کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل







مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


  • منابع مقالات علمی :ردیابی هیستوموناس مله اگریدیس در بوقلمون های کشتارشده دراستان اصفهان۹۳
  • پایان نامه تیپ های شخصیتی:شخصیت تیپ A
  • نگارش پایان نامه درباره مطالعه تطبیقی میزان مشارکت سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه اصفهان و ...
  • تحقیقات انجام شده درباره مطالعه تطبیقی جایگاه نسب و ارث در اهدای جنین در فقه ...
  • بررسی کیفیت خدمات کتابخانه های دانشگاه شیراز با استفاده از مدل لیب کوال- ...
  • بررسی عوامل موثر بر قصد کارآفرینانه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت (مطالعه موردی دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی)- قسمت ۱۰
  • پایان نامه در مورد تاریخچه ی روان نمایشگری
  • اثر فاصله کاشت و سطوح مختلف اسید سالیسیلیک بر عملکرد ...
  • تحلیل و بررسی اندیشه و آراء تربیتی علّامه اقبال لاهوری- قسمت ۲۱
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع مقایسه اندیشه های احمد غزالی در سوانح العشاق با مثنوی معنوی مولوی- فایل ...
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با بررسی رابطه مهارت های اجتماعی و اضطراب امتحان با عملکرد ...
  • مغز هیجانی
  • بررسی و مقایسه کیفیت زندگی دانش‌آموزان عادی و استثنایی شهر کرمانشاه۰
  • استفاده از منابع پایان نامه ها درباره :تاثیر اجتماعات برند در شبکه های اجتماعی بر اعتماد به ...
  • نقش پیاده سازی مدیریت دانش در افزایش صادرات فرش ایران۹۱- فایل ...
  • مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان (۲)- قسمت ۴
  • بررسی بازداشت موقت در فقه و حقوق اسلامی
  • نپایان نامه درباره سبت پرداخت سود
  • ندانلود پایان نامه درباره یروهای مسلح
  • دانلود پایان نامه شبکه های حسگر
  • [۱۱] .Martin & kennedy
  • تدانلود پایان نامه با موضوع عدیل کنندگی
  • دانلود پروژه های پژوهشی درباره ارتباط میان سرمایه اجتماعی و مولفه‌ های اخلاق حرفه‌ای اعضای هیأت ...
  • دانلود مقاله و پایان نامه : روشهای تدریس مهارت‌های زندگی
  • ادانلود پایان نامه درباره تومبیل اختصاصی
  • مقایسه کارایی کانال های مستقیم و غیرمستقیم در بازاریابی بیمه با استفاده از تکنیک DEA
  • پایان نامه رهن دریایی//قابلیت رهن بارنامه‌ی دریایی
  • دانلود مقاله نظریه های یادگیری وخلاقیت:
  • رشته روانشناسی : وضعیت مصرف مواد مخدر در ایران
  • پایان نامه درباره سرمایه گذار خارجی
  • خیانت جنگی در حقوق بین الملل- قسمت ۱۶
  • ارائه یک روش تشخیص بات نت های نظیر به نظیرP2P))
  • دانلود پایان نامه : تفاوت­های بین انواع فرعی تشخیصی
  • بررسی عادت رسانه ای مخاطبان و تعیین اثربخشی فعالیت های تبلیغاتی شعب بانک ...
  • ویژگی های یادگیرنده خود تنظیم
  • مپایان نامه در مورد صطفی ملکیان
  • منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم در اشعار فریدون مشیری و تاگور هندی۹۱- فایل ۱۶
  • پایان نامه۲- قسمت ۱۴
  • ارزیابی شاخص های کیفیت زندگی شهری در کرمانشاه مطالعه موردی منطقه ۲شهرداری کرمانشاه
  • تعیین رابطه ی بین نرخ مالیات و نسبت بدهی در شرکتهای ...
  • پروژه های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی واکنش‌های هسته‌ای برای هسته‌های سبک با استفاده از مدل ...
  • بررسی رابطه بین اخلاق حرفه ای و هوش معنوی در مدیران دبیرستان های شهرستان مشهد- قسمت ۱۸
  • رابطه خودکنترلی و سبک¬های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی در بین دانش¬آموزان دبیرستانی شهرستان آباده ۹۳
  • دانلود پایان نامه مدیریت درباره عوامل مؤثر بر توانمند سازی
  • طراحی وضعیتی امن برای بکار گیری اینترنت اشیا در صنعت نفت ...
  • پایان نامه حقوق دریاها/:کنوانسیون‌هایی مرتبط با بنادر و دریانوردی
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • دانلود پایان نامه مدیریت درباره ارزیابی عملکرد سازمان شهرداری ها و دهیاری های کشور
  • بررسی عوامل مرتبط با فرآیند تصمیم گیری خریداران کالاهای لوکس در شهر مشهد- قسمت ۷




  • جستجو




     
      تحلیل عوامل تأثیرگذار ژئوپلیتیک کشورهای اسلامی بر معادلات بین المللی ...

    «جهان اسلام» نامی آشنا در ادبیات سیاسی و فرهنگی جهان است. «جهان اسلام» بیش از آنکه بیانگر یک موقعیت جغرافیایی باشد، معرف هویت حدود یک و نیم میلیارد انسان است که دارای آیین و دینی مشترک هستند. علاوه بر ویژگی جمعیتی جهان اسلام، به لحاظ جغرافیایی، زیست محیطی و ذخایر طبیعی نیز سرزمین های اسلامی از شمار غنی ترین مناطق کره زمین به شمار می روند. کشورهای جهان اسلام از یک پراکندگی خاص جغرافیایی برخوردارند شاید با نگاهی به نقشه جهان به نظر رسد که تمرکز این کشورها در آسیا و آفریقا بیانگر همگونی است امّا در واقع اینطور نیست. دارالسلام یا همان دنیای اسلام، دنیایی است پیچیده، ویژگی های مهم آن عبارتند از تنوع هستی ها، بی ثباتی سیاسی و وضعیت حساس. محدوده جغرافیایی جهان اسلام را می توان تقریباً با خطی نشان داد که از اندونزی شروع می شود، در امتداد سواحل اقیانوس هند به سمت غرب به خلیج فارس می رسد، سپس به سمت جنوب به تانزانیا می رود، از آنجا به سمت غرب افریقا ادامه می یابد و از طریق سودان به نیجریه می رسد، سپس در سواحل اقیانوس اطلس به ساحل دریای مدیترانه می رود. این خط از شمال افریقا از طریق دریای مدیترانه به سمت شرق ادامه می یابد و به تنگه بُسفر در دهانه دریای سیاه می رسد و از آنجا به مرزهای شمالی قزاقستان می رود و آنگاه دوباره از طریق غرب چین و بخشهایی از هند به سمت جنوب ادامه می یابد و در انتها به دور زدن بروئنی به نقطه شروع خود ختم می شود. کشورها در جهان اسلام بیشتر از آنکه در موقعیت جزیره ای باشند در موقعیت قاره ای قرار دارند از این رو کارکردهای هر یک از متفاوت از دیگری است البته با تمرکز بر نقشه می توان به ساحلی بودن بسیاری از این کشورها اذعان نمود این در حالی است که بسیاری از این کشورها به طور مستقیم یا غیرمستقیم به آبهای آزاد دسترسی دارند و به تبع این تاثیرگذاری آنها بر تحولات منطقه و حتّی جهانی نیز می تواند متفاوت می باشد. علاوه بر پراکندگی جغرافیایی مشکلات ملی و منطقه ای و حتی بین المللی هر یک از این کشورها همگرایی های منطقه ای را با چالش مواجه ساخته است. آرایشی از دولت ها وجود دارد که در آن ملت ها همیشه بر چارچوب مرزهای دولت ها منطبق نیستند. عدم تطابق مرزهای ملی با مرزهای سیاسی و در کل مرزبندی ها در کشورهای جهان اسلام بیان کننده ناموزنی شکل گیری مرزها است. امکانات و ویژگی های این سرزمین ها باعث شده طی قرن های متمادی، جهان اسلام نقشی بسیار مهم و تأثیرگذار در صحنه روابط بین الملل ایفا کند. در این رابطه، میزان بکارگیری و بهره مندی از توانمندی های بالقوه و بالفعل جهان اسلام اهمیت بسزایی دارد و نیازمند تعیین هدف ها و برنامه ریزی های صحیح و اصولی است. اتصال سرنوشت کشورهای اسلامی به یکدیگر، مزیت های نسبی، فرصت ها و افق های روشنی را به منظور رشد، توسعه و اقتدار هر یک از کشورهای اسلامی خلق می کند. یاری جستن از باورها و ارزش های اسلامی یکی از مهمترین عوامل شکل گیری وحدت و همگرایی میان کشورهای اسلامی است. با تکیه بر ارزش ها و باورهای مشترک زمینه ی بهره جویی از ظرفیت های موجود در جهان اسلام به منظور حفظ و ارتقای منافع مسلیمن امکان پذیر می شود. باتوجه به اهمیت مطالب گفته شده این سوالات مطرح گردید که عوامل تأثیرگذار ژئوپلیتیک کشورهای اسلامی بر معادلات بین المللی کدامند؟

    ۵-۱- ارزیابی فرضیه اول

    موقعیت جغرافیایی کشورهای اسلامی می تواند با همگرایی در معادلات تأثیرگذار باشد.

    جهان اسلام در برگیرنده ی محدود ه ی وسیعی است که از ساحل غربی اقیانوس اطلس در آمریکا ی جنوبی تا حد سواحل غربی اقیانوس آرام در قاره ی آسیا را در بر گرفته است. این وسعتی که کشورهای اسلامی را در خود جای داده است، از نظر موقعیت جغرافیایی و گستردگی طولی و عرضی دارای اهمیت فوق العاده ای می باشد.

    الف) وسعت جهان اسلام

    کل جهان اسلام با وسعتی بیش از ۳۱ میلیون کیلومتر مربع حدود ۲۲ درصد مساحت خشک ی های کره ی زمین را در بر می گیرد که بدنه ی اصلی آن به شکل مستطیلی از کرانه های اقیانوس اطلس و شمال آفریقا تا خاورمیانه ی اسلامی ، آسیای مرکزی ، جنوب غربی آسیا ، بخش بزرگی از هند ، تمام بنگلادش و کشورهای جنوب شرق آسیا و در حقیقت بخش عمده ای از قاره ی آسیا و آفریقا و بخشی از اروپا را شامل می شود . از یک دیدگاه مجموعه ی ۵۷ کشور اسلامی که به طور رسمی عضو سازمان کنفرانس اسلامی هستند به سه گروه :

    ۱) کشورهای آسیا یی ( جنوبی، جنوب شرقی و مرکزی ) با مساحت حدود ۵/۹ میلیون کیلومتر مربع،

    ۲) کشورهای آفریقایی با  ۸/۶ میلیون کیلومتر مربع

    ۳)گروه کشورهای عربی با ۱۴ میلیون کیلومتر مربع تقسیم می شوند.

    در این بین، سه کشور سودان ( با مساحت ۲,۵۰۳,۸۹۰ )، عربستان سعودی ( با مساحت ۲,۱۴۹,۶۹۰ کیلومتر مربع ) و الجزایر ( با مساحت ۲,۳۸۱,۷۴۱ کیلومتر مربع ) حدود ۲۷ درصد مساحت کشورهای جهان اسلام ر ا در بر می گیرند و کشورهای کوچک تری هم چون مجمع الجزایر مالدیو در اقیانوس هند ( با مساحت ۲۹۸ کیلومتر مربع )، جزیره ی بحرین ( با مساحت ۶۹۲ کیلومتر مربع) و برونئی ( با مساحت ۵۷۰ کیلومتر مربع ) جز و کشورهای کوچک سازمان کنفرانس اسلامی محسوب می شوند.
    کل مساحت جهان اسلام حدود سه برابر قاره ی اروپا و نزدیک چهار برابر وسعت قاره ی اقیانوسیه است که این وسعت و موقعیت نسبی و ریاضی از منظر جغرافیای سیاسی و دیدگاه های ژئوپلیتیکی حائز اهمیت است.

    ب) دریاها، دریاچه ها، رودها

    ا کثر کشورهای مسلمان در نقاطی واقع شده اند که به آب های آزاد جهان دسترسی د ارند و حتی برخی در گلوگاه های راهبردی، تنگه ها و آبراهه های جهان قرار گرفته اند، ضمن این که خود این کشورها نیز دارای دریاچه ها، رودخانه ها و چشمه های متعددی هستند . دریاهایی که کشورهای اسلامی بر سواحل آن واقع شده اند عبارتند از : دریای مدیترانه در شمال آفریقا و غرب آسیا، دریای سیاه در شمال ترکیه و دریای مرمره در شمال غرب این کشور، دریای سرخ یا بحر احمر، حد فاصل بین عربستان و آفریقای شرقی، دریای عمان د ر جنوب ایران، دریای آدریاتیک در غرب آلبانی، دریای کارائیب در شمال کشورهای سورینام و گویان، دریای چین جنوبی در شرق مالزی و دریای اندامان در غرب این کشور، و بالاخره دریاهای سولو ، » کرام ، تیمور و آرافور که در کشور اندونزی قرار گرفته اند.

    دریاچه های معروف سرزمین های اسلامی عبارتند از : در منطقه ی آسیای میانه دریاچه ی آرال در شمال غرب ازبکستان که از نظر وسعت چهارمین دریاچه ی جهان است و دریاچه ی آیسیک کول در شمال قرقیزستان که بزرگ ترین دریاچه ی آسیای مرکزی پس از آرال است.

    هم چنین دریاچه های بالخاش و زایان در قزاقستان قرار دارند . در منطقه ی خاورمیانه نیز دریاچه های متعددی وجود دارند ، از جمله : دریاچه ی خزر، در شمال ایران و دریاچه ی ارومیه در شمال غرب ایران، وان در شرق ترکیه و بحرالمیت یا دریای مرده در اردن است . دریاچه ی ویکتوریا در جنوب شرق اوگاندا بزرگ ترین دریاچه ی قاره ی آفریقا که سرچشمه ی رود نیل نیز است. دریاچه ی چاد بین کشورهای چاد، نیجریه و نیجر و دریاچه ی فاگوئی بین در مرکز کشور مالی قرار دارد.

    رودخانه های معروف کشورهای اسلامی نیز عبارتند از : در آسیای میانه، رودهای سیردریا یا سیحون و آمودریا یا جیحون، پرآب ترین رودهای منطقه را تشکیل می دهند. در تاجیکستان آمودریا از کوه های پامیر سرچشمه گرفته و پس از تشکیل رود مرزی با افغانستان و عبور از ترکمنستان و ازبکستان به دریاچه ی آرال می ریزد، و سیردریا که از کوه های تیان شان سرچشمه می گیرد در جمهوری قز اقستان به دریاچه ی آرال می ریزد . در ترکیه رودهای قزل ایرماق و یشل ایرماق که هر دو از کوه های شمال شرقی ترکیه سرچشمه گرفته و به دریای سیاه می ریزند، و رود قره سو که از کوه های شرقی این کشور سرچشمه می گیرد و سپس وارد سوریه می شود، ادامه همین رود در عراق فرات نامیده می شود و با رود دجله که از ارتفاعات ترکیه سرچشمه می گیرد در القرنه به هم می پیوندند، و سپس با رود کارون ، اروندرود را تشکیل می دهند و به خلیج فارس می ریزد. در ایران رودهای کرخه و کارون به خلیج فارس، و سفید رود به دریای مازندران می ریزند. رود لیطا نی، تنها رود کامل در لبنان است که از شمال شرق به جنوب غرب و به سمت منطقه ی بعلبک جریان دارد و به دریای مدیترانه می ریزد. در افغانستان رود کابل از میان شهر کابل می گذرد و به رود سند در پاکستان می ریزد، و هیرمند که از کوه های غرب کابل سرچشمه گرفته و قسمتی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می دهد و بالاخره به دریاچه ی هامون در ایران منتهی می شود . در پاکستان، رود سند یا ایندوس یکی از بزرگ ترین رودهای جهان است که از هیمالیا سرچشمه می گیرد و به دریای عمان می ریزد. در بنگلادش رودخانه ی گنگ و براهماپوترا جریان دارند که هر دو از دامنه ی جنوبی هیمالیا در هند سرچشمه می گیرند و به خلیج بنگال می ریزند. در آفریقا، رود پر آب نیل که طویل ترین رودخانه ی دنیاست و از دریاچه ی ویکتوریا در جنوب سرچشمه می گیرد ، پس از عبور از سودان و مصر با تشکیل یک دلتای وسیع به دریای مدیترانه می ریزد . ( مساحت دلتای رود نیل تقریباً ۳۳ هزار کیلومتر مربع است که حدود ۴ درصد مساحت کل مصر را شامل می شود). رود نیجر در کشور نیجریه که از کوه های فوتاجالون در سیرالئون سرچشمه می گیرد و یک سوم آن در نیجریه جریان دارد ، به خلیج گینه می ریزد. هم چنین رودهای سنگال و گامبیا، در غرب آفریقا ، به اقیانوس اطلس می ریزند.

    پ) خلیج ها و تنگه ها

    خلیج های واقع در جهان اسلام عبارتند از : خلیج فارس در جنوب ایران، خلیج عدن در جنوب یمن، خلیج گینه در غرب آفریقا و جنوب کشور توگو، خلیج بنگال در جنوب بنگلادش ، خلیج اسکندریه در شمال مصر، خلیج سرت در شمال لیبی، خلیج تونس در شرق تونس، خلیج اسکندرون در جنوب ترکیه و خلیج گامبیا در غرب ترکیه. تنگه ها و ترعه هایی که کشورهای اسلامی در طرفین آن قرار دارند به شرح زیر است:

    تنگه ی باب المندب، بین کشورهای یمن و جیبوتی که دریای سرخ را به خلیج عدن و در نتیجه به اقیانوس هند ارتباط می دهد و حدود ۷ درصد واردات نفتی اروپای غربی از طریق این تنگه صورت می گیرد؛ تنگه ی داردانل که رابط بین دریای مرمره و دریای مدیترانه است ؛ تنگه ی بسفر که حد فاصل دریای سیاه و مرمره است ؛ تنگه ی جبل الطارق که دریای مدیترانه را به اقیانوس اطلس پیوند می دهد و در جنوب این تنگه کشور مراکش واقع شده است که یکی از پررفت و آمدترین آبراهه های میان اقیانوسی جهان است و روزانه ۱۵۰ کشتی از آن عبور می کنند؛ تنگه ی هرمز بین خلیج فارس و دریای عمان که حدود ۱۰۰ مایل دریایی ( ۱۸۲ کیلو متر) طول دارد و از شمال به ایران و از جنوب به جزیره ی مسندام عمان محدود می شود، باریک ترین بخش آن بین جزیره ی ایر انی لارک و جزیره ی کوچک عمانی قوئین کبیر ، ۲۱ مایل دریایی عرض دارد ؛ تنگه ی مالاکا بین مالزی و جزیره ی سوماترای اندونزی ؛ کانال سوئز در شمال شرق مصر که دریای مدیترانه و دریای سرخ را به هم مرتبط می سازد و حدود ۱۰ درصد صادرات نفتی منطقه ی خلیج فارس به ایالات متحده و اروپای غربی امروزه از طریق این کانال انجام می شود.

    دولت مصر توجه خاصی به حفظ امنیت این کانال دارد و تکرار اشغال ساحل شرقی توسط اسرائیل می تواند یک فاجعه ی ملی باشد ( در سال ۱۹۶۷ کانال سوئز در اثر اشغال صحرای سینا توسط اسرائیل بسته شد ) و بالاخره تنگه ی موزامبیک که در شرق این کشور ( بین موزامبیک و ماداگاسکار ) قرار دارد.

