بخشی از روابط زناشویی، معنای سمبلیک آن تا این اندازه فعال و نقش آفرین نیست. اختلاف میان زن و شوهر، در زمان و کیفیت این رابطه نمایان است. احساس صمیمیت و مورد پذیرش بودن که در رابطه جنسی تجربه می شود، تضعیف کننده ناامنی عاطفی روابط زناشویی است. از سوی دیگر، کاهش میل جنسی و در نتیجه عملکرد جنسی ممکن است به حساب تخفیف عشق و محبت گذاشته شود، در نتیجه دایره بسته ای شکل می گیرد که از یک سو این پیام را به طرفین می دهد که مانند قبل برای دیگری جذاب نیستند و از سوی دیگر باعث فاصله بیشتر زوجین شده و امنیت عاطفی آن ها را کاهش می دهد (دوریان و کردوا،۲۰۰۴).
    ۲-۳-۳-۷٫ نقش های مربوط به برابری زن و مرد
    اعتقادات، احساسات و نگرش های افراد، سهم و نقش های مختلف زناشویی در خانواده را نشان می دهد. کار بسیاری از زوج ها بر تقسیم وظایف و اینکه زن و شوهر هر کدام موظف به انجام چه مسئولیت هایی هستند به اختلاف برمی خورند. با بی اعتبار شدن تدریجی نقش های سنتی زن و مرد، تعیین مسئولیت های زن و شوهر در قبال هم دشوار است. از دیرباز بر اساس یک رسم متداول نقش مرد در خانواده، تحصیل درآمد و نقش زن انجام کارهای خانه و نگهداری از بچه ها بوده است. اما وقتی هر دو بیرون از منزل کار می کنند، زن اغلب مسئولیت دوگانه ای پیدا می کند. با توجه به تحولات تدریجی و موقعیتی که امروزه فراهم آمده، زن و شوهر در کار تامین درآمد و انجام وظایف خانه داری باهم مشارکت می کنند. این تحول با آنکه در زمینه هایی اسباب تحکیم پیوندهای زندگی زناشویی را فراهم کرده، در بعضی زمینه ها و بخصوص در مواردی که نقش ها نامشخص و درهم شده اند، اشکالاتی بوجود می آورد. گاه زن و شوهر در انجام وظایف و مسئولیت ها کارشان به بحث و اختلاف می کشد و یکدیگر را به زیر پا گذاشتن پیمان نامه ازدواج متهم می کنند که این خود امنیتی که آن ها در رابطه شان تجربه می کنند را زیر سوال می برد (ویتاکر،۱۹۹۳؛ نقل از هیل،۲۰۰۵).
    ۲-۳-۴٫ دیدگاه های مطرح شده پیرامون امنیت عاطفی
    ۲-۳-۴-۱٫ دیدگاه رشدی[۱۰۴] فارمن[۱۰۵]

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

    موضوعات: بدون موضوع
    [یکشنبه 1399-12-17] [ 10:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      محتوای کتاب علوم تجربی پایه ی چهارم ابتدایی- قسمت ۱۹ ...

    به عبارت دیگر اگر یک دانش آموز، کشاورز، مکانیک کارگر معمولی ساختمانی می شود بتواند در حل مسائل خود به روش علمی عمل کنند.(کتاب معلم چهارم دبستان ،۱۳۸۱ ،ص ۱ )
    اهمیت آموزش علوم تجربی در مقطع ابتدایی
    فراگیری علوم تجربی به کودکان کمک می کند تا روش های شناخت دنیای اطراف خود را بهبود بخشند. برای این منظور آنها باید مفاهیمی کسب کنند که به آنها کمک کند تا تجارب خود را با یکدیگر مرتبط سازند مثلاً ” نگاه کن گیاهی که در نزدیک پنجره بوده، خوب رشد کرده ولی گیاهی که در آن اتاق تاریک بوده پژمرده شده است، چون گیاه به نور احتیاج دارد تا رشد کند” آنها باید روش های کسب اطلاعات، سازماندهی، کاربرد و آزمایش کردن را بیاموزند.
    این فعالیت ها توانایی آنها را در درک دنیای اطراف تقویت می کند و آنان را برای تصمیم گیری های هوشمندانه و حل مسائل زندگیشان یاری می دهد.” گلدان را از اتاق کم نور به پشت پنجره رو به آفتاب بگذارم، ببینم چه می شود.”
    امروز آموختن علوم تجربی همچون سوادآموزی و حساب کردن امری اساسی و ضروری است که با زندگی روزمره ما در ارتباط است و با پیشرفت تکنولوژی اهمیت آن بیشتر شده است.
    به عبارت دیگر آموزش علوم بیشتر به آموزش راه یادگیری می پردازد که آگاهی از آن برای هر کودکی لازم است، چرا که او در دنیایی زندگی می کند که سریعاً در حال تغییر است و وی باید قادر باشد خود را دایم با آن تغییرات هماهنگ سازد. گفته اند که در ۲۰ سال دیگر سرعت رشد اطلاعات آنقدر سریع است که درکمتر از ۷۵ روز میزان اطلاعات و دانش بشر دوبرابر می شود و بنابراین آنچه مهم است یادگیری شیوه کسب اطلاعات به مثابه یک بسته دانشی. به این دلیل فراگیری علوم تجربی دو جنبه مثبت دارد. هم فرایند است و هم فراورده.(کتاب معلم چهارم دبستان ،۱۳۸۱ ،ص ۴ )
    فرایند علوم:
    روش یافتن اطلاعات، آزمایش نظریات و توضیح و تفسیر آنهاست.” از دو گلدان کاملاً مشابه، یک گلدان را در جای کم نور و دیگری را در جای پر نور می گذارم به اندازه هم آب می دهم با ببینم آیا واقعاً میزان تابش نور بر رشد گیاه اثر دارد؟”
    فراورده علوم:
    نیز آراء و عقایدی است که می تواند در تجارب آتی به کار گرفته شود. این که می گوییم” می تواند” به این معنی است که آموزش علوم فقط زمانی فواید بالا را دارد که مراحل صحیح و مناسب خود را طی کند و گرنه هیچ تضمینی برای دستیابی به آنها نیست. و چون این دو، یعنی فرایند علوم و فراوده علوم شدیداً به یکدیگر وابسته اند، بسط و پرورش آنها نیز باید همراه هم تحقق پذیرد. این موضوع در انتخاب انواع فعالیتهای آموزشی دانش آموزان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مثلاً آموزش مفهوم” گرما باعث افزایش حجم مواد می شود” یک( فرایند علوم)، طی شود تا آموزش به واقع اتفاق افتد. قبل از توجه به این مورد، به دو نکته مهم دیگر که بر اهمیت آموزش علوم تأکید دارد می پردازیم. اول این که چه ما علوم را به کودکان آموزش دهیم چه ندهیم، آنان، خود، از اولین سالهای کودکیشان، عقاید و نظریاتی درباره دنیای اطراف خود کسب می کنند. اگر این عقاید بر اساس مشاهدات اتفاقی و حوادث تحقیق نشده و قبول شنیده ها باشد احتمالاً غیر علمی و گذر است و از این گونه تصورات در اطراف کودکان زیاد است و به هر حال کودکان آنها را کسب می کنند. مثلاً بسیاری معتقدند” اگر در کتری ببندید، آب در دمای کمتری می جوشد” یا” جریان الکتریسته زمانی که سیم ها تاب نخورده بیشتر است” و بسیاری تصورات غلط دیگر که بر تصورات کودکان در مورد تجاربشان اثر می گذارد. مسئله دیگر این که اگر کودکان به خود گذاشته شوند با تصوراتشان عقایدی خلق می کنند که بیشتر غیر علمی اند: مثلاً” برای به حرکت درآوردن اجسام نیرو لازم است حال آن که برای متوقف ساختن آنها نیرویی لازم نیست”. (کتاب معلم چهارم دبستان ،۱۳۸۱ ،ص ۴ )
    از آنجا که این عقاید را می شود آزمایش کرد، وظیفه علوم این است که به کودکان اولاً علاقه مندی و ثانیاً مهارت کافی برای انجام این آزمایش داده شود. انجام آزمایش ها نه تنها باعث اصلاح عقاید آنها می شودف بلکه به آنان می آموزد که در علوم تجربی نسبت به آنچه ” حقیقت” نامیده می شود شک کنند مگر آن که صحت آن از طریق آزمایش تجربه کنند. از این طریق به راحتی می توان فرایند” فرضیه سازی” را برای آنان توضیح داد و به این ترتیب آنها در می یابند که گاه عقاید و نظریاتی وجود دارد که صحت آنها از طریق آزمایش قابل اثبات نیست ولی تا زمانی که در عمل رد نشوند و با آزمایش ها و تجارب سازگارند، مفیدند.
    فراگیری این آموزش در اوایل دوران کودکی از دو نظر اهمیت دارد، یکی آن که کودکان در می یابند که عقایدی صحیح است که مستدل باشد و دوم این که احتمال پذیرش نظریات غیر مستدلی که با مفاهیم علمی در تضاد مستقیم است کم می شود. آنچه مهم است این است که بررسیهای متعدد نشان داده که هر چه طول مدت زمانی که فرد عقیده غلطی را کسب کرده زیادتر باشد امکان تغییر آن مشکل تر است.
    در عمل دیده ایم فرایند تغییر نظر دانش آموزان دبیرستانی هنگامی که نظر غیر علمی را پذیرفته اند بسیار مشکل تر از این فرایند در دانش آموز ابتدایی است. بزرگسالان در مقابل تغییر عقیده مقاومت می کنند و این خود مانعی بزرگ در آموزش علوم به دانش آموزان بزرگسالان است، به این دلیل اگر آموزش علوم در دوره دبستان مسیر منطقی خود را طی کند، مانع پیدایش بحران در دوره دبیرستان خواهد شد. هنگامی که دانش آموز دبستانی یاد می گیرند که پذیرش این نظریه

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

    که” بستن در قابلمه آبی که روی شعله است باعث می شود آب در دمای کمتری بجوشد” باید با آزمایش کردن همراه باشد، و زمانی که آزمایش این نظریه را رد کرد او به سادگی قبول می کند که باید انعطاف پذیر باشد و اشتباهات را بپذیرد.
    به این دلیل این دانش آموز در دوره دبیرستان در دروس علوم تجربی نظریات غیر علمی خود را ساده تر کنار بگذارد. (کتاب معلم چهارم دبستان ،۱۳۸۱ ،ص ۵ )
    هدفهای آموزش علوم در دوره ابتدایی سه حیطه زیر را شامل می شود:

    1. کسب دانستنی های ضروری
    2. کسب مهارتهای ضروری

    ۳- کسب نگرشهای ضروری .(همان منبع،ص ۶ )
    ۲-۳- پیشینه مطالعاتی
    ۲-۳-۱ بررسی تحقیقات انجام شده در ایران:
    الف )در حوزه تحلیل محتوای ویلیام رومی
    در ارتباط با محتوای کتب درسی دوره ابتدایی، تحقیقی تحت عنوان بررسی میزان دشواری واژه های متداول جهت انتقال مفاهیم علمی کتاب علوم تجربی چهارم دبستان، توسط آقای منصور حیدر فر به عنوان پایان نامه فوق لیسانس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تربیت معلم تهران صورت گرفته است. یافته های مهم این تحقیق عبارتند از:
    ۱- واژه های به کار رفته در کتاب علوم تجربی پایه چهارم از توان علمی و سطح درک و فهم آنها بیشتر می باشد.
    ۲- پنجاه درصد دانش آموزان حتی  محتوای کتاب علوم را نفهمیده اند زیرا نمره بسیار ضعیفی در آزمون به دست آورده اند. بدین ترتیب هر سال باید نیمی از دانش آموزان مردود شوند اما چون نظام آموزشی و ارزشیابی تحصیلی، متکی بر حافظه است از این رو این گروه از دانش آموزان نیز امکان ارتقاء به کلاس بالاتر راه می دهد.
    ۳- افرادی که والدینشان از تحصیلات بیشتری برخورداند، نمرات بیشتری در آزمون به دست آورده ند و مطالعه غیر درسی در افزایش خزانه لفات دانش آموزان مؤثر بوده است(حیدر فر، ۱۳۶۹).
    همان طور که ملاحظه می شود این تحقیق نشان می دهد که مفاهیم واژه های به کار رفته در کتاب فراتر از قوه فهم دانش آموزان است و این شبهه را به وجود آورد که عدم توانایی دانش آموزان فقط به واژه ها و مفاهیم را بسته است یا نحوه ارائه محتوا نیز شکل درست و فعال ارائه شده است؟ بنابراین برای روشن شدن این مطلب بررسی نحوه ارائه محتوا و مفاهیم نیز ضرورت می یابد.( حیدر فر، ۱۳۶۹).
    نتایج پژوهش قاسم نصراللهی گیل در سال تحصیلی ۷۳-۷۲ تحت عنوان ” تجزیه و تحلیل کمی بخش جغرافیای کتب تعلیمات اجتماعی پایه های چهارم و پنجم دبستان و کتب جغرافیای دوره راهنمایی به روش ویلیام رومی ” به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه علامه نشان می دهد که :
    ۱- میزان درگیری دانش آموز با متن بخش جغرافیای کتب تعلیمات اجتماعی پایه های چهارم و پنجم و کتاب جغرافیای پایه سوم راهنمایی ، میزان درگیری دانش آموز با متن هر یک ار فصول این پایه صفر است . میزان درگیری دانش آموز با شکل و نمودار هر یک از فصول ،کمتر از حداقل مطلوب ( ۴/۰ ) یا صفر است .
    میزان درگیری دانش آموز با پرسش فصول ۱ ، ۲ ، ۵ ، و ۷ بین دو حد مطلوب ( ۴/ ۰ و ۵/۱ ) و سایر فصول پایین تر از حداقل مطلوب ( ۴/۰ ) است . شکل و نمودار و پرسش بخش جغرافیای کتب و تعلیمات اجتماعی پایه های چهارم و پنجم دبستان و شکل و نمودار کتاب جغرافیای اول راهنمایی ، شاخص درگیری دانش آموز با محتوا ، بالاتر از حداقل مطلوب ( ۴/۰ ) هستند در نتیجه شیوه تالیف آنها فعال است و مطلوب بوده است . میزان درگیری دانش آموز با متن ، شکل و نمودار و پرسش از بخش جغرافیای کتب تعلیمات اجتماعی دبستان به کتب جغرافیای دوره راهنمایی تغییر معنی دار کرده است . به عبارت دیگر میزان درگیری دانش آموز با متن ، شکل و نمودار و پرسش کاهش یافته است .
    نتایج پژوهش اعظم یعقوبیان در سال تحصیلی ۱۳۷۷ تحت عنوان ” بررسی محتوای کتاب جغرافیای دوره پیش دانشگاهی بر اساس تکنیک ویلیام رومی ” به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه علامه نشان می دهد که :

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

    1. شاخص درگیری محاسبه شده در زمینه متن کتاب جغرافیای دوره پیش دانشگاهی در سال تحصیلی ۷۷ بسیار نازل و غیر قابل قبول می باشد . ( شاخص برابر ، ۰۱۵/۰ است ) بنابراین متن کتاب نمی تواند منجر به ایجاد درگیری فعال گردد .
    2. شاخص درگیری دانش آموزان با پرسشهای کتاب در حد مطلوب است .( شاخص برابر با ۶۲/۰ است)

    لذا پرسشها می تواند باعث مشارکت دانش آموزان در امر یادگیری و در نهایت ایجاد یادگیری فعال در آنان گردند .

    1. با توجه به آنکه شاخص محاسبه شده در رابطه با درگیری دانش آموزان با اشکال کتاب ،کمتر از حد مطلوب ویلیام رومی است ، لذا پرسشها نمی تواند باعث مشارکت دانش آموزان در امر یادگیری و در نهایت ایجاد یادگیری فعال در آنان گردند .
    2. با توجه به آنکه شاخص محاسبه شده در رابطه با درگیری دانش آموزان با اشکال کتاب ،کمتر از حد مطلوب ویلیام رومی می باشد ( شاخص برابر با ۰۵/۰ است ) ، لذا می توان نتیجه گرفت که اشکال کتاب نمی تواند سبب یادگیری فعال در دانش آموزان گردند . بنابراین می توان گفت از میان سه مقوله متن ، پرسش و اشکال کتاب مورد نظر ، تنها پرسشها می توانند منجر به یادگیری فعال دانش آموزان گردند .

    نتایج پژوهش جوادی پور ،محمد در سال ۱۳۷۴ ،تحت عنوان “بررسی نحوه تالیف کتابهای تعلیمات اجتماعی دوره راهنمایی تحصیلی بر اساس تکنیک ویلیام رومی در نظام آموزش و پرورش” به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه نشان می دهد که :

    1. شاخص درگیری دانش آموزان تا متن در کتابهای تعلیمات اجتماعی در سال اول ۲۹/۰ در سال دوم ۱۳/۰ و سال سوم ۰۹/۰ می باشد . بدین وسیله مشاهده می شود که شاخص درگیری در هر سه کتاب ب اساس تکنیک ویلیام رومی پایین تر از حد مطلوب بوده و متون تالیف شده به روش غیر فعال می باشند .
    2. شاخص درگیری دانش آموزان با پرسش در کتابهای تعلیمات اجتماعی سال اول ۰۸/۱ و سال دوم ۴۸/۰ و سال سوم ۲۵/۰ می باشد . نتایج تحقیق نشان می دهد که شاخص درگیری در کتابهای سال اول و دوم بالاتر از حد مطلوب قار دارد در حالی که در کتاب سال پایین تر از حد مطلوب می باشد .
    3. شاخص درگیری دانش آموزان با اشکال در کتابهای تعلیمات اجتماعی در سال اول ۱ ،در سال دوم صفر و در سال سوم ۲۵/۰ می باشد . نتایج تحقیق نشان می دهد که شاخص درگیری اشکال تنها در سال اول در حد مطلوب و در کتابهای سال دوم و سوم پایین تر از حد مطلوب قرار دارد.

    نتایج پژوهش سعید صداقت در سال ۷۵-۱۳۷۴ تحت عنوان “ارزشیابی شیوه تالیف محتوای کتابهای علوم تجربی پایه اول و دوم ابتدایی با بهره گرفتن از روش ویلیام رومی “به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت معلم نشان می دهد که :

    1. پرسشهای کتاب علوم تجربی پایه اول و دوم ابتدایی به صورت عیرفعال ارائه شده اند.
    2. تصاویر کتاب علوم تجربی پایه اول ابتدایی به صورت عیرفعال ارائه شده اند.
    3. تصاویر کتاب علوم تجربی پایه دوم ابتدایی به صورت فعال ارائه شده اند.
    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نمایش نحوه ی کارکرد تمثیل و انواع آن در آثار ادبی کودک و نوجوان ...

    داســتان‏هایی مواجهیم که‏ کارکــرد تـأویلی و تعمیم‏ پذیری دارند. اگرچه این حکایت‏ها و داستان‏ها در کتب این بزرگان فقط در خدمت تبیین یک اندیشه و به صورت‏ تمثیل آورده شده‏اند و از کارکرد چند تأویلی خود عقیم مانده‏اند اما در نگاه تأویل گرانه ی مولوی همچون بذری‏اند که در زمین بارور مثنوی‏ به درختانی تنومند با شاخ و برگ فراوان تبدیل می‏شوند». (غیوری، ۱۳۸۶: ۲۵)

    روش سـنایی و عطار در استفاده از تمثیـل برای بیان دقایق صوفیـانه و حقایق عرفانی را مولانا جلال الدین بلخی در بزرگ ترین اثر منظوم داستانی خود یعنی مثنوی معنوی، دنبال کرده و آن را به کمال رسانده است. او که تمثیل های خود را اغلب از آثار پیشینیان، به خصوص از حکیم سنایی و عطار نیشابوری به وام گرفته، در آن ها دخل و تصرف های هنرمندانه ی بسیاری روا داشته است. در بســیاری از حکایت های مثنوی، شخصیت انسـانی داسـتان، با اشیا و عناصری از طبیعت سـخن می گوید، مانند سخن گفتن استُن حنانه با رسول اکرم (دفتر اول: بیت ٢١١٣ ‏به بعد) و یا سخن گفتن سنگریزه در دست ابوجهل (دفتر اول: بیت ۲۱۵۶ به بعد) و نیز، حکایت اسکندر با کوه قاف (دفتر چهارم: بیت ۳۷۱۱ به بعد). در برخی دیگر، شخصیت های داستان ها تماماً حیوانات هستند و داستان، کاملاً بعدی تمثیلی دارد. از آن جمله حکایت ‏«آهوبچه در طویله خران» ‏(دفتر پنجم: ابیات ۸۳۳ ‏به بعد)؛ حکایت «مورچگان و جست وجوی علت العلل » (دفتر چهارم: ابیات ۳۷۲۱ به بعد)؛ «شیر و گرگ و روباه » (دفتر اول: ابیات ۳۰۱۸ ‏به بعد)؛ «شتر و موش» (دفتر دوم: ابیات ۳۴۳۶ ‏به بعد)؛ «اشتر و استر » (دفتر چهارم: ابیات ۳۳۷۷ به بعد) و… در کل مثنوی، پنجاه و سه فقره حکایت تمثیلی از نوع حکایت حیوانات دیده می شود. در کنار این نمونه ها، تعداد بی شماری حکایت در مثنوی هست که شکل و شمایل تمثیل از نوع پارابل ها را دارند و مولانا مقصود خود را در ورای این تمثیل ها نهفته است. از آن جمله «استاد و شاگرد احول» (دفتر اول: ابیات ۳۳۲ – ٣٢٧)؛ «طوطی و بازرگان» ( ‏دفتر اول: ابیات ١۵۵٠ ‏به بعد)؛ «روستایی و شیر خفته بر جای گاو » (دفتر دوم: ٢٧۵ ‏به بعد)؛ «یوسف و آیینه اهدایی دوست » (‏دفتر اول: بیت ۳۱۶۲ ‏به بعد)؛ «رومیان و چینیان » (دفتر اول: ابیات ۳۴۷۳ ‏به بعد) و ده ها نمونه دیگر. تکنیک دیگری که مولانـا در نقل روایات خویش به کار می گیرد و به مدد آن معانی و ‏مفاهیم مورد نظر خود را بسط می دهد، فن «داستان در داستان»، است که بدون شک آن را از سبک داستان پردازی کلیله و دمنه اخذ کرده است. درون مایه تمثیل های مولانا، غالباً عرفان و بعضاً آموزه های دینی و اخلاقی است.

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

    داستان های تمثیلی مولانا، هم از حیث محتـوا، هم از ‏حیث ســاختار و هم از نظر فنون داســتانی، به مراتب از نمونه های پیشــین فارسـی زیبـاتر و کامیـاب ترند و حکایـت از مهارت وی در شیـوه های قصه پردازی دارد. (قائمی،۱۳۸۶: ۱۸۳)

    حکایت های تمثیلی در مثنوی عبارتند از :

    • بیان توکل و ترک جهد گفتن نخچیران و شیر(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۴۹)
    • قصۀ هــدهــد و سلیمان در بیان آنک چون قضــا آید چشـــم های روشـــن

    بسته شود (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۶۲)

    • قصۀ بازرگان که طوطی محبوس او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن

    به تجارت (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۷)

    • حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۷۷)
    • رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۱۳۷)
    • قصۀ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت گری

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۱: ۱۵۶)

    • یافتن شاه باز را به خانۀ کمپیر زن (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۱۹۴)
    • کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۲۲۸)
    • اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۲۵۶)
    • گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۲۵۸)
    • سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۲۶۳)

    • حمله بردن سگ بر کور گدا (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲: ۲۷۳)
    • کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۲:

    ۳۱۷)

    • قصۀ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان (مولوی، ۱۳۴۸: ۳۳۰)
    • افتــادن شــغال در خم رنگ و رنگــین شــدن و دعوی طاوســی کردن میان

    شــغالان (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۳: ۳۶۵)

    • حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به

    بغداد (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۳: ۳۷۶)

    • حکایت اســتر پیش شـتر کی من بسیار در رو می افتـم و تو نمی افتی الا به نادر

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۳: ۴۰۷)

    • حکایت خرگوشان کی خرگوشی را پیش پیل فرستادند(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۳:

    ۴۴۹)

    • خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۳: ۴۷۴)

      • قصۀ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد

    نتیجه تصویری برای موضوع هوش

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۴ : ۵۵۰)

    • قصۀ عطاری کی سنگ ترازوی او گل سرشوی بود و دزدیدن مشتری گل خوار از

    آن گل هنگام سنجیدن شکر دزدیده و پنهان(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۴ : ۵۶۵)

    • حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز می ریخت در جوی آب…

    (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰،د۴: ۵۷۱)

    • مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان

    کی ابنای جنس وی اند و نعره زنان کی یا لیت قومی یعلمون (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰

    د۴ : ۵۸۳)

    • آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنک در عالم علم گورکنی و گور بود

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۴ : ۵۹۳)

    • حکایت آن زاهد کی در سال قحط شاد و خندان بود با مفلسی و بسیاری عیان و

    خلق می مردند (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۴ : ۶۷۴)

    • صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیه السلام او را (مولوی،

    مثنوی،۱۳۸۰، د۵ : ۷۲۰)

    • حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی می مرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه

    می کرد(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۷۲۴)

    • قصۀ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را می کند به منقار و

    می انداخت و تن خود را کل و زشت می کرد (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۷۲۶)

    • قصۀ محبوس شدن آن آهوبچه در آخُر خران (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰، د۵ : ۷۳۹)
    • قصۀ اهل ضروان و حسد ایشان بر درویشان کی پدر ما از سلیمی اغلب دخل باغ را

    به مسکینان می داد (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۷۶۸)

    • حکایت در بیان توبۀ نصوح کی چنانک شیر از PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) بیرون آید باز در PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) نرود

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۸۰۱)

    • حکایت دیدن خر هیزم فروش با نوایی اسپان تازی را بر آخر خاص و تمنا بردن آن

    دولت را (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۸۰۷)

    • ناپسندیدن روباه گفتن خر را (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۸۰۸)
    • حکایت آن گاو کی تنها در جزیره ایست بزرگ ((مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۸۲۹)
    • صید کردن شیر آن خر را و تشنه شدن شیر((مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۵ : ۸۳۰)
    • سوال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد (مولوی،

    مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۸۹۹)

    • حکایت آن صیادی کی خویشتن در گیاه پیچیده بود(مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ :

    ۹۱۱)

    • حکایت آن شخص کی دزدان قوچ او را بدزدیدند (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۹۱۳)
    • مناظرۀ مرغ با صیاد در ترهب (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۸۹۹)
    • حکایت پاسبان کی خاموش کرد تا دزدان رخت تاجران بردند (مولوی،

    مثنوی،۱۳۸۰، د۶ : ۹۱۶)

    • حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۹۱۶)
    • تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۹۲۷)
    • حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۹۹۰)
    • حکایت اشتر و گاو وقُچ (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ : ۹۹۴)
    • حکایت تعلق موش با چغز (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰،د۶ )

    ۳-۵- تحلیل و تفسیر حکایات تمثیلی مثنوی

    ۳-۵-۱- حکایت رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

    شاکله:

    این حکایت در دفتر نخست مثنوی آمده و شامل ۲۸ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد. (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۳۷)

    پیرنگ:

    مولانا در این داستان شیر و گرگ و روباه را در یک گروه قرار داده تا به صحرا بروند و به پشتیبانی یکدیگر صیدهای بسیار و شِگَرف به چنگ آورند. اما خود می داند که این سه، گروه خوبی نیستند:‏

    گرچه‏ زیشان شیـــر نر را ننـگ بـود لیـک کرد اِکـرام و هـمـراهی نمــود‏

    این چنین شه را ز لشکر زحمت است لیک همره شد، جماعت رحمت است

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۳۷)

    اگر چه برای سلطان جنگل، همراهی با حیوانات کوچک تر و طبقات پایین جامعه جنگل مثل گرگ و روباه، ننگ به شمار می رود، اما شیر بزرگ منشی نشان می دهد و از روی کَرَم و چاکر نوازی همراه آنان می رود تا برای آنان درس و آموزش باشد. ‏گروه شکار با هم به کوهسار می رسند و اتفاق که خوب شکار می کنند:‏

    گاو کوهی و بز و خرگوش زَفت یافتنـد و، کارِ ایشان پیــش رفت

    هر که باشــد در پیِ شیـرِ حراب کم نیاید روز و شـب او را کباب

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۳۷)

    گاو کوهی و بز و خرگوش را کِشان کِشان به جایگاه شیر آوردند. روی زمین انداختند و شیر، بر بالای سرِ شکار نشست. گرگ با روباه دورتر نشستند تا حکمِ ادب را (از روی ترس) رعایت کنند. ‏شیر نگاهی به شکار انداخت و بعد گرگ را خبر کرد تا او تقسیم کند گرگ پیش رفت و:‏

    گفت ای شاه، گاوِ وحشی بخش توست آن بزرگ و تو بزرگ و زَفت و چست‏

    بــز مـــرا که بر میــانه ست و وسـط روبــها خـرگـوش بســتان بــی غلط

    ‏ (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۳۷)

    شیر که ازین تقسیم و از «من» گفتن گرگ عصبانی شد، بعد از آن خنده ای کرد، وقتش رسید که نشان دهد قدرت شاهانه یعنی چه! به گرگ گفت: بیا جلوتر.گرگ ترسان ترسان قدم جلو گذارد که ناگهان شیر با یک ضربه دست و چنگال، کله گرگ را به چنگ گرفت و با یک تکانِ دیگر، سر از تن او جدا کرد و آن سر را دور انداخت.‏

    گرگ را برکَند سر آن ســرفراز تـــا نـمانـد دو ســـری و امتـیــاز

    بعد از آن، رو شیر با روباه کرد گفت بخشش کن برای چاشت خورد

    ‏ (مولوی، مثنوی، ۱۳۸۰،د۱: ۱۴۱)

    روباه دانست که «من» در اینجا «من» نیستم. هر چه هست او هست. اگر چنین نباشد سر از تن من هم جدا می شود:‏

    سجده کرد و گفت این گاو سمین چاشت خوردت باشد ای شاه گُزین

    ‏ ایـن بــز از بــهرِ میــان روز، را یـخنیی بــاشـد شـــه پیــــروز را

    و آن دگـر خرگوش بَهـر شام هـم شب چره این شـــاه با لطف و کَرم

    ‏ (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۴۱)

    شاه که از روباه «من» نشنید و دانست که همه را به شاه بخشیده و هر چه هست را ملک و مال سلطانی می شمارد، در پاسخ گفت:‏

    گفت ای روبه، تو عدل افروختی این چنین قسـمت زکـه آموختـی‏

    از کجا آموختی این ای بـزرگ؟ گفت ‏ ای شاه جهان از حالِ گـرگ‏

    (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۴۱)

    شیر پاسخ داد:‏

    گفت چون در عشقِ ما گشتی گِرو هر سه را برگیـــر و بســتان و بـرو

    ‏ (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۱۴۱)

    درونمایه:

    مذمت طمع کاری

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است .

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    شیر، گرگ، روباه اصلی
    گاو، بز، خرگوش فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    روباه پویا
    سایر افراد ایستا

    جدول شماره۳ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر اساس واکنش های محیطی ( درون گرا یا برون گرا)

     

     

    روباه درون گرا
    سایر افراد برون گرا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    شکار شدن حیوانات از سوی شیر و گرگ و روباه

    کشته شدن گرگ توسط شیر

    کشمکش عاطفی:

    ابراز علاقه ی شیر به روباه و بخشیدن شکار به او

    کشمکش ذهنی:

    چالش ذهنی روباه پس از مشاهده فرجام گرگ

    تحلیل:

    از آن جا که مولانا، این داسـتان را به طریق تمثـیل در مثنوی به کار برده، در جای جای آن، ‏برداشت های عارفانه خود را عرضه می کند: پس از آن که بخش نخست داستان را شکل می دهد، از بیت چهارم به بعد، به بهانه توضیح علت همراه شدن شیر با گرگ و روباه، با چندین مثال، عنایت اولیا در حق زیردستان را بازگو می کند. در پایان فقره دوم از داستان، از اشراف اولیا بر ضمیر مریدان و لزوم رعایت ادب در حضور ایشان، سخن می گوید. آن گاه در مرتبه دیگر، شیر را نماد حق فرض کرده، به توصیف صفات قهاری او در برابر حق ناشناسان و اهل نفاق می پردازد. در بخش دیگر از داسـتان، چون به خطا و خودبینی گرگ در تقسیم شکار می رسد، او را هم چون نفس پرستان مستحق مجازات می شمارد؛ و در پایان، چون روباه را کاملا در وجود خود (شیر) محو و مستحیل می یابد، تمام عنایت خود را بر او ارزانی می دارد و بدین ترتیب، از عنایت خداوند در حق فانی شدگان سخن می گوید. و بالاخره، آن جا که روباه به سبب قرار گرفتن در نوبت دوم برای تقسیم شکار، شکرگزاری می کند، مولانا، عنایت حق درباره امت مرحومه را به یادمان می آورد. چنان که می بینیم شخصیت اصلی داستان (شیر)، به دلیل حضور مقتدرانه اش در عالم بیرون و طبیعت، گویی که بر دنیای داستان نیز حکومت مطلقه دارد؛ از این رو، بخش اعظم داسـتان را واگویه های درونی او با خود و حوادثی تشکیل می دهد که وی در مرکز آن قراردارد. (پورنامداریان: ۱۳۸۰‏، ۳۵۸)

    این حکایت در باب دوم فرائد السلوک، و نیز در جوامع الحکایات و لوامع الروایات آمده است. به احتمال زیاد، مأخذ مولانا در این روایت، کتاب فرائد السلوک بوده است، اما برداشتی که مولانا از این روایت دارد، کاملا با استنباط نویسنده فراید (لزوم زیرکی و عبرت گیری و رعایت ادب در برابر بزرگان)، متفاوت است. این درون مایه، با درون مایه دو مأخذ دیگری که بدیع الزمان فروزانفر، برای این داستان ذکر کرده، هم خوانی کامل دارد. آن دو کتاب، یکی نثرالدّر از ابوسعد آبی است و دیگری کتاب الاذکیا، تالیف ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی که هر دو به زبان عربی است.

    ۳-۵-۲- افتادن شغال در خم رنگ

    شاکله:

    این حکایت در دفتر سوم مثنوی آمده و شامل ۲۳ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    شغالی در درون خمره ای از رنگ های گونه گون می رود، وقتی از آن بیرون می آید پوستی رنگین پیدا می کند و به دیگر شغال ها ناز و فخر می فروشد که: بله، من یک طاوس بهشتی ام. من شغال نیستم.
    شغالان به او می گویند: حال که رنگِ طاوسانِ بهشتی به خود بسته ای، آیا بانگ طاوسان نیز داری یا همچنان زوزه می کشی؟ بدین سان شغال مدعی رسوا می شود.

    آن شـــغالی رفت انـدر خــم  رنگ اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

    پس بر آمد پوســتش رنگیـــن شده که  منم  طـــاووس علییـــن شده

    پشـــم  رنگــین رونق خوش یافـته آفتـــاب آن  رنـــگ ها  بر تافتـه

    دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد خویشتن را بر شــغالان عرضه کرد

    جمله گفتند ای شغالـک حال چیست که  ترا در سر  نشـاطی ملتویست

    از  نشــــاط  از ما  کرانه کــرده ای این  تـکبـــر از کجــــا آورده ای

    یک شـــغالی پیش او شد کای فلان شیـد کردی یا شدی از خوش دلان

    شیــــد کردی تا به منــبر بر جـهی تا ز لاف این خلق را حسرت دهی

    بس بکوشــــیدی ندیــدی گـرمیی پس ز شــــید آورده ای بی شرمیی

    گـرمی  آن  اولیـــــا و انبیاســـت باز  بی شــرمی پنــاه هر دغـاست

    که التفات خلق ســــوی خود کشند که خوشیم و از درون بس ناخوشند

    (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰، د۳: ۳۶۵)

    دعوی طاوسی کردن آن شغال که در خم صباغ افتاد

    آن شــــغال رنــگ رنــگ آمد نهفـت بر بنــاگـوش ملامــت گر بگفت

    بنـــــگر آخر در من و در رنــــگ من یا صنم چون من ندارد خود شمن

    چون گلستان گشته ام صد رنگ و خوش مرمرا سجده کن از من سـر مکش

    کرّ ز فرّ و آب و تاب و رنــــگ بیـــن فخر دنیــــا خوان مرا و رکن دین

    مظـــــهر لطـــف خدایی گشــــته ام لوح شـــــرح کبریایی گشــته ام

    ای شــــغالان هین مخوانیدم شــــغال کی شــغالی را بود چندیـن جمال

    آن شــــغالان آمدند آن جا به جـــمع همچو پــروانه به گرداگرد شــمع

    پس چه خوانیــمت بگو ای جوهــری گفـت طاوس نر چــون مشـــتری

    پس بـگفتــندش که طاوســـان جــان جلـوه ها دارند انــدر گلســــتان

    تو چنان جلـــوه کنـی گفتــــا که نی بادیـــه نارفتـه چون گویـــم منی

    بانــگ طاوســـان کنی گفتــــا که لا پس نۀ طاوس خواجــه بوالعــلاء

    خلــــعت طــاوس آید ز آســـمان کی رسی از رنگ و دعوی ها بدان

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۳: ۳۶۷)

    درونمایه:

    مذمت شخصیت دروغین

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    شغال اصلی
    شغال ها فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    شغال پویا
    شغال ها ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    گفت و گوی شغال ها با شغالی که در خم رنگ افتاده بود

    کشمکش عاطفی:

    سرزنش شدن شغال از سوی دیگر هم نوعانش

    تحلیل:

    شغال در باور عامیانه حیوانی است مردار خوار و طفیلی و پست. در این حکایت شغال، تمثیل مدعیان دروغین و فضل فروشان عاری از معناست؛ که بیهوده از کمال و علم و عرفان لاف می زنند. مولانا در این حکایت، ادعای بزرگی و فضل، از سوی انسان های عاری از فضیلت را که به ظواهر بیـرونی پرداخته و از درون تـهی هسـتند؛ را مذمت و این حقیـقت را بیان می کند که کسـی از ظاهر سـازی و ادعا به بزرگی نمی رسد.

    «شغال در مثنوی مولانا نمادی از مدّعیان ارشاد و هدایت است که تناقضی ما بین گفتار و رفتارشان وجود دارد. مولانا چنین مدّعیانی را که ادّعای بزرگی و سروری می کننـد فرعون مـی نامـد. ایـن حکایت تمثیل طنزآمیزی است از حال مدّعیان و ژاژگویان و لاف وگزاف آنها، خواه مدّعیان ارشاد در میان صـوفی نمایان، و خواه مدّعیان علم و کمال در جمع فضل فروشان عاری از معنا و خواه زاهد نمایانی کـه مدّعی آگاهی و پرهیزگاری اند و می کوشند دیگران را به خود معتقد سازند و با همه دلبستگی ها بـه دنیا و زندگی مادی؛ از معرفت حق سخن می گویند. (برهانی، ۱۳۷۲: ۱۳۱)

    ۳-۵-۳- حکایت خرگوشان که خرگوشی را به رسالت پیش پیل فرستادند که بگو من رسول ماه آسمانم …

    شاکله:

    این حکایت در دفتر سوم مثنوی آمده و شامل ۱۶ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    گله ای فیل گاه گاه بر سر چشمه زلالی جمع می شدند و آنجا می خوابیدند. حیوانات دیگر از ترس فرار می کردند و مدت ها تشنه می ماندند. روزی خرگوش زیرکی چاره اندیشی کرد و حیله ا ی به کار بست. برخاست و پیش فیل ها رفت. فریاد کشید که : ای شاه فیل ها! من فرستاده و پیامبر ماه تابانم. ماه به شما پیغام داد که این چشمه مال من است و شما حق ندارید بر سر چشمه جمع شوید. اگر از این به بعد کنار چشمه جمع شوید شما را به مجازات سختی گرفتار خواهم کرد. نشان راستی گفتارم این است که اگر خرطوم خود را در آب چشمه بزنید ماه آشفته خواهد شد. و بدانید که این نشانه درست در شب چهاردهم ماه پدیدار خواهد شد.

    پادشاه فیل ها در شب چهاردهم ماه با گروه زیادی از فیل ها بر سر چشمه حاضر شدند تا ببینند حرف خرگوش درست است یا نه؟ همین که پادشاه خرطوم خود را به آب زد تصویر ماه در آب به لرزش در آمد و آشفته شد. شاه فیل ها فهمید که حرف های خرگوش درست است. از ترس پا پس کشید و بقیه فیل ها به دنبال او از چشمه دور شدند.

    این بدان ماند که خرگوشــــی بگفت من رســـول ماهـــم و با ماه جفت

    کز رمۀ پیـــلان بر آن چشـــمۀ زلال جمله نخچیــــران بدند انــدر وبال

    جمله محروم و زخوف از چشمه دور حیلـه ای کردند چون کــم بود زور

    از ســر که بانـــگ زد خرگوش زال سوی پیــــلان در شب غرۀ هــلال

    که بیا رابع عشـــر ای شـــاه پیـــل تا درون چشـــمه یابی این دلیــــل

    شــاه پیلا من رســـولم پیش بیسـت بر رسولان بند و زجر و خشم نیست

    ماه می گوید که ای پیـــــلان رویـد چشمه آن ماست زین یک سو شوید

    ور نه من تان کــور گردانـم ستــــم گفتــم از گردن بـــرون انداختــم

    ترک این چشــــمه بگویید و رویــد تا ز زخــم تیغ مه ایـمن شـــویـد

    نک نشان آنســــت کاندر چشمه ماه مضـطرب گردد ز پیــــل آب خواه

    آن فلان شــب حاضر آ ای شــاه پیل تا درون چشـــمه یابی زین دلیــل

    چونک هفت و هشــت از مه بگذرید شاه پیــــل آمد ز چشمه می چرید

    چونک زد خرطوم پیل آن شب در آب مضطرب شد آب و مه کرد اضطراب

    پیـــل باور کرد از وی آن خطــــاب چون درون چشمه مه کرد اضطراب

    ما نـه زان پیــــــلان گولیم ای گروه که اضطراب ماه آردمان شــــــکوه

    انبیـــا گفـتند آوه پنـــــد جـــــان سخت تر کرد ای ســـفیهان بندتان

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۳: ۴۴۹)

    درونمایه:

    زیرکی

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    خرگوش، شاه پیلان اصلی
    فیل ها فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    شاه پیلان پویا
    خرگوش ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    هشدار خرگوش به شاه فیل ها

    کشمکش ذهنی:

    فکر کردن شاه فیل ها به اینکه اگر خرطوم در چشمه بزند، ماه آشفته خواهد شد.

    تحلیل:

    در باب هشتم   کلیله و دمنه   زیر عنوان »ملک پیلان و خرگوش » حکایتی آمده است که به اختصار در زیر می آید: «در ولایتی از ولایات پیلان ، امساک باران ها اتفاق افتاد؛ چنان که چشمه ها تمام خشک ایستاد و پیلان از رنج تشنگی پیش ملک خویش بنالیدند. ملک مثال داد تا به طلب آب به هر جانب برفتند. آخر چشمه ای یافتند که آن را قمر خواندندی و زَهِ قوی و آب بی پایان داشت . ملک پیلان با جملگی حَشَم و اتباع به آب خوردن به سوی آن چشمه رفت ، و آن زمین خرگوشان بود و لابدّ خرگوش را از آسیب پیل زحمتی باشد. در جمله بسیار از ایشان مالیده و کوفته گشتند. و دیگر روز جمله پیش ملک خویش رفتند… ملک گفت : هر که در میان شما کیاستی دارد، باید که حاضر شود تا مشاورتی فرماییم . یکی از دُهات ایشان ، پیروز نام پیش رفت . و گفت : اگر بیند ملک مرا به رسالت فرستد. ملک گفت : به مبارکی بباید رفت … پس پیروز بدان وقت که ماه نور چهره خویش بر آفاِق عالم گسترده بود. روان گشت . چون به جایگاه پیلان رسید. ملک پیلان را آواز داد از بلندی و گفت : من فرستاده ماهم . پیل پرسید که رسالت چیست ؟ گفت : ماه می گوید: تو بدان چه بر دیگر چهار پایان خود را راجح می شناسی ، در غرور عظیم افتاده ای و کار بدانجا رسید که قصد چشمه ای کردی که به نام من معروف است و لشکر را بدان موضع بردی و آب آن تیره گردانید. بدین رسالت تو را تنبیه واجب داشتم . اگر به خویشتن نزدیک نشستی و از این اقدام اعراض نمود، فَبها و نِعمَت ، و الّا بیایم و چشمهات برکنم و هر چه زارترت بکشم و اگر در این پیغام به شک می باشی ، این ساعت بیا که من در چشمه حاضرم . ملک پیلان سوی چشمه رفت و روشنایی ماه در آب بدید. مرو را گفت : قدری آب به خرطوم بگیر. چون آسیب خرطوم به آب رسید، حرکتی در آب پیدا آمد و پیل را چنان نمود که ماه همی بجنبد، بترسید و پیروز را گفت : مگر ملک بدانچه من خرطوم در آب کردم از جای بشد؟ گفت : آری . زودتر خدمت کن ! فرمانبرداری نمود و ازو فرا پذیرفت که بیش آنجا نیاید و پیلان را نگذارد»(نصرالله منشی، ۱۳۶۷: ۲۰۵-۲۰۲).

    همین حکایت را مولانا در دفتر سوم   مثنوی آورده و به کمک آن ، ماجرای جدال کافران قوم سبا را با پیامبران بیان کرده است . یکی از مجادلات بی باوران این است که می باید میان فرستاده و فرستنده تجانس وجود داشته باشد، بنابراین آفریده خاک نمی تواند فرستاده خالق افلاک باشد.

    مولانا در این حکایت می خواهد بگوید مَثَل آوردن تنها زیبنده ی کسی است که از ظاهر اشـیا به باطن آن ها واقف باشد. از این رو منکران انبیاء و اولیاء صداقت آن ندارند که امثال را دستاویز اغراض سخیف خود کنند.

    ۳-۵-۴- قصه آن حکیم که دید طاوسی را که پر زیبای خود را می کند …

    شاکله:

    این حکایت در دفتر پنجم مثنوی آمده و شامل ۲۱ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    طاوسی در دشت پرهای خود را می کند و دور می ریخت. دانشمندی از آنجا می گذشت، از طاووس پرسید : چرا پرهای زیبایت را می کنی؟ چگونه دلت می آید که این لباس زیبا را بکنی و به میان خاک و گل بیندازی؟ پرهای تو از بس زیباست مردم برای نشانی در میان قرآن می گذارند. یا با آن باد بزن درست می کنند. چرا ناشکری می کنی؟

    طاوس مدتی گریه کرد و سپس به آن دانشمند گفت: تو فریب رنگ و بوی ظاهر را می خوری. آیا نمی بینی که به خاطر همین بال و پر زیبا، چه رنجی می برم؟ هر روز صد بلا و درد از هرطرف به من می رسد. شکارچیان بی رحم برای من همه جا دام می گذارند. من نمی توانم با آنها جنگ کنم پس بهتر است که خود را زشت و بد شکل کنم تا دست از من بر دارند و در کوه و دشت آزاد باشم.

    این زیبایی، وسیله غرور و تکبر است. خودپسندی و غرور بلاهای بسیار می آورد. پر زیبا دشمن من است. زیبایان نمی توانند خود را بپوشانند. زیبایی نور است و پنهان نمی ماند. من نمی توانم زیبایی خود را پنهان کنم، بهتر است آن را از خود دور کنم.

    پر خود می کند طاوسـی به دشـت یک حکیمی رفته بود آن جا به گشت

    گفت طاوســــا چنــین پر ســـنی بی دریــغ از بیــخ چون بر می کنی

    خود دلت چون می دهد تا این حلل بر کنی اندازیش انــــدر وحـــــل

    هر پـرت را از عـزیــزی و پســند حافظان در طی مصـــحف می نهند

    بهر تحریــــک هــوای ســـودمند از پر تـــو باد بیــــــزن می کنند

    این چه ناشـکری و چه بی باکیست تو نمی دانی که نقاشـــش کیست

    یا همـــی دانــی و نـازی می کنی قاصـــدا قلع تـــــرازی می کنی

    ای بســـا نازا که گردد آن گنـــاه افگند مر بنده را از چشـــم شـاه

    ناز کردن خوش تر آید از شـــکر لیک کم خایش که دارد صد خطر

    ایــمن آبادســــت آن راه نیـــاز ترک نازش گیر و با آن ره بســاز

    ای بســــا ناز آوری زد پـر و بال آخر الامر آن بر آن کس شـد وبال

    خوشــی ناز ار دمــی بفــرازدت بیـم و ترس مضـمرش بگدازدت

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۵: ۷۲۶)

    درونمایه:

    مذمت عُجب و غروری که از زیبایی ظاهری به افراد دست می دهد.

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    طاوس اصلی
    دانشمند فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    پویا
    طاوس ایستا

    جدول شماره۳ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر اساس واکنش های محیطی ( درون گرا یا برون گرا)

     

     

    درون گرا
    طاوس برون گرا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    کندن و دور ریختن پرهای طاوس توسط خودش

    کشمکش عاطفی:

    گریه کردن طاوس از پرسش دانشمند

    کشمکش ذهنی:

    فکر کردن طاوس به اینکه خودپسندی و غرور باعث ضرر و زیان می شود.

    تحلیل:

    گاهی بعضی از خوبی ها و کمالات انسانی باعث هلاکت انسان می شود ، همان گونه که زیبایی پر طاووس طمع شکارچیان را برمی انگیزد، چه بسیار پادشاهان که به خاطر شکوه و شوکت شان هلاک شده اند. دلیل این که گاهی بعضی از حسن ها باعث هلاکت انسان می شود، شاید این باشد که چنین افرادی به خاطر حسن برتری های خود مورد حسادت دیگران واقع شده و قربانی حسد ورزی حاسدان می شوند و یا این که خودشان ممکن است تصور کنند که حسن و نعمت هایشان جاودانه است و همین تصور باعث تکبر آن ها شود که عاقبت آن نیز هلاکت است. به هرحال، بهترین کار این است که انسان خود و توانایی های خود را خوب بشناسد و از آن ها به عنوان متاعی گذرا و موقت برای رسیدن به کمال بهره جوید.

    مولانا، در این حکایت، با استناد و تَمثّلِ به داستان طاوس، انسان‏هایی را که صاحب گونه‏ای امتیاز و برجستگی هستند، از خطر ابتلای به خود برتر بینی و تفرعن بر حذر می دارد.

    مولانا به خوبی پی‏برده بود که آفت اشتهار و تعظیم خلق غالباً مایه فساد و تباهیِ جانِ بشر است و کمتر انسانی می‏توان یافت که نام و آوازه او را فاسد نکند. از این‏رو، همواره خود را می‏شکست و تواضع بلیغ می‏فرمود.

    ۳-۵-۵- اعتماد آن مغرور بر تملّق خرس

    شاکله:

    این حکایت در دفتر دوم مثنوی آمده و شامل ۱۷ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و می خواست او را بکشد و بخورد. خرس فریاد می کرد و کمک می خواست، پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو می شوم و هر جا بروی با تو می آیم. آن دو با هم رفتند تا اینکه به جایی رسیدند, پهلوان خسته بود و می خواست بخوابد. خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا می گذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه می کند؟
    پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد.

    شخص خفت و خرس می راندی مگس وز ســــتیز آمد مگس زو باز پس

    چنــــد بارش رانـــد از روی جـــوان آن مگـــس زو بــاز می آمد دوان

    خشمگین شد با مگــس خرس و برفت برگرفت از کوه سنگی سخت زفت

    ســــنگ آورد و مگـــس را دید بــاز بر رخ خفته گرفته جای و ســــاز

    برگرفت آن آســـــیا ســـــنگ و بزد بر مگس تا آن مگس واپـس خزد

    ســـنگ روی خفته را خشــخاش کرد این مثــل بر جمله عالم فاش کرد

    مهر ابــــــله مهر خـرس آمد یقیـــن کین او مهرست و مهر اوست کین

    عهد او سـست است و ویران و ضعیف گفت او زفت و وفــای او نحیف

    گر خورد ســــوگند هم باور مکــــن بشکند ســوگند مرد کژ ســخن

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۲: ۲۶۴)

    درونمایه:

    زیان دوستی انسان نادان

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    خرس، پهلوان، اصلی
    مرد فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    پویا
    خرس ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    زدن سنگ روی مگسی که بر صورت پهلوان خفته بود.

    کشمکش عاطفی:

    توصیه مرد به پهلوان که دوستی و محبت ابلهان خطرناک است.

    تحلیل:

    مولانا در این حکایت از ضرر و زیان دوستی با همنشین نادان سخن به میان آورده است و اینکه همنشین خردمندان و انسان های دانا باشیم تا رستگار شویم. خرس در این حکایت تمثیل انسان های نادان است که باید از دوستی با ایشان احتراز کرد.

    عبدالحسین زرین کوب می نویسد:« تعبیـر مثل گونـه ( دوسـتی خالـه خرسـه ) کـه آن را در مـورد محبـت جاهلانه ای که منجر به زیان محبوب می شود. گویند که به تلافی نیکی مردی که او را از چنگ اژدها می رهاند با او دوستی می گزیند و برای راندن هجوم مگس، آسیا سنگی بر روی خفته می افکند که مولانا بـا طـرح ایـن حکایت نشان می دهد که مهر ابله از کین عاقل کمتر زیان ندارد و دستی با غیر همجنس روا نیست (زرین کوب، ۱۳۶۶: ۱۹۱).

    ۳-۵-۶- هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر

    شاکله:

    یکی دیگر از حکایت های تمثیلی که در دفتر دوم مثنوی آمده و شامل ۲۳ بیت است حکایت هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر است.

    پیرنگ:

    ماه روزه گشــــت در عهد عمر بر ســــــر کوهی دویدنـد آن نفر

    تا هـــلال روزه را گیرند فـــال آن یکی گفت ای عمر اینــک هلال

    چون عمر بر آســمان مه را ندید گفت کیـــن مه از خیـــال تو دمید

    ور نه من بینـــاترم افــــلاک را چون نمی بینم هــلال پـــــاک را

    گفت تر کن دست و بر ابرو بمال آنگهان تو در نــگر ســــوی هلال

    چونـــک او تر کرد ابرو مه ندید گفت ای شه نیست مه شد ناپدیــد

    گفت آری موی ابرو شـــد کمان ســـوی تو افکنـد تیــری از گمان

    چون یکی مو کژ شد او را راه زد تا به دعــــوی لاف دیـد مــاه زد

    موی کژ چون پرده ی گردون بود چون همه اجزات کژ شد چون بود

    راست کن اجزات را از راســتان سر مکش ای راست رو زان راستان

    هم ترازو را ترازو راســـت کرد هم ترازو را ترازو کاســـــت کرد

    هر که با ناراسـتان هم سنگ شد در کمی افتاد و عقلــش دنگ شـد

    رو اشـــداء علی الکفـــار باش خـاک بر دلــــداری اغیـــار پاش

    بر سـر اغیار چون شمشـیر باش هیـن مکن روباه بازی شـــیر باش

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۲: ۱۸۶)

    درونمایه:

    مذمت اعتماد به حواس ظاهری

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    فردی که ابروی خود را هلال ماه دید اصلی
    عمر فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    فردی که ابروی خود را هلال ماه دید پویا
    عمر ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش ذهنی:

    گمانی که در ذهن فرد از ابروی خودش آمده بود.

    تحلیل:

    در این حکایت، مولانا بر این موضوع تاکید می کند که چون کژ شدن مویى نیست را هست بنماید، اگر طبیعت آدمى دگرگون شود چه خواهد شد؟ پیداست که نیک را بد، و بد را نیک مى‏پندارد. از راستان مى‏برد و به کژ طبعان مى‏پیوندد. پس براى رهایى از راه زدن شیطان باید پى اولیاى خدا را گرفت. آنان‏اند که چون ترازو کمى و فزونى را مى‏نمایانند.

    ۳-۵-۷- حکایت طوطی و بازرگان

    شاکله:

    یکی از مشهورترین حکایت های تمثیلی در مثنوی، حکایت طوطی و بازرگان است که در دفتر نخست مثنوی آمده است.

    پیرنگ :

    حکایت طوطی و بازرگان با شرح علاقه ای که بازرگان به طوطی دارد و عزم وی به سفر به هندوستان آغاز می شود. هر یک از اطرافیان بازرگان چیزی طلب می کند:

    بود بــازرگــــان و او را طـوطی ای در قفس محبـوس زیبا طوطی ای

    چونـک بازرگـــان سفر را ساز کرد سوی هنـــدستان شدن آغاز کرد

    هر غـلام و هـر کنیــزک را ز جـود گفـت بهر تو چـه آرم گـوی زود

    هر یکی از وی مرادی خواست کرد جمله را وعـده بداد آن نیـک مرد

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۷۷)

    در بیت بالا، مرادی خواست کرد به معنی آن است که مطلوبی درخواست نمود، چیزی تقاضا کرد. تقاضای طوطی از این قرار است:

    گفت طوطی را: «چه خواهی ارمغــان کآرمت از خطــۀ هنـــدوستــــان؟»

    گفتـــش آن طوطی که آنجا طـوطیان چون ببــینی کن ز حــــال من بیان

    کآن فلان طوطی که مشـتاق شماست از قضـــای آسـمان در حبس ماست

    بر شما کرد او سلام و داد خـــواست وز شـما چــاره و ره ارشاد خواست

    گفت می شایـــد که من در اشتیـــاق جان دهم اینجــا بمیرم در فـــــراق

    این روا باشد که من در بنــد ســخت گه شـما بر سبـــزه گاهی بر درخت

    این چنــین بـاشد وفـــای دوســـتان من درین حبس و شــما در گلـستان

    یاد آریــد ای مهــــان زیــن مرغ زار یک صبوحــی در میــان مرغــــزار

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۷۷)

    در بیت بالا، صبوحی شــرابی است که هر وقت صبح می نوشیده اند. طوطی محبوس، از طوطیــان هنـد می خواهد که در وقت عیش و شادی، از او یاد آورند.

    یــــاد یاران یـــار را میــمون بـــود خاصه کان لیـلی و این مجنون بود

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۷۷)

    یاد کردن یاران از یکدیگر مبارک است، به خصوص زمانی که میان آن ها رابطه عاشقانه برقرار باشد.

    ای حریـــفان بــت مـــوزون خــود من قدحـها می خورم پر خون خود

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۱: ۷۷)

    حریف در معنای هم پیاله، بت موزون در معنای معشوق خوش اندام است. طوطی محبوس به طوطیان هند می گوید: ای کسانی که با معشوق زیباروی خود رودررو و هم پیاله اید، بدانید که من در عذاب فراقم و قدح از خون سر می کشم.

    درونمایه:

    دور اندیشی و همفکری

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است .

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    طوطی و بازرگان اصلی
    طوطیان هندوستان فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    طوطی پویا
    سایر افراد ایستا

    جدول شماره۳ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر اساس واکنش های محیطی ( درون گرا یا برون گرا)

     

     

    طوطی درون گرا
    سایر افراد برون گرا

    تحلیل:

    «طوطی» بن مایه ای است پرکاربرد در ادبیات داستانی فارسی. به علاوه، در متون فارسی اشارات فراوانی به طوطی و شیوه آموزش او و یا طوطی و زادگاه او که در هندوستان واقع است. و نیز طوطی و سخنوری او وجود دارد. این پرنده در ادبیات فارسی، غالباً نمادی است از کسانی که سخن خام، نسنجیده و مقلدانه بر زبان می رانند؛ اما در ادب عرفانی، رمز «روح» ‏است که از آسمان فرود آمده، در قفس تن گرفتار شده است.

    «‏طوطی» در حکم شخصیتی داستانی، در داستان های عامیانه فارسی نیز نقش بسیاری ایفا کرده است. آن جا که فی المثل در قصه هایی مانند طوطی نامه ضیاء نخشبی وچهل طوطی و…، ناظر راوی حوادث درون خانه است. (یاحقی، ۱۳۹۱: ۵۶۷ ‏) طوطی در پاره ای از قصه ها در نقش توتم ظاهر می شود و انسان غربت زده را به طبیعت خود نزدیک می کند و انسان نیز می کوشد به هر شکل ممکن، دلبستگی و مهر صادقانه خود را به او نشان دهد. این رابطه تا آن جاست که هرگاه کار مهمی پیش آید از او مصلحت خواسـته می شود و بی رضا و رخصت او هیچ کار مهمی از قوه به فعل در نمی آید. هنگامی که طوطی می میرد صاحبش آن چنان در مرگش مویه می کند که گویی عزیزترین کسان خود را از دست داده است.

    در داستان های امروزی نیز مثلا در داش آکل هدایت، چون قهرمان داستان می میرد طوطی همدل او، راز درونش را فاش می کند. در داستان طوطی و پیرزن از اکبر نعمتی این صداقت و یک رنگی، لطف بیش تری می یابد و سرانجام طوطی و پیرزن برای یک دیگر می میرند.

    هم چنین است در قصه «طوطی و بازرگان» که طوطی عضوی از اعضای خانواده به شمار می آید تا حدی که بازرگان چون قصد سـفر می کند، مانند سایر اعضای خانواده، از او نیز می خواهد، هدیه ای از وی تقاضا کند.

    از حکایت «‏طوطی و بازرگان »، چندین روایت در دست است:

    شیخ احمد رومی، این تمثیل را برای تبیین و توضیح حدیث « ‏موتوا قبلَ ان تموتوا لانّ فی الموت حیاه» آورده، که از نظر مضمون نیز با روایت مولانا هم خوانی دارد. روایت مولانا، در واقع گزارش دیگری از داستان عطار در اسرار نامه است، با این تفاوت که مولانا، تصرف های هنرمندانه فراوانی در قصه کرده است.

    او با شگردهای هنری خاص خود، از جمله با دخالت در سیر روایت داستان، ایجاد تعلیق های قوی داستانی، درج ‏چندین حکایت میان متنی در آن، ساخت و بافت و تفصیل دیگری بدان بخشیده و داستان بیست و هشت بیتی عطار را به روایتی سیصد بیتی بدل ساخته و نتایج گوناگونی از آن برگرفته است. هم چنین مولانا با جایگزین کردن شخصیت «بازرگان » به جای «حکیم هند » عطار و استفاده از بن مایه «سفر» منطق داستانی استوارتری بنا نهاده و داستانی بسیار جذاب تر ساخته است.

    اگر روایت عطار، تمثیلی عرفانی است که پردازنده آن به طور مستقیم ایده های خود را در قالب نتیجه گیری پایانی انعکاس می دهد، روایت مولانا تمثیلی رمزی – عرفانی است که قابلیت تأویل و تفسیرهای عرفانی را در ذات خود داراست، بی آن که مولانا صراحتا به تبیین دیدگاه های خود، در قالب نتیجه گیری بپردازد.

    از جمله این رمزها، می توان به «طوطی »، «قفس»، ‏ «بازرگان »، «سفر»، «هندوستان» و «غلام و کنیزک » اشاره کرد که تفسیر آن ها، به داستان بُعدی عرفانی می بخشد. بدیع الزمان فروزانفر در کتاب مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی، مأخذ این داسـتان را روایت ابوالفتوح رازی در کتاب روض الجنان و روح الجنان می داند، حال آن که روایت ابوالفتوح از این داستان، از اساس با روایت عطار و مولانا متفاوت می نماید و با حضور شخصیت سلیمان (علیه السلام)، بعدی دینی یافته است. در این روایت، از عناصری چون «بازرگان»، «حکیم »، «هندوستان» و «سفر »، خبری نیست و نقش بازرگان و حکیم را، طوطی ای دیگر ایفا می کند که بر بالای قفسی می نشیند و در گوش طوطی محبوس چیزی می گوید و باعث نجـات او می شود. به هر روی، گویی که مولانا از روایت تفســیر ابوالفتوح رازی اطلاعی نداشته یا تعمدا بدان نپرداخته است.

    در داستان «طوطی و بازرگا ن»، مولانا راه رهایی روح از بند تن را به شیوه ای تمثیلی بیان می کند. وی داستان را با آب و تاب شرح می دهد؛ داستان را چند بار قطع می کند و حکایاتی دیگر در میانه آن می آورد و باز بقیه داستان را از سر می گیرد و در خلال آن، به مناسبت، اندیشه های خود را به تفصیل درباره ی «غربت روح در این جهان، اصـل آن جهانی روح، ‏نقـد زبان و سخـن نیک و بد، ارزش گریـه و قدرت اولیـا » بیــان می کند. ناله و زاری مرد بازرگان برای طوطی، به نحوی سخت مؤثر بیان می شود و با پس زمینه ذهنی داستان کـــه گــرفـتـاری و غربـت روح در ایـن جـهان اسـت و اشـتیـاق او به بــازگـشـت به اصـل، هـــم نــوا می گردد. (پورنامداریان،۱۳۸۰‏: ۳۵۸)

    در کتاب سرّ نی در مورد سابقه کاربرد «طوطی» در مورد ‏«جان» می خوانیم: «تعبیر و تمثیل «طوطی» در مورد جان که اسارت روح در قفس جسم آن را تصویر می کند، مبنی بر یک سابقه دیرینه ی ادبی و اساطیری به نظر می رسد؛ چرا که اجزای تمثیل با اساطیر و احلام اقوام بدوی دیرینه هم بی تناسـب نیست. از این جمله است «پر سبز» طوطی که رمزی از تعالی و طیران وی و

    اتصالی است که به حیات ابدی و عالم تجدید حیات دارد و«نطق طوطی» که نمودگاری از عالم نفس ناطقه است.» (زرین کوب، ۱۳۸۳ : ۶۲۵)

    ۳-۵-۸- قصه ی محبوس شدن آن آهوبچه در آخُر خران

    شاکله:

    یکی دیگر از حکایت های تمثیلی در مثنوی، قصه ی محبوس شدن آن آهو بچه در آخُر خران است.

    پیرنگ:

    آهــوی را کــرد صیادی شکــــــار اندر آخُـــر کردش آن بی زینــــهار

    آخـــری را پــر ز گــاوان و خــران حبس آهـــــــو کرد چون استمگران

    آهو از وحشت به هر سـو می گریخت او به پیش آن خران شــب کاه ریخت

    از مجاعت و اشـــتها هر گــاو و خر کـــــــاه را می خورد خوشتر از شکر

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۵: ۷۳۹)

    تحلیل:

    در داستان های دینی، آهو نماد مظلومیت و به همین دلیل، مشمول عنایت پیامبران و اولیای دین بوده است. تمام این موارد، موجب گردیده تا مولانا آهو را به عنوان رمزی از مقصود خویش، یعنی «روح » پاک و لطیف به کار گیرد. مولانا این تمثیل را برای نشان دادن غربت روح در عالم ماده درج کرده است. از بیست و دو بیتی که حکایت آهو و خران را در بر می گیرد، دو بیت آن، اصل داستان را شـکل می دهد؛ پنج بیت آن توصیف احوال و اطوار آهو در طویله خران است و بقیه ابیات، گفت وگوی میان آن ها. گرفتار شدن آهویی در طویله خران، مضمونی است که می تواند مصداق واقعه های متعدد با شخصیت ها و موقعیت های مختلف باشد که همه در عین اختلاف ظاهری، در موضوع و مایه مصاحب ناجنس شدن، مشترک اند؛ اما توصیف ها و گفت وگوها که می تواند با تغییر مقام و موقعیت شخصیت ها در جهتی مناسب با آن ها تأویل شود، صرفاً جهت جذاب کردن داستان و ایجاد لذت و مسرت بخشی خواننده طرح شده است. توصیف فضای طویله و آهوی گرفتار و گفت وگوی میان خران در سطح ظاهر و مدلول حقیقی کلمات، متناسب با فضا و مقام و موقعیت شخصیت ها و احوال روحی آن ها موقعیتی است که با آن ها درگیرند. در این حکایت، گفته های پرطعن و تعریض خران، در خطاب با آهو و پاسخ گفتن آهو به آنان، در قالب واگویه درونی آهو، ضرورت معنایی برای تفهیم مقصود مولانا ندارد، با این حال، قصه پرداز شدت درماندگی و دلتنگی آهو و دل خوشی های حقیر و خوشمزگی های جاهلانه خران را برای جلب دقت شـنوندگان یا خوانندگان و اجابت میل فطری آنان به اسـتماع داســـتان، تصویر می کند و جنبه های هنری کار خود را به نمایش می گذارد. (پورنامداریان: ١٣٨٠ ‏، ٢٩٧ ‏- ٢٠٨ ‏)

    احمد شاملو، شاعر معاصر نیز، این داستان را با دخل و تصرفی هنرمندانه و با سبک و لحنی کودکانه روایت و طی آن نکات اخلاقی و اجتماعی زیبایی را درج کرده است. مضمون داستان مولانا یادآور حدیث «الاسـلامُ بدَاَ ‏غریباً و سیعودُ غریباً فطوبی للغربا» است و تصویـری که مولانا از مصاحبـت دو نا هم جنس ساخته، بسیار شبیه است به «قرار دادن ماهی در خشکی که در حال جان کندن است و یا کنار هم گذاشتن مشک و سرگین در یک جعبه. » (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰، د۵: ۹۰۹)

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

    مولانا با «آهو » تصاویر و تعابیر بسیاری ساخته است؛ از جمله در دیوان غزلیات شمس، یک بار جان خود را به آهو تشبیه کرده است:

    به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهــویِ جانم سر صحرای تو دارد

    (مولوی، ۱۳۶۳: ۳۰۵)

    و یا در غزلی دیگر، خود را به صورت آهویی مغرور و شمس تبریزی را در هیأت پیری روحانی با چشمانی سرخ چون طشت خون و مویی سپید چون شیر، به تصویر کشیده است:

    آهوی می تاخــت آن جـــا بر مثـــال اژدها بر شــــــمار خـــاک شیران پیش او نخجیــر بود دیدم آن جا پیــرمردی طــرفه ای روحانی ای چشم او چون طشت خون و موی او چون شیر بود

    دیدم آن آهو به ناگه جانـــب آن پیـر تاخت چــرخ ها از هم جــــدا شد گویـــیا تــزویر بود

    کاسه خورشید و مه از عربده درهم شکست چونک ساغرهای مســـتان نیــک باتوفیـــــر بود

    روح قدسی را بپرسیدم از آن احــوال گفت بی خــودم من می نــــدانم فتـــنه آن پیــــر بود

    شمس تبریزی تو دانی حالت مستان خویش بی دل و دســـتم خداونـــدا اگــر تقصـــیر بود

    (مولوی، ۱۳۶۳: ۳۰۵)

    ‏ «آهو » در نمادشناسی عرفانی، رمزی از عارف و اهل الله است و هم چنین نماد روح تواند بود که در

    کنار جسم، غریب است و مصاحبت با آن را خوش ندارد. «صیاد » نیز اهل دنیاست که صید امور مجازی و غیر حقیقی می کند.

    ۳-۵-۹- حکایت دیدن خر هیزم فروش با نوایی اسبان تازی بر آخر خاص و..

    شاکله:

    این حکایت از حکایت های تمثیلی مولانا است که در دفتر دوم مثنوی آمده و شامل ۲۱ بیت است.

    پیرنگ:

    بود ســـــقّایی مـرو را یک خـری گشــــته از محنت دو تا چون چنبری

    پشتش از بارگــران صد جای ریش عاشق و جــــویان روز مرگ خویش

    جو کجا از کاه خشـک او ســیر نی در عقب زخمی و ســـیخی آهنــــی

    میـــر آخُـــر دید او را رحــم کرد که آشـــنای صاحب خـــر بود مـرد

    پس سلامش کرد و پرسیدش ز حال کز چه این خر گشت دو تا همچو دال

    گفت از درویشـــی و تقصــیر من کـه نمی یابد خــود این بســـته دهن

    گفت بســپارش به من تو روز چند تا شــــود در آخر شــــه زورمنـــد

    خر بدو بسپرد و آن رحمت پرست در میـان آخُر ســـــلطـانش بســـت

    خر ز هر ســـو مرکــب تازی بدید با نـوا و فربـــه و خــوب و جدیــد

    زیر پاشـــــــان روفــته آبــی زده که به وقت و جـــو به هنـــگام آمده

    خارش و مالـش مر اســبان را بدید پــــوز بـالا کرد کــای رب مجیـــد

    نه که مخـلوق توام گیـــرم خــرم از چه زار و پشــت ریـش و لاغرم

    شب ز درد پشت و از جوع شــکم آرزومنـــدم به مـــــردن دم به دم

    حال این اسبان چنــین خوش با نوا من چه مخصوصم به تعذیب و بلا

    ناگـــهــان آوازه پیــــکار شــــد تازیان را وقت زیــن و کار شـــد

    زخـم های تیــر خـوردنــد از عدو رفت پیـکان ها دریشان سو به سو

    از غـــزا باز آمـــدند آن تازیــــان اندر آخـر جمله افتاده ســــــتان

    پای هاشان بســــته محــکم با نوار نعلبنــــدان ایســـتاده بر قطــار

    می شــکافیدند تن هاشان به نیـــش تا برون آرند پیــکان ها ز ریـش

    آن خر آن را دید و می گفت ای خدا من به فقر و عافیـــت دادم رضا

    زان نوا بیــزارم و زان زخم زشـــت هر که خواهد عافیت دنیا بهشت

    (مولوی، مثنوی،۱۳۸۰، د۵: ۸۰۷)

    درونمایه:

    مذمت حسرت خوردن بر داشته های دیگران که به ظاهر می بینیم.

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است .

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند.

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    خر سقّا اصلی
    اسب های پادشاه فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    خر سقّا پویا
    اسب های پادشاه ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش ذهنی:

    رضایت خر سقّا از فقر و سلامتی خود نسبت به اتفاقی که برای اسب های پادشاه افتاد.

    تحلیل:

    مولانا در این حکایت ضمن اینکه می خواهد بگوید نبــاید گول نعمت ظــاهری محتشـمان را خـورد، می گوید در کنار هر دانه دامی و با هر لذتی رنجی است. باید به رضای خدا خشنود بود و ناشکری نکرد که عافیت و سعادت در ترک دلبستگی های دنیاست.

    مولانا احوال کسانی را ترسیم مـی کنـد کـه بـا مشـاهده نعمتها و رفاه ظاهری دیگران و رنج و محنت خود احساس حسرت می کنند و از واقعیت ها و فرجـام کـار بـه کلی بی اطلّاع هستند.

    عبدالحسین زرین کوب می نویسد: « این حکایت احوال کسانی را بیان می کند که به خاطر نیل به نعمـت هـای دنیا خود را به عذاب می افکنند و چون بـه زنـدگی سـاده خرسـند نیسـتند خـود را تسـلیم هرگونـه محنـت می نمایند و خر که از درد پشت و جوع شکم زبان اعتراض به پیشگاه حق گشوده بود با مشاهده محنت و آزار اسبان سر به آسمان برمی دارد: که خدایا من به فقر و عافیت رضا دارم و از آن همه نعمت و نوا که بـه خـاطر آن باید آن همه زخم منکر کشید بیزارم. اینجا معلوم می شود که چرا – هر که خواهد عافیت، دنیا بهشت – و چون هر نعمتی محنتی دارد وعارف از آنچه قسّام مقدّر داشته است گله ای ندارد و در پیش غیر دوست از دست دوست شکایت بر زبان نمی آورد.(زرین کوب، ۱۳۶۶: ۱۹۵)

    ۳-۵-۱۰- کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن در خود

    شاکله:

    این حکایت در دفتر دوم مثنوی آمده و شامل ۴۲ بیت است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    موشی افسار شتری را گرفت و با خود نمایی به راه افتاد. شتر هم دنبال موش حرکت کرد. موش وقتی دید که حیوانی به این بزرگی افسارش را به دست او داده، مغرور شد و با خودش گفت: من پهلوان هستم. شتر غرور موش را دید ولی چیزی نگفت. آن دو هم چنان رفتند تا به رودی رسیدند. موش ایستاد و نتوانست جلوتر برود. شتر به موش گفت چرا ایستادی؟ راه برو. موش گفت: عمق آب زیاد است و من در آن غرق می شوم. شتر گفت: بگذار من عمق آب را اندازه بگیرم. بعد پای خود را در آب گذاشت. اندازۀ آب تا زانوی شتر بود. پس به موش گفت: ای موش آب فقط تا زانوست. جسارت و گستاخی را کنار بگذار تا جسم و جانت دچار عذاب نشود.

    موشـــکی در کف مهار اشـــتری در ربــود و شـــد روان او از مری

    اشتر از چســتی که با او شد روان موش غره شد که هســتم پهــلوان

    بر شـــــتر زد پرتو اندیشـــه اش گفت بنـــمایم تــرا تو باش خوش

    تا بیـــامد بر لب جــــوی بزرگ کاندرو گشتی زبون هر شیر و گرگ

    موش آنجا ایـستاد و خشک گشت گفت اشـتر ای رفیق کوه و دشــت

    این توقف چیسـت حیـرانی چـرا پا بنـــه مـردانه انــدر جــــو در آ

    تو قـــلاوزی و پیــش آهنـگ من درمیــــان ره مبــاش و تــن مزن

    گفت این آب شـگرفسـت و عمیق من همی ترسم ز غرقــاب ای رفیـق

    گفت اشـــتر تا ببیــنم حـــد آب پا درو بنهاد آن اشـــتر شــــــتاب

    گفت تا زانوست آب ای کور موش از چه حیران گشتی و رفتی ز هوش

    گفت مور تست و ما را اژدهــاست که ز زانــو تا به زانو فرقــهاســـت

    گر ترا تا زانـــو اســـت ای پر هنر مر مرا صـد گز گذشــت از فرق سر

    گفت گســــتاخی مکـــن بار دگر تا نسوزد جسم و جانت زین شـرر

    تو مری با مثل خود موشـــان بکن با شتــر مر موش را نبود ســــخن

    گفت توبه کردم از بهـــر خــــدا بگذران زیـــن آب مهلــک مر مرا

    رحم آمد مر شــــتر را گفت هین برجه و بر کودبــــــان من نشــین

    این گذشتــن شد مســـلم مر مرا بگذرانم صد هــــزاران چون تــرا

    چون پیمبر نیســتی پس رو به راه تا رســــی از چاه روزی سوی جاه

    تو رعیت باش چون سـلطان نه ای خود مران چـون مرد کشــتیبان نه ای

    چون نه ای کامل دکـــان تنها مگیر دست خوش می باش تا گردی خمیر

    انصتو را گوش کن خاموش باش چون زبان حق نگشـــتی گوش باش

    (مولوی،مثنوی،۱۳۸۰، د۲: ۳۱۷)

    درونمایه:

    مذمت خودبینی و جهالت

    زاویه دید: :

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است .

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در دو جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    موش، شتر اصلی
    فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    موش پویا
    شتر ایستا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    کشیدن مهار شتر توسط موش

    کشمکش عاطفی:

    آرامش و سکوت شتر در مقابل احساس پهلوانی که موش داشت.

    کشمکش ذهنی:

    پشیمانی موش از غرور بیجای خود

    تحلیل:

    در این حکایت شتر تمثیل اولیاءا.. است و موش تمثیل خود بینانی است که از صبر و حوصله ی انبیاء و اولیاءا.. سوء استفاده می کنند. مولانا می گوید این گونه افراد به زودی خوار خواهند شد.

    ۴-۱- زندگی نامه لافونتن

    ژان دو لافونتِن (که در فارسی لافونتین نیز نوشته شده است)، مشهورترین حکایت نویس فرانسه است که شعرهای بسیاری نیز سُروده است. شهرت او بیشتر به دلیل نوشتن کتابی به نام حکایات است که گونه ی ویژه ای از حکایت نویسی را در کل اروپا ارائه کرد و سرمشقی برای دیگر نویسندگان فرانسوی یا فرانسه زبان بود. گوستاو فلوبر دربارۀ لَه فونتِن گفته است که او تنها شاعر فرانسوی پیش از ویکتور هوگو است که ساختار زبان فرانسه را به خوبی درک کرده است. (سعیدی، ۱۳۵۹: ۳)

    در سال ۱۹۹۵ کشور فرانسه، تمبرهایی را برای بزرگداشت لافونتِن و حکایت های او چاپ کرد. وی در ۱۳ آوریــل ۱۶۹۵ درگذشت و در گورستان پر لاشز، پاریـس به خاک سپرده شد. (همان)

    ۴-۲- آثار لافونتن

    آثار لافونتن عبارتند از:

    حکایات، اروس و پسوخه، جـام جم، حکایت های لافونتن، در رثـای پریان قصر وو، رؤیـای وو، فلورانسی، عشق های پسیشه، کوپیدون و افسانه های لافونتن. (سعیدی، ۱۳۵۹: ۳)

    «افسانه های لافونتن» در ایران نیز با سه ترجمه متفاوت عرضه شده است. «عبدالله توکل»، «احمد نفیسی» و نیز«سعیدی» از مترجمانی هستند که در ایران به ترجمه ی آثار نثر و منظوم این نویسنده فرانسوی پرداخته اند. درس «روباه و زاغ» کتاب درسی فارسی در واقع ترجمه منظوم حبیب یغمایی است از شعر شاعر فرانسوی قرن هفدهم یعنی «ژان دو لافونتن»، که در کتاب درسی به نام شاعر اصلی آن اشاره ای نشده است.

    ۴-۳- معرفی افسانه های لافونتن

    افسانه های لافونتن مهم ترین اثر دولافونتن است که به واسطه ی حکایات تمثیلی اش از قرن هفدهم تاکنون مورد توجه و استقبال جدی در سر تا سر جهان واقع شده است. در ایران هم زمان با موج گسـترده ی آشنـایی ایرانیان با ادبیات فرانسه، این کتاب نیز بی نصیب نماند و در جریان ترجمه ی آثار فاخر اروپایى ها، افسانه های لافونتن نیز به فارسی برگردانده شد. چنین مى نماید که پیشینه ی ترجمه افسانه های لافونتن به فارسی، به زمان قاجاریه برسد. در این دوره است که، به فرمان ناصرالدّین شاه « سلطان حسین» نامی که احتمالاً از صاحب منصبان نظامی بوده، حدود دو سال، از جمادی الثانی ۱۲۶۴ تا ربیع الاوّل ۱۲۶۶، بســیاری از افســانه های لافونتن را به فارسـی ترجمه می کند. برگردان فارسی این حکایت ها همچنان چاپ نشده، به خطّی خوش در حواشی یک نسخه نفیــس از افــسانه های لافونتن به شــماره ۷۱۰۲ در مخزن کتــاب های فرانسه کتابخانه ملّی موجود است. (طراوتی، ۱۳۷۲: ۲۴۳)

    با وجودی که برگردان فارسی افسانه های لافونتن دیگر آن جاذبه ها و جنبه های شعری را نداشت، روح تعلیمی و درون مایه حکمی آنها که آمیخته به قصّه هایی نغز و اغلب هم به شیوه فابل و از زبان حیوانات بیـان می شد، کافی بود تا این افســانه ها را حتّی با وجود فراموش شــدن و ناشناخته شدن نویسنده شان تا امروز آشـنای ایرانیان بدارد؛ به ویژه آنها که سـال های گریزپای نوجوانى شان را مخاطب این افسانه ها بوده اند.

    افسـانه های دیگری از لافونتن نیز هست که بارها در ایران ترجمه و منتشر شده است؛ به قالب کتاب های مصــوّر کودکان درآمده است؛ در خاطرها و خاطره ها مانده است و هنوز هم بر سـبیل تمثیل در لابه لای گفت و گوهای روزمره گنجانده می شوند. افسانه هایی چون: روباه و لک لک (کتاب اول/ افسانه هجدهم)؛ انعقاد شورای موشان (کتاب دوم/ افسانه دوم)؛ گرگ و بز مادینه و بزغاله (کتاب چهارم/ افسانه پانزدهم)؛ هیز م شکن و پیک خدایان (کتاب پنجم/ افسانه نخست)؛ روباهی که دمش بریده شده بود (کتاب پنجم/ افسانه پنجم)؛ برزگر و فرزندانش (کتاب پنجم/ افسانه نهم)؛ مرغ زرّین تخم (کتاب پنجم/ افسانه سیزدهم)؛ خر در پوست شیر (کتاب پنجم/ افسانه بیست ویکم)؛ خورشید و شمال (کتاب ششم/ افسانه سوم)؛ خرگوش و سنگ پشت (کتاب ششم/ افسانه دهم)؛ گرگ و روباه (کتاب یازدهم/ افسانه ششم).

    علاوه بر نخستین ترجمه که در بالا درباره اش سخن گفته شد، «افسانه های لافونتن» در ایران نیز با سه ترجمه متفاوت عرضه شده است. «عبدالله توکل»، «احمد نفیسی» و نیر «سعیدی» از مترجمانی هستند که در ایران به آثار نثر و منظوم این نویسنده فرانسوی پرداخته اند. در این پایان نامه از ترجمه عبدالله توکل که نسبت به سایر ترجمه ها از جامعیت و تحشیه نویسی دقیق تری برخوردار است استفاده شده است.

    ۴-۴- تحلیل حکایت های تمثیلی در افسانه های لافونتن

    ۴-۴-۱-گوساله و بز ماده و میش و مصاحبت شیر

    شاکله:

    این حکایت، افسانه ششم از کتاب اول افسانه های لافونتن است و می تواند در طبقه ی تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    گویند که گوساله ی ماده و بز ماده و خواهرشان میش،

    به روزگار گذشته، با شیری شرزه، خداوندگار حول و حوش،

    همدم و انباز شدند

    و سود و زیان شرکه در میان نهادند

    گوزنی در دام بز ماده گرفتار آمد،

    همان دم به سوی شرکای خویش پیغام فرستاد.

    همین که شرکاء آمدند، شیر چنگال هایش را برای حساب سرانگشتی به کار زد و گفت:

    «ما برای تقسیم طعمه چهار تنیم».

    سپس گوزن را چهار شقه کرد،

    شقه ی نخست به نام سلطان منطقه برای خویشتن بر گرفت و

    گفت: این شقه باید مال من باشد، و دلیل آن این است که نامم شیر است،

    این امر جای هیچ ایراد و اعتراضی ندارد،

    شقه ی دوم نیز، به موجب حق باید به من برسد.

    و این حق، چنانکه می دانید، حق کسی است که زورمندتر است.

    و به نام دلیل ترین شریک خواستار شقه ی سومم.

    اگر یکی از میان تان دست به شقه چهارم بزند

    در دم گلویش می فشارم.

    (لافونتن، ۱۳۸۰: ۳۲-۳۳)

    درونمایه:

    معاشرت و شراکت با دیکتاتورهای زورمند بیهوده است.

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    شیر اصلی
    گوساله، بز ماده، میش فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    شیر پویا
    گوساله، بز ماده، میش ایستا

    جدول شماره۳ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر اساس واکنش های محیطی ( درون گرا یا برون گرا)

     

     

    درون گرا
    گوساله، بز ماده، میش برون گرا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    حمله شیر به گوزن و شکار وی

    تقسیم کردن لاشه گوزن به چهار قسمت

    کشمکش ذهنی:

    استدلال شیر در تقسیم چهار قسمت گوزن

    تحلیل:

    این تمثیل نشان می دهد که گفت و گو با دیکتاتوری که ذاتا قدرت نامحدودی دارد بیهوده است. از منابع این تمثیــل می توان به ازوپ، شیر و گورخر اشاره کرد «چنین می نماید که لافونتن عنوان افسانه را از افسانه ی وی برگرفته است. اندیشه ی انتخاب گوزن به عنوان «شکار» – طعمه- از وی الهام گرفته شده است. از این رو افسانه ی فدر را باید منبع حقیقی این افسانه دانست». (لافونتن، ۱۳۸۰: ۳۳)

    ۴-۴-۲- زاغ کبود آراسته به پرهای طاووس

    شاکله:

    این حکایت، افسـانه نهم از کتاب چهارم افســانه های لافونتن است و می تـواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    طاوسی پر می ریخت، زاغ کبودی پرهای وی برگرفت،

    سپس پیکر خویش به آن پرها بیاراست.

    و آن گاه به کبر و غرور و خرامان خرامان در میان طاوس های دیگر به راه افتاد،

    به این گمان که زیبا موجودی شده است.

    یکی باز شناختش: گرفتار طعنه و استهزاء، بدرفتاری و سر به سرگذاری، و مسخره گشت و لعبه و سخره شد،

    و بال و پرش به دستِ حضراتِ طاوس ها بیدادگرانه کنده شد.

    و حتی، چون به سوی همتایانش پناه برد،

    به دست همتایان نیز بیرون انداخته شد.

    خودپسندانِ دو پایِ بسیاری هم به مانند این زاغ کبود پیدا می شوند،

    که اغلب خودشان را به پوست دیگران می آرایند،

    و دزد اندیشه ها و گفته ها و نوشته ها خوانده می شوند.

    درباره شان خاموش می مانم، و هیچ ملال خاطری نمی خواهم برایشان بار آورم.

    این کارها ربطی به من ندارد.

    (لافونتن، ۱۳۸۰: ۲۱۸)

    درونمایه:

    مذمت فخر از طریق دارایی های دیگران

    زاویه دید:

    زاویه دید در این حکایت زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است .

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

     

     

    زاغ اصلی
    طاوس فرعی

    جدول شماره۲ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر مبنای ایستایی و پویایی

     

     

    پویا
    طاوس و زاغ ایستا

    جدول شماره۳ :

    طبقه بندی شخصیت ها بر اساس واکنش های محیطی ( درون گرا یا برون گرا)

     

     

    زاغ درون گرا
    طاوس برون گرا

    کشمکش های حکایت:

    کشمکش فیزیکی:

    تمسخر زاغ از سوی حیوانات

    کشمکش ذهنی:

    چالش ذهنی زاغ درباره ی زیبا شدن به هنگام پوشیدن پرهای طاوس

    تحلیل:

    شالوده تمثیل در این حکایت بر مبنای تصوری کهن در نفی و مذمت اختلاس است. عبدالله توکل پیشینه این تمثیل را افسانه های زیر می داند :

    ازوپ، افسانه ی ۱۰۱، بابریوس؛ افتونیوس؛ فدر (کتاب اول، افسانه ی سوم)

    اودان (زغن و کلاغ و پرندگان دیگر)

    هوراس (مکاتیب، کتاب اول، افسانه ی سوم) ( لافونتن، ۱۳۸۰: ۲۱۸)

    ژرژ کوتون درباره ی منبع این افسانه می گوید که افسانه ی لافونتن بیشتر از آن که با افسانه ی ازوپ ارتباط داشته باشد با افسانه ی فدر-کتاب اول، افسانه ی سوم (شوکاها و پرنده ها) ارتباط دارد. لافونتن در این جا بر مختلس ادبی معاصر خویش تاخته است، و نمی توان دانست که شخص خودش از این راه رنج برده است یا نه. (همان)

    ۴-۴-۳-روباه و گرگ و اسب

    شاکله:

    این حکایت، افسانه هفدهم از کتاب دوازدهم افسانه های لافونتن است و می تواند در طبقه ی داستان های تمثیل حیوانات قرار بگیرد.

    پیرنگ:

    چشم روباهی که هنوز جوان، اما از نابکارترین روباهان بود،

    بر نخستین اسبی افتاد که در سراسر زندگی خویش دیده بود.

    به گرگی خام و نا آزموده ی محض گفت: «بشتاب،

    سترگ و زیبا حیوانی در چمنزارهای ما می چرد،

    که دیده ام هنوز از دیدارش خیره مانده است».

    گرگ خنده کنان گفت: «نیرومندتر از ماست؟

    خواهش دارم که تصویر وی برایم بنگاری».

    روباه پاسخ داد: «اگر نقاش یا دانشور می بودم،

    از مسرّتی که دیدارش برای تو در بر تواند داشت.

    پیشاپیش تصویر و تسویدی می پرداختم.

    اما تشریف بیار، کسی چه می داند؟ شاید طعمه ای باشد

    که طالع برایمان فرستاده است».

    به راه افتادند. و اسب که به چرا سر داده شده بود،

    و چندان در بند دیدار چنین دوستانی نبود،

    کما بیش در صدد گریختن برآمد.

    روباه گفت: «سرور من، نوکران خاکسار تو

    بسیار خوشنود می شوند که اسم مبارکت بدانند».

    اسب که مغز داشت و سفیه نبود،

    گفت: «بیایید و نامم بخوانید، اختیار با شماست، حضرات:

    کفشگرم اسم من گرداگرد تخت کفشم نوشته است».

    روباه به بهانه ی قلّت سواد خویش پوزش خواست.

    و از پی سخنانش گفت: «پدر و مادرم هیچ به مدرسه ام نفرستاده اند.

    بی چیزند، و همه ی دارایی شان حفره ای بیش نیست.

    پدر و مادر گرگ که بسیار توانگرند، کاری کرده اند که خواندن یاد گیرد».

    گرگ که این سخن مایه دلخوشی اش گشته بود،

    نزدیک شد، اما خودبینی و باد ساری اش

    چهار دندانش به باد داد:

    اسب لگدی به سویش انداخت

    و به تاخت دور شد.

    گرگ من زار و نزار و خون آلوده و سخت مجروح

    نقش زمین شد.

    روباه گفت: «برادر، این حادثه صحّت سخنانی را

    که اهل عقل و شعور با من گفته اند نشانمان می دهد.

    این حیوان بر آرواره ات نوشت

    که عاقل از هر ناشناخته ای حذر دارد».

    (لافونتن، ۱۳۸۰: ۷۶۸)

    درونمایه:

    مذمت خودبینی و غرور

    زاویه دید:

    زاویه درد در این حکایت، زاویه دید بیرونی و از نوع دانای کل است.

    شخصیت پردازی:

    شخصیت های این حکایت در سه جدول زیر بر مبنای میزان و نوع نقش طبقه بندی شده اند:

    جدول شماره ۱ :

    طبقه بندی شخصیت ها ( بر مبنای اصلی و فرعی)

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:13:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی رابطه بین تبلیغات تلویزیونی بر رفتار مصرف کنندگان درفرایند تصمیم خرید خودرو- قسمت ۵ ...

    در کار تبلیغی، توجه به زبان مناسب مخاطب، دارای اهمیت فوق العاده ای است. شیوه بیان مطلب باید متناسب با فرهنگ اجتماعی و توانایی های ذهنی مخاطبان هدف، تنظیم شود. تبلیغی که مخاطب خردسال را هدف قرار می دهد با بیان تکنیکی متناسب با گروه مهندسی در تبلیغ کامپیوتر متفاوت است. از آنجایی که در مورد فرهنگ هر کشور، لغات و استعاره های تبلغی خاصی وجود دارد. بنا به کمک روان شناسان، زبان دانان، متخصصان تبلیغات حرفه ای و کار فکری خلاق، با صرف هزینه های هنگفت تلاش می کنندکه نام خصوصیات کالا و مناسب بودن آن را برای نیازهای مصرف کننده به شیوه اصلی تبلیغ کرده و در ذهن ها جا بیندازند.
    ابزارهای تبلیغی را می توان از بعد انسانی و غیرانسانی مورد توجه قرار داد
    ابزار انسانی (مستقیم): انسان خود در تبلیغ وارد عمل می شود که بارزترین آن تبلیغ چهره به چهره است مانند تبلیغ توسط اشخاص، یا ویزیتورها واشخاصی که در مکان ها به افراد رجوع کرده،کالاهایی را در محل به صورت مستقیم ارائه می دهند.
    ابزار غیرانسانی: کلیه ابزار دیگر جزء این دسته هستند. البته این بخش با کمک و آماده سازی نیروی انسانی مهیا می شود.
    – ابزار انسانی- غیرانسانی: تلفیقی از هر دو گروه که توأماً با هم کار می کنند؛ مانند فیلمهای تبلیغی، عروسکی، نمایشی …. که ابزار انسانی و غیرانسانی در کنار هم دیده می شوند و کار تبلیغ را انجام می دهند.
    ابزارهای تبلیغاتی را می توان به دسته های دیگری طبقه بندی کرد که عبارتند از:
    – ابزارهای تبلیغی چاپ شده: نامه پستی و کارت پستال های تبلیغاتی، بروشور، کاتالوگ، کارت ویزیت، روزنامه، مجله (عام، خاص و حرفه ای)، پوستر، کتابهای طلاعاتی مانند دفترچه تلفن شهری، کتاب زرد، کتاب اول و …
    -ابزارهای تبلیغی برقی و فرستنده: رادیو، تلویزیون، ویدئو، سینما، دیسکتهای کامپیوتری، اینترنت و شبکه های ماهواره ای.
    -ابزارهای تبلیغی نصبی- ثابت و متحرک که شامل:
    نصبی ثابت: استفاده تابلوهای پشت بامی، بیل بوردهای خیابانی، بزرگراهی، جاده ای، تابلوهای مدخل و خروجی شهرها، فرودگاه و ایستگاههای قطار و اتوبوس، تابلوهای سردر مغازه ها.
    نصب متحرک: روی و داخل وسایل نقلیه موتوری متحرک مانند اتوبوس، قطار و حتی هواپیماها و وسایل نقلیه خصوصی.

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

    ۲- ۱۸ تصمیمات عمده در تبلیغ

    مدیرت بازرگانی هنگام تهیه یک برنامه بازاریابی باید ۵ تصمیم مهم اتخاذ نماید

    شکل۲-۳ تصمیمات مهم تبلیغ

    منبع: (فیلیپ کاتلر، (۲۰۰۴

    ۲-۸-۱ تعیین هدف:

    در تهیه برنامه تبلیغ، تعیین هدفهای تبلیغ[۲۰]نخستین گام به حساب می آید. این هدفها باید بر اساس تصمیم های گذشته در مورد بازار مورد هدف، تعیین جایگاه در بازار و آمیزه بازاریابی گذارده شود و تعیین کننده وظیفه یا کاری است که تبلیغ باید در اجرای کل برنامه بازاریابی انجام دهد.
    مقصود از هدف تبلیغ انجام دادن کاری خاص است که توسط آن پیامی به یک گروه مخاطب مورد هدف در یک دوره زمانی خاص می رسد. می توان هدف تبلیغ را بر اساس مقصود اصلی طبقه بندی کرد (امکان دارد مقصود اصلی اطلاع رسانی، تشویق یا یادآوری باشد.)
    تبلیغ آگاهی دهنده:[۲۱]یا اطلاع رسانی زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که محصولی جدید به بازار عرضه شود. در چنین حالتی هدف تبلیغ این است که تقاضای اولیه را به وجود آورد. بنابراین تولید کنندگان دستگاه های ضبط یا پخش باید نخست مصرف کنندگان این محصولات را از ویژگی های لوح فشرده آگاه سازند. تبلیغ تشویقی[۲۲]زمانی اهمیت پیدا می کند که رقابت افزایش یابد. در چنین حالتی هدف شرکت این است که یک تقاضای خاص (نوع انتخاب) به وجود آورد.
    برخی از تبلیغات تشویقی به صورت تبلیغ مقایسه ای[۲۳]درآمده است که در آن شرکت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم محصولی با نام و نشان تجاری خاص را با انواع محصولات با نام ها و نشان های تجاری دیگر مقایسه می کند.
    برای محصولاتی که به بازار اشباع رسیده اند تبلیغ یادآور[۲۴] اهمیت دارد (شرکت در این تبلیغ مصرف کنندگان را وادار می کند که همواره در فکر و اندیشه محصول باشند) تبلیغات بسیار پرهزینه ای که شرکت کوکاکولا در تلویزیون انجام می دهد، به گونه ای طرح ریزی شده اند که اجازه ندهند مردم کوکاکولا را از ذهن خود پاک کنند و هدف این گونه تبلیغ ها آگاه نمودن مردم از محصول یا تشویق آنها به خرید این محصول نیست.

    ۲-۸-۲ تعیین بودجه تبلیغ

    شرکت پس از تعیین هدفهای تبلیغ باید برای هر محصول بودجه تبلیغ تعیین نماید. در اینجا برخی عوامل خاص را در می شماریم که شرکت ها به هنگام تعیین بودجه تبلیغ باید به آنها توجه کنند:
    مرحله چرخه زندگی محصول: اصولاً شرکت ها برای محصولات جدید جهت آگاه نمودن مصرف کنندگان و فراهم آوردن زمینه ای که مصرف کننده محصول جدید را بیازماید ناگزیرند بودجه های تبلیغی سنگین تری در نظر بگیرند. معمولاً محصولاتی که در بازار به مرحله اشباع رسیده اند (از نظر درصد فروش) نیاز به بودجه چندان زیادی ندارند.
    سهم بازار:محصولاتی که با نام و نشان تجاری شناخته شده به سهم بزرگی از بازار دست یافته اند باید بودجه زیادی (از نظر فروش) خرج تبلیغ نمایند، در مقایسه با محصولاتی که سهم کمی از بازار را در اختیار خود دارند. گرفتن سهم بازار از شرکت های رقیب نیاز به بودجه تبلیغاتی زیادی دارد، در مقایسه با حفظ سهم بازار کنونی.
    رقابت و هیاهودر بازاری که تعداد زیادی رقیب وجود دارد و هزینه های زیادی صرف تبلیغ می شود، شرکتی که محصولی را با نام و نشان تجاری خاص عرضه می کند، ناگزیر است بودجه زیادی به مصرف برساند تا در یک چنین بازار پر هیاهو صدای خود را به گوش مصرف کنندگان مورد نظر برساند.
    تکرار تبلیغبرای رساندن پیام در مورد محصولی با نام و نشان تجاری خاص، شرکت باید تبلیغ را تکرار نماید و از این رو بودجه تبلیغ باید افزایش یابد.
    متمایز بودن محصولاگر محصولی مشابه محصولات دیگر (نام و نشان تجاری مشابه و نام و نشان تجاری محصولات دیگر) باشد (مانند نوشابه های غیر الکلی و شوینده ها). شرکت باید برای متمایز ساختن محصول خود هزینه بیشتری از بابت تبلیغات بپردازد. اگر محصول با محصول شرکت های رقیب متفاوت باشد، شرکت می تواند برای معرفی وجه تمیز محصول تبلیغ نماید.

    ۲-۸-۳ تصمیمات در مورد پیام:

    پس از تعیین اهداف و بودجه آگهی مدیریت باید استراتژی خلاقانه ای را توسعه دهد در این راستا باید از سه مرحله بگذرد که عبارتند از: تهیه و تنظیم پیام، ارزیابی و انتخاب پیام و اجرای پیام.

    ۲-۸-۴ تصمیمات در مورد رسانه آگهی:

    آگهی کننده باید رسانه آگهی را برای ارائه پیام انتخاب کند. مراحلی را که باید طی کند عبارت است از:
    الف) یقین رسایی، فراوانی و اثر گذاری
    ب) انتخاب از بیان انواع رسانه های اصلی و عمومی
    ج) انتخاب یک یا چند رسانه خاص
    د) مشخص کردن زمانبندی آگهی در رسانه ها
    در انتخاب رسانه، تبلیغ کننده برای دستیابی به اهداف خود از تبلیغات، باید سطح پوشش و فراوانی لازم پیام را تعیین کند. سطح پوشش و یا به عبارتی رسایی رسانه، در حدی از افراد موجود در بازار هدف است که در مدت زمان معین در معرض برنامه آگهی تبلیغاتی قرار می گیرند. فراوانی تعداد، دفعاتی است که به طور متوسط یک شخص در بازار هدف در معرض پیام قرار می گیرد. تبلیغ کننده باید درباره تأثیر رسانه نیز تصمیم بگیرد. تأثیر رسانه های ارزشی کیفی، رویت پیامی است که از یک وسیله خاصی منتقل می شود. برای مثال در مورد برخی از کالاها که دیدن آنها ضروری است تأثیر پیام های تلویزیونی برایشان به مراتب بیش از پیام های رادیویی است. همچنین به منظور آن که پیام تبلیغ به مصرف کننده یا گروه مورد نظر برسد یک حامل پیام مورد نیاز است. عامل سازنده پیام در امور تجارت و تولید را وسایل تبلیغاتی می نامند.
    کسی که تبلیغ می کند می تواند رأساً وسیله و حامل پیام را تهیه نماید و از طریق تهیه کاتولوگ ها، علایم و عکسهای چاپ شده بزرگ به مقصود خود برسد. یا آن که تبلیغ کننده می تواند از وسایل ارتباط جمعی بازرگانی از قبیل روزنامهها، مجله ها، تلویزیون، رادیو، تبلیغات خارج از محیط و تبلیغات در وسایل نقلیه، راهنماهای متنوع و فیلم های سینمایی استفاده کند.
    توفیق هر تلاش تبلیغاتی به طور مستقیم بستگی کامل به انتخاب وسیله جهت رساندن پیام و آگهی تبلیغ دارد. بنابراین انتخاب وسیله تبلیغ و طرح ریزی انتخاب وسیله یکی از اجزای مهم طرح تبلیغات بازرگانی به شمار می رود (محمدیان، ۱۳۷۹، صص۲۱۰-۲۰۸).

    ۲-۸-۵ ارزیابی عملیات آگهی:

    ارزیابی اثر ارتباطات واثر آگهی بر فروش باید به طور منظم به عنوان قسمتی از برنامه آگهی انجام پذیرد
    الف) اثر ارتباطی تبلیغات و آگهی ها
    ب) اثر آگهی بر فروش

    ۲-۱۹ ده اشتباه رایج در تبلیغات:

    بارها مشاهده شده مدیران شرکت ها و کارگزاران تبلیغات با وجود صرف هزینه های گزاف در بخش معرفی و تبلیغات، از عدم بازدهی مناسب و نتایج غیرسودمند حرکت های تبلیغاتی خود ناراضی هستند. در این جا سعی داریم با هدف افزایش بازده سیاست های تبلیغاتی به اختصار فهرست ۱۰ اشتباه اصلی را که باید از ارتکاب آن ها خودداری کرد مورد بررسی قرار دهیم.
    – تلاش برای دستیابی به هدف های لحظه ای و خشنودی های مقطعی  
    عموما آن دسته از آگهی های تبلیغاتی که بر پایهء سیاست های زودگذر و با هدف واکنش فوری از سوی مردم تنظیم و به مورد اجرا در می آید به همان نسبت نیز به محض انقضای دورهء معین در طرح پیشنهادی به سرعت به فراموشی سپرده می شوند.
    این واقعیتی است که بعضی مدیران شرکت ها و مجریان تبلیغات به جای صرف زمان مناسب و کافی جهت انتشار موارد تبلیغاتی خود و به دست آوردن بازده مناسب سعی دارند با فوریت هر چه تمام تر و در کم ترین زمان ممکن به حد مطلوبی از بازدهی نایل شوند.
    در صورتی که معمولا افق دید و سطح نیازها و انتظارات کارگزاران تبلیغات با آنچه در ذهن مشتری می گذرد متفاوت است.
    – سعی در جذب هر چه بیش تر مردم بدون توجه به برآیند منافع حاصله 

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی فقهی اقتصادی بیع خیاری و پیامدهای آن- قسمت ۷ ...

    مقاله ایشان به شرح زیر می باشد: در این مقاله قواعد و احکام عمومی خیارات، به عنوان یکی از سنت های معمول فقهای اسلامی در تبیین و تحلیل ماهوی خیارات مورد بحث و واکاوی قرار گرفته است؛ از همین رو در راستای تحصیل قاعده کلی مزبور، دیدگاه ژرف شیخ انصاری(ره) و برخی از فقهای معاصر شیعی و نیز گروهی از حقوقدانان صاحب نظر، به نحو دقیق مور بحث و بررسی علمی با رویکردی انتقادی واقع شده است که می توان به موارد«ملاک و ماهیت خیار فسخ»«نوع حق در خیارات» «اصل لزوم در عقود خیاری» «سقوط خیار فسخ با تصرف ذی الخیار از روی علم و عمد» و «تلف در زمان خیار» اشاره داشت.
    محمد صالحی دانشجوی دانشگاه تهران پایان نامه ای به عنوان ربا در فقه اسلامی به راهنمایی استاد مختار امینیان به رشته تحریر در آورده اند که خلاصه آن به شرح زیر می باشد:
    موضوع ربا در فقه اسلامی صرف نظر از بحث های نظری، پیامدهای عملی که برآن مترتب است، می طلبد که پیرامون آن، بررسی و تحقیق صورت گیرد تا شبهات و ابهامات آن مرتفع شود، لذا تلاش شده است تا با بهره گرفتن از قرآن کریم و منابع فقهی مفهوم ربا و مسایل مربوط به آن مورد بررسی قرار گیرد براساس بررسی های بعمل آمده چنین نتیجه گرفته می شود که تحریم ربا در قرآن کریم اولا بتدریج و مرحله ای بوده ثانیا این تحریم بصورت مطلق مراد شارع بوده است (شامل ربای قرضی و ربای معاملی ) اگر چه آنچه در عصر پیامبر (ص) شایع بوده است ربای قرضی بوده اما اسلام ربای معاملی را نیز تحریم فرموده است فلسفه تحریم ربا طبق قرآن کریم است و براساس روایات فلسفه تحریم بیشتر ناظر اصطناع معروف است در خصوص راه های فرار از ربا تحت عنوان حیله های شرعی که در کتب فقهی آمده است، چنانچه باعث خروج از موضوع ربا شود و مخالف غرض شارع نباشد قطعا بلا اشکال است اما بیشتر این راه ها چنین نیست لذا حیله های ربا محکوم به نادرستی است و مخالف غرض شارع است وجه بی مناقشه در قرض مصرفی متوسل شدن به قرض الحسنه که مورد تاکید و تایید شارع است، این طریق خود راهی است جهت مبارزه با رباخواری و در قرض های تولیدی و استنتاجی رو آوردن به عقود اسلامی (مضاربه، جعاله، بیع خیاری و… ) به شکل صحیح و درست آن است.
    در این فصل ابتدا به بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینه بیع خیاری پرداخته خواهد شد و سپس مبانی نظری و مفهوم بیع خیاری، مزایا و اقساط و… مورد بررسی قرار گرفت.
    اجمالاً می‏دانیم که مسأله «خیار شرط یا شرط فسخ عقد» از انواع خیارات است و در مبحث خیارات مورد مطالعه قرار می‏گیرد. چنانکه در قانون مدنی ذیل مواد ۳۹۹ و ۴۰۰ و ۴۰۱ مبحث خیارات، مورد بحث واقع شده است. ولی بیع شرط از انواع عقد بیع است و تحت همین عنوان مورد بحث واقع می‏شود و خیار فسخ هم در ضمن این نوع بیع ذکر می‏گردد، زیرا در بیع شرط متعاملین می‏توانند شرط نمایند که هرگاه بایع در مدت معینی تمام مثل ثمن را به مشتری رد کند، خیار فسخ معامله را نسبت به تمام مبیع داشته باشد.
    همان طور که کارهای انجام شده در زمینه بیع خیاری نشان می دهد هیچکدام ازآ نها به طور تلفیقی این نوع از عقد را مورد بررسی قرار نداده اند. هرکدام یا در زمینه فقهی محض کار کرده اند و یا در زمینه اقتصادی محض ،و یا در مورد چیزهایی که به نوعی با بیع خیاری ارتباط دارد.سعی مابر این است که در این تحقیق تا حد امکان بیع خیاری را از دو جهت فقهی و اقتصادی مورد کنکاش قرار دهیم.

    عکس مرتبط با اقتصاد

     

     

    فصل سوم

     

    مستثنیات ادله صحت شرط و شرط در بیع خیاری

    شیخ انصاری بحث مستثنیات ادله صحت شرط را تحت عنوان شروط صحت شرط مورد بحث قرار می دهند. ایشان نه شرط از شروط صحت شرط را که محل خلاف است، را مورد بحث قرار داده اند(شیخ انصاری، مکاسب، ۶/۱۵-۵۸). فقهاء متأخر از ایشان نیز اکثرا همان شروط را به عنوان شروط صحت شرط ذکر کرده اند. شروط مزبور عبارتند از:
    ۱٫ شرط فی نفسه مقدور باشد.
    ۲٫ شرط فی نفسه باید جایز باشد.
    ۳٫ [۲]باید در نزد عقلا دارای غرض قابل اعتداد باشد.
    ۴٫ نباید مخالف کتاب و سنت باشد.
    ۵٫ نباید منافی با مقتضای عقد باشد.
    ۶٫ نباید شرط به مقداری مجهول باشد که موجب غرر گردد.
    ۷٫ نباید مستلزم محال باشد.
    ۸٫ باید در متن عقد مورد التزام قرار گیرد.
    ۹٫ شرط باید منجز باشد.
    البته خود شیخ انصاری و اکثر فقها شرط نهم را نپذیرفته اند. (شیخ انصاری،مکاسب،۶/۱۵-۵۸).
    بعضیها اعتقاد دارند که شرط در بیع خیاری در همه یا برخی از برخی از اشکال متصور آن فاقد برخی شروط فوق است. در ادامه به بررسی برخی از این اقوال می پردازیم.
    حضرت امام خمینی(ره) در بحث صورتهای بیع خیاری ابتدا در صورتی که خیار معلق یا موقت به رد ثمن شود، اشکال کرده اند که اگر شرط چنین باشد مستلزم غرر و جهالت در شرط و بیع است؛زیرا مشتری نمی داند که در چه زمانی رد ثمن تحقق می یابد در نتیجه نمی داند که بایع از چه زمانی خیار دارد.
    ایشان پس از اینکه همه صورتهای بیع خیاری را مطرح می کنند در خاتمه می فرمایند: اشکال غرر و جهالت به اکثر صورتها وارد است. لذا صورتهایی که در آنها غرر وجود دارد بر اساس قواعد باطل است و برای اثبات صحت آنها باید به اجماع و ادله خاصه استناد شود.

    دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

    ۳-۱٫ شرط در بیع خیاری خلاف مقتضای عقد است

    برخی از فقهای اهل سنت بیع خیاری(که به اصطلاح آنها بیع الوفاء نامیده می شود) را فاسد می دانند و چنین استدلال کرده اند که شرط در بیع الوفاء خلاف مقتضای عقد است. ابن خواجه، دبیر کل مجمع فقه اسلامی در جده می گوید: درباره بیع الوفاء فقهاء به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول آن را فاسد می دانند چون خلاف مقتضای عقد است و…. (امام خمینی،کتاب بیع،۴/۲۲۳-۲۲۵).
    حنابله و متقدمین از علمای حنفی و شافعی بیع الوفاء را فاسد می دانند. و علت فساد آن از نظر ایشان این است که، این شرط که اگر ثمن را بایع رد نماید مشتری باید مبیع را به بایع تسلیم کند، مخالف با مقتضای بیع و حکم آن است. و اظهار دارند که مقتضای بیع آن است که مشتری ملکیت مستقر و دائم نسبت به مبیع داشته باشد و در بیع الوفاء مشتری نگران است و این شرط به نفع بایع است و دلیل معینی که دلالت بر جواز آن نماید وجود ندارد در نتیجه چنین شرطی فاسد است که با فسادش موجب فساد بیع نیز می شود. (مجله مجمع الفقه الاسلامی،العدد السابع،الجزء الثالث،صص۵۳۰-۵۳۷).
    فقهای امامیه عدم مخالفت با مقتضای عقد را به عنوان یکی از شروط صحت شرط ذکر کرده اند؛با این وجود هیچ یک از آنها، شرط در بیع بیع خیاری را مخالف با مقتضای عقد ندانسته اند. زیرا مراد از شرط مخالف با مقتضای عقد شرطی است که جمع آن با عقد عقلا یا عرفا ممکن نباشد؛و یا به این دلیل است که با آثار عرفی ذات عقد منافات دارد به گونه ای که اگر آن اثر نباشد انشاء عقد لغو می شود و یا به این دلیل است که با مقتضای عقد فی نفسه، با قطع نظر از امضای شارع و عقلا و اعتبار آنها مخالف است[۳]. از نظر این دسته از فقها شرط در ضمن بیع خیاری اینگونه نیست. زیرا با ذات عقد و آثار و لوازم عقلی و عرفی آن منافات ندارد. بلکه به گفته شیخ محی الدین با ملکیت دائم و مستقر منافات دارد، که از آثار اطلاق عقد است نه از آثار ذات عقد. بنابراین شروطی که با ذات عقد منافات ندارند و تنها با اطلاق عقد منافات دارند مخالف مقتضای عقد نیستند و در صورتی که منعی از جهات دیگر آنها وجود نداشته باشدنافذ و جایزاند. (محقق خوئی،مصباح الفقاهه،۵/۳۲۱).

    ۳-۲٫ شرط در بیع خیاری حیله رباست

    یکی از دلایل کسانی که بیع الوفاء را فاسد می دانند این است که در این نوع از بیع قصد حقیقت بیع به وفاء شرط نمی شود بلکه قصد متعاملین آن است که از این طریق به ربای حرام دست یابند و آن راه عبارت و حکم از دادن مال تا اجل معین و منفعت بیع نیز همان بهره است. بنابراین بیع الوفاء راهی برای ربا است و ربا در همه حالات باطل است. (ر.ک.محمد عبدالقادر،بیع الوفاء و حکمه).
    اکثر فقیهان امروزین اهل تسنن نیز معتقدند بیع الوفاء حیله ربا است. برای نمونه أنس الزرقاء معتقد است که بیع الوفاء ربای غیر صحیح است و تنها در صورت ضرورت و برای جلوگیری از ابتلای مردم به ربای صحیح قابل تجویز است.

    ۳-۳٫ حیله های ربا

    یکی از مباحث مهم که فقیهان درباره آن اختلاف زیادی دارند و در زمان ما نیز در بانکداری و بازارهای مالی تأثیر فراوان دارد حیله های ربا و به ویژه ربای قرضی است. در باب حیله های رباعملی که به منظور تغییر حکم انجام می شود یک عمل اعتباری و انشائی است نه یک عمل تکوینی. برای مثال به جای اینکه حیله زننده انشاء قرض کند، انشاء بیع می کند و با این کار مصداق را از تحت عنوان قرض خارج و ذیل عنوان بیع داخل می نماید.

    ۳-۴٫ بیع خیاری و حیل ربا

    درباره بیع خیاری صورتهای زیر قابل تصور است:
    ۱٫ حقیقت بیع خیاری قصد نشود بلکه خریدار قصد کند که پول را قرض داده و منفعت مبیع را بهره قرض قرار دهد؛ولی این کار را در ظاهر در قالب بیع خیاری انجام دهد بدون آنکه نقل و انتقال مبیع را قصد نماید.
    شکی نیست که در چنین صورتی این معامله فاسد است زیرا آنچه قصد شده است(قرض ربوی)انشاء نشده است و آنچه انشاء شده(بیع خیاری)قصد نشده است برخی از فقیهان اهل تسنن نیز که این نوع بیع را حیله ربا شمرده و حکم به حرمت و فساد آن می کنند کلماتشان ناظر به این صورت است.
    ۲٫ طرفین معامله نسبت به حقیقت بیع خیاری قصد جدی داشته باشند و با این قصد نیز بیع خیاری را انشاء کنند؛در این صورت چنین معامله ای جزو حیل شرعیه مجاز است زیرا شروط حیله های مجاز شرعی را داراست. توضیح مطلب اینکه: فرض بر این است که چنین فردی قصد جدی نسبت به بیع خیاری دارد و نقل و انتقال مبیع را قصد کرده است و به آثار شرعی آن ملتزم است. بنابراین به قصد ربا گرفتن صورت سازی نکرده و شرط اول حیله های مجاز را دارد. از سویی عقدی که برای فرار از ربا استفاده کرده عبارت است از بیع به شرط خیار که مشمول احل الله البیع بوده و فی نفسه عقد جایزی است. در نتیجه شرط دوم حیل مجاز شرعی را نیز داراست. همچنین تجویز این عقد موجب لغویت حکم تحریم ربا نمی شود؛زیرا:
    ۱٫ بیع خیاری تنها در مواردی عملی است که فردی نیازمند پول نقد است کالایی داشته باشد به قیمت پولی که نیاز دارد و آن کالا نیز قابلیت اجاره دادن به مبلغ مورد نظرخریدار را داشته باشد. اما قرض ربوی در غیر این موارد نیز جاری است.
    ۲٫ آثار این عقد با قرض ربوی فرق دارد. در بیع خیاری پول از ملک خریدار خارج و به ملک فروشنده وارد می شود و در مقابل مبیع از ملک فروشنده خارج و به ملک خریدار در می آید. در مدت خیار اگر مبیع تلف شود از مال خریدار محسوب می شود و اگر منافعی داشته باشد از آنِ خریدار است؛زیرا او مالک حقیقی مبیع است. اگر مبیع را اجاره دهد مستأجر امین محسوب می شود و تمام احکام اجاره بر آن بار می گردد و از همه مهمتر ممکن است مشتری ثمن را در مهلت مقرر برنگرداند، در این صورت بیع لازم گشته و شباهتی با قرض ندارد.

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت