کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل







مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • پروژه های پژوهشی درباره :مدل رفتار مصرف کننده نسبت به خرید محصولات ملی- فایل ...
  • مطالعه تاثیر متقابل متغیرهای کلان اقتصادی وشاخص قیمت سهام (۱۳۸۵ ۱۳۸۰)- قسمت ۸
  • پایان نامه استرس های ناشی از شغل
  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی فرهنگ سازمانی در شرکت فراورده های نسوز پارس بر ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع تاثیر نوسانات نرخ ارز بر تجارت دوجانبه بین ایران و ...
  • خرید پایان نامه کارشناسی ارشد : مکتب رفتارگرایی و سلامت روانی
  • دانشگاه آزاد اسلامی واحد انار- قسمت ۶
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی احکام و مصادیق نفقه در فقه اسلامی- فایل ۲
  • پایان نامه روانشناسی در مورد : مراحل حل تعارض زوجین
  • بررسی عوامل مرتبط با فرآیند تصمیم گیری خریداران کالاهای لوکس در ...
  • دیدگاههای مختلف نظریه پردازان در مورد امنیت
  • نظریه های استرس:/پایان نامه درباره فرسودگی شغلی
  • ذپایان نامه درباره هنیت فلسفی
  • نگارش پایان نامه در رابطه با سیاست جنایی ایران در قبال برخورد با فعالیتهای غیر مجاز سمعی ...
  • پژوهش های کارشناسی ارشد در مورد شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر انتخاب شعار تبلیغاتی بانک ...
  • رویکردهای نظری به اضطراب
  • پژوهش های پیشین در مورد بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و ...
  • پیش بینی تراوش از بدنه سدهای خاکی با استفاده از ...
  • عپایان نامه درباره ملکرد صادراتی
  • خرید اینترنتی فایل خودپنداره تحصیلی
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع نظریه‌های شناختی اضطراب
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی-اثربخشی-مخارج-تبلیغات-بر-وفاداری-مشتری- فایل ۴۰
  • نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران- قسمت ۲۳
  • رابطه پایبندی مذهبی با رضامندی زناشویی زوجین دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات کرمانشاه در سال تحصیلی ۹۲ ۹۳- قسمت ۴
  • فپایان نامه درباره زون‌کنشی بزرگ‌سال
  • بررسی بهره وری در صنعت نساجی در برنامه چهارم توسعه- قسمت ۸
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • اپایان نامه درباره ستملاک
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره بررسی نقش رسانه‌های جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان
  • نگارش پایان نامه درباره :بررسی نقش سیاستهای آموزشی- تربیتی در پیشگیری از بزهکاری- فایل ...
  • دپایان نامه با موضوع لبستگی ناایمن
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • پایان نامه تیپ های شخصیتی:تیپ شخصیت B
  • پایان نامه دانشگاهی : آسیب­شناسی شناختی هراس اجتماعی
  • پایان نامه آموزش های مهارتی:/آموزش های مهارتی
  • دانلود مقالات : ابعاد ابعاد معنویت
  • دانلود مطالب پژوهشی درباره بهینه سازی عملکرد موتور سوئیچ رلوکتانس در ناحیه توان ثابت ...
  • بررسی رابطه بین مدیریت استراتژیک منابع انسانی و عملکرد شرکت های تولیدی شهرستان رشت- قسمت ۳۷
  • بررسی تاثیر روش تدریس جیگ ساو و روش تدریس یادگیری در حد تسلط بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ناحیه ۲ شهر بندرعباس در درس علوم- قسمت ۵
  • پایان نامه : ۱تاریخچه مواد
  • مقاله : مفهوم خودپنداره:
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • مداخله بشردستانه و ارتباط ان با حاکمیت ملی کشورها- قسمت ۲
  • دانلود پایان نامه : تعاریف هیجان و نظریات مرتبط با آن
  • بررسی فقهی و حقوقی حق فسخ به استناد خیار تخلف از شـرط فعل- قسمت ۱۸
  • تحقیقات انجام شده در مورد قهر و لطف در دفتر اول و دوم و سوم مثنوی ...
  • بررسی بهره وری در صنعت نساجی در برنامه چهارم توسعه- قسمت ۴۹
  • تغییر شناختی – رفتاری دونالد مایکنبام




  • جستجو




     
      پایان نامه روانشناسی در مورد : دلالت­های بالینی حضورذهن ...

    ۲-۲۰-۱- افزایش زمان زندگی در لحظه

     

    یکی از نشانه­ های مراقبه­ی تخصصی توانایی تجربه­ی هیجانات منفی بدون ضرورت پرداختن به آن­هاست. این مهارت دلالت­های معناداری برای درمان اَشکال رایج آسیب­­های روان­شناختی، به ویژه اختلال­های خلقی و اضطرابی و اشکال شدید نشخوارهای فکری منفی دارد. آموزش حضورذهن مجموعه ­ای از راهبردها را دربرمی­گیرد که به افراد کمک می­ کند تا تمایلشان را برای نشخوار کاهش دهند (جین، شاپیرو، وانیک، روچ و میلز[۱]، ۲۰۰۷). اگر همان­طور که فارب، سگال، مایبرگ، بین و کن   (۲۰۰۷) توصیه کردند حضورذهن بتواند به افراد کمک کند تجربه­ی لحظه­ی حاضرشان را از حس دراز مدت داستان پردازی­شان جدا کنند، پس ممکن است این کار به افراد کمک ­کند به جای افکار منفی مربوط به تجربیات گذشته یا نگرانی­های آینده روی تجربه­ی جاری تمرکز کنند تبیین کند.

     

     

    ۲-۲۰-۲- افزایش عاطفه­ی مثبت

     