    ت) مجمع الجزایر، جز ایر و شبه جزایر

    در جهان اسلام سه کشور اندونزی، مالدیو و کومور به صورت مجمع الجزایر هستند که در این میان اندونزی، بزرگ ترین مجمع الجزایر دنیاست که از سه هزار جزیره ی بزرگ و کوچک تشکیل شده است . جزایر جاوه، سوماترا، برنئو و سولاوسی مهم تر ین جزایر اندونزی هستند . جزیره ی جاوه بزرگ ترین و پرجمعیت ترین جزیره ی جهان است. مجمع الجزایر مالدیو در جنوب غرب هندوستان در اقیانوس هند قرار دارد که از ۸۰ جزیر ه ی کوچک تشکیل شده و کومور در غرب آفریقا شامل یک جزیره ی بزرگ و چند جزیره ی کوچک است. در کل، از آن جا که اکثر کشورهای اسلامی در نقاطی واقع شده اند که به دریای آزاد راه دارند، دارای جزایر فراوانی نیز هستند که معروف ترین آن ها عبارتند از : در خاورمیانه، جزیره ی بحرین که کشوری است در میان آب های خلیج فارس ؛ جزایر بوبیان و فیلکه که در شرق کویت قرار دارند ؛ جزایر ایرانی هرمز، قشم، کیش، خارک و تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی و لاوان که در خلیج فارس واقع هستند . یمن نیز دارای جزایر زیادی در دریای سرخ است و تعداد آن ها به ۳۸۰ جزیره می رسد که بیش تر آن ها در جنوب دریای فوق و در طول سواحل این کشور قرار دارند، بعضی از آن ها آتشفشانی و برخی دیگر مرجانی و خالی از سکنه هستند و تعداد کمی از آن ها قابل سکونت است، مهم ترین آن ها جزایر پریم در جنوب باب المندب و سکوتر ا در شرق خلیج عدن است. هم چنین جزایر مرمره در دریای مرمره و ازمیر در دریای اژه که متعلق به ترکیه هستند ، و جزیره ی جربا که در شرق تونس قرار دارد . مهم ترین شبه جزیره در کشورهای اسلامی شبه جزیره ی بزرگ عربستان است که شش واحد سیاسی عربستان سعودی، یمن، عمان، امارات متحده عربی ، قطر، و کویت این شبه جزیره را تشکیل می دهند؛ عربستان سعودی بیش از دو سوم شبه جزیره را در برگرفته است. مساحت عربستان ۲,۴۱۹,۶۹۰ کیلومتر مربع است. و بالاخره شبه جزیره ی سینا در شمال شرقی مصر که حدود ۶۰ هزار کیلومتر مساحت دارد و به شکل مثلثی است که قاعده ی آن در شمال و ر أس آن در جنوب و غرب آن به کانال سوئز متصل است.

    ث) جنگل ها

    ا ز آن جا که خط استوا از میان تعدادی از کشورهای اسلامی می گذرد، این مناطق دارای آب و هوای گرم و مرطوب هستند و مناطق جنگلی آن ها زیاد است . از جمله ی این مناطق کشور اوگاند است که دارای ۵/۷ میلیون هکتار اراضی جنگلی است و به دلیل ثروت های فراوان جنگلی به برزیل آفریقا معروف است ؛ دولت این کشور صدور چوب و الوار را به خارج ممنوع کرده است تا از تخریب جنگل ها جلوگیری نماید . اندونزی به دلیل میزان رطوبت بالا ( که به طور متوسط بین ۷۰ تا ۹۰ درصد است)، سومین ذخایر جنگل های استوایی بعد از برزیل و زئیر را در اختیار دارد ، وسعت جنگل های اندونزی حدود ۱۲۲ میلیون هکتار ( ۶۷ درصد کل مساحت خاکی کشور ) است که۵۵ میلیون هکتار از آن ( ۴۵ درصد کل جنگل ها) در سوماترا و کالیمانتان واقع شده اند. بخش اعظم کشور برونئی پوشیده از جنگل های بارانی مناطق حاره و پوشیده از گیاهان و جنگل های استوا یی است . در بنگلادش ۱۴ درصد کل نواحی کشور را جنگل تشکیل می دهد و جنگل یکی از منابع اصلی مصرف انرژی سنتی در این کشور است که با توسعه ی مناطق مسکونی از وسعت جنگل ها کاسته می شود. نیمه ی جنوبی کشور ساحل عاج پوشیده از جنگل است و یکی از منابع ثروت این کشور محسوب می شود، مساحت جنگل های سیرالئون ۷۳۰ هزار هکتار است، تولید الوار در این کشور یکی از صنایع تقریباً مهم داخلی را تشکیل می دهد. اراضی جنگلی الجزایر به ۴/۲ میلیون هکتار بالغ می گردد و دامنه ی کوه های اطلس را جنگل های انبوهی پوشانده است. «۷۰» و بالاخره آلبانی که کشوری کوهستانی و بسیاری از مناطق آن پوشیده از جنگل است ؛ فرآورده های چوبی نقش مهمی در اقتصاد ضعیف این کشور دارند.
    عکس مرتبط با اقتصاد

    ج) ویژگی های اقلیمی کشورهای اسلامی

    از نظر آب و هوایی و شرایط اقلیمی تقریباً همه نوع آب و هوا به جزء آب و هوای قطبی در سرزمین ها ی اسلامی قابل مشاهده است و از این نظر می توانیم کشورهای اسلامی را به انواع زیر تقسیم کنیم:

    ۱- کشورهایی که در طرفین خط استوا و کمربند آن قرار دارند، این کشورها از آب و هوای گرم و مرطوب و پرباران برخوردارند. در این مناطق اختلاف فصل کم تر دیده می شود و جنگل انبوه از ثروت های این گونه کشورهاست؛ کشورهای اوگاندا، اندونزی، برونئی، بنگلادش، ساحل عاج و سیرالئون در این کمربند قرار گرفته اند.

    ۲- کشورهایی که در کمربند صحرایی و بیابانی واقع اند، در این نواحی آب و هوای گرم و خشک با اختلاف دمای زیاد و تبخیر فراوان، بارندگی ناچیز و وزش بادهای توأم با شن و گرد و خاک دیده می شود و کم آبی مشکلات فراوانی را برای مردمان این نواحی فراهم نموده است ؛ کشورهای سودان، چاد، نیجر، مالی، موریتانی و شبه جزیره ی عربستان از چنین آب و هوایی برخوردارند.

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

     

    ۳- کشورهایی که آب و هوای مدیترانه ای دارند، نواحی شمالی کشورهای مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مراکش و بخش عربی و جنوبی ترکیه، فلسطین و لبنان از این نوع آب و هوا برخوردارند ، این آب و هوا شرایط خاصی را برای کشورهای مزبور پدید آورده که از جمله وجود یک فصل خشک ( تابستان) و نیز یک فصل پر باران ( زمستان) است.

    ۴- کشورهایی که آب و هوای معتدل دارند ، تنوع شرایط جغرافیایی، دوری و نزدیکی به دریا و ارتفاع از سطح دریا موجب آن شده که برخی از کشورها از زمستان های نسبتاً ملایم و تابستان های معتدل برخوردار باشند، البته این شرایط را نمی توان برای تمام نقاط این کشورها تعمیم داد؛ ایران و عراق در این گروه قرار می گیرند.

    ۵ آب و هوای کوهستانی، مخصوص نواحی ارتفاعی کشورهاست و نمی توان کشور خاصی را در این گروه قرار داد ؛ به عنوان مثال، نواحی شرقی ترکیه و نواحی غربی ایران و نقاط شمالی عراق و بخش هایی از کشور آلبانی، افغانستان، قرقیزستان و تاجیکستان آب و هوای کوهستانی دارند.

    در نهایت می توان بیان داشت که جهان اسلام با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر به منزله یک قطب جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بزرگ،گستره وسیعی از کره خاکی را در برمی گیرد که دارای قابلیت های قوی برای همگرایی می باشد.

    جهان اسلام، دارای مجموعه ای از ویژگی های ژئوپولیتیکی ناهمگون است. کشورهای مسلمان دارای امکانات فوق العاده مهمی برای همگرائی منطقه ای و تشکیل نظام منطقه ای با تکیه بر عناصر و آمیزه های بومی می باشند.

    جهان اسلام که کشورهای با اکثریت مسلمان و قلمرو اقلیت های اسلامی را دربرمی گیرد، در مناطق سوق الجیشی و راهبردی قرار گرفته و از توان اقتصادی و منابع طبیعی فراوانی برخوردار است و مهم ترین منابع معدنی، سوخت های فسیلی، فلزات ارزشمند و محصولات کشاورزی و دامی مهمی در این سرزمین ها به دست می آید.

    بزرگ ترین مخزن انرژی در اختیار جهان اسلام است. با توجه به رو به کاهش بودن منابع هیدروکربنی انرژی در سایر حوزه ها، بزرگترین منابع نفتی و گازی جهان در اختیار کشورهای مسلمان می باشند.

    با توجه به اهمیت هر کدام از مطالب فوق، فرضیه اول تحقیق تایید می گردد، پس موقعیت جغرافیایی کشورهای اسلامی می تواند با همگرایی در معادلات تأثیرگذار باشد.

    ۵-۲- ارزیابی فرضیه دوم

    دین اسلام می تواند عامل قدرت کشورهای اسلامی در معادلات بین المللی باشد.

    یکی از امتیازات مکتب درخشان و فرهنگ غنی اسلام این است که منحصر به ملیت و جغرافیای خاصی نیست و مسلمانان در اقصی نقاط جهان هستند و جمع کثیری از افراد کره زمین را شامل می شوند.دین اسلام به عنوان مهم ترین عامل مشترک، ارتباط کشورهای اسلامی را تسهیل می نماید. به ویژه آن که براساس تعالیم اسلام همه ی مسلمانان به عنوان امتی واحد شناخته می شوند. این امر بستر مناسبی را از لحاظ فکری جهت همبستگی و همگرایی میان کشورهای اسلامی فراهم می آورد، هرچند که برداشت ها و تفاسیر گوناگون از اسلام ممکن است به عنوان یک عامل واگر ا عمل کند، آموزه های بنیادین اسلام ، که همه ی مسلمانان جهان به آن اعتقاد راسخ دارند، تأکید ویژه ای بر وحدت مسلمانان می نماید. در حقیقت، اسلام به عنوان یک دین جهان شمول سعی در ایجاد همگرایی و همبستگی میان همه ی نژادها و اقوام دارد تا تمامی مسلمانان را بدون توجه به نژاد یا زبان به صورت یک ملت واحد در آورد. بسیاری از تکالیف اسلام همانند وجوب رو به کعبه ایستادن در هنگام نماز ، مراسم حج، روزه گرفتن در ماه رمضان و… نقش وحدت بخش اسلام را مورد تأکید قرار می دهد. منشأ حقیقی این وحدت، همان دین اسلام است که ریشه در فطرت انسان دارد. این وحدت فکری و ایدئولوژیکی، مهم ترین مبنای وحدت در جامعه اسلامی است.

    اسلام، به خودی خود، محلی برای تشتت در فکر و عقیده ندارد و تمامی علل و عوامل مورد لزوم برای برقراری وحدت فکری در این دین، پیش بینی شده است. همچنین لازم است ذکر شود که امت اسلامی، فضایل و امتیازات ویژه ای دارد که این فضایل می توانند وحدت و همبستگی ملت مسلمان را تا سر حد کمال همراه داشته و ضامن حفظ و بقای این وحدت باشند. این امتیازات را می توان این گونه فهرست بندی کرد:

    ۱٫ توحید، تمام یکتاپرستان را در یک راستا، متحد می کند؛

    ۲٫ ابعاد جهانی اسلام، از امور مسلّم است؛

    ۳٫ قرآن، پیوسته رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را برای مسلمانان بازگویی می کند.

    در نتیجه می توان گفت برای ایجاد وحدت مسلمین، نخست باید اختلافات کهن که در غفلت و ناآگاهی مسلمین ریشه دارد را با تعمیم آگاهی و گسترش معرفت اسلامی از بین رفته و پیوند برادری فراموش شده، بار دیگر احیا کرد.

    شرط بعدی در تحقق آرزوی اتحاد اسلام و برقراری وحدتی فراگیر میان مسلمانان، در این نکته نهفته است که هر مسلمان، باید پیروی از دین و آیین آسمانی را شعار خود قرار داده و در راه اشاعه حقایق اصیل آن و افزایش آگاهی های اسلامی بکوشد، تا از این طریق، زمینه فکری و فرهنگی برای این منظور فراهم آمده و آمادگی رفع موانع موجود، ایجاد شود.

    علاوه بر این، ارزش های مشترک، تمدن گذشته و تجارب تاریخی، سرنوشت کمابیش مشترک مسلمانان و مواردی از این دست می تواند فراتر از تفاوت های نژادی، قبیله ای و … از جمله موارد ایجاد وحدت و همبستگی درکل جهان اسلام محسوب شود. مسلّم است که یاری گرفتن از باورها و ارزش های اسلامی، یکی از مهم ترین عوامل شکل گیری وحدت و همگرایی میان کشورهای اسلامی است. در حقیقت، با تکیه بر ارزش ها و باورهای مشترک، زمینه بهره جویی از ظرفیت های موجودِ جهان اسلام به منظور حفظ و ارتقای منافع مسلمین، امکان پذیر می شود.

    منافع جهان اسلام در همگرایی و همسویی بین منافع ملی کشورهای اسلامی با منافع جهان اسلامی است. همچنین نیاز کشورهای اسلامی به اتخاذ مواضع مشترک درباره ی مسائل مبتلا به بین المللی، تأمین منافع مسلمانان در مجامع جهانی و افزایش هماهنگی جهان اسلام به هنگام بروز بحران های گوناگون، ضرورت همگرایی کشورهای اسلامی ر ا بیش تر و دولت ها ی اسلامی و مسلمانان را به تلاش مستمر به منظور اتحاد بیش تر ترغیب می کند. بنابراین کشورهای اسلامی بایستی به هنگام اتخاذ مواضع سیاسی، یکپارچه و به دور از افتراق عمل نمایند .

    با توجه به اهمیت هر کدام از مطالب فوق، فرضیه دوم تحقیق تایید می گردد، پس دین اسلام می تواند عامل قدرت کشورهای اسلامی در معادلات بین المللی باشد.

    ۵-۳- پیشنهادات

    1. برای ایجاد وحدت پیشنهاد می گردد:

    الف. بین واحدهای سیاسی مورد نظر، یک نوع وابستگی متقابل وجود داشته باشد؛

    ب. نیروهای وحدت بخش، نقش خود را ایفا کنند؛ چرا که نقش نخبگان سیاسی و دولتمردان در مرحله پیش از وحدت، بسیار تعیین کننده است؛ چون در حقیقت، این گروه ها هستند که نخستین تصمیمات را در ایجاد علت و نزدیکی با کشور دیگر اتخاذ می کنند؛

    ج. در مرحله سوم فراگرد وحدت، مبادله کالا و افراد، روابط و ارتباطات میان نظام ها یا واحدهای سیاسی به نحو بارزی افزایش یابد؛

    1. شعار وحدت اسلامی که از چند دهه اخیر از ایران اسلامی برخاسته است، به دنبال ایجاد همگرایی اسلامی در برابر استکبار جهانی است. مسلمانان اهل سنت نسبت به این پیام امیدوارانه می نگرند و راه خروج از بن بست جهان اسلام را در همین راهبرد می دانند. به همین دلیل پیشنهاد می گردد سازمان کنفرانس اسلامی این شعار را بعنوان یک شعار در دهه جاری مطرح نماید تا زمینه بروز همگرایی بیش از بیش فراهم گردد.
    2. وحدت اسلامی و خود اتکایی دسته جمعی برای کاهش وابستگی به غیرمسلمانان و حمایت از منافع اقتصادی در مقابل اثرات زیان بخش اقتصاد جهانی؛
    3. استفاده از فناوری های ارتباطی موجود برای ارتقاء ارتباطات و افزایش اطلاعات ( این نوع فناوری ها می توانند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی بین مسلمانان را از بین ببرند.). در این زمینه پیشنهاد می گردد بین رسانه ملی در کشورهای اسلامی ارتباط گسترده تری صورت بگیرد و تا کشورهای اسلامی بتوانند در عرصه رسانه ای نیز همگرایی پیدا نموده و از بروز اختلافات در عرصه رسانه ای و عمومی بکاهند.
    4. تأسیس«اتحادیه ی کشورهای اسلامی» به عنوان هدفی بزرگ می تواند به عنوان کارآمدترین ساختار برای نظم نوین جهانی در قرن حاضر باشد. است. از این منظر ، بازیگران ملی با بازتعریف خود در قالب « بلوک های قدرت منطقه ای » به ایفای نقش پرداخته و تلاش می کنند تا در ساختار نظام جهانی، جایگاه منطقه ای خود را ارتقا بخشند . به عبارت دیگر، جهان سیاست آینده، جهان مناطق و نه قدرت های ملی و نه حتی قدرت های هژمو نیک خواهد بود.

    ۶٫ دولت ها و دولتمردان در جایگاه عناصری که تصمیمات و اراده آن ها نقش مهمی در حرکت به سوی همگرایی فرهنگی، مذهبی و اقتصادی دارد، پیش از هر اقدام، باید ایده همگرایی را باور و درک کنند؛ همگرایی سیاسی گام مهمی در روند همگرایی جهان اسلام به شمار رفته و به همین دلیل، در درجه نخست، دولت های اسلامی، باید وحدت را همچون یک اصل مسلم باور کرده و آن را مبنای سیاست های عمومی خویش قرار دهند. یکی از مهم ترین نتایج این امر، طراحی سیاستی است که بتواند امت اسلامی را به وحدت برساند. مهم ترین این سیاست ها، حرکت در راستای حذف تعصب و طایفه گری است که هم برای ایجاد وحدت سیاسی در کشورها اهمیت دارد و هم برای ایجاد همگرایی در جهان اسلام.

    منابع:

      1. آگاهی، عباس(۱۳۶۸)، “مسائل ژئوپلیتیک ( اسلام ، دریا ، آفریقا )”، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
      2. ابوالحسنی، صالح(۱۳۷۶)، جمهوری قزاقستان، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
      3. احمدیان،محمدعلی(۱۳۸۳)، ویژگی های جغرافیایی کشورهای اسلامی، انتشارات سخن گستر، مشهد.
      4. اسدی کیا، بهناز(۱۳۷۴)، جمهوری آذربایجان، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
      5. اسماعیل، طارق (۱۳۶۹)، چپ ناسیونالیستى عرب، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سیاسى بین‏المللى وزارت امور خارجه.
      6. اشمیت، هلموت (۱۳۶۷)، استراتژى بزرگ، ترجمه هرمز همایون پور، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى.
      7. افشاری، پرویز(۱۳۸۴)، مجموعه مقالات پانزدهمین همایش بین المللی خلیج فارس، انتشارات وزارت امورخارجه تهران(جلد اول و دوم).
      8. اکبر، سیدعبدالله(۱۳۹۰)، امارات عربی متحده، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه،تهران.
      9. امیرشاهی، ذوالفقار(۱۳۷۳)، تونس، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
      10. امیرشاهی، ذوالفقار(۱۳۷۷)، لیبی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
      11. بختیاری، سعید(۱۳۷۱)، آشنایی اجمالی با کشورهای جهان-ایران، مجله رشد جغرافیا، ش م۲۹٫صص۴۶-۴۵٫
      12. برزین، سعید (۱۳۶۵)، تحول سیاسى در سوریه، بى م، تهران: شرکت سهامى انتشار.

    تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

    1. برزین، سعید(۱۳۶۵)، :تحول سیاسی در سوریه”، شرکت سهامی انتشار، تهران.
    2. بهرامی، سیامک(۱۳۹۰)، کویت، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه،تهران.
    3. پورفیکویی، علی(۱۳۷۴)، نگاهی به مسائل ژئوپلیتیکی جهان معاصر، انتشارات وافقی، مشهد.
    4. پیشگامی فرد، زهرا. (۱۳۸۵)، “تاثیر نظم ژئوپلیتیکی اسلام بر سیاست خارجی ایران”، فصلنامه پژوهش های جغرافیایی، شماره ۶۱، صص۱۲۷-۱۱۵٫
    5. جانسون، کریس(۱۳۹۰) افغانستان کشوری در تاریکی ترجمه نجله خندق، تهران.
    6. جانعلی پور، اسماعیل(۱۳۸۸)، نقش مذهب در ساختار جدید ژئوپلیتیکی خلیج فارس، پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی، رشت، دانشگاه آزاد.
    7. حافظ نیا، محمدرضا؛زرقانی، سیدهادی. (۱۳۹۰)، چالش های ژئوپلیتیکی همگرایی در جهان اسلام، فصلنامه پژوهش های جغرافیای انسانی، شماره ی۸۰، صص۱۵۴-۱۳۹٫
    8. حسینی مقدم، محمد؛ صنیع اجلال، مریم. (۱۳۹۱)، همگرایی جهان اسلام و آینده تمدن اسلامی، فصلنامه ی مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال اول، شماره۳، صص۱۹-۱٫
    9. درایسدل، الاسدایر و اچ بلیک، جرالد، مترجم دره میرحیدر(۱۳۷۴)، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    10. درایسدن، آلاسدیر و بلیک، جرالد اچ (۱۳۶۹)، جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه درّه میرحیدر، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى وزارت امور خارجه.
    11. رجایی، فرهنگ(۱۳۸۲)، پدیده جهانی شدن، ترجمه ی عبدالحسین آذرنگ، نشرآگه، تهران.
    12. روبرآژرون(۱۳۶۵)، تاریخ معاصرالجزایر، ترجمه منوچهربیات مختاری، مشهد، دانشگاه فردوسی، نشر بی تا.
    13. ستوده، محمد(۱۳۸۷)، جهانی شدن و همگرایی کشورهای اسلامی، شماره ۴۲، صص۱۱۶-۹۵٫
    14. سعیدی، ابراهیم(۱۳۷۴)، سوریه، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    15. سیمبر، رضا(۱۳۷۶)، بازیگران جهانی و مدیریت بحران های بین المللی، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره۱۲۰-۱۱۹٫
    16. شمسینی غیاثوند، حسن؛ نجفی جویباری، خورشید. (۱۳۹۱)، “واکاوی نوبنیادگرایی اسلامی و جهانی شدن هویت، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام”، سال اول، شماره ی ۳، صص۹۹-۷۷٫
    17. صدرنائینی، عبدالرضا(۱۳۶۵)، کانال سوئز در اقتصاد و سیاست جهانی، فصلنامه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، سال اول، شماره۳، صص۲۸-۲۴٫
    18. صفوی، سید یحیی(۱۳۸۵)، « وحدت جهان اسلام : چشم انداز آینده »، کنگره ی بین المللی جغرافیدانان جهان اسلام، دانشگاه اصفهان.
    19. صفوی، سیدیحیی.(۱۳۸۸)، جغرافیای سیاسی جهان اسلام، مجله سپهر، سال هجدهم، شماره۶۹، صص۱۸-۱۳٫
    20. طالشی صالحانی، حسین(۱۳۷۴)، نیجریه، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    21. عبدالحسین سعیدیان،(۱۳۸۰) اطلاعات عمومی، نشر علم، تهران.
    22. عزتی، عزت الله(۱۳۸۰)، ژئوپلیتیک در قرن بیست و یکم، انتشارات سمت، تهران.
    23. عزتی، عزت الله. (۱۳۷۹)، “ژئوپلیتیک جهان اسلام و جایگاه کشورهای شمال افریقا”، دوفصلنامه مطالعات افریقا، شماره۱، صص۲۴-۱٫
    24. عزتی، عزت الله،(۱۳۸۰)، ژئوپلیتیک، انتشارات سمت، تهران.
    25. عزتی، عزت اله(۱۳۷۲)،ژئوپلیتیک، انتشارات سمت، چاپ دوم؛ تهران.
    26. عظیمی، رقیه السادات(۱۳۷۴)، عربستان سعودی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    27. علوی، حسن(۱۳۷۴)، قطر، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    28. غیابی، پویا(۱۳۷۷)، اطلس گیتاشناسی کشورها، موسسه ی جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی.
    29. فرجی، عبدالرضا(۱۳۷۱)، جغرافیای کشورهای مسلمان، وزارت آموزش و پرورش، تهران.
    30. فردوسی پور، مجتبی(۱۳۸۳)، مجموعه مقالات و سخنرانی همایش بین المللی جهان اسلام؛ چالشها و فرصتها، انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    31. فرزین نیا، زیبا(۱۳۷۲)، بنگلادش، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    32. فرزین نیا، زیبا(۱۳۷۶)، پاکستان، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    33. فرهادی، مسعود(۱۳۷۴)، مالزی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    34. قاسمی، صابر(۱۳۷۴)، ترکیه، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    35. کاظمى، علی اصغر (۱۳۷۰)، نظریه همگرایى در روابط بین‏الملل، تهران: نشر قومس.
    36. کریملو، داوود(۱۳۷۴)، جمهوری یمن، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    37. کریمی، جواد(۱۳۸۹) مدخل بنگلادش، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
    38. کریمی، حسین(۱۳۷۵)، ترکمنستان ، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    39. گلیزواره، غلامرضا(۱۳۹۰)، نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره )، قم.
    40. گنجی، محمدحسن(۱۳۶۵)، برداشتی جغرافیایی از جمعیت مسلمانان جهان و پاره ای از مشخصات دموگرافیک آن، سمینار جغرافیایی بین المللی، سازمان پژوهش های جغرافیایی آستان قدس رضوی.
    41. الماسی، محمدعلی(۱۳۷۹)، تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران.
    42. مجتهدزاده، پیروز(۱۳۸۱)، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، انتشارات سمت، تهران.
    43. مجیدی سورکی(۱۳۷۵)، الجزایر، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    44. مسایلی، محمود(۱۳۷۴)، کتاب گینه کوناکری، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    45. مصاحب، غلامحسین(۱۳۴۵)، دایره المعارف فارسی مصاحب، جلد اول، موسسه ی انتشارات فرانکلین، تهران.
    46. مظفری، محمدرضا(۱۳۷۲)، اندونزی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.

    معظمی گودرزی، پروین(۱۳۷۷)، قرقیزستان ، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.

    1. ملکی، ابوالقاسم(۱۳۸۹)، اتیوپی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    2. منتظمی، رویا(۱۳۷۴)، تاجیکستان، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    3. موثقی، سید احمد (۱۳۷۸)، علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشۀ سیاسی و آرای اصلاحی سید جمال الدین اسدآبادی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    4. نشاشیبى، ناصرالدین (۱۳۵۰)، در خاورمیانه چه گذشت؟، ترجمه محمدحسین روحانى، تهران: انتشارات توس.
    5. نظری، علی اصغر(۱۳۷۲)، جغرافیای ممالک اسلامی، انتشارات دانشگاه پیام نور ایران، تهران.
    6. ولایتى، علی اکبر (۱۳۷۶)، ایران و مسئله فلسطین بر اساس اسناد وزارت امور خارجه (۱۹۳۷-۱۸۹۷ م / ۱۳۱۷- ۱۳۱۵ق)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
    7. ولایتی، علی اکبر؛ سعیدمحمدی، رضا(۱۳۸۹)، تحلیل تجارب همگرایی در جهان اسلام، فصلنامه دانش سیاسی، سال ششم، شماره اول، صص۱۷۹-۱۵۱٫
    8. ولی اللهی ملکشاء، حبیب الله(۱۳۷۵)، آلبانی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، تهران.
    9. هاریسون، پل (۱۳۶۴)، درون جهان سوم، ترجمه شاداب وجوه، تهران: انتشارات کاظمی.
    10. یوسفی، ثریا؛ کریمی پاشاکی، سجاد. (۱۳۸۹)، ” ژئوپلیتیک، سازه ای برای همگرایی کشورهای جهان اسلام”، چهارمین کنگره بین المللی جغرافیدانان جهان اسلام، صص۱۴-۱٫
    11. مصباح یزدی، محمدتقی(۱۳۷۷)، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامى ، تهران.
    12. شهروی، محمودرضا(۱۳۹۲)، عوامل همگرایی و واگرایی در منطقه خلیج فارس، اولین همایش ملی ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا.
    13. بیداله خانی، ارش(۱۳۸۹)، مفهوم شناسی امت واحده از واگرایی تا همگرایی جهان اسلام، همایش منطقه ای علوم سیاسی و روابط بین الملل از دیدگاه اسلام.
    14. احمدی، سیدعباس؛ پالیزبان، فرامرز؛ جاسم نژاد، مسعود(۱۳۹۱)، چالشهای وحدت درجهان تشیع، پنجمین کنگره بین المللی جغرافیدانان اسلام.
    15. Abboushi, W. (1970), Political Systems of the Middle East in the 20th Century, New York: Odd, Mead.
    16. http://fa.wikipedia.org/wiki/
    17. Miller, Tracy, ed. (October 2009). Mapping the Global Muslim Population: A Report on the Size and Distribution of the World’s Muslim Population. Retrieved 2010-09-03.
    18. Muhammad, Khalil (1962), The Arab States and the Arab League, Beirut, Khayatas.
    19. Peretz, Pon (1963), The Middle East Today, New York: Holt, Rinehart and Winston, INC.
    20. Peterson, Erik (1988), The Gulf Cooperation Council, London: West View Press.
    21. Mahdi H. Al- Salman; Islamic Regional Economic Integration: Challenges and opportunities; Kuwait University: 1999; pp. 20- 22.
    22. Mohammad Ahmed Qadri; The Muslin World Hope the New Millennium; 2000; Available at: www. Iecrcna. org.

    Abstract

    Islamic world is a geopolitical heterogeneous set of features. Muslim countries have a great potential for regional integration and the establishment of an area with an emphasis on indigenous elements and their mixtures. This study aims to analyze of the influential factors of the geopolitical Islamic countries on the international equations. This research aims to explain the geopolitical importance of the Islamic countries and Islamic countries on the basis of factors affect the convergence of Islam as a world power. This study is a descriptive research. Findings showed that the geographical location of countries can affect the convergence of the equations can also be the cause of Islam in Muslim countries in international equations.

    Key words: Geopolitics, Islam, Convergence, Equations International Union, Arab.

    Islamic Azad University

    Rasht Branch

    Faculty of Humanities Sciences

    Department of Political Geographic

    Presented in partial fulfillment of the requirements for (M.A.) degree

    Title:

    Analysis of the influential factors of the geopolitical Islamic countries on the international equations.

    Supervisor:

    Dr. Yosef Zin Al-Abdin Amogheyn

     

    Author:

    Majid ghanbarkhah

    Date:

    Month, Year

    (Agust, 2014)

    1. -Integration ↑
    2.  Divergence ↑
    3. – مارونی ها به مارون مقدس که یک راهب مسیحی رومی بوده منتسب می باشند. ↑
    موضوعات: بدون موضوع
    [دوشنبه 1399-12-18] [ 01:24:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی اثرات تعاملی قابلیت های نوآوری مدیران بر مهارت های کارآفرینی آنان- قسمت ۵ ...

    ـ سولات ایده بر انگیز: سوالات ایده بر انگیز می تواند در زمینه امکان جایگزینی، امکان افزایش یا کاهش، امکان تغییر، امکان ترکیب، امکان شبیه سازی و امکان کاربرد های دیگر و زمینه های مشابه طرح شده و فرد را به سوی اندیشه های نو سوق دهند.
    ـ تکنیک ۵-۳-۶ گروه اسمی[۴۲]: در این روش بر خلاف شیوه تحرک مغزی افراد جدا از هم ولی کنار هم کار می کنند. در جلسه گروه اسمی، اعضاء جلسه نظرات خود را در صفحات کاغذ یاداشت کرده و بدون آنکه مشخص شود چه کسی طراح ایده و تفکر نوشته می باشد، ایده ها بین اعضاء مبادله شده و تکمیل و تعدیل می گردد. یکی از انواع روش های گروه اسمی تکنیک ۵-۳-۶ می باشد. در این روش ۶ نفر به عنوان اعضاء جلسه هر کدام ۳ ایده یا نظر جدید را درباره مساله مورد نظر بر روی ۳ کارت می نویسند. این کارت ها بین افراد جلسه مبادله می شود به طوری که هر فرد ۵ بار سه ایده افراد دیگر را ملاحظه می کند. ایده های اظهار شده موجب بر انگیختن ایده های جدیدتر به وسیله اعضاء جلسه شده و زنجیره ای از افکار بوجود می آورد.
    ـ الگو برداری از طبیعت[۴۳]: یکی از تکینکهای خلاقیت و نوآوری که ابداعات در فنی کاربرد گسترده و موفقی داشته تکنیک تقلید و الگو برداری از طبیعت است.
    ـ تفکر موازی[۴۴]: واضع این شیوه «ادوارد دوبونو»[۴۵] روشِ معمول تفکر را، همانند حفر گودالی توصیف می کند که با افزایش اطلاعات فرد، همان گودال را عمیق می سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز می ماند. در حالیکه تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می سازد و اطلاعات و تجربه جدید صرفا به اندیشه های قبلی افزوده نمی شود، بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می کند (الوانی، ۱۳۷۹).

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

     

    تشخیص فرصت

    تفت[۴۶](۱۹۹۳) و نولتی[۴۷](۱۹۹۵) به نقل از رضاییان(۱۳۸۰: ۲۸) کارآفرینی را فرایند شکار فرصت ها به وسیله افراد بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختیار آن ها می داند. از آنجاییکه کارآفرینی نقش مهمی در رشد و شکوفایی اقتصادی و ایجاد اشتغال داشته است، بسیاری از دولتها به دنبال ارتقای کارآفرینی میباشند(چانگ[۴۸]، ۲۰۰۴). هرچند در میان صاحب نظران در خصوص تعریف کارآفرینی اجماع و اتفاق نظر وجود ندارد(سینگ[۴۹]، ۱۹۹۸، به نقل از مرتضایی، ۱۳۹۰)، اما با بررسی کلیه تعاریف موجود در مورد کارآفرینی، میتوان دو نوع جریان را در این تعاریف شناسایی نمود: تعریف عام و تعریف خاص از کارآفرینی. تعریف عام کارآفرینی عبارت است از ایجاد کسب و کارهای جدید که با خطرپذیری و عدم قطعیت همراه است. اما تامل در برخی از تعاریف کارآفرینی جریان دیگری را نشان میدهد که بر کشف و پیگیری فرصت متمرکز میباشد و از آن تعبیر به تعریف خاص کارآفرینی میشود(کرد ناییچ و همکاران، ۱۳۸۶). از نظر بسیاری از محققان، تشخیص و بهرهبرداری از فرصتها، تعریف اصلی کارآفرینی میباشد (بایگریو[۵۰]، ۱۹۹۱؛ شین و ونکاترامان[۵۱]، ۲۰۰۰).
    از دیدگاه کایزنر[۵۲]، نقش اصلی کارآفرین، تعقیب و بهرهبرداری از فرصتها با کسب امتیاز از عدم تعادل اقتصادی میباشد. مطابق با نظر او، فرصتها در شرایط عدم تعادل اقتصادی وجود دارند و با بهرهبرداری از آنها، اقتصاد از حالت عدم تعادل به حالت تعادل سوق پیدا میکند. وی معتقد است که فرصتها به این دلیل وجود دارند که مشارکت کنندگان و دست اندرکاران بازار نسبت به این عدم تعادل غفلت ورزیده و کارآفرینان افراد خاصی هستند که از این بازارهای ناکارآمد با داشتن اطلاعاتی که دیگران نمیدانند کسب امتیاز مینمایند. معنای ضمنی این مسئله آن است که فرصتها همواره در زمانها و مکانها وجود دارد اما فقط افرادی که کایزنر آنها را هوشیار میداند توانایی شناخت آنها را دارند (سینگ، ۱۹۹۸). وسپر[۵۳] در سال ۱۹۹۳ فرصت را به عنوان شکاف میان وضعیت جاری و آینده بالقوه تلقی میکند که پل زدن بر روی این شکاف توسط اقدامات کارآفرین انجام میگیرد. شین فرصت کارآفرینانه را موقعیتی میداند که شخص میتواند یک چارچوب ابزار- هدف جدید برای ترکیب مجدد منابعی که کارآفرین به سودآوری آنها اعتقاد دارد، را خلق نماید (شین و ونکاتارامن، ۲۰۰۰).
    مطالعات نشان میدهد که بسیاری از تعاریف جدید کارآفرینی به طور قابل ملاحظهایی بر تشخیص فرصت به عنوان مهمترین گام در فرایند کارآفرینی تمرکز نمودهاند (سینگ، ۱۹۹۸). از نظر بایگریو تشخیص فرصت، درک یک فرصت و خلق یک سازمان جهت تعقیب آن میباشد. ازگن[۵۴] (۲۰۰۳، به نقل از مرتضایی، ۱۳۹۰) کشف یک ایده جهت خلق کسب و کارهای جدید را تشخیص فرصت تلقی میکند. لومپکین[۵۵] و لیختنشتاین[۵۶] توانایی شناسایی یک ایده خوب و تبدیل آن به یک مفهوم تجاری که موجب ایجاد ارزش و بازدهی اقتصادی میشود را تشخیص فرصت تعریف میکنند( لومپکین و لیختنشتاین، ۲۰۰۵).

    عکس مرتبط با اقتصاد

    رویکردهای تشخیص فرصت

    مطالعات انجام شده بیانگر وجود سه رویکرد کلی در تشخیص فرصتهای کارآفرینانه میباشد: رویکرد جستجوی منظم، رویکرد کشف فرصت و رویکرد خلق فرصت که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.

    الف) رویکرد جستجوی منظم:

    طرفداران این رویکرد معتقداند که افراد فرصتها را به روش جستجوی هدفمند، نظاممند و آگاهانه شناسایی می کنند. در این رویکرد، سود و منفعت کارآفرینانه عاید سازمانهایی میشود که مهارت جستجوی بالاتری دارند. بر این اساس وجود یک فرصت عینی در محیط میتواند برای جستجوی منظم کافی باشد. بر اساس نظر مارچ و سیمون[۵۷](۱۹۶۳)، دو وضعیت کلی منجر به جستجوی فعال فرصت میشود: یکی جستجوی مسئله محور که در این وضعیت افراد و شرکتها فرصت را به عنوان راهحل برای مشکلات خاصی که بر اساس عدم رضایت از عملکردهای جاری بیان میشود، جستجو میکنند و دیگری جستجوی پیشگامانه و فعال که بر اساس آزادی عمل سازمانی( داشتن ظرفیتها و منابع بلااستفاده) و سطح بالای ظرفیت جذب( توانایی سازمان در جذب اطلاعات و دانش جدید) در سازمان صورت میگیرد. در سطح فردی تحقیقات کمی در خصوص نقش جستجوی فعال در تشخیص فرصت صورت گرفته است، اما در سطح سازمانی، تحقیقات بیشتری در این خصوص وجود دارد( دتین و چندلر[۵۸]، ۲۰۰۵).
    محققانی چون تیمونز(۱۹۹۴)، مکمولان و لانگ(۱۹۹۸)، وسپر(۱۹۸۰)، لومپکین، هیلز و شرایدر[۵۹](۲۰۰۱) و دلابارکا[۶۰] (۲۰۰۲) اعتقاد به جستجوی منظم در تشخیص فرصت دارند(مرتضایی،۱۳۹۰).
    مکتب آلمانی- اتریشی نیز از این رویکرد تبعیت نموده است و اولویت را به جستجو و کاوش احتمالات جدید، آزمایش ایدههای نو و جستجوی فعال در شناخت فرصتهای کارآفرینانه میدهد تا اینکه به فکر بهرهبرداری از قابلیت ها یا منابع موجود باشد(ازگن ، ۲۰۰۳، به نقل از مرتضایی، ۱۳۹۰). تیمونز دیدگاهی استراتژیک به تشخیص فرصت داشته و از ارزیابی و غربال کردن ایدههای کسب و کار و انتخاب فرصت خوب سخن میگوید.

    ب) رویکرد کشف فرصت

    این رویکرد مبتنی بر رویکرد هستیشناسی اثباتگرایی میباشد و عمدتا خاص محققان آمریکای شمالی است. بر این اساس فرصتها به عنوان پدیده ها و موجودیتهای عینی در محیط و مستقل از کارآفرینان به شکل نیاز ارضا نشده و یا فرآیندهای ناکارآمد در محیط وجود دارند و چشم انتظار شناسایی و بهرهبرداری توسط بنگاه ها و افراد کارآفرین هستند(دیوتا و کراسان[۶۱]، ۲۰۰۵). حامیان این دیدگاه از جمله «کایزنر»، ۱۹۷۳؛ «شین»، ۲۰۰۰؛ و «ونکاتارمن»، ۱۹۹۷، معتقداند که به طور نظاممند و سیتماتیک نمیتوان کشفیات ناشناخته را جستجو نمود. مکتب اقتصاد اتریشی از این دیدگاه تبعیت مینماید. بر همین اساس کایزنر بیان میکند که فرصتها بدون جستجو شناسایی میشوند، به دلیل اینکه بعضی از مردم دارای دانش منحصر به فرد از شرایط بازار و اطلاعاتی هستند که دیگران آن را ندارند. وی تصریح مینماید که یک فرصت برای سودآوری نمیتواند موضوع جستجوی منظم و سیستماتیک باشد چراکه جستجوی منظم برای اطلاعات مفقودهایی بکار میرود که جستجو کننده نسبت به آنچه که نمیداند آگاه است، اما ماهیت یک فرصت توجه نشده در آن است که کاملا مورد غفلت قرار گرفته است و شخص اصلا آگاهی ندارد که چه نوع سودآوری را از دست داده است. آنچه کشف را از جستجوی منظم متمایز میسازد آن است که اولی بر خلاف دومی موجب شگفتی میشود. این شگفتی توام با درک این مسئله است که شخص چیزی را نادیده گرفته است که در حقیقت به آسانی در دسترس بوده است(ازگن[۶۲]،۲۰۰۳، به نقل از مرتضایی،۱۳۹۰).
    تیچ[۶۳](۱۹۸۹) معتقد است که جستجوی استراتژیک و برنامه ریزی نمیتواند فرصت خوب ببار بیاورد. دراکر در تحقیقات خودبه این نتیجه رسید که فرصتها توسط کارآفرینان کشف میشوند تا اینکه جستجو گردند. کاش و گیلاد[۶۴] معتقد اند که جستجوی حساب شده برای فرصتها بر این موضوع دلالت دارد که کارآفرین پیشاپیش و به طور دقیق میداند که چه چیزی را جستجو میکند حالیکه غیر ممکن است که فرصتها از قبل، قابل حدس باشند. علاوه بر این تیچ و همکارانش بیان داشتند که شرکتهایی که به طور تصادفی یک ایده کسب و کار را کشف نمودهاند و درگیر فرایند جستجوی رسمی نبودهاند، سریعتر ار آنهایی که به جستجوی رسمی و برنامه ریزی پرداختند به نقطه فروش سر به سر رسیدهاند( مرتضایی،۱۳۹۰).

    رویکرد خلق فرصت:

    رویکرد خلق در مقابل رویکرد کشف قرار دارد که بر رویکرد هستی شناسی تفسیری یا ساختگرایی مبتنی است و بیشتر در تحقیقات اروپاییان متداول است. بر اساس این دیدگاه فرصتها به صورت عینی و مستقل از کارآفرینان وجود ندارند بلکه این ذهن افراد است که منبع فرصتها میباشد، به این معنا که افراد محصولات و خدمات جدید را از طریق نبوغ خلق نموده و سپس مصرفکنندگان بالقوه را به استفاده از انها ترغیب میکنند(دیوتا و کراسان،۲۰۰۵).
    ریشه های فکری نظریه خلق فرصت در آثار شومپیتر۱۹۴۳ نهفته است. شومپیتر کارآفرین را به عنوان نوآور رادیکال معرفی میکند. وی معتقد است که تولیدات درون بازار در هر زمان بوسیله تولیدات دیگر از بین میروند. فرایند جایگزینی یک صنعت بوسیله خلق صنعت دیگر به تخریب خلاق معروف میباشد. از دیدگاه این نظریه پردازان فرصتها به عنوان یک فرایند تخریب خلاق ظهور پیدا میکنند(سینگ، ۱۹۹۸). شومپیتر بیان میکند که فرصتها زمانی ظهور میکنند که کارآفرین ترکیب جدید و نوآورانهایی از محصول یا خدمت جدید، معرفی روش جدید تولید، راهیابی به بازارهای جدید، ایجاد منابع جدید برای تامین مواد خام و شیوه جدید اداره کردن یک سازمان را در پیش میگیرد(کوربت[۶۵]،۲۰۰۲). از نظر وی کارآفرینان فرصتها را کشف نمیکنند بلکه آنها را خلق مینمایند.
    در واقع مدیر شومپیتری روند جاری گردش فعالیتهای اقتصادی را با نوآوری خود بر هم میریزد و نقش بر هم زنندهی تعادل در بازار را دارد، اما مدیر کایزنری پاسخدهنده به فرصتهای ناشناختهایی است که قبلا در بازار وجود داشته است(سینگ، ۱۹۹۸). به طور کلی کشف فرصت بر نیازهای موجود شناسایی شده و خلق فرصت بر فعال سازی نیازهای بالقوه یا خلق نیازهای نوین یا راهکارهای جدید ارائه محصول یا خدمت تاکید دارد. اغلب محققان و صاحبنظران، تشخیص فرصتهای کارآفرینانه را از دیدگاه کشف فرصت مورد بررسی قرار داده اند (مرتضایی، ۱۳۹۰).

    کارآفرینی

     

    مفهوم واژه کار آفرینی

    واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای (متعهد شدن)[۶۶]، نشأت گرفته است. فرهنگ لغت وبستر، کارآفرین را کسی می داند که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره وتقبل کند (احمد پور داریانی، ۱۳۸۷: ۴).
    این اصطلاح را اولین بار «ژوزف شومپیتر»[۶۷] اقتصاد دان که به پدرعلم کارآفرینی معروف است، به کار برد و معتقد بود که رشد و توسعه اقتصادی زمانی میسرخواهد بود که افرادی از بین آحاد جامعه با خطرپذیری اقدام به نوآوری کرده و راه حل های جدیدی جایگزین راه حل های کهنه و نا کارآمد سازند (سعیدی کیا، ۱۳۸۵: ۲).
    در اوائل سده شانزدهم میلادی، کسانی را که در امر هدایت مأموریت های نظامی بودند، کارآفرین می خواندند. ازآن پس، درباره ی دیگر مخاطرات نیز همین واژه مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندر کار ساخت جاده، پل، بندر، و تأسیسات بودند، از لفظ کارآفرین استفاده کرده اند (شاه حسینی،۱۳۸۳: ۲). «ریچارد کانتیلون»[۶۸] اقتصاددان و نویسنده برجسته ی قرن هفدهم، به تدوین نظریه های مرتبط با کارآفرینی پرداخت. وی معتقد بود کارآفرین کالا و محصولات را با قیمت مشخصی می خرد و به قیمت نامشخصی می فروشد، بنابراین در یک جو مخاطره آمیزی کار می کند(پرداختچی و شفیع زاده، ۱۳۸۵: ۱۲).
    در سال ۱۸۴۸ «جان استوارت میل»[۶۹]، واژه کار آفرینی را وارد زبان انگلیسی کرد و عمل کار آفرین را شامل هدایت، نظارت و کنترل و مخاطره پذیری می دانست. در اواخر دهه ی ۱۸۷۰ «فرانسیس واکر»[۷۰]، وجه تمایز سرمایه دار و کار آفرین را مورد تاکید قرار داد و کار آفرینان را مهندسان پیشرفت صنعتی و عوامل اصلی تولید خواند (احمدپور داریانی،۱۳۸۷: ۷). پیتر دراکر (۱۹۸۵) معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت جدید اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می نماید( همان، ص ۲۱).

    تعاریف کارآفرینی

     

    الف) کارآفرینی از دیدگاه اقتصاد دانان

    کارآفرین و کارآفرینی برای اولین بار مورد توجه اقتصاد دانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های خود تشریح نموده اند. اما با گذشت چند قرن از دوره اقتصاد دانان کلاسیک تا مدرن دیدگاه اقتصاد دانان به افراد کارآفرین و کارآفرینی دستخوش تحولات زیادی شده است. برخی از مهمترین تعاریف در زیر بیان شده است:
    «روبرت رونشانت»[۷۱]، معتقد است که کارآفرینی فرایند ایجاد ثروت بیشتر است. این ثروت را، افرادی ایجاد می کنند که مخاطره بزرگ را بر حسب سرمایه، زمان و تعهد شغلی در قبالِ تعیین ارزش کالا یا خدمات می پذیرند کالا و خدمات به خودی خود ممکن است جدید یا بی نظیر باشد یا نباشد. اما کارآفرین با تأمین کردن و تخصیص دادن منابع ضروری باید به طریقی این ارزش را در کالا یا خدمات ایجاد کند (احمدپور، ۱۳۸۴: ۱۳؛ به نقل از سلیمانی آقچای، ۱۳۹۰).
    «آرتور کل»[۷۲] کارآفرینی را فعالیتی هدفمند می داند که برای ایجاد،حفظ و توسعه واحد تولید،توزیع کالا و خدمات به نحوی کارآمد باید نوآوری کند.
    «کرچهوف» [۷۳]کارآفرینان را کسانی می داند که شرکت جدید را که سبب ایجاد و رونق مشاغل جدید می شوند، شکل می دهند.
    «کرزنر»[۷۴] مشکل اقتصاد جوامع را عدم درک فرصتها می داند و کارآفرین را کسی می داند که از فرصتهای سودآور کشف نشده آگاهی می یابد (حسن مرادی، ۱۳۸۵: ۶).
    «دیوید مک کران» و «اریک فلانیگان»[۷۵] (۱۹۹۶) کارآفرینان را افرادی نوآور، با فکری متمرکز و به دنبال کسب توفیق و استفاده از میانبرها می دانند که کمتر مطابق کتاب کار می کنند و در نظام اقتصادی، شرکت هایی نوآور، سود آور و با رشدی سریع را ایجاد می کنند (احمد پور داریانی، ۱۳۸۷: ۲۵).
    «رابرت هیسریچ»[۷۶](۲۰۰۲) کارآفرینی را چنین تعریف می کند: کار آفرینی فرایند خلق چیزی متفاوت و با ارزش از طریق اختصاص زمان وتلاش لازم برای آن است، با فرض همراه بودن ریسک های مالی، روانی، اجتماعی و نیز دریافت پاداش های مالی و رضایت فردی(پرداختچی و شفیع زاده، ۱۳۸۵: ۱۵).
    «ویلکن»[۷۷] در سال ۱۹۹۲ کارآفرینی را یک متغیر واسطه ای می داند و از روش تسریع کنندگی برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده می کند وی معتقد است که کارآفرینی به عنوان یک تسریع کننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم می آورد. او چهار دسته از عوامل را برای ظهور کارآفرینی مهم می شمارد:
    عوامل اقتصادی: مزیت های بازار و فراهم بودن سرمایه.
    عوامل غیراقتصادی: مقبولیت کارآفرینی (فرهنگی) تحرکات اجتماعی، امنیت و عواملی همچون طبقه اجتماعی، قدرت کنترل و …
    عوامل روان شناختی: نیاز به توفیق، انگیزه ها و مخاطره پذیری.
    ترکیب عوامل تولید به منظور ایجاد تغییر در تولید محصولات و خدمات (مارتین و سام،۱۹۹۲، به نقل از سلیمانی آقچای، ۱۳۹۰ ). در فرایند تبیین مفهوم کارآفرینی با نسبت دادن ویژگی ها، کارکردها و فعالیت های متنوعی به فرد کارآفرین مواجه می شویم. «هربرت و لینک[۷۸]» عوامل اساسی که تا سال ۱۹۸۲ در تئوری های ایستای اقتصادی به کارآفرینان نسبت می دادند را جمع بندی نمودند. «بارتو[۷۹]» آن ها را در مطالعات خود تحت عنوان بررسی نقش کارآفرینی در تئوری های اقتصادی مورد توجه قرار داد. در این تئوری ها شش عامل مشترک کارکردی را می توان یافت که به کارآفرینان نسبت داده شده است.
    جدول ‏۲-۳: نقش های کارکردی کارآفرینان در تئوری های اقتصادی (بارتو ۱۹۸۹، به نقل از سلیمانی آقچای، ۱۳۹۰)

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     
    موضوعات: بدون موضوع
     [ 01:23:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مطالعه مقایسه ای سیاست خارجی ایران و روسیه در آسیای مرکزی- قسمت ۱۵ ...

     

    • مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی روسیه

     

    مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی روسیه نقش مهمی داردبا فروپاشی اتحاد شوروی، مرحلۀ جدید بررسی و درک منافع ملی روسیه شروع شد. در این میان محتوا و معنی «منافع ملی» موضوع اصلی بحث است. البته برای درک مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی روسیه باید مفاهیمی چون ملت، دولت، جامعه و مردم را در نظر گرفت. آ.گ.زادوخین معتقد است که از آنجا که در جامعۀ مابعد شوروی اصطلاح «ملت» مترادف با اصطلاح «قوم» [اسلاو] بود، این امر باعث بحث دربارۀ وجود منافع ملی خاص مناطق و جمهوری های فدراسیون روسیه شده است. وی مینویسد: “وزیر اول امور خارجۀ فدراسیون روسیه حتی می گفت که سیاست خارجی دولتی به وسیلۀ «منافع کثیرالمله» فدراسیون روسیه تعیین می شود.[۲۲۶] از طرفی وجود روستبارها با قومیت اسلاو در این جمهوریها سبب گردید که روسیه این جمهوریها را نیز در حوزۀ منافع ملی خود قلمداد کند.
    به این ترتیب ابهام در مسألۀ هویت نیز ابهام در مفهوم منافع ملی را در پی داشته است و رفتارهای خارجی را با مشکل مواجه نموده است. این مطلب را جهانگیر کرمی اینگونه بیان میکند: “در سالهای بلافاصله پس از فروپاشی، بر اساس تعریفی که از هویت روسیه به عنوان یک دولت دموکراتیک و عضو جامعۀ بین المللی وجود داشت، منافع ملی بیشتر با توجه به مسائل اقتصادی تعریف میشد. چنین تعریفی محدود از منافع ملی در سطوح مختلف منطقهای وبینالمللی، رفتارهای خارجی روسیه را نیز در خارج نزدیک و دور معین میساخت. اما پس از گسترش نگرشهای رقیب (ملیگرایان، کمونیستها و اوراسیاگرایان) و نگاه متفاوت به هویت، منافع ملی نیز در منطقۀ خارج نزدیک و دور بار دیگر تعریف شد و روابط با غرب به سمت نوعی رقابت پیش رفت. از این رو، با تحول مفهوم هویت ملی و جایگاه و نقش روسیه، منافع ملی نیز تغییر یافت و روابط با کشورهای همجوار در جنوب وشرق بهبود یافت و به اصطلاح سیاست «نگاه به شرق» مطرح گشت”.[۲۲۷]
    وی همچنین سه حوزۀ اصلی منافع ملی که سیاست خارجی روسیه را در پیوند با غرب شکل دادهاند چنین میداند: منطقۀ خارج نزدیک، اروپا و نظام بینالملل. حوزۀ نخست بیشتر به رفتار خارجی ناشی از هویت ملی مربوط است. [۲۲۸] اختلاف در مورد تعریف از هویت ملی (بویژه تعریف قومی و مذهبی)، موجب تغییر در مفهوم و گسترۀ منافع ملی روسیه در خارج نزدیک خواهد بود. در تعریف مدنی، موضوعی به عنوان «دیاسپورای[۲۲۹] روسی» (روسهای ساکن خارج) مطرح نیست، اما در تعریف قومی ـ زبانی، حضور ۲۵ میلیون روس در منطقه به عنوان یکی از مسائلی خواهد بود که توجه روسیه را همواره به خود جلب کرده است. در برخی کشورها مانند قزاقستان، لتونی، استونی و اوکراین به ترتیب ۳۶، ۳۵، ۳۰ و ۲۲ درصد از جمعیت کشور را این گروه تشکیل میدهد.در قزاقستان نیز بیش از ۶ میلیون روسی زندگی میکنند.[۲۳۰]
    در «سند تدبیر سیاست خارجی»[۲۳۱] که در سال ۱۹۹۳ به تصویب رسید، اعلام شده است که “تمامی سرزمین شوروی، حوزۀ حیاتی روسیه است که نباید منافع ملی این کشور در آن نادیده گرفته شود.” این موضوع، در رهنامۀ نظامی روسیه در همان سال تصریح شده و بر حق یکجانبۀ دخالت در امور داخلی کشورهای جدا شده از شوروی تأکید شده است. همچنین، در حکمی که در سپتامبر ۱۹۹۵ از طرف رئیس جمهور صادر شد، بر منافع ملی روسیه در منطقۀ خارج نزدیک و جهتگیری راهبردی نسبت به کشورهای مذکور تأکید گردید. در عمل نیز طی سالهای گذشته شاهد ادامۀ حضور نظامی روسیه در کشورهای منطقه بودهایم که نمونۀ آن اقدام نظامی برای بازگرداندن مقامات برکنار شده و اعادۀ وضع پیشین در تاجیکستان است.[۲۳۲]

    دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

    عکس مرتبط با اقتصاد

      1. نقش هویت ملی[۲۳۳] در سیاست خارجی روسیه

    چنانکه گفته شد، یکی از مهمترین عرصه هایی که بحران هویت در آن بروز میکند، رفتارهای خارجی است و این موضوع به ویژه در مورد روسیۀ جدید از اهمیت خاصی برای درک تحلیل سیاست خارجی آن کشور برخوردار است. ژاکوب گودزیمیرسکی نقش هویت در سیاست خارجی روسیه را اینگونه بیان میکند: “انتخاب های سیاست خارجی روسیه به شدت تحت تأثیر الگوهای تاریخی از روابط دوستانه و دشمنی بوده است. بنابراین نوع «تعریف» از کسانی که قرار بود به عنوان دوستان و دشمنان جدید روسیه تلقی شوند از اهمیت وافری در تنظیم اهداف برخوردار بود. در تمام هفده سال گذشته فهرست دوستان و دشمنان روسیه رشد زیادی داشته است و حتی چندین کشور تحت هر دو عنوان ظاهر شدهاند. پاسخ به این سؤال که چه کسی دوست روسیه و چه کسی دشمن روسیه است، اغلب به اوضاع و احوال بستگی داشته است. اما بازیگران مهم در این چارچوبۀ ذهنی دوستی/ دشمنی، اغلب یکسان بودهاند؛ غرب، ایالات متحده، اتحادیۀ اروپا، ناتو، چین، کشورهای مشترکالمنافع، هند و ایران. به علاوه موضوعهای مشخصی چون بنیادگرایی اسلامی، افراط گرایی سیاسی، تروریسم، هرج و مرج و بی ثباتی سیاسی به عنوان دشمنان نامشخص[۲۳۴] روسیه تعریف شده اند. چارچوب ذهنیِ روسی از دوستان و دشمنان با چهارچوب ذهنیِ آن از تهدید که طی آن مسائلی از قبیل واگرایی، هرج و مرج، بحران اقتصادی و جمعیتی، تروریسم و افراط گرایی با تهدیدهای واضحتر از جمله ناتو، غرب و چین در یک قالب قرار می گیرند، هم پوشانی دارد.[۲۳۵] در عینحال گودزیمیرسکی معتقد است که غرب مهمترین «دیگر»[۲۳۶] در فرایند شکلگیری هویت روسی به شمار میرفت.[۲۳۷]

      1. بحران هویت در روسیه

    روسیه هم قبل و هم بعد از فروپاشی با بحران هویت و مشکل تعریف از خود و جایگاه خود روبرو بوده است. مجموعه عواملی که موجب شد روسیه تا سال ۱۹۹۱ هرگز یک هویت ملی و بدنبال آن یک دولت ملی نداشته باشد، تا پیش از سال ۱۹۱۷، وجود یک امپراطوری چند ملیتی بود که هویت آن بیشتر وابسته به مذهب و قدرت شخص تزار بود و پس از انقلاب نیز ایدئولوژی بینالمللگرای سوسیالیستی جای مذهب و موعودگرایی موجود در آن را گرفت و «کیش شخصیت» و قدرت الیگارشی آهنین حزب به جای وضع پیشین ایجاد گردید. در مورد هویت جمعی، روسیه از نظر جایگاه و موقعیت از یک سو میان دو مفهوم اروپایی و غربی بودن و یا در برابر آن درگیر بود و از سوی دیگر بعد از فروپاشی به دلیل پیوندهای ساختاری به جامانده از دوران کمونیسم امکان گسستن از این کشورها را دشوار میدید. از نظر نقش و مأموریت نیز دشواریهای اقتصادی، امکان تداوم نقش ابرقدرتی در سطح جهان را با مشکل روبهرو میساخت و نوعی عقب نشینی سیاسی و نظامی از این نقش آغاز شد. از این رو، پس از فروپاشی شوروی، روسیه با یک خلأ اساسی هویتی مواجه شد که علاوه بر هویت ملی، در زمینۀ هویت جمعی (جایگاه) و نقش دولت نیز بروز کرد و با زیر سؤال رفتن مبانی هویتی پیشین، دولت روسیه دچار «بحران هویت» گردید.[۲۳۸]
    از آنجا که در سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی این برداشت از خود و درک از نقش و مأموریت نقش مهمی ایفا میکند، آن را بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم. چنانکه گفتیم زمانی روسیه نقش یک ابرقدرت را بازی میکرد، ولی روسیۀ جدید نه تنها این موقعیت را دارا نبود، بلکه حتی از اواسط دهه ۱۹۹۰ در معرض مداخله قرار گرفت. اندکی بعد از فروپاشی تلاشهایی برای احیای موقعیت گذشته صورت گرفت. در سالهای ۹۳ـ ۱۹۹۲، برنامۀ امنیت ملی روسیه تنظیم شد (اگر چه به تصویب نرسید) که بیان میداشت ارتش روسیه باید بتواند نیروهای خود را به منظور مقابله با «تلاشهای احتمالی آمریکا برای دستیابی به برتری یکجانبهگرایانه در هر منطقهای ازجهان» اعزام کند.
    در «سند تدبیر سیاست خارجی» که در آوریل ۱۹۹۳ تصویب شد بر حقوق و مسئولیتهای روسیه در قلمرو شوروی (یعنی کشورهای خارج نزدیک) تأکید و حتی به اروپای شرقی به عنوان «حوزۀ تاریخی منافع روسیه» اشاره شد. در این سند تأکید شده بود که روسیه «یک قدرت بزرگ» خواهد ماند:
    “فدراسیون روسیه، با وجود بحرانهایش، بر حسب پتانسیل قدرت آن، و نفوذ آن بر جریان حوادث جهانی و مسئولیتهای ناشی از این قدرت، یک قدرت بزرگ خواهد ماند”. هستۀ اصلی این سند، یک نگرش سهبعدی در مورد نقش روسیه بود: “روسیه به عنوان یک ابر قدرت منطقهای، روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی، و روسیه به عنوان یک ابر قدرت هستهای”.
    در ژانویۀ ۱۹۹۶، پریماکف اعلام کرد که روسیه نقش یک قدرت بزرگ را بازی خواهد کرد و سیاستش نسبت به دنیا بر اساس این نقش شکل میگیرد و روابط آن با دشمنان زمان جنگ سرد، باید یک مشارکت عادلانه و با مزایای متقابل باشد.[۲۳۹] در سند امنیت ملی ۱۹۹۷ روسیه، ضرورت توجه به حوزۀ اوراسیا و نقش روسیه به عنوان ایجاد کنندۀ تعادل در قارۀ آسیا و اروپا مدنظر قرار گرفته است. در رهنامۀ امنیت ملی سال ۱۹۹۷، به طور واضح مفهوم جهان چند قطبی مورد تأکید قرار گرفت. پریماکف مفهوم جهان چند قطبی را عرضه کرد. از نظر وی در جهان چند قطبی، روسیه باید نقش یک مرکز مستقل قدرت و نفوذ را بازی کند و در این راستا از روابط چندجانبه و مشارکت قدرتهای دیگر جهان استفاده نماید. برای روسیه دست یافتن به موازنۀ صحیح بین شرق و غرب یک ضرورت است.[۲۴۰]
    هیسکی هاکالا معتقد است که” تمام شخصیت های مهم روسیه از پوتین تا مدویدیف، وزرای سابق و فعلی، نمایندگان پارلمان، دیپلمات های معمولی و حتی قضات دادگاه قانون اساسی به نحوی بنیادی معتقد به برابری جایگاه و موقعیت روسیه در عرصه بین الملل بوده و بر حتمیّت تقسیم ناپذیری حاکمیت دولتی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی نظام بین الملل تأکید دارند”.[۲۴۱]
    «سند تدبیر سیاست خارجی» که در ژانویۀ سال ۲۰۰۰ به تصویب رسید، نیز هدف نخست سیاست خارجی روسیه را «تضمین امنیت قابل اتکای کشور، حفظ و تقویت حاکمیت و تمامیت سرزمینی آن، دستیابی به جایگاه مستحکم و دارای حیثیت در جامعۀ جهانی که با منافع فدراسیون روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، یکی از مراکز قدرت نفوذ جهان جدید همخوانی کامل دارد»، دانسته است.[۲۴۲] با این حال به نظر میرسد ادعای روسها در مورد میزان قدرت و نفوذشان در عرصۀ بین المللی در میان تحلیلگران غربی نمود دیگری دارد. به عنوان مثال هیسکی هاکالا بیان میکند که ” عملکرد روسیه تاکنون بیشتر دفاعی بوده است. اگرچه پافشاری مسکو بر روی اصل برابری و احترام به حاکمیت خود، آن را قادر به دفع بخش زیادی از عناصر سلطه هنجاری اتحادیه اروپا نموده است، اما بیانگر این واقعیت است که روسیه در مطرح کردن مجموعهای از دیدگاه ها که در بازار وسیع تر اندیشه ها قادر به رقابت باشد، ناتوان بوده است”.[۲۴۳]
    درک اوره نیز روسیه را فاقد متحدین طبیعی (با هر میزان از اهمیت) میداند که بتواند با اتحاد با آنها به تقویت موقعیت خود در عرصۀ بینالملل مبادرت کند. وی حتی روسیه را فاقد اولویتهای بلندمدت مشخصی میداند که براساس آنها بتواند به تحکیم همکاریها یا اتحادهای پایدار اقدام کند.[۲۴۴] به این ترتیب سیاستهای دوگانۀ روسیه در عرصۀ بین المللی از سوی تحلیلگران غربی به فقدان توانایی روسیه تعبیر میشود.

    1. سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی

    چنان که پیش از این نیز اشاره شد، بعد از فروپاشی شوروی یکی از مسائل مهم در سیاست خارجی این کشور مسألۀ جایگاه و نقش روسیه در مناطق همجوار و از جمله آسیای مرکزی بود که زمانی بخشی از حاکمیت این کشور را تشکیل میدادند.
    با این که پاسخ دقیقی به این سؤال وجود نداشت؛ دو رویکرد کلی قابل تصور بود: اول، رویکرد تسلط طلب در سیاست خارجی؛ به این معنا که روسیه با توجه به روابط نظامی ـ سیاسی، توانایی های اقتصادی و ارتباط نزدیک فرهنگی باید همچنان نقش مسلطی را در کشورهای حوزۀ جنوبی ایفا نماید. رویکرد دیگر با تأکید بر شرایط جدید بین المللی و با توجه به توانایی های داخلی روسیه، معتقد بود که روسیه باید با تکیه بر واقعیتهای موجود، استراتژی جدیدی را تبیین و به اجرا گذارد.[۲۴۵] البته همانگونه که در بخش سیاست خارجی روسیه گفته شد، توجه به آسیای مرکزی از دوره پس از فروپاشی تاکنون همواره یکسان نبوده است. این توجه در برخی دوره ها کمتر و در برخی دوره ها بیشتر بوده است. برای بررسی بیشتر سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی اینک جنبه­ های گوناگون آن را مورد مطالعه قرار میدهیم.

      1. دستهبندی اهداف سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی

    با بررسی اهداف روسیه در آسیای مرکزی، به نظر میرسد که این اهداف بیشتر دارای جهتگیری امنیتی میباشند. روی آلیسون آنها را اینگونه بیان میکند:
    ـ ایجاد ثبات در منطقه بوسیله مشارکت و همکاری با کشورهای منطقه؛
    ـ حق عبور و مرور آزاد در تمام آسیای مرکزی برای حفظ روابط با چین، هند و ایران؛
    ـ حفظ فضای اقتصادی مشترک با جمهوریهای آسیای مرکزی؛
    ـ استفاده از ظرفیت ژئواستراتژیک منطقه برای تأمین نیازهای نظامی و تقویت جایگاه روسیه به عنوان یک قدرت جهانی و منطقهای؛
    ـ به رسمیت شناخته شدن جایگاه روسیه در منطقه در عرصۀ بینالملل.[۲۴۶]
    سایر پژوهشگران نیز اهداف گوناگونی برای سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی بیان نمودهاند که به ترتیب زیر گردآوری گردیده است:
    ـ استفاده از این کشورها به عنوان مناطق حائل[۲۴۷] برای جلوگیری از سرایت خطراتی چون تروریسم، قاچاق مواد مخدر، هجوم آوارگان، آلودگیهای زیست محیطی، رشد بنیادگرایی اسلامی و نیز منازعههای محلی و مسلحانه به مرزهای جنوبی روسیه؛

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 01:23:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      واژه ها، ترکیبات، صنایع بدیع، نکته های بلاغی و بعضی نکات دستوری در ۲۰ قصیده اول دیوان مجیرالدین بیلقانی- قسمت ۱۵ ...

    ۴۷)روز نو باده کهن خواه که در مذهب عیش رونق روز نو از جام شراب کهن است
    روز نو: روز عید و نوروز
    بین نو و کهن طباق وجود دارد.
    معنی بیت: شاها! در روز تازه ای که فرا رسیده است شراب کهن و می پخته خواه، چرا که رونق عید از جام شراب کهن است.
    ۴۸)تا برای مدد نور درین صفّه خاک شمع انجم را از طارم نیلی لگن است
    ۴۹)قوّت فیض الهی مدد جان تو باد که وجود تو به رحمت مدد جان و تن است
    صفّه خاک: سطح زمین (فرهنگنامه شعری).
    شمع انجم: کنایه از خورشید و نیز ماه.
    طارم نیلی، نیلگون: کنایه از آسمان باشد (تعلیقات دیوان مجیر).
    لگن؛ بابلی لیگنو: ۱-تشتی فلزی که در آن دست و رخت و غیره شویند، آبدستان:
    «ز آبدست تو مانند کوثر است لگن اگر ز رحمت صرف است آب در کوثر»
    ( معزی،ص ۶۳۶، به نقل از معین).
    ۲-ظرف شب، ۳- شمعدان:
    « از سرو گویم یا چمن، از لاله گویم یا سمن از شمع گویم یا لگن، یا رقص گل پیش صبا؟»
    (دیوان کبیر،ص ۷۱، به نقل از همان).
    ۴-عودسوز، ۵-آتشدان آهنی، منقل، ۶-پارچه ای که دور فانوس کشند، جامه فانوس:
    مست شد باد و ربود آن زلف را از روی یار چون چراغ روشنی کز وی تو برگیری لگن
    ( مولوی به نقل از همان)
    بین شمع و لگن ایهام تناسب وجود دارد.
    از این بیت تا آخر قصیده، بیت تأیید و دعای تأیید ممدوح است.
    معنی بیتتا زمانی که ستارگان مانند شمعی در میان آسمان که همچون لگنی نیلی است پرتو افشانی می کند و در این بساط خاکی نور و روشنی می آفرینند…
    قدرت و تأیید فیوضات خداوندی، جان و روح ترا امداد فرماید چرا که وجود شریف تو واسطه رحمتی که ارزانی می دارد، جانها و جسمها را فیض یاب می کند و مدد می رساند.
    ۵۰)باد از دور فلک قسم کله گوشه تو هر سعادت که به دوران فلک مقترن است
    قسم: اینجا به معنی حصه و سهم.
    بین دور و دوران جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
    معنی بیت: هر سعادت و خوش اقبالی که در گردش اجرام سماوی و دوران فلک وجود دارد، از آن فریاد اقبال سلطنت و کله گوشه مملکت داری تو باد.
    ۵۱)این دعا از سر صدق است به رغبت بشنو زانکه حرز در تو و رد دعاهای من است
    حرز: تعویذ و بازوبند
    معنی بیت: این دعای خیر من از سر صداقت و راستی است، آن را به رغبت و از صمیم دل بشنو، چرا که تعویذ و حرز درگاه تو ورد و دعای من است.
    وزن قصیده:
    مفعول فاعلات مفاعیل فاعلان
    بحر:
    مضارع: مثمن احزب مکفوف مقصور
    مجیرالدین بیلقانی این قصیده را در مدح یکی از شاهان و بزرگان روزگار خود سروده و از ابیات قصیده چنین برداشت می شود که ممدوح او به فتح تازه ای دست یافته بوده است.
    مجیر در آخر قصیده مطابق شیوه ی معهود و معمول قصیده سرایان عصر خود، مثل سایر قصایدش در این قصیده نیز با دعای ممدوح و با نظام بودن همیشگی کار فتح و فتوحات او سخنش را به پایان می برد.
    ۱)شاها تویی که خواجه گردون غلام توست هر کار کان به کام تو باید به کام تست
    خواجه گردون: کنایه از آفتاب (فرهنگنامه شعری).
    بین کار و کان و کام، جناس مطرف وجود دارد.
    در مصرع دوم واج آرایی با حرف «ک» وجود دارد.
    معنی بیت: ای شاه بزرگوار! تو کسی هستی که آفتاب عالمتاب مانند غلامی از غلامان تست و هر کاری که بایسته است که مطابق خواست تو باشد، مطابق خواست و میل توست.
    ۲)ایام وقتی ار نفسی زد به توسنی اکنون چو بندگان سرافکنده رام تست
    ایام: روزگار، جمع یوم.
    در بیت تشخیص وجود دارد. (به ایام شخصیت داده شده و جاندار فرض شده است).
    نفس زدن: دم زدن، زیستن (فرهنگنامه شعری).
    بین رام و توسن تضاد وجود دارد.
    معنی بیت: ای سرور من! روزگار اگر چه با سرکشی و طغیان گذشت، اکنون دیگر مانند غلامان سر به زیر و شرمگین مطیع و مسخّر تو شده است.
    ۳)تا نفخ صور رسته شد از زخم حادثات هر کو نشسته در حرم اهتمام تست
    نفخ صور: دمیدن در شیپور، و کنایه از نزدیک شدن قیامت و رستخیز. (فرهنگنامه شعری).
    رسته شدن: رها و آزاد شدن.
    زخم حادثات؛ زخم حادثه خوردن: کنایه از ضربت و صدمه پیشامد دیدن(فرهنگنامه شعری)
    در جای دیگر دیوان چنین آمده:

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 01:23:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حل و فصل اختلافات دریایی به وسیله داوری در چارچوب مقررات کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق بین الملل دریاها وIMO ...

    پیمان که در((قیود نهایی[۱۳۴]))آن خواهد بود.((قیود نهایی))در باب لازم الاجرا گشتن یک پیمان،زبان و…آن است.

    پیمانهای دو جانبه، که بیشتر در باب موضوعاتی چون حمل و نقل دریایی،صلح و…است، شرط ارجاع به داوری را نیز در خود دارند. در ۱۹۴۹ پیمانی میان بلژیک و فرانسه انعقاد یافت که بر بنیاد آن، قرار بر آن رفت تا اختلافات نشات گرفته از پیمان به داوری رود.گاه شرط داوری،عام است که بر خلاف آنچه در فوق مذکور افتاد، مشتمل بر تفسیر و اجرای همان معاهده نیست. در این باب،اختلافات حاصل از اجرای پیمان مد نظر قرار گرفته، مساله تفسیر مطرح نخواهد بود. در۱۹۵۲، فرانسه،بریتانیای کبیر و ایالات متحده،در باب تخلیه خاک آلمان از نیروهای نظامی پیمان بستند. سپس قرار بر آن رفت تا هرگاه اختلافاتی در اجرای پیمان وتخلیه خاک آلمان،پای به عرصه ظهورنهد، اختلافات موجود،به داوری ارجاع گردد.

    گاه،معاهداتی در باب تشویق و حمایت از سرمایه گذاری میان دول انعقاد می یابد.دولتها قادر خواهند بود،با شروط عام و خاص،مسائل مذکور را به اکسید یا آنکتاد ببرند.اگر اختلاف بر سر تفسیر و ارجاع به داوری پیش آید،خاص و اگر اجرا و تالیهای آن باشد،عام است.خاص بدان معناست که تنها، راجع به خود پیمان است. در مقوله تفسیر، کلمات، مربوط به حوزه زبان است که خود به شرط خاص باز می گردد و البته به قاعده و دریافت اجتماعی نیز بستگی دارد. این مرحله ای انتزاعیست. از این مرحله فراتر، با گام نهادن در عالم خارج، بحث اجرای پیمانها و اختلافات حاصله از آن و نیز نتایج اجرای پیمانها مد نظر قرار خواهد گرفت که راجع به شرط عام است. از آنجا که این امر حرکت کلی پیمان است، لذا عام است. اما هرگاه خاص خود پیمان باشد، شرط خاص است. پس اختلافات ناشی از اجرا، با اختلافات تفسیر و اجرا [۱۳۵]یا تفسیر و انطباق[۱۳۶]، متفاوت است.

     تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

    برخی بر آنند که داوری جدید[۱۳۷]، تنها، سیاسی است. لذا بر آنند بسیاری مسائل، قابل طرح در مراجع داوری نیست. برابر با ماده ۲۱ اکتبر ۱۹۲۸، تمامی اختلافات می تواند، به جز موارد مندرج در ماده ۱۷، به داوری برده شود. برابر با ماده ۱۷، تمامی اختلافات حقوقی باید به دیوان دائمی دادگستری بین المللی برده شود. بدین روی، برخی بر آن شدند که تنها، مسائل سیاسی باید به داوری برده شود. ناگفته نماند که این پیمان،پیمانی عمومیست که فاقد هر گونه ارتباط با موافقتنامه های خاص است.[۱۳۸]

    ماده ۱۳ میثاق جامعه ملل نیز در باب داوری حائز اهمیت است. ماده ۳۶ اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری، برغم در شان اساسنامه نبودن آن، حصری نیست. ماده ۲۶ پیمان محدوده امنیت و همکاری اروپا،از ماده۳۶ اساسنامه دیوان به مراتب،بهتر به نگارش در آمده است. برابر با ماده مذکور، تمامی اختلافات حقوقی می تواند به دیوان برده شود. مطابق با بند ۲ همین ماده، دولتهای متعاهد، هر لحظه می توانند با یک درخواست، با شرط تقابل یا بدون آن،صلاحیت اجباری مرجع مذکور را مورد پذیرش قرار دهند. در این پیمان، اختلافات مربوط به دفاع ملی، حق حاکمیت، یا اختلافات طرفین بر سر حاکمیت یا صلاحیت بر منطقه معین استثنا گشته است.

    ارکان داوری، اختیارات داور و حقوق قابل اعمال

    هرگاه دو یا چند دولت، با انعقاد پیمان متعهد گردند که در صورت اختلاف در مفاهیم، قضایای معین به داوری ارجاع گردد،با انعقاد کمپرمی،مرجعی برای قضاوت تشکیل خواهند داد.

    دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

    برابر پیمان سانتیاگو، طرفها متعهد شدند تا اختلافات خود را به داوری ببرند. این پیمان در ۲۳ ژوئیه ۱۹۷۱، ملکه الیزابت را به عنوان مرجع برگزید. الیزابت نیز با انتخاب چند قاضی،بدانان ماموریت داد تا با نگاشتن کمپرمی، مشتمل بر۱۷ ماده و ۱ ضمیمه به تشکیل دادگاه،مبادرت ورزند.

    در ۱۹۵۰، قضیه امباتیل [۱۳۹] مطرح شد.امباتیلس،یک کشتی دار یونانی بود که در ۱۹۱۹ با بریتانیای کبیر قرارداد بست تا تعدادی کشتی بخار از شرکت بریتانیایی، تحویل گیرد. شرکت بریتانیایی، با عدول از تحویل کشتیها در موعد معین، شرکت امباتیلس را با مشکلات فراوان مواجه ساخت.برغم آن که قرار بر آن رفت تا شرکت بریتانیایی، به تحویل دو فروند کشتی به امباتیلس مبادرت ورزد،از این پیمان خویش نیز سرپیچی کرد. امباتیلس پس از پژوهش از حکم دادگاه بریتانیا و صدور رای دادگاه استیناف مبنی بر پاکدستی شرکت بریتانیایی و انقضای مهلت فرجامخواهی در بریتانیا، به واسطه مرور زمان، تصمیم به طرح دعوی در دیوان بین المللی دادگستری گرفت. یونان دو پیمان با بریتانیا داشت که یکی در ۱۸۸۶ و دیگری در ۱۹۲۶بود.پیمان ۱۹۲۶ دارای اعلامیه ای ضمیمه بود که هر دو، تابع آیینی بودند که در ۱۹۲۶ پیش بینی شده بود. لذا دیوان دائمی دادگستری بین المللی، به عنوان مرجع، مورد شناسایی قرارگرفت. علاوه بر این داوری نیز پیش بینی شده بود که این داوری در ۱۸۸۶ نیز وجود داشت[۱۴۰]. وقتی یونان در دیوان دائمی دادگستری بین المللی اقامه دعوی کرد، بریتانیا اشعار داشت که دیوان،فاقد صلاحیت است. اما دیوان مذکور صلاحیت خود را تایید کرد.طبق ماده ۳۷ اساسنامه آن دیوان،در مواردی که اختلاف میان طرفین باشد که دیوان دائمی قادر به حل آن باشد، دیوان بین المللی دادگستری نیز صالح است. اختلاف یونان و بریتانیا، پیش از تشکیل دیوان دائمی بود. لذا دیوان، با عدول از عطف بما سبق، اشعار داشت برای رسیدگی فاقد صلاحیت است. در واقع، تاسیس دیوان دائمی در۱۹۲۰،و معاهده مذکور،مربوط به۱۸۸۶بود.۱۹طبق پیمان ارجاع اختلافات به دیوان دائمی مورخ ۱۹۲۶،مقرر گشته بود که اختلافات راجع به تفسیر این پیمان نیز در صلاحیت دیوان مذکور است.در واقع، پیمان ۱۸۸۶نیز تابع همان قواعدی بود که در۱۹۲۶آمده است و این در حالی بود که دیوان بین المللی دادگستری، پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد.طبق ماده ۳۷، دیوان بین المللی دادگستری، جانشین دیوان دائمی شد. ماده ۳۷ در فرضی قابل اجراست که این اختلاف پس از تشکیل دیوان دائمی و نه قبل از تشکیل آن» باشد .لذا به لحاظ فقدان دیوان دائمی و از آنجا که پیمان۱۹۲۶، تنها، ناظر بر آن مرجع بود،یونان در اثبات عطف بما سبق نشدن با ناکامی مواجه گشت!لذا از آنجا که دیوان صالح نبود، به سراغ داوری رفت.بریتانیا اشعار داشت که اعلامیه ضمیمه،جزء پیمان ۱۹۲۶ نیست اما دیوان اعلام کرد که معاهده مذکور، جزء لاینفک معاهده است و دولت بریتانیا،باید با یونان به یک مرجع داوری مراجعه کند.

