فصـــل اول : کلیات پژوهش
۱-۱ پیشگفتار:
عشق­ورزی و عشق به زیبایی، ویژگی مشترک انسان­هاست که از آغاز آفرینش تاکنون نه تنها جلوه خود را از دست نداده، بلکه محبوب­تر و تابناک­تر نیز شده است. « از نظر افلاطون عشق عبارت است از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه.»(مختاری، ۱۳۷۰: ۶۸) او هدف عشق را نه زیبایی، بلکه بارور ساختن زیبایی می­داند. از آنجا که عشق از احساسات انسان سرچشمه می­گیرد و شعر نیز در وهله­ی اول عرصه ­ای برای جولان احساسات است، بنابراین، از همان آغاز یکی از مضامین اصلی شعر به شمار می­رفته و بسیاری از شاعران جهان به آن پرداخته­اند، اما همه در این عرصه موفق نبوده­اند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
شاعر غنایی موفق کسی است «که آنچه که در گوش لطیف و خوشایند می­نشیند، در برگزیدن تعبیرات مناسب و خصوصاً در برگزیدن خیالات و اندیشه­ های شعری داغ رعایت کند.»(مناصره، ۲۰۰۶: ۵۶) حمید مصدق، شاعر معاصر ایران یکی از این شاعران است و یکی از مضامینی که در شعر او برجستگی دارد، مفهوم «عشق »است، واز این جهت می­توان او را در کنار شاعرانی چون مشیری و توللی قرار داد.
صنعتی می­گوید: «حمید دوست داشت که از این لحظات زندگی­اش لذت ببرد، و به جای اینکه برای مرگ خودش گریه کند … و چیزی که کمکش می­کرد این کار را بکند، عشق بود.»(ابومحبوب، ۱۳۸۰: ۴۰).
نزار قبانی نیز همچون مصدق یکی از برجسته­ترین عرصه­ عاشقانه­سرایی است.«در همه سرزمین­های عرب­زبان هیچ شاعری مانند نزار قبانی از شهرت و محبوبیت در نزد مردم برخوردار نیست… او در دوره­ خود نزدیکترین شاعر به توده­های مختلف مردم بود.»(حسنین، بی تا: ۷). مهم­ترین مضمونی که در شعر او به چشم می­خورد، «عشق» است. نزار خود اعتراف می­ کند: «من از خانواده­ای هستم که شغل آن­ها عاشقی است. عشق با کودکان این خانواده زاده می­ شود … در خانواده ما هر طفلی در سن پانزده سالگی پیر است ودر کار عشق و عاشقی، صاحب طریقه­ای…»( شفیعی کدکنی،۱۳۸۰: ۱۱۶).
نزار قبانی و حمید مصدق دارای ویژگی­ها و خصوصیات مشترکی هستند؛ از جمله ۱- عشق به معشوق تقریباً مضمون اصلی شعر آن دو است ۲- هر دو در رشته حقوق تحصیل کرده ­اند ۳- هر دو تا حدی به مردم و جامعه و مردم گرایش دارند و… اما با وجود این، تفاوت­هایی هم در نگرش آن دو به عشق دیده می­ شود که قابل تأمل و بررسی است؛ از این جهت، ما عشق در شعر این دو شاعر را در حیطه­های عشق به معشوق (حقیقی، مجازی)، عشق به طبیعت، عشق به مردم، عشق به وطن، و زبان شعری آن دو بررسی خواهیم کرد.
۲-۱ بیان مسأله:
عنصر «عشق»، یکی از بنیادی­ترین درونمایه شعر جهان است که بیشترین حجم اشعار را در دوره­ های مختلف زندگی بشر به خود اختصاص داده است. با آن­که جوهره­ی عشق در همه جا یکسان است با این حال نمود و تجلی آن در جوامع مختلف متناسب با ویژگی­های جغرافیایی و خصلت­های قومی متفاوت است. «حمید مصدق» شاعر معاصر ایران و «نزار قبانی» شاعر معاصر عرب، شاعرانی عاشقانه­سرا هستند و مهم­ ترین مضمونی که در شعر آن­ها به چشم می­خورد «عشق» است.
۳-۱ اهمیت تحقیق:
بررسی تطبیقی درون­مایۀ «عشق» در اشعار این دو شاعر و اشتراک آن­ها در به­ کارگیری این مضمون، با توجه به اینکه از دو سرزمین مختلف هستند، اهمیت و ضرورت این تحقیق است.
۴-۱ سؤلات مورد تحقیق:

 

    1. این دو شاعر عشق را در معنای حقیقی به­کار برده­اند یا مجازی؟

 

    1. در اشعار خود بیشتر به غم عشق پرداخته­اند یا شادی عشق؟

 

    1. چه عواملی باعث شده برداشت هر دو شاعر از عشق به هم نزدیک باشد؟

 

    1. زبان شعری این دو شاعر در بیان عشق نو است یا کلاسیک؟

 

۵-۱ تعریف واژگان:
مفهوم ادبیات تطبیقی:
ادبیّات تطبیقی یعنی بررسی ادبیّات ملّی یک کشور در خارج از مرزهای آن و نیز بررسی روابط ادبیّات ملّی با ادبیّات زبان‌های دیگر و نیز سایر رشته‌های علوم انسانی و هنرهای زیبا مانند فلسفه، تاریخ. تعریف حاضر کوشیده است تا نگاهی به دو مکتب معروف در ادبیّات تطبیقی یعنی مکتب ملی با ادبیّات فرانسوی و امریکایی داشته باشد. یعنی هم به بررسی روابط ادبیات ملی با ادبیّات ملل دیگر اشاره دارد و هم رابطه ادبیّات با دیگر معرفت‌ها. در تعریفی دیگر آمده است: « ادبیّات تطبیقی از آن دسته پژوهش‌های ادبی است که باطن آن، مقایسه بین ادبیّات ملل مختلف است. برخی هم در پی مقایسه ادبیات با دیگر هنرهای زیبا و نیز مقایسه آن با سایر رشته‌های علوم انسانی مانند فلسفه، تاریخ، ادیان، مذاهب، فرق، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و … هستند. عده‌ای هم پا را فراتر گذاشته، بررسی رابطه ادبیّات با عرصه‌های غیرانسانی مانند علوم پایه و علوم طبیعی را در حوزه ادبیّات تطبیقی جای داده‌اند». (عبود و دیگران، ۲۰۰۱: ۸۹ و خطیب، ۱۹۹۹: ۵۰).
ادبیّات تطبیقی هر چند که به روابط بین ادبیات ملّی با زبان ویژه و ادبیّات بیگانه با آن زبان و مقایسه‌ی روابط بین نویسندگان و شاعران که دستاوردهای ادبی مشابه با زبان و فرهنگ متفاوت و نژادهای مختلف و ملیّت‌های متفاوت می‌پردازد، امّا این نکته را باید در نظر داشت که ادبیّات، صبغه نوآوری و آفرینندگی دارد و مقایسه بین آنها خود به خود به دانش نقد مربوط می‌شود. به عبارت دیگر «ادبیّات تطبیقی گونه‌ای از پژوهش‌های جدید ادبی است که هم چون هر پژوهش ادبی، در پی تقویت روح نقد است. ادبیّات تطبیقی در وضع قوانین نقد جدید مشارکت می‌ورزد». (طحّان، ۱۹۷۲: ۱۲).
۶-۱ محدودیت­ها:
مشکلات و محدودیت­های احتمالی این پژوهش، کمبود منابع مورد نیاز در کتابخانه­ های موجود و عرب بودن یکی از طرفین مورد پژوهش و نداشتن شناخت کافی نسبت به او است.
۷-۱ پیشینۀ تحقیق:
مقالات و پژوهش­های مختلفی درباره این دو شاعر معاصر انجام شده است. برخی از مقالات که زوایای ادبی از شخصیت و شعر این دو سراینده­ی معاصر عربی و فارسی را مورد بررسی قرار داده، به قرار زیر است.
«جلوه­های عشق در شعر نزار قبانی» از دکتر سید فضل الله میرقادری و مهناز دهقان، پژوهش­های نقد ادبی و سبک­شناسی، شماره ۴، تابستان ۱۳۹۰، صص ۱۷۸-۲۱۲. « نزار قبانی تنها شاعر «زن» نیست» ( بررسی اشعار سیاسی قبانی) از دکتر محمد جواد مهدوی و ربابه یزدان نژاد، فصلنامه­ لسان مبین (پژوهش ادب عربی)، سال سوم، دوره­ جدید، شماره­ هشتم، تابستان ۱۳۹۰، صص ۲۳۷-۲۵۱. « بررسی هنجاگریزی در بخشی از اشعار نزار قبانی» از حمید رضا مشایخی و سیده زینب خدادی، دو فصلنامه­ علمی نقد ادب معاصر عربی، سال دوم، شماره­ دوم، سال۱۳۹۱. « بررسی نوستالوژی در شعر حمید مصدق» از نجمه نظری و فاطمه کولیوند، فلصنامه­ی زبان و ادب فارسی، شماره­ی۴۶، زمستان ۱۳۸۹. « باستان­گرایی در شعر حمید مصدق» از دکتر فاطمه مدرسی و امید یاسینی، کاوش­نامه (مجله­ی علمی پژوهشی دانشده­ی ادبیات دا نشکاه یزد)، سال هشتم، شماره­ ۱۴، بهار و تابستان ۱۳۸۶.
۸-۱ روش کارروش کار در این پژوهش توصیفی - تحلیلی است.
فصل دوم : مبانی تاریخی
۱-۲ گذری بر تاریخ معاصر عرب:
۱-۱-۲ مسألۀ فلسطین:
در ادبیات نوین عرب، ادبیات مقاومت از جایگاه و اهمیت ویژه­ ای برخوردار است. این ادبیات که آثار نویسندگان داخل و خارج فلسین را در برمی­گیرد، مشارکتی عظیم و سرشار از پویایی و ابداع در فرهنگ نوین عرب دارد. ادبیات مقاومت در درجه اول به رنج وستیز انسان­هایی می ­پردازد که در دام وضعیت سیاسی دشواری افتاده­اند، وضعیتی که به اجبار و بی هیچ گناهی بر آنان تحمیل شده است. لذا این ادبیات ارتباط مستقیمی با زمان و مکان دارد و با مساءل سیاسی روز درگیر است.(الجیوسی، ۱۹۹۷: ۳۲-۳۶-۹۵-۹۶)
در ادبیات مقاومت بیش از هر نوع، شعر نمود دارد و پیشتاز است، زیرا که شعر در نفوذ میان توده­ها و شوراندن و به هیجان آوردن آنان از قدرت بیشتری برخوردار است. در کل شعر هنر مقاومت است و در هر صورتی که باشد منتشر و فراگیر می­ شود و این به علت محتوای آهنگین آن در گزینش واژه ­ها و چینش آن­ها در کنار هم ونیز نیروی آن در انتقال سریع از زبان به گوش و دل، و از دهان به دهان است. بنابراین این شعر است که صلابت مقاومت مردمی و شعارهای حماسی را برای مبارزان فلسطینی به ارمغان آورده است، درحالی که قصه و نمایشنامه و امثال آن نقش ثانوی داشته اند، شایدم بدین جهت است که این انواع دیگر در ادبیات عرب نوعی جدید به شمار می آیند.( الجیوسی، ۱۹۹۷: ۹۵، شکری، ۱۹۷۰: ۳۱۷، فرزاد، ۱۳۸۳: ۳۸)
شاید بزرگترین دستاورد شعر معاصر فلسطین این باشد که به نقل درگیری­های سیاسی یا تبلیغاتی نمی­پردازد، بلکه از نظر زیبا شناسی تصویر دقیق و بدیع از وضعیت حقیقی موجود ارائه می­دهد.( الجیوسی، ۱۹۹۷: ۹۶)
ادبیات عرب با آغاز حوادث فلسطین رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و محتوای آن تغییرات بسیاری به خود دید، و شاعران عرب در کنار عشق و توصیف طبیعت و تقلید صرف از ادبیات دوره گذشته حال و هوای تازه ای را وارد شعر عربی کردند و آن همان بیان مقاومت و حماسه فلسطین بود. از این دوره است که فلسطین از چارچوب جغرافیایی خویش فراتر می رود و گستره جهان اسلام و به خصوص کشورهای عربی را فرا می گیرد و به تبع آن ادبیات فلسطین نیز از چارچوب فلسطین فراتر رفت و همه شاعران عرب را در گیر خود کرد و اشغال فلسطین به موضوعی جهانی تبدیل شد. با این تعریف ادبیات فلسطین به مجموعه آثاری اعم از شعر و نثر گفته می شود که توسط فلسطینیان و در مفهوم عامتر به هر نوع نوشته که درباره مقامت مردم فلسطین باشد. از آن جا که رابطه تنگاتنگی میان حوادث اجتماعی و ادبیات وجود دارد و نیز فلسطین بیش از سایر کشورها همواره در تلاطم و تصادم حوادث مختلف سیاسی بود؛ لازم است قبل از بررسی ادبیات فلسطین در دوره معاصر به پیشینه تاریخی فلسطین و روند شکل گیری ادبیات این سرزمین نگاهی گذرا افکنیم. چرا که دادن تصویری از ادبیات این ملت بدون پرداختن به حوادث سیاسی و تاریخی آن امکان پذیر نیست. براین اساس ادبیات فلسطین در قالب سه دوره تاریخی بررسی می شود. نکته قابل توجه این که هم چون ادبیات سایر کشورهای عربی و اسلامی و ایران شعر، بخش عظیم و عمده ی میراث ادبی فلسطین را تشکیل می دهد. بر این اساس ادبیات فلسطین با توجه به حوادث سیاسی و تاریخی این کشور به چند مرحله تقسیم می شود: ۱- دوره تسلط عثمانی ها بر شام (که فلسطین بخشی از آن محسوب می شود) ۲- دوره ی قیومیت بریتانیا بر فلسطین ۳-دوره اشغال فلسطین و تسلط صهیونیست ها بر فلسطین و شکل گیری حکومت اشغالگر قدس (اسرائیل) و آغاز آوارگی فلسطینیان.
دوره ی اول: عثمانیان در قرن ۱۶ میلادی شام را تحت نفوذ خود در آوردند. با این فتح فلسطین هم که بخشی از شام بود جزو قلمرو حکومتی آنان گشت. در این دوره زبان رسمی حکومت، زبان ترکی بود و حکومت عثمانی عرب و استقلال داخلی آنان را به رسمیت نمی شناخت. شعر این دوره تحت تأثیر قدما و دوره رکود ادبیات عرب بود. سروده های آنان بیشتر اغراض دینی داشت. بعضی از قصاید و قطعه ها، تقلید تام و کمال از عصر انحطاط بود و شعر به علت توجه به هنرهای بدیعی و قافیه پردازی از اهداف اصلی خود دور شده بود. در واقع باید توجه داشت که شاعران این دوره دنباله روی طبیعی دوران ضعف و عقب ماندگی فکری هستند همچون شاعران عصر باز گشت (قرن ۱۲ و ۱۳) در ایران. (السوافیری، ۱۳۸۳: ۵)
دوره­ دوم: در بیست و چهارم تیر سال ۱۹۲۲ سازمان ملل طرح قیومیت بریتانیا را که این کشور به سازمان ملل پیشنهاد کرده بود، تصویب کرد. این طرح حق اعراب فلسطینی را در اداره ی کشورشان نادیده می گرفت و به دولت قیم در اداره و قانون گذاری اختیار تام می داد و هم چنین به بریتانیا مسئولیت داده شد که شرایط سیاسی، اداری و اقتصادی مناسب را برای تشکیل سرزمین یهود فراهم کند (ورود یهودیان دنیا از سال ۱۹۲۲ به فلسطین آغاز شد). اما مبارزه ی اعراب فلسطین، تحقق تؤطئه­ی صهیونیست­ها را سی سال به تأخیر انداخت و دولت یهودی در اردیبهشت سال ۱۹۴۹م. به وجود آمد. در این دوره فلسطینیان مبارزه ی مسلحانه و غیر مسلحانه را رها نکردند و سرانجام در آوریل ۱۹۳۶م. قیامی بزرگ با هدف بیرون راندن یهودیان شروع شد. این واقعه به انقلاب ۱۹۳۶ معروف شد. خواسته­ های مردم در این انقلاب جلوگیری از ورود یهودیان به فلسطین و جلوگیری از فروش زمین به یهودیان بود. مبارزات با شدت بیشتری ادامه یافت و مهمترین نتیجه آن لغو تصمیم تقسیم فلسطین و اعلام به پایان رسیدن ورود یهودیان به فلسطین شد. (همان: ۹۴-۱۰۲)
انقلاب ۱۹۳۶ نخستین رویدادی بود که زمینه پیدایش نسل اول شاعران فلسطین شد. قبل از انقلاب ۱۹۳۶ شعر این دوره از ضعف و تقلید گذشتگان فاصله گرفته بود، اما هنوز از قید و بند آرایش های بدیعی رها نگشته بود. تحول اصلی شعر، در حول و حوش انقلاب ۱۹۳۶ به وقوع پیوست. در این دوره شاعر بلند گوی حاکمان نبود، بلکه برای مردم و همراه مردم زندگی می کرد و با درد ها و شادی ها همراه بود. در این مرحله شاعران بالاترین نقش را در توسعه ی فرهنگ خود و بیشترین بهره را در افزایش آگاهی خویش داشتند. سزاوار است که شاعران این مرحله را قافله سالار شعر معاصر فلسطین به حساب آوریم. (همان: ۱۱۵-۱۱۸)
شاعران این دوره شکل کلاسیک قصیده را برای بیان تجربیات خویش به کار گرفتند. چرا که در برابر تهدید انگلیسی ها و صهیونیست ها قرار داشتند که خواهان از میان برداشتن هویت عربی فلسطین و شخصیت فلسطینیان بودند؛ از این رو شاعران فلسطینی برای حفظ اصالت فرهنگی و شناخت میراث های فرهنگی و سنتی خود از آن بهره جستند. از طرف دیگر این قالب دارای قافیه یکسان است و استفاده از آن در تظاهرات مردمی آسانتر و روان تر انجام می گیرد. به این ترتیب شعر این دوره به گونه ی یک اعلامیه در می آمد، شعری که به فریادها، شعارها و خطبه ها می مانست. در میان شاعران برتر این دوره، عبدالرحیم محمود و ابو سلمی را می توان نام برد. این نسل، نسل اصیل مقاومت است که در جنگ جهانی دوم و فاجعه ۱۹۴۸م. می­زیست و همواره جستجوگر مفاهیم پربار آزادی، رهایی، استقلال، دادخواهی و انتقام بود.(درویش، ۱۳۵۸: ۲۹)
دوره ی سوم: این دوره با فاجعه ۱۹۴۸م. یعنی تأسیس دولت اسرائیل در فلسطین آغاز شد. انقلاب و مبارزه مسلحانه بین سال های ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۸، تحقق نقشه­های صهیونیست را به تأخیر افکند. اما در برابر این کنش­ها، انگلیسی­ها به برخی از دست نشاندگان عرب خود روی آوردند تا با میان­داری آنان در صحنه سیاسی فلسطین، ­مانع مبارزه و اعتصاب­های مسلحانه­ی فلسطینیان شوند و متأسفانه همین طور هم شد.(همان: ۱۰)اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد و دوران آوارگی و رنج و بدبختی فلسطینیان آغاز شد. انقلابی که درسال ۱۹۳۶ طوفانی را بر پا کرده بود و شاعران انقلابی بسیاری از قبیل ابراهیم طوفان و دلاورانی چون عزالدّین قسام را پرورش داده بود، در سال ۱۹۴۸ به خاموشی گرایید و از آن حالت انقلابی چه در زمینه سیاست، چه ادبیات و شعر بیرون آمد و در هاله­ای از ناامیدی فرو خزید. (همان)
۲-۲ مروری بر شعر معاصر عرب:
۱-۲-۲ نهضت جدید:
اصولاً نمی­ توان برای هر تحول یا رخداد سیاسی، اجتماعی و یا هر تحول دیگری، زمان دقیق و معینی ذکر کرد، چرا که غالباً این دگرگونی­ها تدریجی صورت می­گیرد و یک سلسله علت­های ریز و درشت دست به دست هم می­ دهند ودر لحظه­ای که همه چی برای جا به جایی آماده است، تنها یک جرقه برای بروز اولین رویداد کافی است و پس از آن سایر رویدادها که در حقیقت در جامعه شکل گرفته است و آماده­ی زایش می­باشد، یکی پس از دیگری با سرعت رخ می­نماید. همانند یک اثر هنری، یک شعر، که به محض کامل شدن در ذهن و ناخودگاه هنرمند، در پی بروز اولین مصراع و یا اولین نغمه که جاری شد، بقیه آثار تا پایان پیا پی متولد می­ شود. بنابراین درمورد علل این گونه مسائل باید با تأمل بیشتری به بررسی پرداخت.
بیشتر مورخان (عمدتاً غربی)، دوره­ بیداری اعراب را غالباً از زمان حمله­ی ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸م می­دانند و می­گویند که این کشورگشا، چون دید که جهل و بی­سوادی حاکم بر بلاد مصر است، برای جلب اعتماد مردم(و به خیال خود) دست به اصلاحات زد و گروهی از دانشمندان و صنعتگران را با خود به مصر آورد. و اقداماتی از جمله ساختن مدرسه، تأسیس روزنامه و کتابخانه و… انجام داد و بدین ترتیب اعراب از آگاهی نسبت به پیشرفت­های غرب مبهوت و حیران شدند و با گشوده شدن این دریچه، نور ضعیفی اندک اندک بر تاریکی اعراب تابیدن گرفت و به مرور بیشتر بیشتر گردید.
البته باید توجه داشت که قبل از حمله ناپلئون به مصر چه گذشته است و اعراب در چه وضعیتی بوده ­اند؟ واقعیت این است که ترک­ها تنها فاتحانی جنگجو بودند بی آن­که از تمدن، سیستم حکومت و سیاست پیشرفته­ای برخوردار باشند. آنان تمدن بیزانس را ویران کردند و قسطنطنیه را فتح کردند البته این ویرانی برای اروپا ضرر چندانی نداشت، چرا که صاحبان این تمدن به اروپا گریختند و در ایجاد نهضت جدید اروپا با گسترش آثار یونانی و رومی کمک شایانی کردند در حالی که بلاد شام و مصر با تاخت تاز ترک­ها و امثال آن­ها سخت ضربه خورد، به­ طوری که حیات عقلی و ادبی تا حد زیادی دستخوش نابودی گردید؛ جز اندک رمقی که در پرتو «الازهر» ادامه داشت.
بدین ترتیب جامعه عربی در حد اعلای فشار و ناامنی مادی و فرهنگی قرار داشت و از درون منتظر چیزی بود که به نوعی اورا از خواب گران بیدار کند. در اینجا بود که با حمله ناپلئون به مصرف ملت این سرزمین در حقیقت نخستین ملتی از اعراب بودند که سر از ربقه اطاعت عثمانیان به در کردند و خواهان آزادی و استقلال شدند. مسأله مهمی که پس از حمله­ی ناپلئون، به مردم این سامان اعتماد به نفس داد، این بود که دانشمندان و باستان شناسان فرانسوی برای بررسی آثار باستانی مصر دست به حفاری و اکتشاف زدند و پرده از رازهای تمدن دیرین مصر برداشتند و در پی آن رشته خاص در باستان شناسی به نام «مصر شناسی» به ­وجود آمد. مصریان بدین ترتیب به عظمت باستانی تمدن خود واقف شدند و احساس حقارتی که دربرابر غربیان داشتند از دست دادند و با اتکا به پشتوانه­ی فرهنگی و قومی خود دست به جنبش و مبارزه زدند. از آن طرف اروپاییان شیفته­ی مصر و سایر سرزمین­های شرق گردیدند و شرق شناسی یا به قول عرب­ها علم استشراق را به وجود آوردند.
بعدها فرانسوی­ها از مصر رفتند. علتش این بود که عثمانی­ها با انگلیسی­ها همدست شدند و آنان را از مصر بیرون کردند و مصر تحت اشغال انگلیس درآمد. در دوره­ سلطه­ی انگلیس بر مصر با ایجاد رسم کاپیتولاسیون، عملاً اقتصاد مصر به دست بازرگانان خارجی افتاد، فرق و درماندگی سراسر مصر را فراگرفت. انواع درگیری­ها برسر تسلط بر مصر میان دول اروپایی برقرار بود که دودش به چشم ملت مصر می­رفت و آن اقلیت آگاه هم دربرابر توده­ی بی­خبر نمی­توانست کاری بکند. تا اینکه سرانجام همان درس­خواندگان زمان محمد علی، اقدام به بیداری ملت از طریق کتاب و مقاله کردند به­ طوری که شهر قاهره مرکزی برای جنبش فکری عرب درآمد و هرچه در توان داشتند برای بیداری ملت بکار می­گرفتند. (شمعدانی، ۱۳۷۱: ۱۸)
۲-۲-۲ کلاسیک­های نو:

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1400-07-23] [ 12:49:00 ب.ظ ]