    اگرچه بسیاری از انجام­دهندگان دراز مدت مراقبه، سطوح بالایی از آرامش و خرسندی را به عنوان نتیجه­ی تمرین مراقبه گزارش کرده­اند، سنجش عینی، امید به کمّی کردن ارتباط بین حضورذهن و عاطفه­ی مثبت را دشوار می­سازد. با این حال، برخی پژوهش­ها اشارات اندکی را نشان می­دهد که تمرین حضورذهن ممکن است به برانگیختن عاطفه­ی مثبت در مورد جمعیت­های بالینی کمک کند. ریچارد دیویدسن و همکاران الگوهای EEG را در حالت استراحت در آزمودنی­های سالم، قبل و بعد از ۸ هفته مداخله­ی MBSR با یک گروه کنترل (دیویدسن، کابات­زین، چاماچر، روسن­راز و مولر[۴]، ۲۰۰۳) مقایسه کردند. دیویدسن قبلاٌ نشان داده بود که EEG بیمارانی که از افسردگی و اضطراب رنج می­برند در حالت استراحت در نیمکره­ی راست مغز افزایش نشان داده است، در حالی که آزمودنی­های سالم فعالیت بیشتری در نیمکره­ی چپ دارند. اگرچه این پژوهش در مقیاسی کوچک بود، نتایج نشان داد که الگوهای EEG  پس از هشت هفته تمرین و تداوم  MBSR به مدت سه ماه، می ­تواند تغییر جهت الگوهای EEG به سمت چپ را در حالت استراحت نشان دهد. به صورت معنادارتری، تغییرات مشاهده شده با بهبود سیستم ایمنی همبستگی داشته است. به علاوه، پژوهش اخیر  EEG  با بهره گرفتن از MBSR روی یک گروه ۲۲ نفره بیماران حاد خودکشی­گرا نشان داد که ممکن است عاطفه­ی مثبت وقتی به وسیله­ی افزایش فعالیت EEG اندازه ­گیری شود به طور معناداری در شرایط MBSR به اندازه­ درمان رایج باشد. این نشان می­دهد که موفقیت MBSR ممکن است تا حدی به افراد کمک کند تا الگوی ثابت هیجانی فعالیت مغزی را تداوم دهند (بارنهوفرو همکاران، ۲۰۰۷؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹٫(

     

    ۲-۲۱- کاهش پاسخ دهی به استرس

     

    ایجاد آرامش، توانایی مراقبه­کننده را برای تجربه­ی حوادث منفی با واکنش­پذیری کمتر افزایش می­دهد. گلمن و شوارتز (۱۹۷۶؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹) این فرضیه را ارائه دادند که مراقبه­کنندگان در مقایسه با گروه کنترل باید پاسخ­دهی فیزیولوژیکی کمی به محرک ناخوشایند نشان دهند. برای آزمون این فرضیه، آن­ها پاسخ هدایت قشری(SCR)  را در حالی که آزمودنی­ها تصاویر حوادث کارخانه چوب را مشاهده کردند، در مراقبه­کنندگان و گروه کنترل اندازه ­گیری کردند. SCR  مقدار عرق تولید شده را به عنوان نشانه­ی برانگیختگی خودکار اندازه ­گیری کرد. در مقایسه با گروه کنترل­، آزمودنی­های مراقبه در آغاز کمی بیشتر در SCR  افزایش نشان دادند، اما بعد از آن سریع­تر به خط پایه بازگشتند­، که نشان دهنده­ی این بود که آزمودنی­های مراقبه پاسخ شدیدتری به تصاویر منفی داشتند­، اما سریع­تر توانستند آن تصاویر را رها کنند و به حالت آرامش ذهنی و تعادل بازگردند. احتمالا این آزمودنی­ها کمتر مشغول نشخوار افکار می­شدند که برانگیختگی خودکارشان را تداوم می­داد.

     

    ۲-۲۲- افزایش توان شناختی

     

    فایده­ی بالقوه­ی مهم دیگر مراقبه­ی منظم حفاظت در مقابل نازک شدن قشری است که معمولاٌ در سن پیری رخ می­دهد. در پژوهش لازار، کر، واسرمان، گرای و گرو، (۲۰۰۵)، این  نتیجه بدست آمد که در میان انجام­دهندگان مراقبه، یک ناحیه­ی کوچک از کرتکس پیش پیشانی در نتیجه­ی نازک شدن قشری وابسته به سن معمول نازک می­شود. این نشان می­دهد که مراقبه ممکن است در مقابل نازک شدن قشری که معمولا با سن رابطه دارد حفاظت کننده باشد.

     

    ۲-۲۳- ریشه ­های حضورذهن

     

    حضورذهن روشی برای جهت­دهی توجه است که از سنت­های مراقبه­ی شرقی به ویژه بودایی نشات می­گیرد و معمولاٌ به عنوان تمرکز ارادی یک فرد بر رویداد تجربه شده در لحظه­ی حاضر به روشی بدون قضاوت یا پذیرش­مندانه توصیف شده است (کابات-زین، ۱۹۹۰؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶).

     

    این سنت­ها مراقبه­ی حضورذهن را به عنوان روشی در دسترس برای همگان به منظور کاهش رنج و تقویت رشد کیفیت­های مثبت مانند آگاهی، بینش، معرفت، شفقت، و عدالت توصیف می­ کند (گلدشتاین، ۲۰۰۲؛ کابات-زین، ۲۰۰۳؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶). در دهه­های اخیر، متخصصان و پژوهش­گران بهداشت روانی غربی عقیده دارند که ایجاد حضورذهن می ­تواند برای افرادی که از دامنه­ی وسیعی از مشکلات و اختلالات رنج می­برند اما بدون توجه به اقتباس اصطلاحات یا سنت­های بودایی، سودمند باشد. به وسیله­ی مفهوم­سازی تمرین­های مراقبه­ی حضورذهن سنتی به عنوان مجموعه ­ای از مهارت­هایی که می ­تواند به صورت مستقل از هر نظام باور مذهبی آموخته شود، پژوهش­گران و متخصصان، آموزش حضورذهن را به وسیله­ی ادغام آن با مداخلاتی که به صورت روزافزون در مجموعه­های بهداشت روانی و پزشکی ارائه می­شوند در دسترس جمعیت­های غربی قرار داده­اند.

     

    ۲-۲۴- تفاوت حضورذهن با مراقبه­ی متعالی

     

    مراقبه­ی حضورذهن از رویکردهای مراقبه­ای مبتنی بر تمرکز (مانند مراقبه­ی متعالی) که مستلزم محدود کردن توجه شخصی به محرک واحدی مانند یک واژه یا یک هجا (برای مثال، یک ذکر)، صدا، شیء، یا حس می­باشد، متفاوت است. زمانی که توجه منحرف می­شود، مجدداٌ به سرعت به شی مورد نظر بازگردانده می­شود. منحرف شدن، حواس­پرتی در نظر گرفته می­شود، و هیچ توجهی به ماهیت محرکی که منجر به حواس­پرتی شده است نمی­ شود. دستورالعمل در مراقبه­ی حضورذهن اغلب با تمرین­های مبتنی بر تمرکز آغاز می­شود که شرکت­کنندگان روی محرک خاصی (برای مثال، تنفس) تمرکز می­ کنند و هر زمان که متوجه شدند توجه­شان منحرف شده است آن را باز می­گردانند. سپس دستورالعمل حضورذهن تا تمرین­هایی شامل مشاهده­ بدون قضاوت تغییر دائم جریان محرک شامل افکار، خاطرات، خیال­پردازی­ها، حس­های بدنی، ادراکات، هیجان­ها، و امیال پیش می­رود. در این تمرین­ها، منحرف شدن ذهن صرفاٌ رویدادی برای مشاهده شدن است. شرکت­کنندگان یاد می­گیرند تا به همه­ی این رویدادها بدون قضاوت کردن درمورد رابطه­ آن­ها با ارزش یا اهمیت، توجه کنند. این حالت مشاهده­ بدون قضاوتِ تغییر دائم جریان محرک، اغلب توجه محض یا آگاهی انتخابی نامیده می­شود (کابات-زین، ۱۹۸۲؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶).