    اکنون نیز با گذشت سالیان دراز از قضیه امباتیلس، کمیسیونهای داوری،موجودند که مهمترین آنان، کمیسیون داوری کنفرانس یوگسلاوی و کمیسیون آشتی و داوری امنیت اروپاست. بدین ترتیب اختیارات داور،از کمپرمی نشات می گیرد و علاوه بر آن، صلاحیت صلاحیت نیز متعلق به داور است. داور، حدود صلاحیت خویش و کمپرمی، خطوط اصلی صلاحیت را معین می سازد. چنانچه داور منافع مادی خویش را بر عدالت مقدم دارد،متخلف شناخته خواهد شد.

    مقررات مبنای صدور حکم داور

    گاه طرفین دعوی، خود،به تعیین مقررات،مبادرت می ورزند؛ اما هرگز نمی توانند داور را از صدور حکم بر مبنای حقوق بین الملل منع کنند.هر گاه منابع اصیل حقوق بین الملل(معاهدات و عرف)،کافی نباشند، اصول کلی حقوقی مد نظر قرار خواهد گرفت که منبع غیر اصیل حقوق بین الملل است. قاضی نمی تواند به استناد آن که قاعده ای موجود نیست،و امر ((اثبات نشده))[۱۴۱] از صدور حکم،خودداری ورزد. لذا استنکاف از صدور رای جایز نیست.پس چنانچه دیوان یا داور اشعار دارد قاعده ای موجود نیست یا پرونده قابل رسیدگی نیست،قابل قبول نخواهد بود.

    هر حکم قضایی، عملیست حقوقی که به موجب آن به انطباق یک قاعده یا عدم انطباق آن، بر وضعیت معین حکم می گردد و یک داور در راستای صدور چنین حکمی،ابتدا از اصل کلی، به ساخت قاعده می پردازد.

    آیا داور می تواند خارج از مقررات حقوقی حکم صادر کند؟

    هرگاه داور، خارج از مقررات حقوقی،به اصرار حکم مبادرت ورزد، حکم وی سیاسی است که تجلی آن را می توان بیشتر در کمیسیونهای آشتی دید. دیوان دائمی دادگستری بین المللی، در قضیه مناطق آزاد ژکس و ساووآی علیا با صدور رایی، اشعار داشت: ((از آنجا که طرفین دعوی درباره تعیین وضعیت قطعی مناطق آزاد به توافق نرسیده اند،از دیوان تقاضا کرده اند که خود،وضعیتی جدید برای این مناطق معین سازد؛اما دیوان قادر به چنین کاری نیست؛زیرا معتقد است که این ماموریت با کار قضایی دیوان بین المللی، منافات دارد.))

    در حقوق روم باستان، سه نوع انصاف موجود بود. هرگاه غرض از اصل انصاف، اصولی بود که به کمک آن می توانستند خلاهای فنی حقوقی را پر، و یا حدود دقیق قواعد حقوقی را مشخص کنند،آنرا انصاف ((داخل در قانون)) می نامیدند. به دیگر سخن، زمانی که قانون به معنای مقررات موضوعه نبود، قاضی با مراجعه بدان اصول،به اصدار حکم مبادرت می ورزید. هرگاه منظور از این اصول، اصولی بود که قاضی می توانست به کمک آنها، قضیه مورد اختلاف را با رعایت مقررات حقوقی به طور منصفانه پایان دهد،آن را انصاف((علاوه بر قانون)) می نامیدند که در اعمال این دو نوع نخست، حصول توافق طرفهای دعوی، ضرورت نداشت. انصاف نوع سوم، انصافی بود که به قاضی اجازه می داد بر خلاف مقررات حقوقی راه حلی عرضه کند که بدان انصاف((مخالف قانون)) می گفتند که چنانچه در پیش مذکور افتاد حتی با توافق طرفین نیز باطل است. تقسیم بندیهای موجود و احکام آنان، عینا در حقوق بین الملل معاصر نیز موجودند. البته انصاف به اعتباری دیگر بر دو نوع است انصاف((داخل در قانون)) و انصاف((خارج از قانون)) که انصاف نوع نخست از آنجا که حقوق موضوعه استناد بدان را جایز می شمارد، صحیح و انصاف نوع دوم،که خارج از نظام حقوقیست،باطل است. گاه نیز طرفها از داور می خواهند تا خلق قاعده کند که این نظر،از آنجا که متعلق به مرجع سیاسیست،به رغم اعتبار آن،فاقد اعتبار یک قاعده حقوقی است.در اینجا مانند این است که طرف ها با یکدیگر پیمان بندند و اراده آنان نیز، بر آن اساس تعلق گیرد. البته زمانی میل دولتها بر آن بود که مسائل حقوقی را به دیوان بین المللی دادگستری و مسائل سیاسی را به داوری ارجاع کنند.

    تفسیر قوانین و مقررات

    تفسیر قانون، علی الاصول، بر عهده قانونگذار و تفسیر مقررات بین المللی نیز علی الاصول بر عهده دولتها است. نحوه اجرای دولتها، خود نیز تفسیر قاعده است و این امر بدان جهت است که آن کس که صلاحیت تفسیر قاعده را دارد،می تواند به تغییر آن نیز مبادرت ورزد.لذا در حقوق بین الملل،اجرا با تفسیر توامان است و مرجع مجری قانون، مفسر آن نیز هست. ممکن است که یک دولت به اقدامی یکجانبه مبادرت ورزد و دولتهای دیگر نیز آن را پذیرا گردند. در غیر این صورت،پروتکل یا موافقتنامه مرجع قضایی در این امر صائب است و باید اجرا شود.مرجع قضایی،منبع غیر اصیل و مرجع قانونگذاری، اصیل است.تفسیر قاضی، تفسیر خطابی و اقناعی و مبتنی بر استفاده صحیح از اصول و تفسیر دولتها، ثبوتی است؛ اما توسط ثالث، اثباتی است و بایسته است تا علت تفسیر گفته آید. سازمانهای بین المللی نیز قادر به تفسیرند؛ هر چند تفسیر آنان، از اشتمال تفسیر اصیل، خارج است.برخی برآنند که ممکن است پاره ای تفسیرها،به میثاق بنیادین تجاوز کند؛ در این باره، هرگاه تفسیری مغایر با میثاق بنیادین باشد، باید ولو به صورت کنسنسوس به تصویب تمامی کشورهای عضو برسد.بایسته است تا تفسیر،بر بنیاد هدف و اصل باشد. هر آنگاه که شخصی، به تفسیر مبادرت ورزد، بدان روی که خبر از اصل اولیه می دهد، لذا تفسیر وی اخباری و از دایره اشتمال تفسیر انشایی خارج است.

    این در حالیست که هرگاه اراده مرجع ثالث به تفسیر متون تعلق گیرد، چنانچه تفسیر آن مرجع، سیاسی باشد، بر بنیاد مشهورات و مظنونات و هرگاه حقوقی باشد، بر بنیاد مسلمات است. اینها فرض و از گستره اصول متعارف خارج است.در اینجا آنچه مد نظر است،اثبات و قانع ساختن است؛ در حالی که در تفسیر دولتها، مطلوب، ثبوت است.

    نهادینه کردن داوری

    نهادین کردن دادگاه داوری، اندکی خلاف عقل به نظر می رسد.گاه دعاوی مختلف موجودند که به یکدیگر پیوسته اند که از آن جمله می توان اختلافات جنگ جهانی دوم را نام برد که بدان منظور،کمیسیونهای مختلف تشکیل شد. کمیسیونهای مذکور نهادین گشت و مقرراتی نیز برای آنان وضع شد.دادگاه داوری ایران و ایالات متحده امریکا که۲۵ سال است تداوم دارد، نهادیست که با توجه به نیازها واقعیت یافته است؛هر چند، بدان روی که بعدها باید از میان رود،شبه نهادین و فاقد واقعیت اصیل است. داوری،فی نفسه، فاقد تابعیت نظم و امری اتفاقیست. در ۱۹۵۹،برخیقدرتهای جهان،بر آن گشتند تا مشابه با نظام داوری ۱۹۰۷، به تاسیس یک دیوان بین الملی داوری،که در برگیرنده فهرستی از اسامی داوران بین المللی و بدین جهت، همچون مراجع دیگر داوری،دارای ویژگی اتفاقیست،مبادرت ورزند.

    دولتهای عضو پیمانهای ۱۸۹۹و۱۹۰۷، که در حال حاضر نیز به اعتبار خود باقیست،می تواند حداکثر به معرفی چهار قاضی ملی که الزاما متبوع آن دولت نیستند،مبادرت ورزند. افرادی که بدین صورت انتخاب می گردند،به عنوان اعضای دیوان،در فهرستی نام نویسی می شوند که باید توسط دفتر،به تمامی قدرتهای منعقد کننده قرارداد ابلاغ گردد.برابر با ماده ۴۴عهدنامه حل و فصل صلح آمیز منازعات بین المللی،منعقد در لاهه،مورخ هجدهم اکتبر ۱۹۰۷:

    ((هر کشور منعقد کننده قرارداد،حداکثر چهار نفر را [که] واجد اهلیت شناخته شده در مسائل حقوق بین الملل، بالاترین شهرت اخلاقی و مایل به پذیرش وظایف داور هستند، بر می گزیند.

    اشخاصی که بدین گونه برگزیده می گردند،به عنوان اعضای دیوان، در فهرستی ثبت می شوند که باید توسط دفتر،به تمامی قدرتهای منعقد کننده قرارداد،ابلاغ گردد.

    هر گونه جایگزینی در فهرست داوران،توسط دفتر به اطلاع قدرتهای منعقدکننده قرارداد، می رسد.

    ممکن است دو یا چند قدرت،بر انتخاب مشترک یک یا چند عضو،توافق کنند.

    همان شخص می تواند توسط قدرتهای مختلف انتخاب گردد.اعضای دیوان برای یک مدت شش ساله،منصوب می گردند.این انتصابات،قابل تجدیدند.

    در صورت فوت یا استعفای یکی از اعضای دیوان،آیینی مشابه،بدانسان که برای نصب وی،مورد تبعیت قرار گرفته است،برای پر کردن خلأ، لازم الاتباع خواهد بود.در این مورد،انتصاب،برای یک دوره جدید شش ساله،صورت می گیرد.

    ماده ۴۵ نیز به نوبه خود اشعار می دارد: هنگامی که قدرتهای منعقد کننده قرارداد، بخواهند به منظور حل و فصل اختلافی، که میان آنان بروز کرده است به دیوان دائمی [داوری] توسل جویند، داورانی [که] به تشکیل دادگاه ذی صلاح فراخوانده می شوند، باید از فهرست عمومی اعضای دیوان انتخاب شوند.

    با شکست در توافق مستقیم طرفها در ترکیب دادگاه داوری،طریقی که در ذیل می آید باید دنبال شود:

    هر طرف دو داور را منصوب می کند که از آنها تنها یکی می تواند تبعه وی باشد یا از میان اشخاص انتخاب شده توسط آن،به عنوان اعضای دیوان دائمی،انتخاب شده باشد.این داوران، با یکدیگر یک سرداور برمی گزینند.

    اگر آراء، به گونه ای برابر تقسیم شود، انتخاب سرداور، به قدرت ثالثی واگذار می گردد که توسط طرفها،با توافق مشترک انتخاب شود.

    اگر در این باره، توافقی حاصل نگردد، هر طرف،قدرتی جداگانه برمیگزیند و انتخاب سرداور، با همکاری قدرتهایی که این گونه برگزیده شده اند، صورت می گیرد.

    اگر ظرف مدت دو ماه، این دو قدرت نتوانند به توافق برسند، هرکدام از آنان، دو نامزد را، به استثنای اعضای انتخاب شده توسط طرفها و ]اعضایی که[ اتباع هر کدام از آنها[نیز] نباشند، از فهرست اعضای دیوان دائمی معرفی می کند. قرعه تعیین می کند کدامیک از نامزدها که این گونه معرفی شده است، سر داور است.

    در۱۹۴۲ از جانب ایالات متحده امریکا پیشنهاد شد که یک دیواندادگستری داوری اتنخاب شود؛ اما کشورهای کوچک ،بدان جهت که انتخاب داور از آنان صورت نمی گرفت، ابتدا حاضر به پذیرش این امر نشدند. در نهایت ۴۴ داور انتخاب شد که قرار بر آن رفت تا نماینده تمامی نظامهای حقوقی باشند. این در حالی بود که با رخ دادن قضایای جدید، سیر تاریخ دگرگون گشت. در تشکیل دیوان دائمی دادگستری بین المللی، دولتهایی بودند که با عدم عضویت در جامعه ملل، عضو دیوان بودند. امروزه، تمامی دولتهای عضو اساسنامه دیوان بین المللی، عضو سازمان ملل متحد هستند. در ۱۹۹۱ وزرای امور خارجه ۱۲ کشور اروپایی، کمیسیونی متشکل از روسای دادگاههای قانون اساسی تشکیل دادند. در ۱۹۹۲ در دادگاه کیفری یوگسلاوی قرار بر آن رفت تا کمیسیونی مرکب از سه تن از روسای دادگاههای قانون اساسی و یک تن از دیوان بین المللی و یک تن نیز از دیوان اروپایی حقوق بشر تشکیل گردد. نواب رئیس کنفرانس صلح، باید اجازه دهند تا مسائلی که در باب یوگسلاوی مطرح می گردد، کمیسیون، مورد بررسی قرار دهد. این کمیسیون تا کنون نظریاتی مشورتی داده است.

    پایان نامه رشته حقوق

    کمیسیون سازش و داوری، اصطلاحا به کنفرانس همکاری اروپا نیز موسوم است که در ۱۹۹۲ مقرر گشت تا به سازش و داوری، توامان مبادرت ورزد و بر بنیاد موافقتنامه ۱۹۹۲قرار بر آن رفت تا چنانچه کشورها، صلاحیت اجباری آن را مورد پذیرش قرار دهند، صلاحیتش اجباری باشد. هرگاه در اختلافات دولتهای عضو پیمان سازش اروپا، دیوان بین المللی یا مرجع قضایی دیگری مطرح نشود، ممکن است اختلافات مزبور در این مرجع، مطرح گردد.

    آیین دادرسی در داوری

    چنانچه در پیش مذکور افتاد، قانون داوری،همان کمپرمیست و این بدان معناست که داور باید مطابق با موافقتنامه ارجاع به داوری رسیدگی کند.هرگاه کمپرمی ساکت باشد، معاهدات بین المللی معتبر ولازم الاجرا، که میان طرفین انعقاد یافته است، مد نظر قرار خواهد گرفت. در صورت فقدان معاهدات، موافقتنامه های کلی، چونان قانون۱۹۰۷ لاهه یا پیمان ۱۹۲۸ که در جامعه ملل مد نظر قرار گرفت، یا قواعد مندرج در موافقتنامه های عمومی مد نظر خواهند بود که به رغم الزام آور نبودن آنان برای طرفین، می توانند تکمیلی باشند.

    هر موافقتنامه ای که میان طرفها بسته می شود، ایجاد کننده نوعی التزام است. گاه، موافقتنامه های مذکور، تعهدهای حقوقی هستند که تعهد به نتیجه و تعهد به عمل، در ذات آنان مستتر است و گاه این موافقتنامه ها، تعهدهای اخلاقی هستند که فاقد الزام بوده، بدان ((اختیاری)) گویند. در پیمان هلسینکی، توافق، شرافتمندانه یا اختیاری بوده است و به بدین روی با عباراتی از قبیل((مطلوب است))،((مفید است))،((عاقلانه است)) و مواجهیم؛ در واقع، اینها جهاتی است که برخلاف ((بایدها)) و ((نبایدها))، دارای جنبه ای اخلاقیست. این در حالیست که در پیمان لاهه، به جای مواجهت با تعهد اخلاقی، با تعهد حقوقی و لذا همواره با کلماتی از قبیل ((باید)) و((نباید)) مواجهیم.

    برخی برآنند که داوران آزادند در صورت فقدان موافقتنامه کلی،به عرف استناد کنند؛گاه نیز دولتها به طور ضمنی بر موادی از یک موافقتنامه کلی توافق کرده، خود را به اجرای آن ملزم می دانند؛ در چنین حالتی،تنها همین مواد حالت الزام آور پیدا کرده، بقیه اختیاری هستند.

    فلسفه انعقاد معاهداتی چونان هلسینکی این بود که موضع اتحاد جماهیر شوروی، در پاسخ به اتهامات نقض حقوق بشر در آن کشور، آن بود که نقض مزبور فاقد الزام است. این در حالیست که در پیمانهای سیاسی، تعهدات قبلی دولتها تایید می گردد؛یعنی اعتراضشان،جنبه اعلامی داشته،فاقد فرامونی انشایی خواهد بود. لذا استناد بدین پیمان، در واقع، استناد به تعهدات پیشینی است که به اتحاد جماهیر شوروی خاطر نشان می گشت.

    در تدوین مقررات داوری، در پیمانهای ۱۹۲۸،۱۹۰۷و یا طرح ژرژسل،نهادهای دائمی مد نظر قرار گرفت؛ اما باید گفت که طرفهای دعوی در نظامهای داخلی افرادند که با دولتها ماهیتی متفاوت دارند؛ دودیگر آنکه ماهیت داوری داخلی و بین المللی متفاوت است. در داوریهای بین المللی، آیین دادرسی حضوری مدنظر است و آیین داوری غیابی هرگز مد نظر نمی باشد.سه دیگر آنکه بر خلاف دادرسی در داخل کشورها،که علی الاصول دارای ویژگی علنی است،داوری بین المللی دارای خصوصیتی سری است.

    مطابق با سیستم حقوقی آنگلوساکسون که در برخی نظامهای داخلی نیز مورد استفاده قرار می گیرد، قضات مخالف،نظرات خویش را وارد در رای می کنند؛ در حقوق بین الملل نیز از این نظام الهام گرفته اند و بدان جهت که سری بودن آراء، انعطاف پذیر گردد، قاضی مخالف،نظرش در آراء،مندرج گشته،به محض انتشار آنان، آشکار می گردد.

    در دادرسیهای کتبی، با اصطلاحات لایحه پاسخ به لایحه جواب به پاسخ به لایحه جواب جوابیه مواجهیم. در واقع، ((لایحه)) و ((جواب به پاسخ لایحه))، توسط دادخواه و ((پاسخ به لایحه)) و ((جواب جوابیه))، توسط خوانده تنظیم می گردد و ترتیب آنها از دیدگاه زمانی نیز آنچنان است که در فوق مذکور افتاد. این در حالیست که در دادرسی های شفاهی، هرگاه دادرسی به پایان رسد، با انعقاد جلسه ای، به اصدار رای، اقدام می گردد.

    فصل چهارم

    حل و فصل اختلافات دریایی و داوری بین المللی

    مبحث اول: حل و فصل اختلافات دریایی به وسیله کنوانسیون ۱۹۸۲

    موارد بروز اختلاف در مسائل مربوط به حقوق دریاها بسیار زیاد است: دول مجاور و مقابل در دریاها امکان دارد در مورد مرزهای مناطق دریایی خود توافق نداشته باشند. ممکن است دولتی مدعی حق انجام مانور نیروی دریایی اش در منطقه انحصاری اقتصادی دولت دیگری شود که کشور مقابل منکر وجود چنین حقی باشد. برخی ماهیگیران امکان دارد حق دول خارجی را برای بازداشتشان به خاطر ماهیگیری در ۵۰ مایلی سواحل آنها ، زیر سوال ببرند.

    عکس مرتبط با اقتصاد

    اختلافاتی که بین دولتها بروز می کند ، بر خلاف اختلافات بین افراد و دولتها ، از همان ابتدا حالت بین المللی دارند . نمونه این امر در اختلافات مرزی مشهود است . از قبیل اختلافات فلات قاره لیبی و تونس و نیز قضایایی که شامل توسل به قوای قهریه می شود و مساله حاکمیت دولتها در آنها مطرح است . مثل اختلاف تنکه کورفو بین انگلیس و آلبانی . اینگونه اختلافات بین المللی هرگز به دادگاههای ملی ارجاع نمی شود زیرا قاعده ای در حقوق بین الملل وجود دارد که مقرر می دارد هیچ دولتی تابع صلاحیت دادگاههای دولت دیگری نیست . معهذا دولتها متعهدند که اختلافات خود را به شیوه های مسالمت آمیز ، مثل مذاکره . میانجی گری . سازش . کمیسونهای تحقیق . داوری یا روش های قضایی حل و فصل کنند.

    مذاکرات

    هنگامی که اختلافی در صحنه بین المللی بروز می کند توسل به حل وفصل قضییه از راه مذاکره امری معمول است.

    کمیسیونهای تحقیق و سازش

    اگر مذاکرات ، منجر به حل اختلافات نشود لزوم پادر میانی طرف ثالثی مطرح می شود . این امر امکان دارد صرفاً به صورت انجام مساعی جمیله یا میانجی گری باشد و یا طرف ثالث نقش قاطعانه تری داشته باشد و برای حل اختلافات مربوط به ماهیت امر یا جنبه حقوقی آن و یا هر دوی آنها وارد صحنه شود . در اختلافی که متعاقب توقیف کشتی ردکروزدور (۱۹۶۲) در مورد اینکه این کشتی ماهیگیری در محدوده منطقه ماهیگیری جزایر فارئوس بوده است یا نه بروز کرد ، انگلستان (به عنوان دولت صاحب پرچم ) و دانمارک توافق کردند که کمیسیونی برای تحقیق به منظور فیصله دادن به مسائل تشکیل بدهند . گاهی ممکن است کمیسیون سازش برای ارائه پیشنهاد در مورد حل اختلاف تشکیل شود . این حالت در قضیه فلات قاره جزیره ژان ماین بین نروژ و ایسلند مورد استفاده قرار گرفت و طرفین توافق کردند کمیسیونی در این باره تشکیل شود و سپس توصیه های آن را پذیرفتند .

    داوری

    در مواردی که مسائل مربوط به قوانین و حقوق مطرح می شود ، حل و فصل با دخالت طرف ثالث می تواند به اشکال مختلفی درآید . طرفین اختلاف ممکن است برای تشکیل هیات داوری مخصوصی ، که ترکیب و نحوه رجوع به آن را خودشان معین کرده اند ، توافق کنند . این روش در قضییه داوری فلات قاره انگلیس و فرانسه در سال ۱۹۷۷ مورد استفاده قرار گرفت .

    هیات های داوری که بدین ترتیب تشکیل شده بودند درباره قضییه لنجهای مسقط در سال ۱۹۰۵ و قضایایی شیلات سواحل اقیانوس اطلس شمالی مورخ ۱۹۱۰ و موارد متعدد دیگری آرایی صادر کرده اند . می توان در برخی موارد یک دیوان یا هیات دایمی داوری با صلاحیت حل و فصل اختلافات بین دول زیربط تشکیل داد . این حالت در تشکیل کمیسیون ادعاهای عمومی آمریکا و پاناما . که در سال ۱۹۳۳ راجع به حل قضییه دیوید نظر داد ، دیده می شود . همچنین امکان دارد قراردادهای برای حل اختلافات به شیوه روش های ویژه داوری منعقد گردد { مثل کنوانسیون ۱۹۶۴ شیلات اروپا و کنوانسیون ۱۹۶۹ مداخله در دریای آزاد }.

    دولتها می توانند از پیش خود را متعهد کنند که کلیه اختلافات ناشی از یک پیمان خاص را به دیوان بین المللی دادگستری ارجاع کنند .

    حل و فصل اختلافات در کنوانسیون ۱۹۸۲

    کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها چارچوب کلی حل و فصل اختلافات ناشی از تفسیر و اعمال کنوانسیون مزبور را ارائه کرده است و نیز مواردی که مستثنی هستند مشخص کرده است . استثناهای مزبور تا حدود زیادی ناشی از آن هستند که دولتها تمایل ندارند اجازه بدهند روش های مبتنی بر استفاده از طرف ثالث در مورد اختلافاتی که مربوط به منافع حیاتی آنها می شده است به کار برود و البته ، علت ضعیفترآن نیاز به وجود گروه های متخصص برای روشن کردن برخی مسائل است .

    چهارچوب کلی ( قسمت ۱۵ کنوانسیون ۱۹۸۲)

    سازش: دولتها باید اختلافات خود را به شیوه مسالمت آمیز حل و فصل کنند ( ماده ۲۷۹، کنوانسیون ۱۹۸۲) و همواره مختارند که از روش هایی غیر از آنچه کنوانسیون ۱۹۸۲ پیش بینی کرده است ( ماده ۲۸۰) استفاده کنند.

    اگر طرفین اختلاف نتوانند به شیوه مورد توافقشان مساله را حل کنند ، یکی از آنها می توانند از طرف دیگر بخواهد که به روش سازش ( ماده ۲۸۴) متوسل شوند .

    حل و فصل اجباری اختلافات   

    هر اختلافی که توسط روش های فوق الذکر قابل تسویه نباشد به روش حل وفصل اجباری ( ماده ۲۸۶) ارجاع می شود . دولتها می توانند به هنگام امضای کنوانسیون ۱۹۸۲ ویا در موعد دیگری ، یک یا چند مرجع زیر را برای حل اختلافات بپذیرند : ۱) دیوان بین المللی حقوق دریاها ۲) دیوان بین المللی دادگستری ۳)دیوان داوری ، که طبق ضمیمه هفتم کنوانسیون تاسیس شده ویا برای انواع معینی از اختلافات تعیین شده است . ۴)دیوان داوری ویژه ، که طبق ضمیمه هشتم کنوانسیون تاسیس می شود ( ماده ۲۸۷) .

    این دیوان که براساس ضمیمه ششم کنوانسیون ۱۹۸۲ تاسیس می شود دارای بیست ویک عضو است و اعضای کنوانسیون به هنگام انتخاب آنها به نحوی عمل خواهند کرد که اطمینان حاصل شود کلیه نظام های مهم حقوقی جهان در آن ملحوظ است . حضور همه اعضای دیوان در کلیه موارد ضرورت ندارد : حداقل اعضای لازم برای رسیدگی یازده نفر است . دیوان می تواند با هیاتهای ویژه سه یا پنج نفری ( ماده ۱۵ ضمیمه ششم ) ویا دفتر حل اختلافات بستر دریاها ، که متشکل از یازده نفر است ، فعالیت کند . همین دفتر اخیرالذکر خود می تواند به وسیله هیات های ویژه سه نفری وارد عمل شود ( بخش ۴ ضمیمه ششم ). دیوان رئیس خود را راساً انتخاب می کند.

    دادگاههای داوری طبق ضمیمه هفتم

    این دادگاهها از پنج نفر عضو تشکیل می شود که یک نفر را هر کدام از طرفین انتخاب و سه نفر دیگر را به طور مشترک انتخاب می کنند . انتخاب از فهرستی انجام می گیرد که هریک از اعضای کنوانسیون چهارنفر را برای درج نامشان در آن معرفی می کنند . اگر طرفین اختلاف نتوانند درباره انتخاب سه داور مشترک توافق کنند . افراد مزبور توسط رئیس دیوان بین المللی حقوق دریاها انتخاب می شوند .

    دیوان ویژه داوری طبق ضمیمه هشتم

    این دیوان فقط در اختلافات ناشی از مسائل ماهیگیری ، حفاظت محیط زیست ، تحقیقات دریایی یا دریانوردی صلاحیت رسیدگی دارد.

    عکس مرتبط با محیط زیست

    این دیوان مثل دیوان بین المللی دادگستری که چهارمین مرجع ذکر شده در ماده ۲۸۷ است، از قواعد کنوانسیون ۱۹۸۲ وسایر قواعد حقوق بین الملل پیروی می کند ، ولی طرفین دعوی حق دارند توافق کنند که تصمیمات متخذه براساس اصول عمومی عدل و انصاف استوار باشد (ماده ۲۹۳).

    کلیه تصمیمات با اکثریت آراء اتخاذ می گردد واین آرای مستدل، برای طرفین قطعی و لازم الاجراء است.

    اگر دولتی هیچ کدام از مراجع مندرج در ماده ۲۸۷ را انتخاب نکرده باشد ، روش داوری پیش بینی شده در ضمیمه هفتم برای آن دولت پذیرفته شده تلقی می شود.

    اقدامات تامینی

    امکان دارد یکی از طرفین دعوی قصد داشته باشد مرتکب اقدامی شود که حق طرف مقابل را تضییع کند ، گرچه معلوم است که در نهایت نتیجه رسیدگی به دعوا به نفع طرف دیگر خاتمه خواهد یافت. برای نمونه اگر دولتی مدعی حق عبور بی ضرر برای کالاهای خاصی باشد که طرف دیگر آن را ذاتاً برای ایمنی مردم سواحل خود خطرناک می داند ، چنانچه عبور عملاً انجام شده و حادثه ای هم پیش آمده باشد ، دیگر اتخاذ تصمیم به نفع دولت ساحلی فایده زیادی ندارد . در این موارد یا در صورتی که جلوگیری از لطمات جدی به محیط زیست ایجاب کند ، مراجع مندرج در ماده ۲۸۷ می توانند اقدامات تامینی مناسبی را مقر کنند . این اختیارات بر اساس همان روش ماده ۴۱ اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری پیش بینی شده است . دولت یونان در قضیه فلات قاره دریای اژه ( ۱۹۷۶) تلاش کرد که از روش مزبور برای جلوگیری از انجام آزمایشهای لرزه نگاری توسط کشتی های ترکیه استفاده کند .

    استثناهای اختیاری

    اعضای کنوانسیون ۱۹۸۲ می توانند به هنگام امضای کنوانسیون و یا بعد ازآن ، اعلام کنند که یکی یا همه روش های مندرج در ماده ۲۸۷ را درباره یک نوع یا کلیه انواع سه گانه اختلافات نمی پذیرند ( ماده ۲۹۸) . دونوع از اینها ، یعنی اختلافات مربوط به فعالیت های نظامی و اختلافات مربوط به مواردی که شورای امنیت مشغول انجام وظایف خود است ، به منظور احترام به حق حاکمیت دولت ها ونیز روش های حل اختلافات بین المللی جزء استثناهای اختیار ی قرار گرفته اند . در اینگونه موارد دولتها فقط دارای تعهدات عمومی برای حصول راه حل های مسالمت آمیزحل اختلافات مورد توافق طرفین ذیربط هستند . [۱۴۲]

    نوع سوم اختلافات مربوط به تحدید حدود است که ناشی از نظام کلی بوده است و به خاطر عدم توافق روی معیار دقیق تحدید حدود وبا توجه به روش های مطروحه در کنفرانس سوم حقوق دریاها پیش می آید . اگر دولتی اعلام کند که حل و فصل اجباری اختلافات را درباره مرزهای دریای سرزمینی ، منطقه انحصاری و اقتصادی و فلات قاره نمی پذیرد ، چنانچه در مدت معقولی راه دیگری را تعیین نکنند روش ((سازش اجباری )) باید اعمال شود . بعلاوه ، طرفین اختلاف موظف اند که برای حصول توافق براساس گزارش کمیسیون سازش مذاکره کنند. اگر این کار را نکنند ، باید راه دیگری برای حل اختلاف پیدا کنند که البته تعهدی قوی محسوب نمی شود .

    مبحث دوم: نقش IMO در حل اختلافات بین المللی دریایی

    در زمان آغاز به کار سازمان بین المللی دریایی ، کشتیرانی در انحصار تعداد معدودی از کشورهای پیشرفته و صنعتی قرار داشته و سازمان نیز در اختیار آنان بود . با توسعه صنعت کشتیرانی ، IMO در سیاست های خود تجدید نظر نمود . عضویت در کمیته ایمنی دریایی که مهم ترین نهاد فنی سازمان است . برای کلیه کشورها امکان پذیر شده است . همچنین به دلیل رشد کشورهای عضو و اعطای حق رأی به کشورهای در حال توسعه تعداد اعضای شورا به تدریج افزایش یافته و به زودی به کشور می رسد .

    IMO اولین مؤسسه سازمان ملل متحد است که کمیته همکاری های فنی خود را تبدیل به یک ارگان دائمی نموده است. موارد مذکور بیانگر اهمیتی است که به مشارکت کلیه اعضاء در فعالیت های سازمان داده شده است تا بدین وسیله علاوه بر وضع مقرراتی که مقبولیت همگانی دارد زمینه اجرای آن با سرعت فراهم گردد.

    جمهوری اسلامی ایران با فعالیت های گسترده و برنامه ریزی شده یکی از اعضای فعال IMO محسوب می گردد که توانسته است اقدامات مؤثری را جهت تأمین امنیت دریانوردی و جلوگیری از آلودگی محیط زیست دریایی به ویژه در سواحل و دریاهای کشور ، با توجه به موقعیت حساس ژئوپولتیکی خود به انجام رساند . در صورت ادامه روند مذکور انتظار می رود در آینده حوادث و آلودگی های دریایی بیش از پیش کاهش یابند .

    ضرروت همکاری بین المللی به منظور حل و فصل مسایل مربوط به دریانوردی از چندین قرن قبل از تأسیس سازمان ملل متحد احساس شده بود . اما به علت عدم ارتباط جوامع آن دوران ، در عمل امکان ایجاد تفاهم میان مللی که از پهنه آبها و دریاها استفاده می کردند ، وجود نداشت . در بسیاری از بنادر جهان و میان اکثر دریانوردان برداشت ها و رویه های مشابهی وجود داشت که به تدریج به صورت قواعد عرفی پذیرفته شده و رعایت می گردید . با این همه تا اواخر قرن نوزدهم ، هیچ گونه تلاشی جهت قانونمند نمودن این رویه ها در سطح بین المللی به عمل نیامده بود ولی از آن پس کم کم در محافل بندری و دریایی جهان صحبت از تدوین قوانین و مقرراتی به میان آمد که بایستی جایگزین عرف ها و رویه هایی شود که تا آن زمان پذیرفته شده بودند . پس از ایجاد سازمان ملل متحد اوضاع جهانی رو به تغییر نهاد . هدف اصلی این سازمان گرچه حفظ صلح و تأمین امنیت در سطح بین المللی بود ؛ اما بسیاری از کارشناسان اعتقاد داشتند که سازمان مذکور قادر به ایجاد مؤسسات فرعی متعددی است که هر یک در زمینه یکی از مسایل فنی یا انسانی مبتلا به، فعالیت نموده و می توانند در اجلاس های جهانی کشورها راه حل های مشترک ارائه نمایند.

    از سوی دیگر با توجه به این که برخی سازمان های تخصصی در موضوعات متنوع ، تحت پوشش سازمان ملل متحد فعالیت می کردند ، انتظار می رفت که دریانوردی بین المللی نیز روزی به وسیله سازمان مخصوص خود اداره شود . این مهم در فوریه سال ۱۹۴۸ با برگزاری کنفرانسی در همین زمینه تحقق یافت و در ژانویه ۱۹۵۹ میلادی پس از ده سال که از اعلام کنوانسیون مربوط به تأسیس سازمان بین المللی دریایی می گذشت ، سرانجام IMO توانست مجمع عمومی خود را علیرغم میل مخالفان نیرومند آن که فعالیت سازمان را نوعی محدودیت در آزادی مبادلات تجاری می دانستند و گمان داشتند که موجب کاهش سهم آنان در بازار دریانوردی خواهد شد ؛ برگزار نماید . در حقیقت همین اجلاس ، اعتبار لازم را به IMO بخشید . زیرا در آن زمان بیشتر کشورها به عضویت سازمان ملل متحد در آمده بودند و تصویب مقررات کنوانسیون در مجمع عمومی سازمان بین المللی دریایی ، با وجود مخالفت برخی از کشورهای بزرگ می توانست قدرت لازم را به این سازمان تازه تأسیس یافته برای تأمین هدف های خود اعطا نماید .

    اگرچه IMO در ابتدا به دلیل مخالفت کشورهای بزرگ و صاحب صنعت کشتیرانی نتوانست روی مسایلی نظیر ایمنی دریانوردی و حفاظت از محیط زیست دریایی در برابر آلودگی های نفتی تأکید بیشتری نموده و به اهداف خود در این زمینه جامه عمل بپوشاند ، اما توانست با تدوین مقررات سخت و استانداردهای بالا ، در دو بخش حمل و نقل دریایی و صنعت کشتیرانی به اهداف عمده ای دست یابد . در واقع پیدایش سازمان بین المللی دریایی آغاز مرحله ای جدید در تدوین و توسعه حقوق بین الملل دریاها بود .

    هنگامی که IMO در سال ۱۹۶۰ نخستین کنفرانس خود را برگزار نمود ، آنقدر مسایل گوناگون در مقابل آن وجود داشت که حل آنها می توانست چندین سال سازمان را سرگرم نگاه دارد . در اجلاس مذکور ، متن جدید موافقتنامه ایمنی زندگی در دریا ( SOLAS ) مورد تصویب قرار گرفت و ۵۹ مورد تازه به دستور کار سازمان افزوده گردید که برای دستیابی به آنها سالها وقت لازم بود . بخش عمده این دستور کار شامل ایجاد پیمان های جمعی ، تهیه و صدور دستورالعمل و توصیه هایی می شد که IMO می بایست برای تحقق اهداف خود در زمینه ایمنی دریانوردی ، حفاظت از محیط زیست دریایی و سایر مسایل و موارد فنی تهیه و اعلام می نمود .

    به طور کلی سازمان بین المللی دریایی نخستین دوره حیات خود صرف طراحی مقررات بین المللی ، به ویژه در زمینه تعیین استانداردهایی برای حفظ ایمنی دریانوردی نمود .

    بعدها موضوع آلودگی دریایی نیز از اهمیت بیشتری برخوردار گردید . سپس یافتن شیوه هایی جهت حمل و نقل دریایی ، به فهرست مسئولیت های IMO اضافه شد .

    با مروری بر لیست مصوبات این سازمان ، معلوم می گردد که مهمترین تصمیمات سازمان بین المللی دریایی در یک دوره ده ساله ، سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۹ تصویب و به مورد اجرا گذاشته شد . در انتهای این دوره بیشتر مسایلی که باعث توافق کشورها برای تأسیس این سازمان بین المللی گردید ، از طریق تمرکز قانونگذاری دریایی در IMO از میان برداشته شد . تنها نکته باقی مانده ، کسب اطمینان از این موضوع بوده که کشورهای بیشتری تصمیمان ایمو را مورد پذیرش قرار دهند تا اجرای آنها قطعیت یابد .

    از ابتدای کار معلوم بود که تصویب کنوانسیون های متعدد ، نمی تواند مشکلی را حل نماید و تا زمانی که این کنوانسیون ها نتوانند از پشتیبانی کشورهایی که نقش عمده ای را در حمل و نقل دریایی جهان ایفا می کنند برخوردار شوند ، IMO نیز نمی توانست ادعا نماید که به اهداف خود دست یافته است .

    به اجرا در آمدن کنوانسیون های اساسی نظیر SOLAS و کنوانسیون TONNAGE ، برای IMO اهمیت بسیاری داشت و برای اعمال آن تلاش گسترده ای صورت می گرفت . به عنوان مثال کنوانسیون SOLAS پس از پذیرش ۲۵ کشور که ۵۰ درصد ناوگان کشتی های تجاری جهان را در اختیار داشتند ، رسماً به مرحله اجرا در آمد . همچنین کنوانسیون TONNAGE زمانی قطعیت یافت که ۲۵ کشور با داشتن ۶۵ درصد کل تناژ جهانی به آن پیوستند . اگر چه مراحل قانونی شدن اجرای کنوانسیون های IMO گاه به طول می انجامید ، اما این حسن را داشت که پس از اجرای رسمی این کنوانسیون ها اکثریت ناوگان های دریایی جهان چاره ای جز تبعیت از آن را نداشتند و این پیشرفت مهمی محسوب می گردید . پذیرش کنوانسیون های IMO به میزان چشمگیری به چگونگی سهم کشورهای مختلف در حمل و نقل دریایی جهان ارتباط دارد . برای مثال کشورهایی که دارای ناوگان های بزرگی هستند به منظور حصول اطمینان کافی در فعالیت دریایی خود ، بسیار سریع تر از کشورهایی که سهم اندکی در این عملیات دارند ، به کنوانسیون های IMO می پیوندند و مقررات آن را به اجرا می گذارند . زیرا اطمینان دارند که برای تصویب هر کنوانسیون ، گروه بزرگی از کارشناسان حرفه ای مربوط به بحث و تبادل نظر نشسته اند و تصمیم آنها حتماً به سود حمل و نقل دریایی بین المللی است . اما کشورهای کوچک تر نگران هستند که اجرای هر کنوانسیون به محدودیت سهم آنان در این بازار منجر گردد . اما تصمیمات IMO ، در کل با اعتراضات بسیار محدودی از سوی کشورهای امضاء کننده مواجه شده است . اعتراضاتی که کم و بیش در مدت زمان اندکی از میان رفته و هر کنوانسیون تقریباً توانسته است مقبولیت عمومی را کسب نماید .

    IMO به منظور کسب اطمینان از مؤثر بودن تصمیمات خود ، فعالیت های دیگری نیز به انجام رسانده است که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به این هدف کمک کرده است. به عنوان نمونه تصویب کنوانسیون MARPOL 73 ، که ضوابط مشخصی را برای شناسایی کشتی های جدید مقرر می کرد ، کشتی هایی را شامل می گردید که قرارداد ساخت آنها پس از دسامبر ۱۹۷۶ بسته شده و یا پس از دسامبر ۱۹۷۹ به سفارش دهندگان تحویل داده می شوند . در نظر گرفتن این مدت طولانی در حقیقت ابزاری بود که سازندگان و سفارش دهندگان را وادار می نمود که در طراحی کشتی های خود تغییراتی انجام دهند که در صورت قطعیت این کنوانسیون در سال های بعد ، مشکل زیادی برای بهره برداری از آنها نداشته باشند . به این ترتیب سازمان بین المللی دریایی توانست به ارتقای کیفیت تولید و پیشرفت تکنولوژی تأسیسات کشتی سازی جهان، کمک شایانی نماید .

    از نظر فنی کنوانسیون MARPOL هیچ گاه در شکل اصلی خود که تصویب شده بود ، به اجرا در نیامد ، اما صاحبان کشتی ها ، کشتی سازان و کشورهای عضو IMO پیشاپیش پذیرفتند که باید به گونه ای عمل کنند که اگر این کنوانسیون به مرحله اجرای کامل برسد ، صدمه ای به آنان وارد نگردد : کنوانسیون مزبور پیش بینی کرده بود که هر کشتی تازه ای که بدون در نظر گرفتن ضوابط این کنوانسیون ساخته شود ، در آینده حق نخواهد داشت به بنادر کشورهایی که به این کنوانسیون پیوسته اند وارد گردد . بنابراین هیچ کس حاضر نمی شد که اقدام به خرید کشتی هایی نماید که بیم آن می رفت در آینده نتواند مجوز ورود به بنادر اصلی جهان را کسب نمایند . این کنوانسیون موجب می گردید که پس از سال ۱۹۷۵ میلادی هیچ نفتکشی بدون در نظر گرفتن مقررات MARPOL از کارگاههای کشتی سازی جهان بیرون نیاید . بنابراین کنوانسیون مذکور مدت ها پیش از آنکه مقبولیت جهانی یابد و به عنوان ابزاری قانونی و قطعی در اختیار IMO قرار گیرد ، تأثیر مثبت خود را بر روی کشتی سازی جهان گذاشته بود .

    تعیین زمانی برای اجرای یک کنوانسیون در سالهای آینده ، در حقیقت صنعت کشتی سازی و مؤسسات حمل و نقل دریایی را در بیم و تردید می اندازد و در واقع آنها نمی توانند تصور کنند که در سالهای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و به همین جهت ترجیح می دهند که با اجرای مقررات کنوانسیون ها خود را در آینده بیمه کنند . این روند موجب گردید که حتی مقررات غیراجباری IMO ، مانند کدها و توصیه های سازمان بین المللی دریایی ، با سرعت قابل ملاحظه ای از سوی اکثریت کشورهای عضو مورد پذیرش واقع گردد .

    دولت ها آخرین تکیه گاه IMO هستند که قادر به تحمیل مقررات و معیارهای سازمان به مالکان ، مدیران ، انجمن های طبقه بندی ، بیمه گران و تمامی اشخاصی که به نحوی در ارتباط با صنعت کشتیرانی هستند ، می باشند . اگر دولت ها در انجام مقررات کوتاهی نمایند ، معیارهای ایجاد شده از بین خواهند رفت و چنانچه وظایف خود را در این زمینه عمل نمایند و موفقیت های سازمان ادامه خواهد یافت . به عبارتی تمام مسایل به اجرا بستگی دارد .

    به طور کلی واژه اجرا [۱۴۳] در فرهنگ لغت به معنای عمل کردن به چیزی یا اطمینان از پذیرش آن است . در حیطه اهداف دوگانه IMO یعنی کشتیرانی امن تر و اقیانوس ها پاک تر [۱۴۴] ، اجرای معیارها ، رمز موفقیت است . هر کس که به نوعی در ارتباط با مسایلی دریانوردی است نمی تواند این مسئولیت را رعایت نکند . نقش عمده سازمان بین المللی دریایی در این روند ، توسعه و پذیرش پیمان ها و سایر مقرراتی است که به منظور پیشرفت ایمنی کشتیرانی بین المللی و جلوگیری از آلودگی اقیانوس های جهان طراحی شده اند ، در واقع تمامی ملل دنیا که در ارتباط با دریانوردی هستند ، عضو IMO محسوب می شوند و طبیعتاً کنوانسیون ها نیز به اتفاق آرا مورد پذیرش واقع می گردند . نظر IMO بر آن است که از وضع مقرراتی که مورد پذیش تنها گروهی از کشورهاست ، خودداری نماید . از سال ۱۹۵۹ تاکنون ، سازمان بیش از ۳۰ کنوانسیون را مورد پذیش قرار داده است . بعضی از این کنوانسیون ها مورد قبول کشورهایی که بیش از ۹۴ درصد از کشتی های تجاری را در اختیار دارند ، واقع شده است . الزامات کنوانسیون های مرتبط با کشتی های تجاری را در اختیار دارند ، واقع شده است . الزامات کنوانسیون مرتبط با مسایل ایمنی دریانوردی از قبیل SOLAS ، کنوانسیون های LL کنوانسیون COLREG و کنوانسیون TONNAGE توسط بیش از ۹۸ درصد شناورهای اقیانوس پیما رعایت می شود . استانداردهای مربوط به مسایل آموزش و گواهینامه های دریانوردی برای فرماندهان و کارکنان شناورها در قالب کنوانسیون STCW توسط ۱۳۶ کشور اجرا و پرسنل شاغل در بیش از ۹۷ درصد شناورها الزامات کنوانسیون را اجرا می نمایند . جدول ذیل وضعیت این کنوانسیون ها و تعداد کشورهای عضو را تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۰۰ نشان می دهد : [۱۴۵]

    جدول ۱: وضعیت برخی از کنوانسیون های IMO و تعداد کشورهای عضور تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۰۰

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    کنوانسیون تعداد کشورهای ملحق شده میزان تناژ تحت پوشش
    ۱ . SOLAS ۱۴۳ ۳۶/۹۸%
    ۲ . COLREG ۱۳۸ ۷۹/۹۶%
    ۳ . MARPOL 73/78 ۱۱۳ ۲۳/۹۴%
    ۴ . LOADLINES (LL ) ۱۴۶ ۳۴/۹۸%
    ۵ . TONNAGE ۱۲۸ ۱/۹۸%
    ۶ . STCW ۱۳۶ ۹۷/۹۳%

    این امر نشان می دهد که فعالیت های دریانوردی در سطح بین المللی ، بدون رعایت معیارهای IMO غیرممکن می باشد . از لحاظ نظری تفسیر مطلب فوق به این صورت است که میزان سوانح جدی نیز در واقع باید برای تمام پرچم ها یکسان باشد . در حالی که چنین نیست و کشتی هایی که فعالیت آنها تحت پرچم کشورهایی است که سابقه خوبی در اجرای مقررات IMO ندارند ، نسبت به سایرین چندین برابر حادثه آفرین هستند .

    نحوه اطمینان از اجرای مقررات IMO از دو طریق امکان پذیر است : کنترل از طریق دولت صاحب پرچم [۱۴۶] یعنی کشورهایی که کشتی تحت پرچم آن به فعالیت می پردازد و کنترل توسط دولت صاحب بندر [۱۴۷] که منظور از آن بندری است که کشتی در آن تردد می نماید . همچنین هنگامی که دولتی یک کنوانسیون را مورد پذیرش قرار می دهد ، باید اطمینان حاصل نماید که قوانین ملی کشورش با مقررات آن کنوانسیون هماهنگی و مطابقت می کند و نسبت به اجرای آن همانند سایر قوانین داخلی اقدام نماید .

    در این زمینه پیشنهاداتی مبنی بر اعطای قدرت به سازمان بین المللی دریایی به منظور اجرای مقررات خود ارائه شده است . [۱۴۸] به این صورت که سازمان باید دارای بازرسان و ناوگان کشتی باشد که افسران آن حق بازرسی کشتی های مشکوک را داشته باشند . به نظر می رسد ایجاد چنین نیرویی از طرفی هزینه بسیاری در بر دارد ؛ چرا که مستلزم استخدام صدها و یا هزاران نفر است و از طرف دیگر سبب بروز تنش سیاسی می گردد . همچنین بسیاری از دولت ها نسبت به ورود به کشتی ای که پرچم آنان را حمل می کند ، حساسیت نشان می دهند و این حساسیت در زمان جریمه و یا مجازات چنین کشتی ای به اوج خود می رسد .

    ضمن اینکه نیروی پلیس IMO صرفاً کار دولت های مستقل را انجام خواهد داد و تأثیر چنین نیرویی در ایمنی و یا حفاظت از محیط زیست دریایی معلوم نخواهد بود . هر چند در برخی موارد اختیاراتی به سازمان اعطا شده است . به عنوان نمونه بر اساس کنوانسیون IMO ، STCW حق نظارت بر نحوه آموزش ، آزمون و ارائه گواهینامه به ملوانان را دارد . این امر در قالب تبصره ای در سال ۱۹۹۵ به این کنوانسیون افزوده گردید و از اول فوریه ۱۹۹۷ به اجرا گذاشته شده است . بر این اساس ، دولت ها موظف هستند تا کلیه اطلاعات مربوط به این امور را در اختیار کمیته ایمنی دریانوردی قرار دهند تا کمیته بتواند ارزیابی لازم را انجام دهد .

    به این ترتیب کشوری که قصد دارد ناوگان تجاری خود را با عنوان دولت صاحب پرچم گسترش دهد ، باید آمادگی سرمایه گذاری در زمینه های زیربنایی لازم را دارا باشد . این مسئله به ویژه از این جهت دارای اهمیت است که بزرگترین مسئولیت ها در به کارگیری معیارهای ایمنی به عهده دولت صاحب پرچم نهاده شده است .

    کنترل از طریق دولت صاحب بندر تدبیر ثانویه برای اجرای مقررات IMO است . زمانی که یک کشتی به بندر خارجی وارد می شود ، باید این امکان وجود داشته باشد که کشتی مذکور بازرسی گردد تا از انطباق آن با مقررات و شرایط IMO اطمینان حاصل شود . در موارد خاص بازرسان می توانند دستور تعمیرات لازم را قبل از دادن اجازه خروج به کشتی ، صادر نمایند .

    تقسیم مسئولیت کاملاً مشخص و آشکار است . سازمان بین المللی دریایی مقررات را وضع می کند و دولت ها موظف به انطباق کشتی هایشان با مقررات وضع شده می باشند و در ضمن موافقت می نمایند که کشتی هایشان به هنگام ورود به بنادر کشورهای دیگر مورد بازرسی قرار گیرند .

    در اثر اجرای مقررات توسط دولت های صاحب پرچم بنادر مورد تردد کشتی ها نیز نسبت به اجرای مقررات تشویق شده اند . توافقنامه های منطقه ای که باعث استفاده مؤثر و بهینه از منابع می گردند ، استفاده از کشتی های زیر استاندارد را با مشکل فرآینده های مواجه ساخته و بر فعالیت آنها نظارت می نماید .

    به منظور تسریع روند انجام وظایف IMO طی سالهای اخیر ، روند کار سازمان تغییر یافته است . یکی از موفق ترین تدابیر اتخاذی در این زمینه به پذیرش ضمنی معروف شده است و در مورد بسیاری از کنوانسیون های فنی سازمان بین المللی دریایی از اوایل دهه هفتاد اجرا می گردد . روند عادی برای تصویب اصلاحات یک کنوانسیون بین المللی از طریق پذیرش قاطع است . در این شیوه اصلاحات پس از تاریخ تصویب توسط تعداد مشخصی از اعضای کنوانسیون اصلی که تعداد آنها به دو سوم کل اعضا برسد ، به اجرا گذاشته می شوند یعنی حداقل ۸۰ کشور عضور به آن رأی مثبت بدهند تا اصلاحیه مذکور به مقررات مزبور دیگر کارایی لازم را نداشته باشند ولی طبق روال پذیرش ضمنی ، اصلاحات تصویب شده در تاریخ مشخصی به اجرا گذاشته می شود مگر آنکه تعداد معینی از کشورها آن را نپذیرند .

    برای دستیابی به آرای همگانی ، سازمان بین المللی دریایی تدابیری اتخاذ نموده است که کنوانسیون ها به ندرت مردود می شوند و به این ترتیب زمان اجرای آنها نیز کاهش قابل توجهی داشته است . در موارد ضروری ، اصلاحات در کمتر از یک سال پس از تصویب به مرحله اجرا می رسند . مزیت دیگری که علاوه بر سرعت عمل روند پذیرش ضمنی می توان برای آن در نظر گرفت این است که کلیه کشورها از تاریخ اجرای مقررات اطلاع دارند . در سیستم پیشین ، تاریخ اجرای مقررات تا هنگامی که تمام اسناد تصویب به دست IMO نمی رسید، مشخص نمی شد .

    از سوی دیگر حمایت مؤثری که سازمان بین المللی دریایی در مسیر اقدامات خود از آن بهره مند گردید ، کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق حاکم بر دریاها بود . این کنوانسیون که در سال ۱۹۸۲ به تصویب رسیده و در سال ۱۹۹۴ لازم الاجرا شد ، تأکید بسیاری بر استانداردهایی دارد که در حمل و نقل دریایی ، از سوی IMO ایجاد شده است . در بیشتر قسمت های این کنوانسیون به سازمان بین المللی صلاحیتدار و مقررات مصوبه این سازمان اشاره شده است که به دلیل ارتباط وظایف IMO و امور دریانوردی به نظر می رسد منظور از آن سازمان بین المللی دریایی باشد . مقررات مندرج در این کنوانسیون که حقوق و تکالیفی برای IMO تعیین نموده اند ، از تنوع خاصی برخوردار می باشند . بر این اساس سازمان به عنوان نهادی به منظور تدوین قواعد و معیارهای بین المللی در نظر گرفته شده که در برخی موارد به تأیید قواعدی که از سوی سایر نهادها وضع شده اند اقدام می نماید .

    این حقوق و تکالیف در زمینه های مختلفی از جمله تعیین مسیرهای کشتیرانی ، تعیین حدود مناطق ایمنی ، حفاظت از محیط زیست دریایی ، پژوهش های علمی دریایی و انتقال تکنولوژی ، قواعدی را در ارتباط با IMO در بر می گیرند . با وجود چنین حقوق و تکالیفی موقعیت سازمان از لحاظ حقوقی از استحکام بیشتری برخوردار شده است که در پرتو آنها می تواند با اقتدار بیشتری به فعالیت ادامه دهد . چرا که مقررات کنوانسیون که به تدریج به صورت قواعد عرفی پذیرفته نیز نمایان می گردند ، IMO را به عنوان مرجعی صلاحیتدار در امور دریانوردی معرفی نموده است . بنابراین تصمیمات دستورالعمل ها و اسناد مصوب سازمان بین المللی شامل کشورهای غیر عضو سازمان که کنوانسیون ۱۹۸۲ را پذیرفته اند نیز خواهد گردید. از این رو انتظار می رود که IMO از هیچ گونه تخلفی از مقررات و استانداردهای تصویب شده از سوی کلیه کشورها و شرکت های کشتیرانی چشم پوشی ننماید .

    توجه به سالها فعالیت IMO و مروری بر قوانین گذشته و پیش از پیدایش سازمان بین المللی دریایی و استانداردها و قواعد موجود ، می تواند نمایانگر تصویری از رؤیایی باشد که تحقق یافته است . طی این مدت تحولات چشمگیری در صنعت کشتیرانی صورت گرفته است . دریانوردی بین المللی اینک هم مقررات پیشرفته و قابل قبولی دارد و هم توانسته است به استانداردهای والایی از سطح ایمنی ، کارایی ، توانمندی و حجم عملیاتی دست یابد . تجهیزات ایمنی و سیستم های مخابراتی مدرن ، نیروی انسانی کارآزموده و بسیاری از یافته ها از جمله مواردی هستند که یک قرن پیش به افسانه ای شباهت داشت .

    در دهه ۵۰ کشتیرانی در انحصار تعداد معدودی از کشورهای صاحب نام این صنعت بود . در حال حاضر اکثر کشتی ها پرچم کشورهای در حال توسعه را دارند و خدمه آنها از اقصی نقاط جهان هستند . ( هر چند هنوز در زمینه توانمندی های این کشورها در نگهداری و هدایت کشتی ، طبق استانداردهای IMO ، سؤالات زیادی مطرح است ) . اندازه و سرعت کشتی ها با گذشته کاملاً متفاوت است و میانگین عملکرد اقتصادی کشتی ها بسیار بالاتر از پیش است . با وجود تحولات مذکور استانداردها تقریباً به نحو مطلوب در سراسر جهان رعایت می شوند و در مقایسه با دهه ۷۰، ایمنی کشتیرانی نیز پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است . پس از انجام بررسی دقیق ، مطابق آمار [۱۴۹] مشخص شده است در مناطقی که مقررات IMO به اجرا گذاشته شده سوانح بسیار کاهش یافته ، ولی به همان میزان در سایر مناطق افزایش یافته است . در مجموع از آمار تلفات طی دهه گذشته کاسته شده ولی با در نظر گرفتن تحولات کشتیرانی و این نکته که ناوگان کشتیرانی جهان در طی ۱۵ سال گذشته فرسوده و از رده خارج شده اند ، می توان با صراحت اعلام نمود که اقدامات IMO مؤثر بوده اند . در زمینه آلودگی دریایی ، شواهد نمایانگر کاهش قابل ملاحظه ای توسط کشتی ها طی دو دهه اخیر می باشند . این امر ناشی از نظارت اعمال شده توسط کنوانسیون های IMO ، نظیر کنوانسیون MARPOL 73/78 می باشد . از دیگر عوامل کاهش آلودگی ، شیوه نظارت بر تخلیه زباله ها است . طبق تحقیقات انجام شده توسط انجمن ملی علوم ایالات متحده آمریکا ، [۱۵۰] آلودگی نفتی ناشی از کشتی ها در دهه ۸۰ تا میزان ۶۰ درصد کاهش یافته و نشت نیز به اندازه زیادی کم شده است .

    اکنون بیشتر کشتی های تجاری در پهنه آبراههای بین المللی جهان تحت استانداردهای IMO حرکت می کنند . این مقبولیت جهانی توصیه های سازمان بین المللی دریایی تنها به خاطر پشتوانه محکم اجرایی سازمان برای وادار نمودن حکومت ها و یا صاحبان کشتی ها برای اطاعت از مصوبات IMO نیست ؛ بلکه کنوانسیون های سازمان بین المللی دریایی از این نظر توانسته اند با پذیرش همگانی مواجه شوند که هم کاملاً منطقی هستند و هم راه حل هایی عملی دارند و کشورهای جهان به این دلیل ضوابط مذکور را می پذیرند که به راحتی می توانند سودمندی آن را در فعالیت خود ارزیابی نمایند . در حال حاضر ، IMO مقررات جدیدی تدوین نمی نماید و بیشتر به تشویق دولت ها و صنایع وابسته به اجرای مقررات موجود و کاهش میزان حوادث دریایی ناشی از خطاهای انسانی می پردازد .

    در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری صاحب نام در عرصه حمل و نقل دریایی با ناوگان های نسبتاً عظیم تجاری و نفتکش ، دارای سهمی در این زمینه بوده و بر این اساس وظایفی نیز بر عهده دارد . جهت بهبود عملکرد کشور در عرصه دریانوردی نکات زیر قابل توجه به نظر می آیند :

    ۱ . همان گونه که ذکر گردید کشور ما در کنار منطقه خلیج فارس واقع شده است که بیشترین مواد نفتی جهان از این منطقه عبور می نمایند . حرکت مداوم ناوگان های تجاری و نفتی در خلیج فارس ، به ویژه بین تنگه هرمز و سرحدات غربی ، آن را با خطر بروز آلودگی های غیرقابل کنترل مواجه کرده و در کنار مخاطرات زیست محیطی ، خسارات هنگفت ناشی از نابودی نسل آبزیان منطقه را نیز به آن می افزاید . توجه به این نکته ضروری است که از اصلی ترین اهداف IMO این است که از هر گونه آلودگی دریایی ناشی از مواد نفتی ممانعت به عمل آورد . حرکت نفتکش ها و کشتی های بازرگانی موجب نشست دایمی نفت به محیط زیست دریاها شده و میزان آن در خلیج فارس به صدها میلیون تن

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 01:22:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت