بررسی وتحلیل وطن گزینی اعراب در خراسان (قرن اول) | ... | ||
– اهمیت نا حیه خراسان در جغرافیای سیاسی یا ژئوپلیتیک . – قدرت یافتن اعراب در ناحیه خراسان و تغییر ماهوی سیاست های ناحیه خراسان در گذشت زمان . ۱-۳-پیشینه تحقیق در ارتباط با موضوعات مشابه رساله چندین کتاب و پایان نامه فارسی و عربی وجود دارد، که هر کدام به جهاتی به موضوع مورد نظر اشاره کرده اند. در خصوص وجه تمایز تحقیق ما با کارهای سابق در این زمینه لازم به ذکر است که در منابع فارسی با موضوع وطن گزینی اعراب در خراسان , بیشتر به بیان کلیات مذکور در این رابطه پرداخته شده و منابع خارجی نیز موضوع را به نحو جامع بررسی ننموده اند. از دید ما فضای بحث و بررسی بیشتری وجود دارد. بلاذری » درباره فتح خراسان می نویسد: گویند ابوموسی اشعری، عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی را روانه جنگ کرد، عبدالله به کرمان رفت و از آن جا به طبسین شد… طبسین دوباروست که یکی را طبس گویند و دیگری را کرین. آن جا گرمسیر است و دارای نخلستانها و آن دو دژ دروازه های خراسانند. عبدالله غنیمتی از آنجا به دست آورد. سپس گروهی از مردم نزد عمربن خطاب شدند و در مقابل شصت هزار درهم یا به قولی هفتادو پنج هزار صلح کردند، عمر ایشان را صلحنامه بداد.چون عثمان بن عفان به خلافت رسید در سال بیست و هشت یا به قولی در سال بیست و نه، عبدالله بن عامربن کریز را که بیست و پنج ساله بود ولایت بصره داد، عبدالله از بلاد فارس، آنچه را که گذشت فتح کرد. سپس زیادبن ابی سفیان را بر بصره گمارد و خود به جنگ خراسان شد و احنف بن قیس یا به قولی عبدالله بن خازم بن اسماء بن صلت بن حبیب سلمی را به فرماندهی طلایه سپاه روانه کرد. پیمان صلح طبسین را که [ابن بدیل بسته بود] مجاز داشت. آن گاه ابن عامر خواست که نزدیکترین شهرها را به طبسین، به او بنمایانند. گفتند آن سرزمین کوهستان است. پس احنف بن قیس را بدان جا فرستاد. هیاطله به جنگ احنف شدند… احنف آنان را شکست داد و کوهستان را به جنگ فتح کرد.نیز گویند که احنف آنان را به دژ گریزاند و چون ابن عامر فرا رسید ایشان صلح خواستند ابن عامر به ششصدهزار درهم با آنان صلح کرد. مسلمانان به دلیل آن که به هنگام فتح خراسان، ابتدا طبس را فتح کردند. آن جا را دروازه خراسان می نامیدند. یاقوت حموی » در «معجم البلدان » در ذیل نام «الطبسان » می نویسد:اعراب آن را دروازه خراسان می دانند زیرا در زمان حکومت عثمان بن عفان که قصد فتح خراسان کردند اولین جایی که فتح کردند طبس بود. زین العابدین شیروانی در کتاب «ریاض السیاحه » که به سال ۱۲۳۷ ه . ق نوشته است، در شرح و معرفی اقوام ساکن در خراسان می گوید: از عشایر عرب که در زمان ملوک امویه و خلفای عباسی بدان ولایت آمده اند اکنون زیاده از شصت هزار خانوار می باشند. همچنین در کتاب فرهنگ آبادیهای ایران، جلد مربوط به خراسان که در سال ۱۹۱۰ میلادی در لندن به چاپ رسیده است، در ذکر تعداد عربها خراسان آمده است: در ناحیه ترشیز عربها دارای ۴۰۰۰ خانه و چادر هستند… در تون و طبس عرب زنگویی دارای ۷۰۰۰ خانه و چادر می باشند.. . در ناحیه قاین و شهر قاین عربها دارای ۱۳ هزار خانه و چادر می باشند. در حال حاضر نیز شماری از عربها در خراسان ساکن هستند که عمده در جنوب استان مستقر می باشند. این افراد بازماندگان اعقاب و اجداد خود می باشند که در قرون اولیه اسلامی به ایران آمده اند. تعداد دقیق این افراد مشخص نیست و فقط اسامی آنها و تکلم به زبان عربی، معرف قومیت آنان است. از میان این طوایف و تیره ها می توان به گروه های زیر اشاره کرد:خزاعی »، «خزیمه »، «زنگویی »، «شیبانی »، «نخعی »، «لالویی »، «رمضانی »، «خنجری »، «عامری »، «عنانی »، «سالاری »، «بنی اسد»، «فلاحی »، «میش مست » و «بهلولی . ۱-۴-هدف های تحقیق الف-گشودن افق های نوین و تاباندن نور به زوایایی که تا به حال از منظر علمی مغفول مانده بود . ب) پرداختن به حوزه ای که تاکنون بدا ن توجه نشده و یا از منظر کنونی مورد توجه قرار نگرفته بود. ۱-۵-سئوالات الف-دلایل عمده مهاجرت په بوده است؟ ب-چرا آنان به ویژه منطقه ی خراسان راموطن بر گزیدند؟ ج-چرا مهاجران به آسانی در بافت خراسان پذیرفته شدند؟ ۱-۶-روش تحقیق روشی که برای این تحقیق به کار گرفته شده است روش توصیفی–تحلیلی است. برای این منظور ازابزارهایی استفاده خواهد شد، از جمله، استفاده از منابع موجود در کتابخانه ها و بانک های اطلاعاتی و …، پس ازجمع آوری منابع و فیش برداری از آن ها، به تشریح و تحلیل مطالب، شناسایی معضلات مربوطه و راه های احتمالی پاسخگویی به آن ها، پرداخته خواهد شد. این پژوهش اساساً با بهره گرفتن از آخرین و جدیدترین مقالات وکتاب ها و اسناد تاریخی و هم چنین منابع معتبر الکترونیکی انجام خواهد شد.روش تجزیه و تحلیل داده ها از طریق روش تحلیلی استنباطی است.
۱-۷-موانع و مشکلات تحقیق -عدم دسترسی به منابع کافی و کامل -فقر کتابخانه های کشور از لحاظ دسترسی منابع جدید فصل دوم-علل و چگونگی مهاجرت اعراب به خراسان ۲-۱-علل و انگیزه های مهاجرت اعراب مسلمان، متناسب با روند فتوحات با این انگیزه ها، به ایران مهاجرت کردند:
پیش از تبیین و تحلیل انگیزه های مذکور از حیث اسباب پیدایش و عوامل کاهش آن ها که سرانجام به توقف فتوحات انجامید، ذکر چند نکته اساسی به منظور روشن شدن فضای بحث ضروری است: ١. منابع تاریخی اعم از کتاب های مستقل فتوح و کتاب های غیر مستقل، همچون تواریخ عمومی، عمدتاً به نقل روایات و گزارش های توصیفیِ صرفِ وقایعِ فتوحات و مهاجرت اعراب اکتفا کرده و به دلایل، انگیزه ها و اسباب، جز در موارد نادر و آن هم به صورتی مبهم، نپرداخته اند.(رضایی،۵۴۵:۱۳۵۹) گذشته از این، روایات و گزارش ها، برکنار از تعصبات و جانب داری های قومی و قبیله ای نیستند. در تألیفات و تحقیقات جدید نیز یا بر انگیزه ای خاص تکیه گردیده و یا به اشاره ای مختصر و سطحی از کنار مبحث انگیزه مهاجرت اعراب به ایران( یا هر سرزمین دیگری) بسنده شده است. ٢. مهاجرت قبایل عرب در دوره اسلامی با فتوحات آغاز شد؛ در نتیجه، تفکیک و شناخت انگیزه های مهاجرت اعراب مسلمان از فتوحات، دشوار است و انگیزه های مهاجرت اعراب را باید در متن و روند فتوحات بررسی و تحلیل کرد. ٣. انگیزه مهاجرت قبایل عرب در دوره اسلامی، طی دو دوره زمانی خلفای راشدین(١١ ۴١ق) و دوره اموی(۴١ ١٣٢ق) بررسی خواهد شد؛ زیرا فرایند مهاجرت ها و انگیزه های مهاجران هر دوره با دوره دیگر متفاوت است. ۴. تفکیک انگیزه مهاجرت ها، اعم از گروهی یا فردی و تعیین و تحدید یا حصر آن ها در انگیزه ای واحد و خاص، نه تنها ناممکن، بلکه غیرمعقول می نماید؛ زیرا در پدیده های تاریخی و اجتماعی و از جمله مهاجرت ها، تحدید و حصر اغراض و انگیزه ها، می تواند محقق را به خطا و یک سونگری بکشاند؛ برای نمونه، خوارج که از جمله گروه های کوچنده به ایران بودند، به انگیزه دست یازیدن به قیام و پناه گرفتن در مناطق امن و غیرقابل دست رس، هم چون سیستان، به ایران می آمدند، نه به انگیزه تبلیغ دین. هم چنین با گذر زمان و تحولات سیاسی اجتماعی و فکری، برخی انگیزه ها رنگ باخته، انگیزه های دیگر جانشین آن ها می شد؛ چنان که در دوره خلفای راشدین، از طرفی به علت حضور صحابه حضرت رسول(ص) در رأس حکومت و فرماندهی فتوحات، و از طرف دیگر، قرب زمانی به فرهنگ عصر نبوت، انگیزه دینی پررنگ تر و نمایان تر بود؛ اما با به خلافت رسیدن امویان، انگیزه های مادی، غنیمت جویی و توسعه طلبی ارضی برجسته تر شد.(استرآبادی،۱۳۶۷: ۱۰۱-۴۳۷) بنابراین تشخیص انگیزه مهاجرت ها به صورت فردی یا گروهی، نسبتاً دشوار است و جز با بررسی و شناخت اوضاع جغرافیایی و ساختار اجتماعی و معیشتی جزیرۀ العرب از سویی و تحلیل محتوایی روایات و گزارش ها و مقایسه و ترکیب آن ها از سوی دیگر، امکان پذیر نخواهد بود. در بسیاری از موارد، انگیزه های فردی یا گروهی، و یا ترکیبی از دو یا چند انگیزه مختلف بود؛ در نتیجه، نمی توان بر انگیزه ای واحد تکیه کرد. با توجه به مطالب پیش گفته، انگیزه های مهاجرت اعراب مسلمان به ایران، به ترتیب اولویت و اهمیت بررسی می گردد. مورخان در بـاب فـتح خراسـان و ورود اعـراب بـه ایـن خطّـه، خاصـه قهـستان، روایتهایی متعدد ذکر کردهاند، اما روشن است که قهستان از همان قرون اولیۀ هجری شاهد ورود طلایهداران حکومت اسلامی بوده است. این ناحیه در مسیر اعرابـی بـود کـه شبه جزیرۀ عربستان را به قصد نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر پشتسر میگذاشتند. محققان، انتخاب این مسیر را بوسیله اعراب تأیید کردهاند و در حال حاضـر هـم وجود روستاهای عربنشین و حتی دهستانی به نام «عرب خانه» در بیرجند مؤیـد ایـن گفتار است. ۲-۱-۱-انگیزه دینی به همه کوشش هایی که به هر شیوه و روشی خواه نظامی، سیاسی، تبلیغی و … که به منظور گسترش آموزه های دینی انجام می گیرد، انگیزه دینی گفته می شود. انگیزه دینی در این دوره و به ویژه دوره خلفای نخستین، به دو گونه « جهاد» و « تبلیغ و نشر دین» انجام می گرفت.(میرنیا، ۱۳۶۸: ۱۸۶). از جمله افراد و گروه ها که به صورت هدف مند و برنامه ریزی شده به امر تبلیغ فرقه ای خاص، در ایران پرداختند، باید از فرقه کیسانیه نام برد. پیروان این فرقه در خراسان، به امامت محمدبن حنفیه معتقد بودند و پس از او، ابوهاشم را امام می دانستند. این امر، عامل مهمی برای گسترش تشیع در خراسان گردید. همچنین مهاجرت مبلغان و طرف داران زیدبن علی بن حسین (ع)، و یحیی بن زید، که پس از شکست قیام وی در کوفه به سال ۱۲۲هجری، به خاک ایران وارد شدند. الف)جهاد این انگیزه روح غالب و سیاست کلی حاکم بر جریان مهاجرت ها در دوره فتوح بود. هر چند در بسیاری موارد، افراد و قبایل و نیز خلفا، والیان و فرماندهان فتوح، خصوصاً در دوره امویان، انگیزه ها و سیاست های خاص خود را داشتند که با آن روح غالب و هدف غایی، در تعارض و تضاد بود و در نتیجه، سبب انحراف فتوحات و توقف کامل آن در پایان عصر اموی گردید؛ اما تا زمانی که انگیزه دینی بر ذهن و ضمیر اعراب مسلمان در جریان فتوح غالب و حاکم بود، اسلام روندی روبه گسترش داشت.(رضایی،۲۳۶:۱۳۸۹). منشأ این انگیزه را باید در قرآن و سنت نبوی جست جو کرد. آیات قرآنی بسیاری، جهاد و هجرت در راه خدا را از ویژگی ها، صفات و نشانه های اهل ایمان دانسته و مسلمانان را به آن دعوت و ترغیب کرده اند. دوره ۲۳ ساله عصر نبوت نیز با هجرت از مکه به حبشه و بعد به مدینه و جهاد همه جانبه نظامی، سیاسی، مالی و نفسی مسلمانان در راه خدا همراه بود و پشتوانه محکم فکری و عملی برای مسلمانان محسوب می شد.(همان،۲۳۷). ورود اعراب مهاجر به ایران، به ویژه ساکنان کوفه و بصره که از شبه جزیره و شام به این دو سکونت گاه وارد شده بودند، با هر انگیزه و هدفی، نقش مهمی در آشنایی ایرانیان با اسلام و آموزه های دینی داشت؛ برای نمونه، مهاجرت هایی که با انگیزه های سیاسی – نظامی و به منظور فتح مناطق مختلف صورت می گرفت، با پس زمینه اندیشه تقدس جهاد، هجرت و تبلیغ دین اسلام قابل تحلیل و فهم است؛ یا مهاجرت هایی که با انگیزه حفظ جان و مال انجام می شد، بنا به توصیه های قرآنی انجام می گرفت (زرین کوب،۱۳۴۳: ۱۰۱-۵۵۸). از این رو، می توان مهاجرت ها را با در نظر گرفتن این انگیزه، در دو شکل مهاجرت در قالب فتوحات و مهاجرت در شکل تبلیغ و آموزش دینی و با انگیزه های شخصی و یا سیاست های حکومتی و در قالب فعالیت صحابه، قاریان و محدثان دانست. در واقع، نخستین مهاجرت های دوره مورد بحث، به سرزمین های مجاور جزیرۀ العرب و از جمله ایران نیز هم زمان با آغاز فتوحات انجام گرفت. این انگیزه تا پایان این دوره، به قدرت و قوت خویش باقی نماند و با گذار از دوره خلفای راشدین، تا حد زیادی رنگ باخت؛ با وجود این، در سال های پایانی دوره اموی نیز می توانیم نشانه هایی از حضور این انگیزه را در برخی از کارگزاران حکومتی بیابیم. این امر را از فاصله گرفتن اعراب مسلمان از آرمان ها و اهداف اولیه، به علل زیر می توان ناشی دانست(احمدیان،۱۳۸۰:۱۴۸) بعد زمانی از دوره نبوت و اسلام نبوی، حاکم شدن افراد جاه طلب بر امور جامعه اسلامی، غرق شدن اعراب در آسایش و رفاه مادی در پی فتح سرزمین ها و مناطق ثروتمند ایران، مصر و شام، و حرص و طمع روزافزون آنان. با وجود این، در سال های پایانی دوره اموی نیز می توان نشانه هایی از حضور این انگیزه را در برخی از کارگزاران حکومتی یافت؛ چنان که ابن اعثم روایت کرده که درجنگ جلولا، جریربن عبدالله بجلی با قوم خویش می گفت: « ای خویشان و ای دوستان، بدانید که شما را در این جنگ، یکی از این دو نیکویی حاصل خواهد شد: اگر شهید شوید، ثواب آن از طرف خدای تعالی بهشت جاویدان است و اگر ظفر یابید، غنایم بسیار حاصل است. با این کفار(ایرانیان)، برای ریا و محمدت و ثنای خلق نجنگید؛ زیرا از حمد و مدح خلق که در آن رضای خالق نباشد، فایده ای حاصل نیاید» ( ۱۶ق) به هرحال چنان که مهاجرت ها با انگیزه جهاد صورت می گرفت و به سکونت مسلمانان در ثغور می انجامید، مقام و منزلتی والا را برای آنان به همراه داشت و این مقام و اعتبار را از زندگی مخاطره آمیز اهل ثغور، در مواجهه با دشمن می توان ناشی دانست. به همین جهت، امام سجاد(ع) یکی از دعاهای خود در صحیفه سجادیه را به اهل ثغور اختصاص داده اند. نویسنده تاریخ قم، روایت می کند که عبدالله اشعری، پس از آن که از کوفه به قم نزد برادرش، احوص، آمد، او را به علت سکونت نکردن در قم یا اصفهان که از ثغرهای مسلمانان بود، سرزنش کرد. از جمله موارد نادر اشاره منابع به بحث انگیزه ها، روایت بلاذری از گفت گوی مغیرۀ بن شعبه و رستم، سردار ایرانی در قادسیه است. آن گاه که رستم، انگیزه اعراب را از روی آوردن به ایران، تنگی معاش و رنج فراوان اعراب بیان می کند، مغیره ضمن رد این اتهام، انگیزه مسلمانان را مسائل معنوی می داند. در دوره اموی، انگیزه دینی اعراب در فتوحات عصر خلفای راشدین، به شدت ضعیف شد و انگیزه غنیمت جویی و مال اندوزی به میان آمد، اما آن ها نیز گاهی انگیزه دینی را دست آویزی برای دست یابی به اهداف و خواسته های خود قرار می دادند، چنان که سعیدبن عمر حرشی، والی خراسان، در سال ١٠٣و ١٠۴هجری، اعراب را این گونه به جهاد دعوت می کرد: «همانا شما با کثرت و عده با دشمنان نمی جنگید، بلکه با یاری خدا و نیروی اسلام می جنگید؛ پس بگویید نیرو و قوتی جز خدا نیست». (ابن اثیر،۱۳۳۸:۲۵۸) شاید روایات مذکور، جانب دارانه بنماید و جنبه تبلیغاتی داشته باشد، اما با توجه به جوهر ه تعالیم اسلامی و فضای جدیدی که در روح و اندیشه اعراب پدید آورد، می توان آنها را دور از واقع ندانست. بعضی فتح خراسان را در عهـد عمـربن خطّـاب و برخی دیگر در زمان عثمان بن عفان ذکر کردهاند، اما چنین مینماید که در صدراسـلام و عهد خلفای راشدین در خراسان جنگهایی بسیار میان اعراب و ایرانیان صورت گرفته و هرازچندگاهی، مردم خراسان علیه عرب میشوریدهانـد و خلفـای راشـدین افـرادی را برای سرکوبی ایشان به جانب خراسان گسیل میداشتهاند. به همین دلیل اسـت کـه در باب فتح خراسان روایتها متعدد شده است، اما به هر صـورت اغلـب مورخـان در ورود اعراب به خراسان در سال (۲۲ هـ.ق) یعنی خلافت عمـربن خطّـاب اتفـاق نظـر دارنـد، هرچند که فتح کامل در این زمان صورت نگرفت و این زد و خوردها تا اوایل عهد امویان ادامه یافت و در این زمان بود که اعراب فتح خراسان را کامل کردند و دیگر مقاومتی در این حدود باقی نماند. ب) تبلیغ و نشر دین دین اسلام از جمله ادیان تبلیغی و تعلیمی است که در آن بحث تزکیه و تعلیم، ارزش و اهمیت والایی دارد و اولین آیات نازل شده بر پیامبر(ص) نیز با همین مضمون است. این امر از چنان تقدسی برخوردار بود که حتی در مقدس ترین مکان مذهبی اسلام، یعنی مسجد، نیز متوقف نشد، بلکه این مکان به محل دایم تبلیغ و تعلیم در سراسر تاریخ اسلام مبدل گشت.(میرنیا،۱۳۷۶:۱۱۸) انتشار دین اسلام و اجرای احکام آن، پس از رحلت حضرت رسول(ص)، در روزگار خلفا و دوره اموی به وسیله صحابه و تابعین در جزیرۀ العرب ادامه داشت و با آغاز فتوحات، به سرزمین های مفتوحه نیز راه یافت. اولین گام برای تبلیغ و نشر دین اسلام، بنای شهرهای نوبنیاد و مساجد در مناطق فتح شده، و سکونت و حضور و استقرار عده ای از صحابه و تابعین و سپس آحاد مسلمانان در این مناطق بود. این افراد ابتدا در شهرهای نوبنیاد کوفه و بصره، استقرار یافتند و طی فتوحات، به سایر مناطق ایران وارد شدند. حضور عبدالله بن مسعود در کوفه به دستور عمر، به این منظور انجام شد. هم چنین گزارش هایی از حضور صحابه در سایر شهرها از جمله اصفهان، سیستان و… در دست است. در ادامه بحث از انگیزه های دینی در دوره زمانی این پژوهش، باید به حضور افراد و قبایلی پرداخت که به فِرقی خاص تعلق داشتند و حضور آنان در ایران، به گسترش افکار و اندیشه هایشان در این سرزمین انجامید. از جمله افراد و گروه ها که به صورت هدف مند و برنامه ریزی شده به امر تبلیغ فرقه ای خاص، در ایران پرداختند، باید از فرقه کیسانیه نام برد. پیروان این فرقه در خراسان، به امامت محمدبن حنفیه معتقد بودند و پس از او، ابوهاشم را امام می دانستند. این امر، عامل مهمی برای گسترش تشیع در خراسان گردید. برخلاف نظر برخی پژوهش گران مبنی بر نقش مؤثر عباسیان در گسترش تشیع در خراسان، حضور کیسانی ها در ایران، نه تنها قبل از عباسیان انجام شد، بلکه راه را برای دعوت عباسیان نیز گشود و داعیان عباسی، شیوه دعوت پنهانی و راه و رسم تبلیغ را نیز از آنان تقلید کردند. در ادامه باید از مهاجرت مبلغان و طرف داران زیدبن علی بن حسین(ع)، خصوصاً یحیی بن زید، نام برد که پس از شکست قیام وی در کوفه به سال ١٢٢هجری، به ایران وارد شدند. (زرین کوب،۱۳۴۳: ۴۳۲). ۲-۱-۲-انگیزه های سیاسی و نظامی در طول تاریخ، همواره سرزمین هایی مورد هجوم و اشغال دشمن قرارگرفته و نیروهای فاتح، اعم از نظامی و غیرنظامی، در آن استقرار یافته اند. سرزمین ایران نیز از این امر مستثنا نبوده است. مهاجرت افراد و قبایل عرب به ایران، از یک سو به منظور اطمینان از تثبیت فتوحات و از سوی دیگر، در جهت رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی اعراب انجام گرفت. ازاین رو، نخستین گروه از مهاجران را باید اعم از نیروهای نظامی، فرماندهان و والیان دانست. این افراد که در قالب سپاه و یا مأموریت های سیاسی و اداری اعزام می شدند، بستگان و افراد قبیله خود را نیز همراه می بردند. این همراهان را که نقش اصلی، در امور سیاسی و نظامی نداشتند، می توان «مهاجران تبعی» خواند. این گروه از مهاجران، در تخمین شمار مهاجران، رقم چشم گیری را به خود اختصاص می دهند.(مروی،۱۳۸۱:۱۳۰) لزوم حضور لشکریان در مناطق مفتوحه به منظور تثبیت فتوحات، در ابتدای امر، به بنای شهرهای پادگانی هم چون کوفه و بصره به عنوان قرارگاه نظامیان در بین النهرین منجر شد. با تسلط امویان بر اریکه قدرت، نیاز به مهاجرت دسته جمعی قبایل عرب به مناطق ایران، بیش از پیش احساس گردید. این امر در ظاهر جنبه نظامی داشت و در اصل، دارای ریشه های اقتصادی بود. امویان در استقرار اعراب در مناطقی مانند خراسان شتاب کردند؛ زیرااین مناطق، گذشته از اوضاع مساعد برای سکونت اعراب، در شرقی ترین نقطه خلافت و مرز مشترک با ترکان واقع شده بود؛ چنان که « در دوره امارت سعیدبن عثمان بر خراسان، عرب به مرو ضیاع و مستغل و خانمان ساختند و آن جا قرار کردند به فرمان معاویه تا ترکان از آب(جیحون) گذاره نکنند.»(آذرتاش،۱۳۷۶ :۱۵۶) انگیزه آن ها از سکونت در مرزها، علاوه بر محافظت از مرزها و جهاد، مقاصد مادی و تجاری بود. این سیاست با انگیزه تثبیت فتوحات، سرکوب شورش ها در سرزمین های تازه گشوده، تسکین فشار ناشی از جمعیت اضافی، آسودگی از دردسرهای نیروهای نظامی در شهرهای اردوگاهی عراق و هم چنین به منظور دفاع از مرزهای خراسان و در نهایت با انگیزه های اقتصادی و غنیمت جویی در مرزها صورت می گرفت و بدین گونه انگیزه دینی، تحت الشعاع اهداف دراز مدت سیاسی و نظامی قرار گرفت. هم چنین به سبب شورش های پیاپی سربازان و افراد بومی در نواحی دوردست، به زودی پادگان هایی در هر یک از شهرهای خراسان تشکیل شد. توجه به مناطقی که اعراب به عنوان پایگاه نظامی در مناطق مختلف ایران در نظر گرفتند، ما را به این نتیجه رهنمون می کند که این انتخاب، آگاهانه و حساب شده بود؛ چنان که بیش تر این شهرها در کانون های حیات شهری، سیاسی و در مسیر راه های تجاری خاور دور(چین) به ایران، جزیرۀ العرب، شام، بیزانس و شمال افریقا واقع شده بودند. از جمله می توان به شهر مرو اشاره کرد که به قول ابن حوقل، « در آغاز اسلام، لشکرگاه مسلمانان بود…».” زیاد بن ابوسفیان در سال۴۵ قمری، به ولایت بصره راه یافت و افرادی را به امارت شهرهای مختلف از جمله مرو، ابرشهر(نیشابور)، طالقان و فاریاب، مروالرود، هرات، بادغیس، پوشنگ و قادس گمارد؛ زیرا مناطق مختلف ایران، پیش از این توسط امیرنشین های بین النهرین یعنی کوفه و بصره اداره می شد و این سیاست تا حدود نیمه قرن اول هجری جریان داشت. زیاد هم چنین در سال ۵١ قمری، ربیع بن زیاد حارثی را همراه حدود پنجاه هزار نیروی کوفی و بصری و خانواده هایشان به خراسان فرستاد. در دوره خلافت یزیدبن معاویه(۶۰ ۶۴ق)، سلم بن زیاد به همراهی سپاهی از اشراف عرب و رهبران قبایل مختلف به خراسان رفت و گروهی از بزرگان و اشراف عرب وی را همراهی می کردند.(همان:ص ۱۶۵) نکته جالب توجه در این میان این که مهاجرت هایی نیز به اجبار حکام صورت می گرفت و این مهاجران اجباری را نیز معمولاً افرادی شکل می دادند که به هر نحوی برای خلافت اسلامی دردسرساز بودند؛ برای نمونه، مهاجرت بزرگ اعراب در زمان زیادبن ابیه در سال ۵١ قمری به خراسان، به منظور رفع مشکلات و اختلافات بین قبایل ساکن در شهرهای اردوگاهی بود و پس از آن نیز چهار هزار نفری که همراه سعیدبن عثمان، حاکم بعدی خراسان، به این منطقه اعزام شدند، از فرماندهان نظامی قدرتمند و محبوسان و عناصر دردسرساز بودند.(مروی،۱۳۸۱:۱۳۸). پیشینۀ تاریخی اعراب جنوب خراسان بویژه منطقۀ عـرب خانـه چنـدان روشـن بنظر نمیرسد. وجود اقوال و روایتهای مختلف دربارۀ اعراب این منطقه که برخی آنـان را اعراب نادری و بعضی دیگر از اعراب عربستان و بصره می پندارند، از یک طرف و عـدم تصریح کتب تاریخی قدیم در مورد این منطقۀ خاص و فقدان نـسب نامـه و شـجرهنامـه مستند از سوی دیگر، کار تحقیق دربارۀ این قوم و روشن نمودن زوایای مـبهم و تاریـک پیشینۀ تاریخی آنان را دشوار میسازد. با این وجود براسـاس مـدارک موجـود از ورود و مهاجرت اعراب به خراسان و سکونت آنان در این منطقه سعی کردیم تا به نقطه نظـری واحد در خصوص اعراب این منطقه (عرب خانه) دست یابیم. به هر حال مهاجرت اعراب به سمت ایران جریان داشته است. بیشتر مهاجرتها به سبب خشکی و بیآب و علف بودن شبه جزیرۀ عربستان صعودی انجـام مـیگرفتـه و طوایف مختلف به سوی سرزمینهـای آبـادتر کـوچ مـیکـردهانـد. در زمـان ساسـانیان درگیریهایی بسیار در مرز ایران صورت گرفته و اعراب سعی می کردنـد بـه هـر وسـیلۀ ۲ ممکن به داخل ایران نفوذ کرده و محلهایی مناسبتر برای سکونت خود بیابند. خستین گروه از مهاجران عرب به ایران اعم از نیروهای نظامی، فرماندهان و والیان هستند. این افراد که در قالب سپاه و یا مأموریت های سیاسی و اداری اعزام می شدند، بستگان و افراد قبیله خود را نیز همراه می بردند. این همراهان را که نقش اصلی، در امور سیاسی و نظامی نداشتند، می توان «مهاجران تبعی» خواند. این گروه از مهاجران، در تخمین شمار مهاجران، رقم چشم گیری را به خود اختصاص می دهند. لزوم حضور لشکریان در مناطق مفتوحه به منظور تثبیت فتوحات، به بنای شهرهای پادگانی هم چون کوفه و بصره به عنوان قرارگاه نظامیان در بین النهرین منجر شد. با تسلط امویان بر اریکه قدرت، مهاجرت دسته جمعی قبایل عرب به مناطق ایران، جهت کنترل مرزهای فتح شده انجام پذیرفت. ۲-۱-۳-انگیزه مالی و غنیمت جویی چگونگی عوامل رباینده و دورکننده در مهاجرت ها، به الگوی خاص هر مهاجرت در هر دوره بستگی دارد؛ چنان که در جوامع امروزی، انگیزه مالی و کسب رفاه و بهبود زندگی از عوامل مهم دورکننده و رباینده مستقیم و غیرمستقیم مهاجرت هاست. انگیزه مالی مهاجرت اعراب به ایران را به لحاظ روانی، باید مقدم بر دیگر انگیزه ها دانست. این انگیزه در پس زمینه ذهن اعراب قبل از اسلام وجود داشت. به نوشته ابن اعثم،« اولین کسی که میان عرب و عجم جنگ آغاز کرد، مثنی بن حارثه شیبانی بود و سبب آن این بود که قبایل تهامه به سبب قحط و خشک سالی، از تهامه و حجاز رو به سوی عراق گزاردند و در ولایت جزیره و یمامه سکنی گزیدند. (چون) انوشیروان سبب آمدنشان پرسید، گفتند: در شهرها و بیابان های ما قحط افتاده، به جوار پادشاه التجا ساختیم و در پناه حشمت او آمدیم.» به جز خبر مذکور، اعراب همیشه به سرزمین های هم جوار و از جمله ایران به چشم سرزمینی آرمانی می نگریستند. شواهدی از وجود چنین دیدگاهی در زمان رسول خدا(ص) در دست است. طبری نیز در گفت گوی میان دو سردار ایرانی و عرب، رستم و مغیرۀ بن شعبه، آورده است که رستم به مغیره گفت: « شما عرب ها، در سختی و رنج بودید و نزد ما به سوداگری و مزدوری می آمدید، چون نان و نعمت ما بخوردید، یاران و کسان خود را نیز بیاوردید.» گزارش های دیگری نیز از دخالت مستقیم این انگیزه در جریان فتوحات در دست است.(آیتی،۱۳۵۶ :۴۰۱-۴۴۸) وجود چنین انگیزه ای در آغاز فتوحات، با توجه به توجیه مذهبی آن و وجود اوضاع نامناسب معیشتی جزیرۀ العرب، امری بعید و دور از ذهن نیست و تا حدی نیز طبیعی می نماید. اما انگیزه های مالی در شرق ایران، به صورت انگیزه ای غالب درآمد و انگیزه جهاد و ترویج دین به طور کامل در حاشیه قرار گرفت. انعکاس وجود چنین انگیزه ای را در زمان هایی، حتی در مواد صلح نامه ها نیز می توان مشاهده کرد؛ چنان که در صلح نامه مروشاهجان که میان مرزبان آن شهر و حاتم بن نعمان باهلی، عامل ابن عامر بسته شد قرار گذاشتند که «مسلمین را در خانه های خود(بومیان مرو) در گشایش قرار دهند.» ظهور چنین انگیزه هایی در رفتار و برخورد اعراب، گاهی ایرانیان و موالی را به واکنش وامی داشت. حیان نبطی، سرکرده گروهی از موالی، وقتی دید سرکرده شورشیان عرب، حاضر است در مقابل کمک نظامی، زمین های شرق رود بلخ را به وی واگذارد، به ایرانیان گفت: « این ها برای دین نمی جنگند، بگذارید یک دیگر را بکشند.» علاوه بر افرادی که به انگیزه دست یابی به زمین، دارایی و غنیمت، راهی ایران می شدند، برخی نیز به قصد تجارت و بازرگانی به ایران مهاجرت کردند. بلاذری از فردی به نام ابودلف عجلی نام برده که به قصد تجارت و بازرگانی و به همراه خانواده اش به سوی جبال حرکت کرده و در توابع همدان مسکن گزیده و به کار عطرگیری و شیردوشی اشتغال داشته است.(سیدی،۱۳۸۰:۴۸) فیلیپ حتی، در کنار توجه به انگیزه دینی، از نقش برجسته انگیزه اقتصادی نیز غافل نمانده و آن را محرکی نیرومند برای عده زیادی از اعراب دانسته است. وی به نقل از دیوان ابوتمام، شعری را بدین مضمون آورده است: «از این مهاجرت که کردی، فقط بهشت نمی خواستی، بلکه نان و خرما نیز تو را به مهاجرت خواند.» در پایان مبحث انگیزه های مالی مهاجرت ها، باید از مهاجرانی نام برد که احتمالاً، دریافت «اقطاع»، علت اصلی مهاجرت آن ها به فلات ایران بوده است و آن ها را می توان جزء اولین دریافت کنندگان اقطاع دانست. آغاز اعطای اقطاع به صحابه، صاحب منصبان و افراد مختلف به عهد رسول اکرم (ص) بر می گردد. اعطای اقطاع با اهدافی چون تألیف قلوب مسلمانان، تشویق به گرایش به دولت اسلامی و ایجاد آبادانی و کمک به مردم صورت می گرفت. این سیاست در دوره خلفا نیز تداوم یافت و به نظر می رسد که اقطاع دادن این زمین ها، به منظور تشویق اعراب مسلمان به مهاجرت و سکونت در این مناطق صورت گرفته است؛ چنان که چنین اقطاعاتی به مسلمانانی نیز که در سواحل مدیترانه ای شام اقامت گزیدند اعطا شد. منابع تاریخی به موارد متعددی از اقطاع در زمان عمربن خطاب و عثمان اشاره کرده اند. از جمله می توان از یزیدبن زیادبن ربیعه بن مفرغ حمیری نام برد که در کرمان، ملکی را با دستور شریک بن اعور، حاکم وقت کرمان دریافت کرده بود. (زرین کوب،۱۳۴۳ :۵۰۳) گفتنی است اقطاع در زمان فتوحات و به طور کلی در دوره مورد بحث، بسیار محدود بود. علت این امر را از دو مسأله می توان ناشی دانست: یکی این که، تقسیم اقطاع در دوره فتوحات بین فاتحان از یک سو، جریان منظم دارایی ها به خزانه مرکزی را متوقف می ساخت و از سوی دیگر، سکونت آن ها در سرزمین های تقسیم شده، باعث توقف کار فتوح می شد.(عالمی،۱۰۸:۱۳۹۰). در زمان حکومت امویان و بخصوص حجاج بن یوسف بر عراق، افراد بسیاری با عقاید و افکار مختلف، از عراق فرار کردند و در جست جوی پناهگاه و محلی امن، در ایران استقرار یافتند. برخی چون ابن اشعث و یارانش که به ایران و از جمله خراسان می گریختند، می گفتند: «مردم خراسان از ما هستند و امیدواریم اگر بدانجا وارد شدیم، پیروان ما بیش از مخالفان باشند. خراسان سرزمین پهناوری است، تا جایی که بشود دور می شویم و می مانیم، تا خدا حجاج یا عبدالملک را هلاک کند. ۲-۱-۴- انگیزه امنیت جانی و مالی بیش تر مهاجرت ها، پاسخی است اختیاری به این انتظار که تحرک مکانی، به افزایش خشنودی و رضایت مندی شخص یا گروه های مهاجر، یا به کاهش محرومیت منجر خواهد شد. فشارهای مذهبی، نژادی، سیاسی و مالی را نیز می توان از اولین محرک هایی دانست که مهاجرت هایی را در طول تاریخ موجب شده است. در دوره زمانی مورد بحث، به ویژه در دوره حکومت امویان، برخی از مهاجران به دنبال دست یابی به اوضاع بهتر زندگی و رهایی از ظلم و جور حاکمان و والیان آن ها، جلای وطن می کردند. گاه قبایل و کسانی بودند که به سبب انتساب به تشیع یا خوارج یا هر گروه مخالف با دولت حاکم، ناچار به مهاجرت به سایر مناطق و از جمله ایران می شدند. این روند که به ویژه در دوره اموی و به زمان امارت زیاد بن ابیه(۴۵ ۵۳ق)، عبیدالله بن زیاد( ۵۵ ۶۶ق) و حجاج بن یوسف ثقفی( ۷۵ ۹۵ق) شدت یافت، مهاجرت های بسیاری را به داخل خاک ایران موجب شد. هم چنین می توان به مهاجرت آل سائب از قبیله اشعریان به قم اشاره کرد. از آن جا که این مهاجرت ها، باعث رهایی حکومت از عوامل دردسرساز می شد، مورد استقبال آنان قرار می گرفت و حکام و زمام داران، نه تنها مانع این مهاجرت ها نمی شدند، بلکه خود آن ها نیز بدین کار ترغیب یا اجبار می کردند.(رضایی،۱۳۵۸ :۳۰۲) تعدادی از افراد که در این دوره با این انگیزه مهاجرت می کردند«خوارج» بودند. در نتیجه، نقطه آغاز این چنین مهاجرت هایی را باید از دوره خلافت امام علی(ع) و در واقع، شروع آن را پس از جنگ صفین(٣٧ق) بدانیم. درگیری های امویان با فرقه ها و گروه های سیاسی و مذهبی نیز سبب فرار آن ها به سرزمین ایران، و خصوصاً مناطق جنوبی، شامل خوزستان، فارس و سیستان می گردید. از لحاظ زمانی، شمار افراد مهاجر، دردسرهایی که برای دستگاه خلافت و کل جامعه اسلامی به وجود آوردند، و هم چنین درجه تأثیرگذاری آنان در تاریخ این دوره، باید خوارج را در رتبه اول، جای دهیم و بحث از این انگیزه ها را با این فرقه آغاز کنیم. گرچه حضور این افراد، بنا به شواهد تاریخی، غالباً به اسکان دایم منجر نشد، حضور این افراد بر اساس گزارش منابع، همراه با خانواده هایشان صورت می گرفت و از طرفی ورود آن ها به مناطق مختلف ایران، بی شک پی آمدهایی را به همراه داشت و توانست زمینه استقرار دایم آنان در ایران را فراهم سازد. از این رو، هم به لحاظ تاریخی و هم اجتماعی، مهم و تأثیرگذار بود و در بسیاری از مناطق دورافتاده، آشنایی ایرانیان با دین اسلام به واسطه این افراد صورت گرفت؛ و در غیر این صورت، این امر ممکن بود تا قرن ها به تأخیر افتد.(احمدیان،۱۳۸۱:۶۵) در زمان حکومت حجاج بن یوسف بر عراق، افراد بسیاری با عقاید و افکار مختلف، از عراق فرار کردند و در جست جوی پناهگاه و محلی امن، در ایران استقرار یافتند. برخی چون ابن اشعث و یارانش که به ایران و از جمله خراسان می گریختند، می گفتند: «مردم خراسان از ما هستند و امیدواریم اگر بدانجا وارد شدیم، پیروان ما بیش از مخالفان باشند. خراسان سرزمین پهناوری است، تا جایی که بشود دور می شویم و می مانیم، تا خدا حجاج یا عبدالملک را هلاک کند.» یعقوبی به خروج شبیب بن یزید شیبانی حروری از عراق، به زمان حجاج و جابه جایی او بین مناطق سواد و عراق عجم و بازگشت شبانه وی به کوفه اشاره می کند، در حالی که همسرش غزاله و مادرش جهیزه وی را همراهی می کردند. (همان:ص۳۱۰) آشنایی اولیه ایرانیان با خوارج، به واسطه شورش های آنان در عراق، به ویژه دو شهر کوفه و بصره صورت گرفت؛ زیرا آنان پس از هر شکست و عقب نشینی، در خاک ایران پناه می گرفتند و مرکز و مأمن اصلی آن ها در ایران، معمولاً سرحدات خراسان و مناطق دوردست سیستان، کرمان، خوزستان و آذربایجان بود. اولین تعقیب و گریز خوارج به ایران را شاید بتوان از جانب «خریت بن راشد ناجی»(٣٧ق) و به همراه شماری از یاران وی دانست که در جنوب ایران و محل سکونت قبیله بنی ناجیه استقرار یافتند؛ اما توسط سپاهیان امام علی(ع) به فرماندهی «حلو بن عوف ازدی» سرکوب شدند. در واقع علت اصلی توجه موالی و غیر عرب به خوارج را در زمان بنی امیه، باید از سیاست ها و جهت گیری های تبعیض آمیز امویان ناشی دانست. علاوه بر اندیشه های تساوی طلبانه خوارج و نقش مؤثر آن، علت دیگر گرایش ایرانیان به خوارج را از عوامل اقتصادی می توان ناشی دانست. از جمله موارد هم کاری ایرانیان با خوارج، می توان به همراهی مردم ری با آن ها، پس از رانده شدنشان از کوفه به سمت ایران و جبال اشاره کرد. گزارش های دیگری از حضور خوارج در ایران در دست است.(شیروانی،۶۲:۱۳۷۹). گروه دیگری از افراد که با انگیزه حفظ جان و مال خویش و برای دست یابی به امنیت در ایران استقرار یافتند، افرادی از سادات، علویان، طالبیان و شیعیان بودند. واقعه غم انگیز شهادت حجربن عدی و یارانش در امارت زیادبن ابیه به سال۵١ هجری، نمونه ای از برخوردهای خشونت آمیز با شیعیان است. این سیاست با سرکوب قیام های توابین، مختار و به شهادت رساندن یاران مکتبی و مخلص امام علی(ع) ادامه یافت. یعقوبی می نویسد: « ابن مطیع، عامل عبدالله بن زبیر در کوفه، شیعه را تعقیب می کرد و بیم می داد.» ذکر این نکته ضروری می نماید که بنا به حکم عقل، افرادی که با این انگیزه(حفظ جان و مال)، دست به مهاجرت می زدند، قطعاً در این گزینش به مناطقی روی می آوردند که احساس امنیت کنند و اعراب مهاجر به ایران را نیز از این قاعده نمی توان مستثنا دانست.(رضایی،۱۳۵۸:۲۳۱) از این رو، اعراب مهاجر به ایران، از یک سو با مناطق مختلف ایران آشنایی داشتند و از سوی دیگر، از امنیت خود و خانواده خویش در آن ناحیه، و احتمالاً علاقه و حمایت بومیان از خود آسوده خاطر بودند. چنان که پس از شهادت زیدبن علی بن حسین(ع)، به سال ١٢٢هجری در کوفه، به فرزندش یحیی، پیشنهاد شد که به خراسان برود، با این توجیه که مردم این دیار از هواداران زید هستند. حضور و شهادت یحیی در خراسان، چنان تأثیرگذار بود که به نوشته مسعودی، تمام متولدین ذکور آن سال زید و یحیی نام گرفتند. عبدالله بن معاویۀ بن عبدالله بن جعفر طیار نیز در کوفه خروج کرد و پس از شکست از والی یزید در عراق، به سال ١٢٧هجری راه ایران را در پیش گرفت و بر بسیاری از مناطق ایران مسلط شد. در پی سیاست سرکوب سادات، شیعیان و علویان در زمان بنی امیه، مهاجرت این افراد به ایران شدت یافت و این خود در آینده ای نزدیک، بذر گسترش تشیع را در همه جای ایران پراکنده کرد. از جمله این مهاجرت ها، به مهاجرت قبیله اشعری به قم، در اواخر قرن اول هجری می توان اشاره کرد. یکی از شخصیت های برجسته این قبیله، ابوموسی اشعری، از سرداران فتوحات عرب در مناطق غربی، جنوبی و مرکزی ایران بود. البته به لحاظ زمانی، مهاجرت قبیله بنی اسد به قم را باید مقدم بر حضور اشعریان در قم دانست که از این مطلب در ادامه سخن خواهد رفت.(بلاذری،۱۳۵۹ :۳۴۲) اشعریان در قیام ضد اموی عبدالرحمان بن محمدبن اشعث، در دیر جماجم(٨٣ق) شرکت کردند و پس از سرکوب قیام وی، به علت خشم حجاج بر آن ها، ناگزیر به ترک کوفه شدند.در ادامه بحث، باید به افرادی پرداخت که در تقسیم بندی مهاجرت ها با انگیزه امنیت جانی و مالی، سومین گروه را به خود اختصاص می دهند. این افراد، سران و مخالفان سیاسی، افراد با نفوذ سابق و هواداران آن ها و یا افرادی را شامل می شود که به هر دلیل، با خلیفه وقت و عمال وی سر ناسازگاری و مخالفت داشتند.(میرنیا،۹۴:۱۳۸۸). با در نظر گرفتن عامل زمان، شاید بتوان حضور «حسکۀ بن عتاب حبطی» و «عمران بن فصیل برجمی» به همراه گروهی از راه زنان عرب را جزء اولین دسته از این مهاجران دانست. آنان هم زمان با فارغ شدن امام علی(ع) از جنگ جمل(٣۶ق) ، وارد سیستان شدند و بر آن تسلط یافتند، اما در نهایت از سپاه چهارهزار نفری امام علی، به فرماندهی ربعی بن کاس عنبری شکست خوردند. (آیتی،۱۳۷۹:۴۶) قبل از مهاجرت قبیله اشعریان به قم، به حضور فردی از قبیله بنی اسد اشاره شده است. حسن قمی وی را که« خطاب بن اسدی» نام داشت، اولین بنا کننده مسجد در قریه جمکران و قبل از مسجدی می داند که توسط احوص بن سعد، از آتشکده به مسجد تبدیل شد. قمی علت مهاجرت آن ها به قم را به علت خون خواهی مختار از قاتلان امام حسین(ع) دانسته است. آل سائب از عموزادگان سعدبن مالک اشعری نیز به علت ترس از حجاج، ناگزیر به فرار از کوفه و پناه گرفتن در ایران شدند. حضور سائب بن مالک، جد آل سائب، در قیام مختار و کشته شدن وی را می توان علت این مهاجرت دانست. عبدالرحمان بن محمدبن اشعث و یارانش نیز از کسانی بودند که به علت ترس از انتقام حجاج، در ایران پناه گرفتند. ابن اشعث از سرداران حجاج بود که در زابلستان برای وی می جنگید. منابع تاریخی، به مهاجرت های دیگری از این دست و در این زمان اشاره کرده اند. همکاری اعراب و ایرانیان در زمینه های مالی و معیشتی نیز جریان داشت. هرچند این جنبه از همزیستی دو جامعه، از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما منابع با بیاعتنایی آن گذشتند و گزارشهای موجود درباره این گونه از روابط، بسیار ناچیز است. همزیستی این دو گروه در شرق ایران، بهطور قطع زمینهساز بسیاری از روابط مالی و معیشتی و تلاش برای رفع نیازهای روزمره بود. این ناحیه، هم به علت حاصلخیزی و هم به علت قرارگرفتن بر سر راه های تجاری میتوانست انگیزههای زیادی برای فعالیتهای مشترک معیشتی دو قوم در پی داشته باشد. ورود برخی از مهاجران عرب به خراسان، مانند اعضای قبیله اَزد سراه که به بافندگی اشتغال داشتند، باعث رونق روابط مالی و ایجاد جو مناسب همکاری بین دو قوم گردید. رو، یکی از دلایل رونق تجارت منسوجات، خز، سفالینه، عاج و دیگر کالاهای تجملی در نخستین سدههای اسلامی ناشی از همکاری و دادوستد بازرگانان عرب و ایرانی در سدههای نخست حکومت اعراب در خراسان ذکر شده است. اهمیت فعالیتهای تجاری و بازرگانی در این ناحیه، با توجه به وجود جاده ابریشم، تلاش برای امنیت راه ها را نیز ضروری ساخت، امری که با کوشش قتیبه ممکن گردید. از دیگر موارد، اشاره منابع به کمکهای مالی ایرانیان به اعراب در زمان لشکرکشیها و جنگها است، گزارشهایی از این همکاریها در دست است. بازرگانان ایرانی که به واسطه مبادله غنایم حاصل از فتوحات و در نتیجه رونق تجارت، بهره های فراوان میبردند، نه تنها ایشان را همراهی میکردند، بلکه گاهی اوقات هزینه لشکرکشیهای اعراب را نیز تأمین میکردند. در سال ۷۷هـ. که عامل خراسان، بکَیر بن وشاح، قصد لشکرکشی به ماوراءالنهر داشت و به اسب و سلاح نیازمند بود تا لشکر بیاراید، از بازرگانان سغدی کمک گرفت. ۲-۱-۵-انگیزه رفاهی انگیزه رفاهی را از این جهت که زمینه ای غیردینی دارد، می توان مشابه انگیزه مالی و در ادامه آن دانست؛ اما انگیزه رفاهی به لحاظ زمانی، متأخر از انگیزه مالی و از لحاظ نوع نیز با آن متفاوت است. همان طور که گذشت، انگیزه مالی از زمان های بسیار دور نزد اعراب مطرح بود، حال آن که انگیزه رفاهی پس از حضور اعراب در ایران، اسکان در مناطق مختلف،آشنایی دو جامعه با هم، پذیرش تدریجی اسلام توسط ایرانیان و اختلاط مهاجران و بومیان و…صورت گرفت. حضور اعراب در ایران و هم زیستی با بومیان، اختلاط تمدن، فرهنگ، افکار و عقاید و آرای آنان با ایرانیان را در پی داشت. هرچند در این رابطه دوجانبه، ایرانیان در نقش ملت مغلوب و زیردست و اعراب در نقش فاتح و ارباب ظاهر شدند، ایرانیان نماینده فرهنگی والاتر و برتر از فاتحان به شمار می آمدند و اعراب نیز بدین حقیقت معترف بودند.(پیرنیا،۱۳۷۸ :۱۶۴) با پشت سرگذاشتن دوران خصومت و درگیری و با از بین رفتن حساسیت و سخت گیری های دوره عمر نسبت به اختلاط اعراب با بومیان، معاشرت و هم زیستی مسالمت آمیز بین ایرانیان و اعراب، شکل دیگری به خود گرفت و حتی خلفای اموی نیز برخلاف میل باطنی خویش، توجه زیادی به فرهنگ و تمدن ایرانی نشان می دادند. جریان و روند جذب اعراب در جامعه ایرانی، تا پایان دوره اموی گسترش یافت. نمونه های بسیاری از اعراب ایرانی شده را می توان یافت که به فارسی سخن می گفتند یا جامه ایرانی پوشیده، رفتار و منش ایرانی برگزیدند و غذای ایرانی می خوردند و مهرگان و نوروز را جشن می گرفتند. بسیاری از آنان نیز پس از گذشت حدود یک قرن، به طور کامل در فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم جامعه ایرانی مستحیل شدند.(احمدیان،۱۳۸۰:۲۶). اعراب پس از یک جا نشین شدن و استقرار در شهرها، به شدت تحت تأثیر زندگی تجملاتی و پر زرق وبرق ایرانیان قرار گرفتند. از این رو، از خوی و منش عربی و زندگی قبیله ای بسیار دور شدند. روایت بلاذری، به خوبی گویای استحاله اعراب در فرهنگ و آداب و وضعیت زندگی ایرانی است. به نوشته او، قتیبه مردم را به خلع سلیمان بن عبدالملک دعوت می کرد ولی کسی از اعراب دعوتش را اجابت نمی کرد. از این رو، بنوتمیم را ناسزا می گفت و به غدر نسبت می داد و می گفت: «شما نه بنوتمیمید که بنوذمیمید» و بکربن وائل را با لقب «برادران مسیلمه ی کذاب» دشنام داد و ازد را سرزنش می کرد و می گفت:«نیزه های آهنین را به دور انداخته اید و نیزه قایق رانان به دست گرفته اید، از اسبان فرود آمده و بر کشتی ها نشسته اید… .» این همان اتفاقی بود که عمر نگران آن بود. وی برای جلوگیری از این امر، هم زمان با آغاز فتوحات، تقسیم زمین های فتح شده بین فاتحان، و ازدواج آنان با ساکنان سرزمین های مفتوحه را ممنوع ساخت؛ زیرا هر دو مورد می توانست اسکان اعراب، رفاه طلبی آنان، فاصله گرفتن از زندگی سخت قبیله ای و در نهایت توقف فتوحات را باعث شود امری که دیر یا زود به وقوع پیوست.(میرنیا،۱۴۶:۱۳۸۹). مهاجرت اعراب به ایران همزمان با فتوحات و پس از آن، از سویی باعث رشد جمعیت برخی مناطق ایران به ویژه مناطق شرقی گردید و از سوی دیگر باعث بر هم خوردن ترکیب جمعیتی در این مناطق شد. افزایش جمعیت و تغییر ترکیب جمعیتی در دوره مورد بحث را باید در دو مقطع زمانی در نظر بگیریم: یکی در ابتدای فتوحات و دوره خلفای راشدین و آغاز مهاجرتها که به علت حضور گسترده مردان در قالب نیروی نظامی، ایران و به ویژه مناطق شرقی را با مشکل افزایش جمعیت و هم با تغییر ترکیب سنی و جنسیتی مواجه ساخت؛ دیگری در دوره امویان که مهاجرتهای خانواری آغاز شد، آمیختگی اعراب با بومیان در همه جا یکسان و به یک اندازه نبود؛ چنانکه شمار اعراب در ناحیه بین النهرین و خراسان بیشتر بود. هیثم بن عدی، یکی از کتابهای خود با عنوان کتاب نزول العرب بخراسان و السواد را که اکنون اثری از آن در دست نیست به این موضوع اختصاص داد. محمدی پرداختن به این منطقه و نه تمام ایران را گذشته از کثرت جمعیت اعراب و اثری که در زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این نواحی داشتند، بیشتر از این جهت میداند که حضور اعراب در این مناطق با قیام عباسیان و مبارزه آنها با اعراب که طرفدار امویان بودند، چه در خراسان و چه در عراق مرتبط بوده است. ۲-۲-وضعیت خراسان خراسان از کـهن ترین روزگـاران تاریخایران زمین،بخشی از مهم ترین قلمروهایسیاسی-اجتماعی حکومت های ایرانیبوده است.آنجا«دارای حدودینامشخص است و مرزهای سیاسی آنطی تاریخ طولانی آن،بسیار دگرگونشده است»(لتون،۱۳۶۷:۹).آن چه مهم به نظر می رسد،وجود خراسان به عنوانقلمرو شرقی جهان اسلام و یا مرکزیتشرق قلمرو اسلامی اسـت.خراسانپایگاهی بـوده است برای نظم بخشیبه عملیات مسلمانان در ماوراء النهر کهعنوان«غزا»یافته و اجرای آن به عنوان«حکم»اسلامی،برای تازه مسلمانان تکلیفی دینی بود.(صالحی،۳۲:۱۳۹۱). خراسان در دوره های گوناگون بهقسمت های متفاوت اطلاق می شدهاست«مردم عراق در قرون وسطا کهبا مفهوم کلمۀ خراسان تفتن کرده اند،آن را از«حـلوان»یا«ری»به سـویشرق گرفته اند تا آن جا که خور برآید»(همان،ص ۹]).گاهی نیز شامل«سرزمینپرنعمت جنوب دریای آرال(خوارزم)و ناحیت های آن سوی جیحون(یاماوراء النهر)و بسیاری از فلات ایرانمی شد»(پیشین).در«اوستا»به نام«ورنه»و در کتیبۀ داریوش«پوثوا»و در تواریخهرودوت«پارتر»و در آثار استرایون«پارتی یه»۱آمده است(مشکور،۱۳۶۹:۱۲).در دورۀ هخامنشیان پارت نام داشتهو هـمسایۀ بـاختر،سغد،پاق و خـوارزمبوده است.هرتسفلد حدود خراسان رادر دورۀ ساسانیان بـه صـورت نـسبتا دقیق معلوم می کند(پاپکولی،بی تا:۳۷).گاهی خوارزم،سغد،سکستان و ایالت مکورانو توران نیز ضمیمۀ خراسان بوده است(کریستین سن،۱۳۶۴:۲۰). تعیین چهار مرزبان در جهاتچهارگانه برای ایران در دورۀ خسروانوشیروان،نواحی مرزی را وارد مرحلۀجدیدی از اهمیت کرد کـه بـه خـاطر همیناست که در ماوراء النهر و بخش شرقی وشمال شـرقی قـلمرو ساسانی،علاوه برمرزبانان،شاهان کوچکی نیز حکومتمی کرده اند که شمار آن ها گاهی به ۲۰تن می رسید و هر کدام با لقب خاصیشناخته می شدند(همان،ص ۶۵۰ و۶۵۱). بعد از ورود مـسلمانان بـه ایـران واسلام آوردن بخش بزرگی از قلمروساسانیان،خراسان نیز پذیرای دین جدیدشد.خاندان های دهقانان بـاقی ماندند وسایر مردم دین اسلام را،پذیرفتند و باز،زمانه این«طبقه»را همانند گذشته برمردم سروری داد.بخش بزرگی از اینتلاش در جهت دست یابی بـه مـوقعیتجدید،توسط خـود طبقۀ دهقان صورتمی گرفت و بخش دیگر ضرورت ونیاز حکومتگران«تازه وارد»بود.پس بااین تفسیر،این مـدیران و نـقش آن ها بهحاشیه نرفت؛شاید نقش قوی تری درنظام جدید یافت.(میر نیا،۸۸:۱۳۸۸). تا دورۀ خلیفۀ سوم،هیچ نیروینظامی قابل توجهی از اردوی مسلمانان،به فـتوحات در خـراسان آن دوره دسـتنیافته بود،«فتح خراسان به وسیلۀاعراب،به سال ۲۹ هجری در زمانخلافت عثمان آغاز شد»(آموزگار،۱۳۵۲:۸).ابتدا مناطقی از ایـن نـاحیهجزو قـلمرو اسلام شد و مردم این نواحیاسلام را پذیرفتند،ولی در زمان امامعلی(ع)،به خاطر جنگ های داخلیکه در قلمرو مسلمانان،مخصوصا درعـراق،شام و حـجاز صـورت پذیرفت،کار فتوحات ادامه نیافت و مسلمانان درمناطق فتح شدۀ قبلی مشغول گردآوریجزیه و خراج بودند.علی(ع)وقتییکی از مـرزبانان نـواحی خراسان-مرو-به خدمت او رسید،به«دهقانان،اسوارانو ده سالاران»نامه نوشت که«جزیه رابدو بپردازند»(بلاذری،۱۳۶۴:۱۶۴ و۱۶۳).اهل خراسان گویا عمل نـکردندو نـمایندگان بـعدی خلیفه نیز کاری ازپیش نبردند و«امر خراسان هم چنانپریشان بود تا علی(ع)به شهادت رسید»(پیشین).مرحلۀ اول فـتوحات مـسلماناندر ایران،از زمان عثمان به صورتگسترده آغاز شده بود و پس از او تقریباتب آن فروکش کرد.در سـال ۴۵ هـجری،زیاد بـن ابی سفیان-برادر خود خواندۀمعاویه-بر بصره مسلط شد.از این جا بودکه باید حکم رانان اموی مناطق گشودهشده،در شـرق گـماشته می شدند.فهرستیاز این حکم رانان را که بلاذری در«فتوح البلدان»ارائه می کند،نشان می دهدکه تا روزگار مـعاویه،چه مـناطقی بـهدست مسلمانان افتاده بود و حکام آن هااز طرف مسلمانان انتخاب می شدند:«زیاد،امیر بن احمر را به مرو گمارد وخـلید بـن عـبد اللّه حنفی را بر ابرشهر وقیس بن الهیثم را بر مرو الروز،طالقانو فاریاب،و نـافع بـن خالد طاعی را برهرات و با دغیس و پوشنگ و قادس درانواران».فرستادن«فرمانده حکم رانان»جدید،پیرو برنامۀ جدیدی انجام یافت:مسکندادن اعراب مسلمان در سرزمین هایفتح شـده.«امیر نـخستین کسی بود که عرب را در مرو مسکن داد».مرو سراسر به صلح فتح شده بود.بعد ازایـن دوره بـود که مهاجرت های مسلمانانبه خراسان،شکل جدی به خـود گـرفت؛به طوری که در بـعضی شهرهای فتح شده،بعدها صاحب نفوذ و قدرتی شـدند و سکنا گـزیدن ایـن تازه واردان درخراسان،وضعیت اجتماعی را هرچندنه بـه صـورت عمیق امـا بـه هرحال تـغییرشکل داد.در بعضی از این شهرها،هردو گروه کشاورزان بـومی و اعـرابمهاجر،مورد ظلم حکام و دهقانان قرارمی گرفتند که این باعث می شد کم کمگرایش های درونی عمیق،این گـروه ها رابـه هم نزدیک کند؛احساس وجود دشمن مشترک.در نـتیجه،«جامعۀ خراسان به دوقطب تـقسیم شـد: در یک قطب،اشرافعرب،نجیب زادگان،دهقانان ایران ومرزبانان قـرار داشـتند و در قطب دیگر،اعرابی که با ساکنان محل آمیخته و مردم(خراسان جدید)را به وجود آورده بودند»(همان،ص ۵۵).هـمکاری ضـعیف بر ضدطبقات عالیه،باعث جبهه گیری«اشرافعرب و اشـراف ایـرانی»علیه آنـ ها می شدو این هـمکاری«اساس تـنظیم سیاسیدر سرزمین خراسان بـه شمار مـی رفت»(همان،ص ۶۶). حملۀ دوم اعراب به خراساندر سال ۵۳ ه.ق به وسیلۀ عبد اللّه بنزیاد شروع شد»(آموزگار،۱۳۵۲:۸)؛حمله ای که دیگر بـعضی از«رعـایت های»مرحلۀ اول را نیز نداشت،چرا کهحاکمان جامعۀ اسلامی از شـکل اولیـۀحکومتی خود کـه گـرایش بـه آخرتبر دنیای آن می چربید،فاصله گـرفته ومدعیان سلطنت بودند و برای دست یابیبه منبع قدرت-که منبع ثروت را همبه دنبال داشت-از هیچ اقدامی فروگذارنمی کردند.بنابراین،خراسان سـرزمینیبود کـه حرص حکم رانان را بیشتر از بقیۀفتح ها،حرص حکم رانان و فـرماندهانبود تـا بـسط تـعالیم اسـلامی.این موضوعدر خراسان بـیش از نـقاط دیگر به چشممی خورد»(مهدی الخطیب،۱۳۵۷:۱۹).از دورۀ سلیمان به بعد هم موجکشورگشایی بی محابای حکام عرب،حتی بعضی از صاحب منصبان دینیعرب را عـلیه آنـان بـرانگیخت،چرا کههدف اصلی آنان-حکام-در فتوحاتجدید،دست یابی به منابع جـدید ثـروتبود.«بیشتر فـقیهان،موج جـریان اسـلامیرا عـلیه سیاست کشورگشایی رهبریمی کردند و می خواستند اصول اساسیمدنیت اسلامی،عدالت و برابری درخراسان و ماوراء النهر،به مرحلۀ اجراگذاشته شود»(همان،۲۰). شاید بتوان مهمترین تأثیر سقوط امپراتوری ساسانی را ورود اعراب قبایل عربی به ایران دانست. مهاجرت قبایل عرب به ایران این اعراب که، از قبایل مختلف و با آیینی دیگر و افکار و اغراض گوناگون بودند، تأثیرات بسیاری بر جامعه ایرانی نهادند و در برابر بسیار تأثیر پذیرفتند. ازجمله میتوان به تعامل و روابط اجتماعی، افزایش و کاهش جمعیت و تغییر ترکیب جمعیتی، تحول طبقات اجتماعی، تحرک و جابهجایی جمعیت در داخل و خارج ایران و تأسیس، رشد و گسترش شهرها اشاره کرد. ۲-۳-رابطه اعراب با ایرانیان قبل از اسلام اعراب از دیر زمان بطرف شامات و بین النهرین متوجه شده و دولتهای کوچکی در عربستان شمالی ، مجاور شامات و فرات بوجود آورده بودند. چنانکه در دوره اشکانی و ساسانی نام حیره و پادشاهان آن و ملوک غسان به کرات شنیده می شود.(احمدیان،۱۳۸۰،:۲۸) اطلاعات دیگری نیز دال بر این است که در خود بین النهرین هم محلهای عرب نشین متعددی بوده ، حتی در بعضی از درگیریها و جنگهایی که بعدها بین اعراب و ایرانیان بوقوع پیوست عده ای از اعراب در سپاه ایران وجود داشتند . اینها نشان می دهد که در آنزمان بین اعراب و ایرانیان،مجاورت و روابط تنگاتنگی وجود داشته است چنانکه «یزجرد الاثیم» پسر خود بهرام (بهرام گور) را نزد «نعمان بن منذر» یکی از امرای عرب می فرستد . بهرام نزد نعمان تربیت می شود وبعدها به کمک نعمان و چهارهزار مرد عرب بر تخت سلطنت می نشیند.(احمدیان،۹۵:۱۳۸۸). بهرحال مهاجرتهای اعراب به سمت ایران جریان داشته است و اکثر این مهاجرتها به سبب خشکی و بی آب و علف بودن شبه جزیره عربستان صورت می گرفته و طوایف مختلف بسوی سرزمینهای آبادتر کوچ می کرده اند . درزمان ساسانیان درگیریهای زیادی در مرز ایران صورت گرفته و اعراب سعی می کردند به هر وسیله ممکن به داخل ایران نفوذ کرده و محلهای مناسبتری برای سکونت خود بیابند.(رضایی،۱۳۸۵:۴۲۳) در دوره سلطنت خسروپرویز اعراب در یک برخورد سرحدی در جایی موسوم به «ذی قار» با دسته ای از لشکریان ایران که عده ای از اعراب نیز با آنان همراه بودند ، روبرو شدند . هرچند که در اثنای جنگ سپاه ایران را رها کردند و اعراب توانستند سپاه ایران را شکست دهند. در دوره سلطنتهای کوتاه و خون آلود بعد از عهد خسروپرویز که در فاصله چهار سال تقریبا ده شاهنشاه درایران بر تخت نشستند ایران دچار آشوب و هرج و مرج فراوانی شده بود. به همین دلیل برخی از طوایف عرب چون تغلب ، بکر، نمر و تنوخ که در کناره بیابانهای واقع در سرحدهای غربی ایران می زیستند به آبادیها و ده های مجاور سرحد تاخت و تازهایی را آغاز کردند . این اعراب از خیلی پیش در مجاورت ایران می زیستند چنانکه در داخل قلمرو ساسانی در اطراف عراق نبطیها و اعراب فراوانی بودند. از حیره تا ابُلّه و اهواز غالبا در مجاورت بیابان خیمه های اعراب برپا بود . گذشته از آن در تمام فراخنای عرصه واقع دربین دجله و فرات نیز اعراب آبادیهایی برای خود ساخته بودند و بدینگونه عربستان در آنزمان گویی تا به نزدیک شط پیش آمده بود.(مروی،۱۳۷۹:۳۶۳) در اوایل عهد یزدگرد نیز اعراب شیبانی با فراغ خاطر به شهرها و آبادیهای مرزی ایران که بیشتر ساکنان آنها نبطی، و برخی از خانواده های عرب و ایرانی بودند ، دستبردهای خویش را آغاز کردند . در آبادیهای مجاور مرز ایران که در واقع متعلق به قلمرو ایران بود ، نبطیها و اعراب در کنار ایرانیها زندگی می کردند.(همان،ص۴۲۸) در بین آنها دو دسته از قبایل بکر بن وائل که در آنزمان ازگستاخترین و بیباک ترین طوایف عرب بشمار می آمدند در این نواحی سکنی داشتند. اینان بر آبادیهای مرزی دستبرد می زدند وهرچه بدست می آوردند به غارت می بردند .«مثنی» یکی از سرکردگان این قبایل که به سبب جسارتش در این تاخت و تازها نام و آوازه بیشتری از سایرین یافت در خفان واقع در کرانه صحرا و نزدیک حیره چادر و خرگاه زده بود. مقارن با پایان جنگ ردّه مثنی اسلام آورد و بدینگونه خود را به مسلمین بست تا تقریبا تمام اعراب را پشت سر خود داشته باشد . در واقع در این زمان سپاه اسلام بدنبال قلع و قمع اهل رده و مشرکان عرب تا حدود فرات پسش آمده بود . گویی بعد از آنکه اهل رده دربلاد یمامه و تمیم و بحرین مقهور و مغلوب گشته بودند اینک نوبت الحاق حیره به قلمرو اسلام رسیده بود . در این زمان «خالد بن ولید» به عراق آمد .(رضایی،۱۳۶۵:۱۲۷) بدون تردید خالد بن ولید از سوی خلیفه به عراق فرستاده شد تا متمردین آنجا (اهل رده) را سرکوب نماید و در آنجا از سوی خلیفه حکومتی مستقر و اسلامی را بنا نهد و نقشه ای برای رویارویی با ایرانیان در کار نبوده اما در حین این درگیریها و سرکوب اعراب متمرد جنگهایی نیز با ایرانیان بوقوع پیوست و باعث شد که خالد با کارگزاران دولت ساسانی روبرو گردد.بهر حال نهضت واقعی و بزرگ اعراب به خارج شبه جزیره عربستان بعد از اسلام شروع شد و مسلمین دراین نهضت بزرگ با دو دولت نامی آن زمان یعنی امپراطوری روم و شاهنشاهی ایران مواجه شدند.(همان،۱۲۸). ۲-۴-ورود اعراب به ایران چنانکه اشاره شد از دیر زمانی قبل از اسلام زد و خوردهایی بین ایرانیان و اعراب در نواحی مرزی صورت میگرفت و اعراب هرگاه که فرصتی می یافتند بر نواحی و آبادیهای مجاور تاخت و تاز می نمودند تا اینکه خالد بن ولید به عراق آمد. در ابتدا بیشتر جنگهای خالد در واقع زد و خورد با نواحی مجاور بخصوص اعراب نصاری در عراق بوده است .(پیرنیا،۱۳۷۸:۵۲۶) در حقیقت بعد از این درگیریها بود که جنگ و رویارویی اعراب با ایرانیان بطور رسمی و منسجم آغاز شد و جنگهای متعددی بین آنان درگرفت که در اغلب آنها غلبه با اعراب بود . از آن جمله جنگ زنجیر (ذات السلاسل) در سال ۱۲و۱۳ هجری بفرماندهی خالد بن ولید که به پیروزی اعراب انجامید. جنگ پل (جسر) بفرماندهی ابوعبید مسعود ثقفی که در آن ایرانیان موفق شدند اعراب را شکست دهند و درواقع این جنگ تنها و اولین شکست اعراب از ایرانیان بود هرچند که مثنی پس از آن در جنگی دیگر در همان موضع شکست جسر را جبران کرد. جنگ قادسیه در سال ۱۴ هجری به فرماندهی سعد وقاص. جنگ جلولاء در سال ۱۶هجری به رهبری سعد وقاص. جنگ نهاوند در سال ۲۱هجری بفرماندهی نعمان که به فتح الفتوح مشهور شد. و تقریبا بعد از این فتح به موجب بعضی روایتها فتوحات اعراب در همه بلاد ایران بدون مانعی جدی پیش رفت .(رسولی فرد،۵۵:۱۳۹۲). پس از واقعه نهاوند خلیفه «عمربن الخطاب» برای آنکه یزگرد را یکباره ازخیال حمله و مقاومت منصرف دارد دسته هایی از اعراب کوفه و بصره را به تسخیر بلاد ایران نامزد کرد . چنانکه برخی از سرداران و لشکریان بصره را به فارس و کرمان و اصفهان روانه کرد و بعضی از اعراب کوفه را به اصفهان و آذربایجان و ری گسیل داشت . «احنف بن قیس » با دسته ای از سپاه بصره در خراسان و هرات تا حدود نیشابور و سرخس و مرو پیشروی کرد و یزگرد را بدانسوی آموی (رود جیحون) راند . فارس عرصه تاخت و تاز سرداران بصره چون «مجاشع بن مسعود» و «عثمان بن ابی العاص» و «ساریه بن رنیم کنانی» شد. چنانکه کرمان و بلاد قفص به دست «سهیل بن عدی» و «ابن عتبان» فتح شد و سیستان را «عاصم بن عمرو تمیمی» و «عبدالله بن عمیر» گشودند. اگرچه بعد از فتح نهاوند مقاومت دسته جمعی منظمی در برابر اعراب صورت نگرفت اما نمی توان آنرا پایان جنگهای عمده عرب و ایران برشمرد. این فتح درواقع آغاز یک سلسله زد و خوردهای تازه بوده است که تا سالها بعد از عمر در داحل فلات ایران در هر شهر و ولایت اعراب با آن روبرو بوده اند .(احمدیان،۱۳۸۱:۳۸) بهرحال در باره تک تک منازلی که قبایل عرب هنگام ورود خود به ایران طی کرده اند موارد تاریخی دقیقی وجود ندارد. سیل کلی مهاجران از دهه های اول اغلب به سوی سه منطقه ، فارس ، کرمان و خراسان جاری بود. منطقه جنوبی ایران، فارس و خیلی کمتر از آن کرمان بیشتر هدف مهاجرانی بود که از سواحل مقابل مثلا بحرین وعمان به ایران می آمدند. این امر در درجه اول منحصر به نواحی واقع در امتداد ساحل بود. عربهای تازه وارد در این امکنه اغلب به زراعت زمینهایی که از اربابان ایرانی مانده بود مشغول شدند و پاره ای از قسمتهای آنرا با حفر کاریزها بارورتر نمودند . دومین هدف اصلی عربها در آغاز اسلام، خراسان و سر راه آن اصفهان، قم و کوهستان (قهستان) بود. بخصوص در
[یکشنبه 1399-12-17] [ 10:49:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|