     

    به عبارت دیگر، مراقبه را می­توان هم به عنوان یک فرایند و هم به عنوان یک حالت تعریف نمود. براساس تعریف سوترای یوگا، مراقبه عمل تعمق درونی و حالتی بینابین توجه صرف به یک موضوع و جذب کامل در آن می­باشد. برخی بیان نموده ­اند که به صورت کلی می­توان مراقبه را با دو ویژگی اصلی برشمرد: تمرکز و حضورذهن. مراقبه به صورت تمرکز شامل متمرکزسازی توجه بر روی یک موضوع بیرونی (برای مثال تمرکز بر روی شمارش اعداد یا بازبینی تنفس، از برخواندن یک مانترا یا تصویرپردازی این فرایندها در بدن)، حفظ ذهن بر روی یک موضوع و افزایش شفافیت و آگاهی می­باشد. در این نوع از مراقبه افراد تمرکز توجه خود را محدود می­ کنند. سبک­های خاصی که برای این کار بکار گرفته می­شوند عبارتند از مراقبه­ی متعالی، کی یونگ یوگا، یوگا نیدرا، در مقابل مراقبه­ی حضورذهن شامل بسط توجه به شیوه­ای غیر قضاوتی و غیرواکنشی برای آگاه شدن از تجارب حسی، ذهنی و هیجانی می­باشد. این تکنیک نیاز به گسترش دادن آگاهی دارد. شکل­های اصلی حضورذهن به صورت ذن و مراقبه­ی ویپاسانا می­باشد (به نقل از کوستانسکی و هاسد، ۲۰۰۸).

     

    در مراقبه­ی ویپاسانا افراد نقش مشاهده­گری را برای افکار و حس­های بدنی­شان توسعه می­ دهند. هدف اولیه باقی ماندن در لحظه­ی حال و هدف نهایی افزایش آرامش و تعادل یعنی توسعه­ی حالتی از پذیرش، و غیر قضاوتی بودن است که وابسته به آگاه شدن از افکار و احساسات جسمانی می­باشد. مراقبه­ی ذن متمرکز بر حذف افکار مزاحمی است که مخل فرایندهای قضاوت­گری شناختی است که برای رسیدن به حالت گسترده­تری از هشیاری نیاز می­باشند. در مورد رابطه­ این دو نوع مراقبه بیش­تر قائل به رابطه­ای پیوستاری­اند تا طبقه­ای (به نقل از کوستانسکی و همکاران، ۲۰۰۸). در مراقبه­ی متعالی هدف بیش­تر افزایش توانایی بیمار برای متمرکز شدن می­باشد در حالی­که در مراقبه­ی حضورذهن مهمترین مساله ایجاد انعطاف­پذیری در توجه کردن و بازگرداندن توجه به محلی است که در آن تمرکز صورت گرفته است؛ یعنی علاوه بر تمرکز انتخابی، تغییر جهت دادن و توسعه­ی حالت­های توجه فراگیر نیز مدنظر می­باشند.

     

     

    در حال حاضر رویکردهای حضورذهن برای دامنه­ی وسیعی از جمعیت­ها از اختلال­های روانی یا شرایط پزشکی تا کاهش استرس و افزایش بهزیستی به­کار می­رود. مراقبه نیز می ­تواند در انواع مختلف که حضورذهن نوعی از آن است، درمان مفیدی برای بیماری­های نفس (شامل بیماری­های اراده، منش و قضاوت) باشد.

     

    [۱]. Jain, Shapiro, Swanick, Roesch & Mills

     

    [۲]. Farb, Segal, Mayberg, Beam & Mckeon

     

    [۳]. Davidson

     

    [۴]. Davidson, Kabat Zinn, Schumacher, Rosenkranz & Muller

     

    [۵]. Goleman & Schwartz

     

    [۶]. Lazar, Kerr, Wasserman, Gray & Greve

     

    [۷]. Goldstein

     

    [۸]. Transcendental Meditation

     

    [۹]. Bare attention

     

    [۱۰]. Choiceless Awareness

    موضوعات: بدون موضوع
    [شنبه 1399-09-15] [ 08:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دانلود پایان نامه روانشناسی با موضوع مکانیسم­­های زیر بنایی تاثیرات تمرین حضورذهن ...

    بازنگری مکانیسم­های زیربنایی تاثیرات تمرین حضورذهن اهمیت دارد چون پایه­ای برای کشف کاربرد آینده­ی این راهبردها فراهم می­ کند و شکاف­های مهم در درک جاری ما را مشخص می­سازد.

     

     

     

    ۲-۲۵-۱- مکانیسم­های روان­شناختی حضورذهن

     

    این که حضورذهن شامل “توجه کردن به روشی خاص: روی هدف، در لحظه­ی حاضر، و بدون قضاوت است” مکرراٌ در ادبیات نقل شده است. این بیان برخی از فرآیندهای روان­شناختی اصلی را اجمالاٌ بیان می­ کند تا بر فعالیت­های درمانی حضورذهن تاکید کند، و بنابراین، ما از این بیان به عنوان چهارچوبی برای کشف و شناسایی این مکانیسم­ها استفاده خواهیم کرد.

     

    ۲-۲۵-۲- توجه کردن به روشی خاص

     

    توجه کردن به روشی خاص نخست مستلزم آگاه شدن از روش توجه کردن است، یعنی، نظارت بر کانون توجه. در روان­شناسی شناختی، فرآیند نظارت فرآیندهای فکری، که شامل نظارت بر کانون توجه است “فراشناخت” نامیده می­شود. این نظارت یک شرط لازم برای هدایت فعال توجه است، اما ممکن است به خودی خود نیز منافعی داشته باشد. فرآیندهای فراشناخت منجر به رشد تمرکززدایی از تفکر می­شوند، به طوری که افکار به جای بازنمایی­های لزوماٌ مستقیم واقعیت به صورت رخدادهای ذهنی زودگذر ادراک می­شوند، تا به صورت شکلی از بینش فراشناختی درآیند (بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴؛ تیزدیل، ۱۹۹۹؛ تیزدیل و همکاران، ۱۹۹۵).

     

     

    ۲-۲۵-۳- توجه کردن روی هدف و در لحظه­ی حاضر

     

    این شکل از توجه شامل هدایت هدفمند توجه به تجربه­ی لحظه­ی حاضر است. تمرین عادت به حفظ حالت توجه به لحظه­ی حاضر می ­تواند آگاهی از منحرف شدن از این حالت را افزایش دهد. نشخوار فکری یا تصویرسازی ذهنی مربوط به گذشته و آینده ممکن است به سرعت و به صورت پایداری مورد شناسایی قرار گیرد. حضورذهن می ­تواند نه تنها به وسیله­ی ترغیب توجه کردن به لحظه­ی حاضر بلکه به وسیله­ی اجازه دادن به تجربه­ی لحظه­ی حاضر برای پر کردن “فضای موجود توجه” منافعی فراهم کند به طوری­که انحراف توجه از لحظه­ی حاضر کاهش یابد.

     

    مداخلات حضورذهن تصدیق می­ کنند که پردازش شناختی تجارب گذشته و آینده کارکردهای مهمی در درمان دارد. با این حال، نگرانی­ها و دل­مشغولی­هایی که ویژگی­ مشترک حالات روان­رنجوری هستند به ندرت مزایای درازمدتی دارند و معمولاٌ آسیب­شناسی روانی را تداوم می­ دهند یا تشدید می­ کنند. آموزش حضورذهن بر کاهش نشخوار به عنوان یک راهبرد راه­حل­مدار تاکید می­ کند، این روش به نوعی آغاز ایجاد تغییر در زمینه­ پردازش مبتنی بر هدف می­باشد و موجب ایجاد بازداری در زمینه­ پردازش مبسوط غیرضروری می­گردد (بیشاپ، لائو، شاپیرو، کارلسون و آندرسون[۱]، ۲۰۰۴).

     

    توجه کردن به لحظه­ی حاضر شامل توانایی حفظ تمرکز تا حد امکان است. این توجه، توجه به عاطفه­ی منفی، حس­های جسمانی، یا افکار و تصاویر آشفته­ساز را دربرمی­گیرد. این عمل در تقابل با اجتناب تجربی یا حواس­پرتی از تجربه­ی آشفته­ساز است. چنین اجتناب یا حواس­پرتی، وقتی مربوط به استرس­زاهای زودگذر باشد می ­تواند پاسخ عاطفی و مناسبی باشد، اما نسبت به رنج دراز مدت­تر یا پریشانی شدید پاسخ ناسازگارانه­ای است. هم­خوان با این موضوع، شواهد نشان می­دهد که تلاش برای کنترل شناخت و عاطفه، مانند فرونشانی تفکر و کنار آمدن اجتنابی، معمولاٌ پیامد طولانی مدت ضعیف­تری را پیش ­بینی می­ کند (ویلسن و مورل[۲]، ۲۰۰۴؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). این کاهش اجتناب و واکنش­پذیری به عاطفه و شناخت “منفی” زمینه­ای برای مواجهه، و پذیرش این تجربیات فراهم می­ کند (تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰؛ براون و رایان[۳]، ۲۰۰۳؛ رومر و اورسیلو[۴]، ۲۰۰۲؛ تیزدیل، ۱۹۹۹). این مکانیسم حساسیت­زدایی، عاطفه­ی منفی را کاهش و سلامت روان­شناختی را بهبود می­بخشد (دیویدسن و همکاران، ۲۰۰۳).

     

    ۲-۲۶- توجه کردن بدون قضاوت

     

    یک مکانیسم فرضی که منافع تمرین حضورذهن را در بردارد زوال به­کارگیری از زبان ارزیابی کننده­ لفظی است.  قضاوت کردن در مورد تجارب یک شخص به عنوان گرایشی برای تقویت تاثیرات آن در نظر گرفته می­شود. حضورذهن به ما می­آموزد به جای ارزیابی تجربیات هیجانی و شناختی­مان، صرفاٌ به آن­ها توجه کنیم. حضورذهن از طریق کاهش عادت­های طبقه ­بندی دو مقوله­ای تجربه، به عنوان راهبردی مفید برای تقویت و سازگار نمودن اعمال رفتاری و شناختی در نظر گرفته می­شود (هیز و ویلسن، ۲۰۰۳). این افزایش “انعطاف­پذیری شناختی” (رومر و اورسیلو، ۲۰۰۳) گشودگی به تجربه را افزایش، و گرایش به برچسب زدن برخی تجارب به عنوان “دشمن” را کاهش می­دهد. این فلسفه­ی بدون قضاوت به افراد در مشکلاتشان کمک می­ کند.

     

    [۱]. Bishap, Lau, Shapiro, Carlson & Anderson

     

    [۲]. Wilson & Murrell

     

    [۳]. Brown & Ryan

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:30:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دانلود مقاله مکانیسم­های زیست عصب شناختی حضورذهن ...

    برای ایجاد درکی از حضورذهن ، پاسخ به این سوال که آیا تغییرات روان­شناختی با تغییرات فیزیولوژیایی و زیست­شیمیایی همبستگی دارد یا نه اهمیت دارد. اگرچه شواهد جاری هنوز محدود هستند، همبسته­های سودمندی یافته شده ­اند. دیویدسون و همکاران (۲۰۰۳) پژوهش کنترل شده­ی تصادفی را با مراقبه­کنندگان تازه کاری که دوره­ی هشت هفته­ای MBSR را تکمیل کردند انجام دادند. گروه MBSR در مقایسه با گروه کنترل در چهار و هشت هفته ارزیابی پس از واکسن زدن، افزایشی را در فعالیت نیمه­ی چپ کرتکس پیشانی و ماده­ی پادتن نشان دادند. فعالیت نیمه­ی چپ ناحیه کورتیکال پیشین در انواع خاصی از بیانات هیجانی مثبت و معمولا در افراد افسرده درگیر است (دیویدسن، کیو، و سلنر[۱]، ۲۰۰۰؛ دیویدسن، اکمان، سارن، سنلایز، و فریسن[۲]، ۱۹۹۰؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). این یافته­ها نشان می­دهد که MBCT می ­تواند فیزیولوژی مربوط به افسردگی در افراد آسیب­پذیر را تحت تاثیر قرار دهد. در اثبات بیشتر این احتمال، پژوهشی اخیراٌ با مقایسه­ راهب­های بودایی که مراقبه­ی بسیاری انجام می­دادند با گروه کنترل غیر­مراقبه­کننده دریافتند که درگیری در شکلی از مراقبه­ی همدردی در مراقبه­کنندگانِ با تجربه­، نوسان­های نوار گامای الکتروآنسفالوگرافی (EEG) و مرحله­ی انطباق را تقویت می­ کند (لاتز، گریسچار، رالینگس، ریکرد[۳]، و دیویدسن، ۲۰۰۴؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). چنین تغییراتی در  EEGنشان می­دهد که فعالیت عصبی مراقبه­کنندگانِ با تجربه، در طول این حالت فکری به طرز غیرعادی هماهنگ است.

     

    دانلود پایان نامه

     

    دانلود پایان نامه

     

    تیلور و لیبرزن (۲۰۰۷) تغییر طرح­های هیجانی ناسازگارانه از طریق بازجهت­دهی توجه و تغییر ارتباط با فرایندهای شناختی و احساسی درونی را به شیوه­هایی هم­چون حضورذهن را با تاثیر این روش بر روی نواحی از هیپوتالاموس که وظیفه­ی ایجاد و حفظ هموئستاز بدن را در سطوح پایین برعهده دارد مرتبط می­دانند. شاید این نتیجه­گیری به خاطر تاکیدی باشد که در حضورذهن بر استفاده از تنفس و حس­های بدنی عمقی به عنوان ابزارهایی برای قرارگیری در حالت ذهنیِ بودن می­شود. با این حال، در مطالعات دیگر نتایج دیگری به دست آمده است و مکانیسم­ها و مدارهای نورونی دیگری در این ارتباط شناسایی شده ­اند برای مثال می­توان به ایجاد بهبودی در انعطاف­پذیری توجه (بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴) از طریق تاثیرگذاری این روش بر روی شبکه ­های عصبی پیشانی آهیانه­ای و شبکه ­های کنترل هیجانی پیشانی لیمبیک و تغییر در تجربه­ی حس از خود اشاره نمود.

     

    مطالعات تصویربرداری عصبی درباره­ی حضورذهن نیز نشان داد که این حالت، قشر سینگولیت خلفی، و لوب گیجگاهی راست را دربرمی­گیرد. مطالعات مربوط به MRI نشان می­دهد که حضورذهن توانایی افزایش قطر قشری را در اینسولای راست، و شیار پیشانی قدامی و میانی نیمکره­ی راست دارد. با این حال، تنها یک مطالعه در مورد تصویربرداری عصبی وجود دارد که نشان داده است درمان موجب افزایش فعال­سازی قشر پیشانی نیمکره­ی چپ می­شود (به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹).

     

     

    اخیراٌ، تنگ و پوسنر (۲۰۰۹؛ به نقل از سوئر، لینچ، والاچ، و کولز[۶]، ۲۰۱۱) در یک آزمایش تصادفی، دریافتند که انجام­دهندگان حضورذهن جریان خون مغزی منطقه­ای بیشتری در کرتکس سینگولیت قدامی راست[۷] (ACC)، شامل ACC زیر زانویی[۸] (ناحیه برودمن (BA 25))، ACC شکمی مجاورBA 32) [9])، اینسولای چپ[۱۰]، لوبول پس­سری[۱۱]، کرتکس سینگولیت خلفی راست[۱۲]، پریکونیوز چپ[۱۳]، و ساختارهای زیرقشری پوتامن[۱۴] و هسته­ی دم­دار[۱۵] نشان دادند. این نواحی مغزی با تنظیم هیجانی (بوش، لو، و پوسنر، ۲۰۰۰؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱) رابطه دارند. همچنین، هم لازار و همکاران (۲۰۰۵) و هم هولزل و همکاران (۲۰۰۸؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱) نشان داده­اند که حضورذهن می ­تواند با افزایش ماده­ی خاکستری که به صورت طولی در نواحی مرکزی مغز امتداد دارد رابطه داشته باشد. این پژوهش­گران دریافتند که همبستگی تراکم ماده­ی خاکستری در شکنج گیجگاهی تحتانی چپ[۱۹] با کارایی فکری، این فرضیه را که آموزش مراقبه تاثیر مثبتی بر تراکم ماده­ی خاکستری در این ناحیه دارد تقویت می­ کند (لاتز، اسلگتر، دان، و دیویدسن، ۲۰۰۸؛ فارب و همکاران، ‌۲۰۰۷؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱). این نتایج نشان می­دهد که توانایی  حضورذهنی که حالت هیجانی را تحت تاثیر قرار می­دهد نه تنها پایه­ عصب­شناختی دارد بلکه آموزش  حضورذهن – بر اساس الگوی انعطاف­پذیری عصبی- در واقع ممکن است ترکیب ساختاری مغز را تحت تاثیر قرار دهد.

     

    [۱]. Cave & Sellner

     

    [۲]. Ekman, Saron, Senulis & Friesen

     

    [۳]. Lutz, Greischar, Rawlings & Ricard

     

    [۴]. Taylor & Lyberzen

     

    [۵]. Tang & Posne

     

    [۶]. Sauer, Lynch, Walach & Kohls

     

    [۷]. Anterior Cingulate Cortex

     

    [۸]. Subgenual

     

    [۹]. Adjacent Ventral

     

    [۱۰]. Left Insula

     

    [۱۱]. Occipital Lobule

     

    [۱۲]. Right Posterior Cingulate Cortex

     

    [۱۳]. Right Precuneus

     

    [۱۴]. Subcortical Structures of The Putamen

     

    [۱۵]. Caudate

     

    [۱۶]. Bush & Luu

     

    [۱۷]. Lazar

     

    [۱۸]. Hölzel

     

    [۱۹] . left inferior temporal gyrus

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:30:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایان نامه : محدودیت­های MBCT ...

    با وجود اثربخشی MBCT بر اساس هزینه­ های پایین و میزان موفقیت بالا در کاهش عودهای افسردگی، پژوهش­ها نشان می­دهد که اثربخشی یکسانی در پیشگیری از همه­ی اشکال عود افسردگی ندارد. به عقیده­ی سگال و همکاران (۲۰۰۲) اگرچه MBCT برای بیمارانی با سه دوره یا بیشتر موثر است، برای افرادی که تنها دو دوره­ی قبلی داشته اند موثر نیست. میزان عود برای آن­هایی که MBCT دریافت می­ کنند و برای آن­هایی که یکی از درمان­های رایج[۱] (TAU) را دریافت می­ کنند یکسان است. نتایج مشابهی از پژوهش ما و تیزدیل (۲۰۰۴) به دست آمده است.

     

     

    ما و تیزدیل (۲۰۰۴) نیز نشان دادند که اگر هنگام شروع افسردگی هیچ رخداد زندگی پیشایندی وجود نداشته باشد، کاهش میزان عود/بازپیدایی در MBCT به حداکثر می­رسد، در حالیکه هیچ تفاوتی بین MBCT و TAU برای افسردگی­هایی که به وسیله­ی رخدادهای معنادار زندگی شروع می­شود نشان داده نشد. به عبارت دیگر، MBCT در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با نوع خودپیرو و نشخواری الگوهای تفکر منفی که به طور درونی فراخوانده می­شوند موثر است، اما در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با رخدادهای سخت زندگی ناموثر است.

     

     

    سگال و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند که MBCT به ویژه برای آن­هایی که در گذشته افسردگی داشته اند اما در هنگام شروع برنامه­ی  MBCT نسبتاٌ بهبود یافته­اند طراحی شده است. بنابراین، MBCT بیمارانی را که افسردگی حاد دارند هدف قرار نمی­دهد زیرا تمرکز ضعیف و تفکر منفی شدیدتر در میان این بیماران توجه و تمرکزشان را که مستلزم رشد مهارت­های بنیادین MBCT است تحت تاثیر قرار خواهد داد. برعکس، بر اساس یافته­ های پژوهش کنی و ویلیامز (۲۰۰۷)، اغلب شرکت­کنندگان در MBCT که افسردگی شدید دارند در نمرات افسردگی­شان بهبودی نشان دادند. با این حال، حتی اگر شرکت­کنندگان شدیداٌ افسرده بودند، باید تشخیص­شان صرفاٌ افسردگی اساسی بود نه اختلال عاطفی. آن­هایی که واجد شرایط برای شرکت در آن پژوهش بودند نیز اگر تشخیص­شان افسردگی اساسی بود مستلزم داشتن سه دوره یا بیشتر بودند. در واقع این دو ملاک کاربرد دامنه­ی نتایج در این پژوهش را محدود می­کرد. بنابراین، اثربخشی MBCT در بیماران افسرده­ی حاد هنوز قطعی نیست.

     

    به عقیده­ی کوئلهو، کنتر، و ارنست[۲] (۲۰۰۷)، پژوهش در موردMBCT  در مراحل مقدماتی­اش می­باشد و تلاش برای ترسیم نتیجه­گیری­های قطعی در مورد اثربخشی­اش هنوز زود است. در مورد “نقش منحصر به فرد مراقبه­ی حضورذهن در پیامد MBCT” پژوهش کافی وجود ندارد (لاو مک­مین، ۲۰۰۵). نقشی که حضورذهن در MBCT برای پیشگیری از عود/بازپیدایی افسردگی بازی می­ کند و اثربخشی واقعی­اش هنوز قطعی نیست. پژوهش بیشتری برای تایید اثربخشی و کارآمدی MBCT لازم است؛ برای مثال، آیا MBCT نسبت به مددکاری اجتماعی فردی و یا تجویز دارو به منابع کمتری نیاز دارد (کوئلهو و همکاران، ۲۰۰۷).

     

    ۲-۳۰- درمان شناختی رفتاری

     

    اولین رویکرد درمان مستقلی که منجر به پایه گذاری درمان شناختی رفتاری[۴] گردید، درمان عقلانی – هیجانی[۵] بود که توسط دکتر آلبرت آلیس[۶] بنیان گذاشته شد. اواسط دهه ۱۹۵۰، آلیس در واکنش به طبیعت ناکارآمد روانکاوی رویکرد خود را توسعه داد. ریشه‌های فلسفی RET به گروهی از فلاسفه یونان باز می‌گردد، ازجمله اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس. اپیکتتوس در رساله‌ای نوشت: انسان‌ها توسط چیزها آشفته و پریشان نمی‌شوند، بلکه با برداشت و باوری که از آن‌ها می‌گیرند چنین می‌شوند. روان‌درمانگر مدرنی که بیشترین تلاش را در پیشرفت RET داشت آلفرد آدلر بود (روانشناسی فردی را ایجاد نمود). آدلر که یک نئوفرویدی است اظهار داشت: من معتقدم که رفتار یک فرد از ایده‌های او سرچشمه می‌گیرد.

     

    آلیس مدل ABC را به وجود آورد و آن را همگانی نمود و بعداً نام آن را به رویکرد ABCDE تغییر داد. در دهه ۱۹۹۰ آلیس رویکرد خود را به رفتار درمانی عقلانی – هیجانی تغییر نام داد. در سالهای ۱۹۶۰ دکتر آرون بک رویکرد خود را با نام درمان شناختی به وجود آورد. راهکار بک به دلیل راهبرد درمانی موثری که در افسردگی دارد شناخته می‌شود. در دهه ۱۹۶۰ دکتر مکسی مالتس بی. (ازشاگردان آلیس) درمان عقلی رفتاری را مورد توسعه قرار داد. دیگر نظریه پردازان و پزشکان تأثیر گذار عبارت‌اند از مایکل ماهونی، دونالد میشن بام و دیوید برنز. دکتر دیوید برنز توسط کتاب پرفروش خود به نام «حال خوب[۷]» در دهۀ ۱۹۸۰، CBT را به زبان ساده برای همه قابل درک نمود (انجمن ملی درمانگران شناختی رفتاری[۸]، ۲۰۰۸).

     

    ۲-۳۱- پیدایش CBT

     

    درمان شناختی – رفتاری یک دسته بندی عمومی از روان درمانی است. درمان شناختی[۹] یا درمان شناختی – رفتاری توسط آرون تی بک درسال ۱۹۶۰ در زمانیکه در دانشگاه پنسیلوانیا یک روانپزشک بود پایه گذاری گردید. دکتر بک با بهره گرفتن از مطالعات و تمرینات روانکاوی آزمایشات متعددی را در راستای آزمایش مفاهیم روانکاوانه افسردگی طراحی و به انجام رساند. در حالیکه انتظار می‌رفت تحقیقات، این مفاهیم پایه‌ای را تأیید کنند، رسیدن او به نتایج معکوس و مخالف او را شگفت زده کرد.

     

    [۱]. Treatment As Usual

     

    [۲]. Coelho, Canter & Ernest

     

    [۳]. Lau & McMain

     

    [۴].Cognitive Behavioral Therapy (CBT)

     

    [۵].Rational Emotional Therapy (RET)

     

    [۶].Elise

     

    [۷].Feeling Good

     

    [۸]. National Association of Cognitive-Behavioral Therapists (NACBT)

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      آرشیو پایان نامه – درمان شناختی رفتاری در بیماری‌های مزمن ...

    مداخلات روان شناختی بالینی در سلامت به ۲ منظور به کار‌ می‌روند: الف) تسهیل تغییر رفتار مناسب. ب) کمک به افراد تا با مقتضیات خاصی که آن‌ها به خصوص در نتیجه بیماری یا عوامل مربوط به درمان با آن روبه رو هستند، مقابله و سازگاری نمایند. انواعی از درمان‌های روان شناختی برای بیماران دچار بیماری‌های مزمن مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری، درمان‌های وجودی و معنا درمانی، درمان‌های انسان گرایانه، مداخلات خود یاری و گروهای حمایت و درمان روان پویشی بیانی و حمایتی مهم‌ترین این درمان‌ها بوده‌اند. در این میان، کاربرد درمان شناختی رفتاری در زمینه کار با بیماری‌های مزمن پر آوازه‌تر از سایر رویکردهای درمانی است. علت این موضوع غنای پژوهشی این رویکرد به خصوص پژوهش‌های کارآیی و اثر بخش، دارا بودن دستورالعمل روشن و دردسترس، مقرون به صرفه بودن از لحاظ زمان و هزینه و مهم‌تر از همه مقبولیت بیشتر این رویکرد درمانی برای متخصصان بالینی و بیماران آنهاست. شواهدی گسترده‌ای وجود دارد که نشان‌ می‌دهند. درمان شناختی رفتاری را‌ می‌توان متناسب با نیازهای فردی بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن به منظور تسکین آشفتگی هیجانی، بهبود رفتارهای مرتبط با سلامت و ارتقای کیفیت زندگی و سلامت به کاربرد (آیرز[۱]، و همکاران، ۲۰۰۷).

     

     

    ۲-۳۳- یک مفهوم جدید از روانشناسی: افکار خودکار

     

    بک متوجه شد که بیماران افسرده جریان‌هایی از افکار منفی را تجربه کرده‌اند که به نظر می‌رسد به صورت خود به خود بوجود می‌آیند. او این شناخت‌ها را (افکارخودکار) نامید. او متوجه شد افکار خودکار بیماران در سه حالت خلاصه می‌شود، بیماران نظرات منفی درباره خودشان، دنیا و آینده داشتند. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳).

     

    ۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید

     

    دکتر بک شروع به کمک کردن به بیماران برای شناسایی و ارزیابی افکار خودکار نمود. او دریافت با چنین کاری بیماران توانستند واقع بینانه‌تر فکر کنند. در نتیجه آن‌ها از نظر احساسی حس بهتری پیدا کردند و توانستند رفتار موثرتری داشته باشند. وقتیکه بیماران عقاید اساسی و زمینه‌ای خود را دربارۀ خود، دنیایشان و مردمان دیگر تغییر دادند، درمان به نتایج طولانی مدتی در تغییرات دست یافت. دکتر بک این راهکار را درمان شناختی نامید؛ که همچنین با نام درمان شناختی رفتاری نیز شناخته می‌شود.

     

     

    دراین سال‌ها درمان شناختی از زمان معرفی، مورد مطالعات زیادی قرار گرفته و در درمان طیف گسترده‌ای از اختلالات، مؤثر واقع شده است. بیش از ۵۰۰ مورد مطالعه نشان دهندۀ اثر بخشی آن در اختلالات و مشکلات پزشکی با مولفه‌های روانی بوده است. امروزه تحقیقات دربارۀ درمان‌های شناختی در راستای جلوگیری از خودکشی، اسکیزوفرنیا و دیگر آسیب‌های روانی ادامه دارد. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳)

     

    شناخت درمانی توسط آرون تی. بک به عنوان درمانی دارای ساختار کوتاه‌مدت و متمرکز بر حل مشکلات جاری و تغییر تفکر و رفتار ناکارآمد شکل گرفت (بک،۱۹۶۴). از آن زمان به بعد بک و دیگران این روش درمان را برای استفاده در گسترۀ متنوعی از اختلالات روانی و جمعیت‌های مختلف منطبق کرده‌اند (فری‌من و داتیلیو،۱۹۹۲). این انطباق‌ها تمرکز، فن‌آوری و طول درمان را تغییر داده‌اند ولی فرض‌های نظری مربوط به

     

    شناخت درمانی همچنان ثابت باقی‌مانده‌اند به طور خلاصه مدل شناختی می‌گوید که تفکر تعریف شده یا ناکارآمد (که روی خُلق و رفتار بیمار تأثیر می‌گذارد) وجه مشترک تمامی آشفتگی‌های روان‌شناختی است. ارزشیابی واقع‌بینانه و تغییر واقع‌گرایانه تفکر منجر به بهبود خلق و رفتار می‌شود. بهبود پایدار یا تغییر باورهای ناکارآمد زیربنایی بیمار حاصل می‌شود. معمولأ بدنبال یک حادثه تأثرآور یا یک موقعیت یا رویداد دشوار در مسیر زندگی یک فرد، در قسمت‌های مختلف ذهن وی تغییراتی ایجاد خواهد شد. CBT یک رویداد را به قسمت‌های کوچک‌تری تقسیم می‌کند تا غلبه بر آن ساده‌تر گردد. این بخش‌ها عبارت‌اند از:

     

     

      • فکر

     

      • احساسات

     

      • احساسات فیزیکی

     

    • طرز بر خورد با مشکل

     

    هرکدام از موارد فوق می‌تواند بر دیگر بخش‌ها تاثیرگذار باشد. در هر موقعیتی نحوۀ تفکر فرد می‌تواند مفید و یا غیر مفید باشد (کالج سلطنتی روانپزشکان[۲]،۲۰۰۹).

     

    در چنین موقعیت‌هایی رفتارهای مضر و غیر مفید می‌توانند وارد یک دورتسلسل معیوب، آزار دهنده و بیمارگونه گردند. اگر فردی مداوماً از این سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب شکل‌گیری افکاری منفی وغیر واقعی در مورد خود و پیرامونش می‌گردد. در نتیجه فرد دچار اضطراب، دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک می‌کند تا این سیکل معیوب را شکسته و با بهره گرفتن از روش‌های سالم و مفید به حل مسائل و مشکلات زندگی خود بپردازد (اوتیس،۲۰۰۷).

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     
       

     

    در واقع می‌توان گفت که رابطۀ بین افکار، احساسات و رفتارهای فرد یک رابطۀ صرفاً خطی نیست و در بسیاری از موارد مانندیک چرخه عمل می‌کند؛ به عبارت دیگر افکار فرد باعث شکل‌گیری احساس و نهایتاً رفتار شده و در بسیاری از موارد پیامدهای این رفتار نیز افکار اولیه را تأیید و تحکیم می‌کند. شکل زیر این چرخه را به صورت ساده‌ای نشان می‌دهد. (موتابی و فتی، ۱۳۹۰)

     

    شکل ۲-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار

     

     

     

    انواع متنوعی از درمان‌های شناختی- رفتاری توسط نظریه پردازان بزرگِ دیگر معرفی شده‌اند که از آن میان درمان منطقی– هیجانی توسط آلبرت آلیس[۳] (آلیس،۱۹۶۹)، تغییر شناختی رفتاری توسط دونالد مایکن بام[۴] و درمان چند وجهی آرنولد لازاروس[۵] را می‌توان نام برد. مرور تاریخی این حوزه، توصیفی غنی از چگونگی شکل‌گیری و رشد جریان‌های مختلف شناخت‌درمانی فراهم می‌آورد (هولون[۶] و بک،۱۹۹۳).

     

    در این پژوهش تاکید بر شناخت درمانی آنگونه که توسط آرون بک تدوین و پالایش گردیده است می‌باشد. وجه ممیزه این نوع شناخت درمانی این است که این روش یک نظام روان‌درمانی است که مبتنی بر یک نظریۀ وحدت یافته در حوزۀ شخصیت و آسیب شناسی روانی بوده و پشتوانه‌ای از شواهد تجربی اساسی دارد این روش هم چنین مشتمل بر یک درمان کاربردی و عملی با حوزۀ کاربرد وسیع است که داده‌های تجربی از آن حمایت کرده‌اند و بر گرفته از نظریۀ علمی مربوطه است.

     

    از سال ۱۹۷۷ که نخستین مطالعۀ پیامدی به چاپ رسید (راش[۷]، بک، کوواکس[۸] و هولون،۱۹۷۷) تا کنون شناخت‌درمانی به طور گسترده مورد آزمون قرار گرفته است. مطالعات کنترل شده اثر بخشی آن را در درمان اختلال افسردگی عمده (دابسون[۹]،۱۹۸۹)، اختلال اضطراب منتشر (باتلر[۱۰]، فنل[۱۱]، رابسون[۱۲] و گلدر[۱۳]،۱۹۹۱)، اختلال وحشت‌زدگی (بارلو[۱۴]، کرسک[۱۵]، کرنی[۱۶] و کلوسکو[۱۷]، ۱۹۸۹)، ترس اجتماعی، سوء مصرف مواد (وودی[۱۸] و دیگران،۱۹۸۳)، اختلال خوردن (آگراس[۱۹] و همکاران،۱۹۹۲) و افسردگی منجر به بستری شدن (تاس[۲۰]، باولر[۲۱] و هاردن،۱۹۹۱) نشان داده‌اند.

     

    کیرک‌بای (۱۹۹۴) اثر درمان شناختی – رفتاری را بر گروهی از زنان با سندرم پیش از قاعدگی مورد بررسی قرار داد و اثر بخشی آن را با یک گروه لیست انتظار و گروهی دیگر که درمان غیر اختصاصی دریافت کرده بودند، مقایسه کرد. پس از درمان و نه ماه پیگیری پس از آن، سندرم پیش از قاعدگی در گروهی که درمان شناختی رفتاری دریافت کرده بودند، نسبت به دو گروه دیگر کاهش معنی داری داشت، اما گروه لیست انتظار و گروه کنترل در هیچ زمانی از آزمون تفاوت معنی‌داری نداشتند.

     

    کریستنسن[۲۲] (۱۹۹۵) کارآمدی درمان شناختی- رفتاری را در درمان اختلال پیش از قاعدگی با درمان متمرکز بر آگاهی بخشی[۲۳] مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که هر دو روش به طور معنی داری در کاهش علائم اختلال مؤثر است. بلیک[۲۴] و همکاران (۱۹۹۸) تأثیر شناخت درمانی را بر سندرم پیش از قاعدگی از طریق مقایسه با گروه کنترل و لیست انتظار مورد بررسی قرار دادند، عملکرد اجتماعی و روانشناختی آزمودنی‌ها در هنگام ورود به مطالعه، دو ماه پس از مطالعه و در پایان دورۀ درمان مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخص شد که درمان شناختی مؤثر بوده و علائم پیش از قاعدگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهبود معنی داری داشته است. در مطالعۀ هانتر[۲۵] و همکاران (۲۰۰۲) که اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری، دارو درمانی (فلوکستین[۲۶]) و ترکیب این دو درمان بر بهبود سندرم پیش از قاعدگی با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت، ۶ ماه پس از درمان، بهبود قابل توجهی در هر سه گروه رخ داد، اما دارو درمانی با بهبود سریع تری همراه بود. یک سال پس از درمان، افرادی که تحت درمان شناختی – رفتاری قرار گرفته بودند، بهبود علائم را بیشتر حفظ کردند. ترکیب این دو درمان تأثیر بیشتری نداشت. (اُشر، ۲۰۰۲) در یک مطالعۀ کنترل شدۀ تصادفی، درمان روان شناختی زن محور با ترکیب درمان شناختی – رفتاری و روایت درمانی را بر گروهی از زنان با نشانگان متوسط تا شدید قبل از قاعدگی به کار بردند و تأثیر آن را با داروهای بازدارنده باز جذب سروتونین[۲۷] (فلوکستین) مورد مقایسه قرار دادند، نتایج مطالعۀ آنان نشان داد که این درمان، پس از یک دوره ۶ ماهه به اندازه فلوکستین در کاهش سندرم پیش از قاعدگی مؤثر بوده و پس از یک سال پیگیری، از فلوکستین مؤثرتر بوده است. تأثیر این درمان در بهبود علائم پیش از قاعدگی هنوز به طور وسیعی مورد مطالعه قرار نگرفته است.

     

    مبینی (۱۳۸۴) در یک مطالعه نیمه آزمایشی، اثر بخشی کاربرد شناخت درمانی را در بهبود سندرم پیش از قاعدگی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که شناخت درمانی منجر به کاهش نگرش‌های منفی نسبت به قاعدگی و کاهش علائم روانی سندرم پیش از قاعدگی می‌شود، اما در کاهش علائم جسمانی تأثیری ندارد.

     

    مطالعۀ تقی زاده و همکاران (۱۳۸۸) نشان داد که با انجام مشاورۀ گروهی، شدت کلی نشانگان، علائم جسمانی، اضطراب، حساسیت در روابط بین فردی و پرخاشگری مرتبط به اختلال پیش از قاعدگی به طور معناداری کاهش می‌یابد و تنها در بُعد افسردگی کاهش معناداری مشاهده نشد.

     

     

     

    [۱] . Ayers

     

    [۲]. Royal College of Psychiatrists

     

    [۳].Albert Ellis

     

    [۴].Donald Meichenbaum

     

    [۵].Arnold Lazarus

     

    [۶].Hollon

     

    [۷].Rush

     

    [۸].Kovacs

     

    [۹].Dobson

     

    [۱۰].Butler

     

    [۱۱].Fennell

     

    [۱۲].Robson

     

    [۱۳].Gelder

     

    [۱۴].Barlow

     

    [۱۵].Craske

     

    [۱۶]. Cerney

     

    [۱۷].Klosko

     

    [۱۸].Woody

     

    [۱۹].Agras

     

    [۲۰].Thase

     

    [۲۱].Bowler

     

    [۲۲].Christensen

     

    [۲۳].Information-focused therapy

     

    [۲۴].Blake

     

    [۲۵].Hunter

     

    [۲۶].Fluoxetine

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت