دلیل روان شناسیفرونشانی هیجانات منفی با عدم اعتماد به نفس و نا ایمنی انسان مرتبط است افراد فکر می کنند «اگر اجازه بدهم دیگران بدانند واقعاً چه فکر می کنیم و واقعاً چه کسی هستیم، ما را دوست نخواهند داشت و حتماً طرد می شویم» و از این جهت خشم و تعارض خود را نشان نمی دهند. در روابط صمیمانه همسران برای یافتن یک تعادل ظریف بین وابستگی به یکدیگر و استقلال از یکدیگر در حال کشمکش اند. برخی ناظران آن را تعادل وابستگی متقابل نامیده اند. در خانواده ها نیز کودکان و نوجوانان برای افتراق خودشان از والدین و همشیرانشان و برای مراقبت از قلمرو و اعتقاداتشان کمشکمش می کنند. افراد در جستجوی فردیت اند و در همان حال سعی می کنند روابط صمیمانه شان را حفظ کنند. به طور کلی افراد به دلیل این فرض مشهور که عشق متضاد تنفر است، نسبت به تعارض دارای نگرش منفی هستند ولی حقیقت این است که هم عشق و هم تنفر دو احساس شدیدند به جای تضاد آن ها بیشتر شبیه به دو روی سکه اند. مرز میان آن دو بسیار ظریف است ولی احساسات عشق اغلب مقدم بر احساسات تنفر است. بنابراین هنگامی که احساسات منفی سرکوب شوند احساسات مثبت نیز می میرند( شیری، ۱۳۸۷).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۱-۱۱- مسائل مولد تعارض
هنگامی که تعارضی به وجود می‌آید، در پس پرده زوجین در زمینه‌های مختلفی با یکدیگر تفاهم کامل را ندارند که عوامل زیادی در بروز مشکل دخیل است اما مهم‌ترین موارد عبارتند از: عوامل مذهبی؛ شامل تفاوت‌های مذهبی (غالباً تضاد مذهبی)، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی.
عوامل فرهنگی؛ شامل تفاوت‌هایی در نوع نگاه به زندگی مشترک، تفاوت‌های قومی یا شهری- روستایی.
عوامل زیستی؛ شامل نازایی، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری
عوامل عاطفی؛ شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر، مشکلات در روابط جنسی، تندخویی و پرخاشگری.
عوامل اجتماعی؛ شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری. عوامل اقتصادی؛ شامل بی‌کاری، ولخرجی، فقر، تجمل‌گرایی و… همه ما می‌دانیم هنگامی که مشکلی رخ می‌دهد، شیوه‌های حل آن هم وجود دارد اما به چه روشی این کار صورت می‌گیرد را این‌جا بیان می‌کنیم(لهسایی زاده و همکاران، ۱۳۹۲).
۲-۱-۱۲- مراحل تعارض:
وقتی زوجین به طور پیوسته در حل مشکلاتشان ناموفق باشند ممکن است به حد بالایی از تعارض برسند هر چه تعارضات شدیدتر باشند مداخلات بیشتری را می‌طلبد به طور کلی مراحل رشدی تعارضات زناشویی شامل چهار مرحله است:
مرحله اول: در این مرحله حد پایینی از تعارضات وجود دارد و معمولاً در زوجین پیش می‌آید که در فاصله کوتاهی پس از آشنایی با هم ازدواج کرده‌اند. این تعارضات عمده بیشتر از ۶ ماه طول می‌کشد و تنش هم ایجاد نمی‌کند اکثر این زوجین به درمانهای روان‌شناختی پاسخ می‌دهند.
مرحله دوم: زوجین تعارضات فرضی را بیشتر از ۶ ماه تجربه می‌کنند ارتباط بین همسران باز اما هر دوی آنها می‌توانند نارضایتی خود را بیان کنند با وجود سرزشن کردن مثلث‌سازی افزایش می‌یابد. زوجین به گذراندن زمان با همدیگر ادامه می‌دهند. اما رنجش آنها آشکار است. به عنوان یک واکنش نسبت به اینگونه تنش‌ها ممکن است الگوهایی از جدایی پیگیری، یادآوری، مسالحه یا فرزند ولی‌گونه را نشان می‌دهد. در این مرحله درمان متمرکز بر کاهش اضطراب و تنش همچنین ایجاد دوباره تمرکز و کنترل بر خود است.
مرحله سوم: در این مرحله زوجین تعارضات شدیدی را از خود نشان می دهند که حدود ۶ ماه با دوره‌هایی از اضطراب شدید همراه است. سرزنش و قطبیت در تنازع قدرت دیده می‌شود. خشم و کنترل بحث‌های مقدماتی هستند و ممکن است به طور موقت با افزایش مثلث‌سازی دیگری قرار گیرد این تلاش‌ها برای کاهش تعارض وقتی است که تعارضات تا حد زیادی استرس‌زا باشد. در این مرحله رابطه بسته است و اعتماد پایین می‌باشد. درمان بر کاهش واکنشهای هیجانی منفی و قطعی نشده همچنین ایجاد دوباره اعتماد متمرکز است و این مستلزم این است که بحث‌های مخرب کنار گذاشته شود تا زوجین سرزنش را کاهش دهند و بتوانند درجاتی از مهارت‌های حل مسأله را در روابط خود استفاده کنند.
مرحله چهارم در این مرحله زوجین بیشترین حد تنشی را در همه ابعاد آن در روابط خود دارند. ارتباط ضعیف، تنازع قدرت و سرزنش و مقصر دانستن طرف مقابل تا حد زیادی دیده می‌شود. انتقادگری زیاد است و خودافشاگری وجود ندارد. مثلث‌سازی و به عبارتی شکلی از یک یک وکیل وجود دارد  رابطه درمانی به دلیل بالا بودن خشم برقرار نمی‌شود درمان ممکن است متمرکز بر مباحث فرزند ولی‌گونه یا واکنش همسر نسبت به فرایند طلاق باشد. میانجی‌گری بیشتر از یک فرایند رقیبانه درمان انتخابی است(رایس[۲۱]، ۱۹۹۶؛ به نقل از عسکری، ۱۳۹۲).
۲-۱-۱۳- نقش های جنستی و تعارضات روجین:
نداشتن درک درست از تفاوت های شناختی، داشتن انتظارات یکسان از هر دو جنس، اصل دانستن دلایل سرشتی و مادرزادی در ایجاد رفتارها و گرایش ها موجب انتظارات غیر واقع بینانه و از بین رفتن امید به بهبود و تغییر در دیگری می شود. چراکه هرکدام انتظار دارند که همسرشان در موقعیت های مختلف همانند دیگری عمل کند. بدون توجه به اینکه، زنان و مردان شیوه های ارتباطی متفاوتی دارند. زنها به نشانه علاقه و ادامه گفتگو بیشتر سؤال می کنند، حرف می زنند و گوش می دهند. درحالی که مردها سؤال کردن را به منزله درخواست اطلاعات بیشتر می دانند. زنها به صحبت و مشورت علاقه مندند اما مردها ترجیح می دهند که زنها به جای درد دل کردن، مشکلات خود را صریح بیان کنند و راه حل بخواهند ( بک، ترجمه ی قراچه داغی، ۱۳۸۰). عدم توجه به تفاوت های جنسی و رفتاری منجر به ایجاد احساسات منفی در زن می شودکه به نوبه خود می تواند رفتار وی نسبت به همسرش را تحت تأثیر قرار دهد و نیز بر احساسات مثبت همسر نسبت به او تأثیر بگذارد و باور به فطری بودن یا به عبارتی مادرزادی بودن تفاوت ها امید به آینده و بهتر شدن وضعیت را منتفی می کند ( حیدری، مظاهری و ادیب راد، ۱۳۸۱). ترودل بر اساس پژوهش اعلام کرد که زنان نسبت به مردان بیشتر به زندگی زناشویی اهمیت می دهند تا رفتارهای جنسی (ترودل، ۲۰۰۲).
۲-۱-۱۴- نظریه های مربوط به تعارض
۲-۱-۱۴-۱- نظریه ی الیس[۲۲]الیس معتقد است که آشفتگی روابط یک زوج به طور مستقیم به رفتار های طرف دیگر یا شکست های سخت زندگی مربوط نمی شود بلکه بیشتر به دلیل باور و عقیده ای است که این زوج در مورد چنین رفتارها و شکست هایی دارند (الیس، ۱۹۹۴).
۲-۱-۱۴-۲- نظریه­ آیرون بک[۲۳]ریشه ی اصلی مشکلات زناشویی و روابط انسانی سوءتفاهم است. تفاوت در نحوه ی نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می شود و اینکه هر یک از طرفین مسأله را به نحو متفاوتی می بینند و آنچه گفته می شود با آنچه شنیده می شود گاه کاملاً متفاوت است. در واقع سوءتفاهم هم یک فرایند پویاست و زمانی ایجاد می شود که زن و شوهر تصویر مخدوش از همسرش در ذهن دارد. این تصویر مخدوش به سهم خود شرایطی را فراهم می سازد که طرفین رفتار و گفتار یکدیگر را تعبیر کنند ( بک، ترجمه ی قراچه داغی، ۱۳۸۰). هرگاه زوجین به انتقاد، عیبجویی و نکوهش بپردازند، به دنبال آن تحقیر می آید. تحقیر مقدمه ای جهت تضعیف روحیه هیجانی، عاطفی طرف مقابل و پایه ای برای بی اعتبار کردن رابطه می شود. رفتارهای تحقیر آمیز به احساس خود[۲۴] (وجود) طرف مقابل حمله می کنند و دلایلی برای افزایش و تشدید هیجان منفی می شوند. تحقیر شامل اهانت، تمسخر و شوخی خصمانه است و وقتی که طرف مقابل حس کند که به شخصیتش حمله می شود، احساس می کند که باید دفاع کند در حالت تدافعی، مشاجرات را شدت می بخشد و به صورت توجیه کردن، انکار مسئولیت و شکایت کردن طرفین از یکدیگر مطرح می شود. گرچه حالت تدافعی معمولاً به معنای خرابکاری و کارشکنی عمدی در رابطه نیست ولی یکی از رفتارهای تعارضی غیر سازنده است که می تواند باعث مشاجره شود ( استئوبر[۲۵]، ۲۰۰۵).
۲-۱-۱۵- تعریف راهبردهای حل تعارض
مهارتی است حیث ثبات و استحکام ازدواج که می تواند تعادل مناسب را جهت انجام رفتارها و واکنش های مثبت در مقابل رفتارها و واکنش های منفی، حفظ و برقرار کند (گاتمن، ۱۹۹۴). حل تعارض در رابطه مؤفقیت آمیز حرف اول را می زند و تنفر حاصل از تعرض همسر احتمالاً به تعارض زناشویی دامن می زند و مانع از حل مؤفقیت آمیز تعارض می شود. به زعم هارگریو (۱۹۹۸: نقل از رانسلی، ۲۰۰۴).
۲-۱-۱۶- بهترین سبک مؤثر مدیریت تعارض
سبک تفاهم و تعاملبه باور همسرانی که این سبک را در زندگی مشترک خود به کار می‌برند، اختلاف و تعارض در زندگی زناشویی امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است که باید با همکاری یک‌دیگر آن را حل کنند. «آن‌ ها در کنار توجه به اهداف و علایق خود، به اهداف و خواسته‌های همسرشان نیز اهمیت می‌دهند و به‌هنگام تعارض، به راه حل‌هایی توجه می‌کنند که نیازهای طرفین را بر آورده سازد» (محمدپور، ۱۳۸۹). روشن است که پیامد چنین سبک سازنده‌ای، رابطه‌ای موفق است.
چنان‌که نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد، «زوجینی که هنگام تعارض و ناسازگاری راه همدلی و محبت را پیش می‌گیرند و مشکل را مشکل هر دو می‌دانند، ۳۴% مخالفت کم‌تری با هم دارند و ۵۸% از ناسازگاری آن‌ ها کاسته می‌شود» (کنت[۲۶]،۱۹۹۲؛ به نقل از هنرمند و همکاران، ۱۳۹۱).
۲-۱-۱۷- «نگرش[۲۷]» و «نیاز[۲۸]» دو مقوله‌ در تعارض همسران
دو مقوله‌ی «نگرش» همسران به تعارض و توجه به «نیازهای یک‌دیگر» در چگونگی برخورد با تعارض و رفع زمینه‌های آن، اهمیت فراوان دارند؛ چراکه نگرش‌ها و نیاز‌ها، رفتار انسان‌ها را هدایت می‌کنند.
نگرشآن‌چه اهمیت دارد توجه به نگرش‌های کلیدی مسلطی است که به‌مثابه ویروس‌های ارتباطی در نگرش همسران نسبت به تعارض، مسمومیت ایجاد می‌کند. نگرش جامع و سازنده درباره‌ی اختلاف و تعارض از سه رکن تشکیل می‌شود:
۱- اختلاف میان همسران امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است. بعضی از همسران فکر می‌کنند باید با کپی برابر اصل خود ازدواج کنند و تحمل هیچ مخالفت، سلیقه‌ی متفاوت و نظر دیگری را ندارند.
۲- نیازهای زن و شوهر به یک اندازه معتبر است؛ زن و شوهر با درک نیازهای یک‌دیگر و توجه به تأمین نیازهای دیگری می‌توانند زمینه‌ی آرامش یک‌دیگر را فراهم کنند.
۳- بهترین راه حل برای حل تعارض، توافق طرفین درباره‌ی موضوع مورد اختلاف است؛ بهترین راه حل برای اختلاف زن و شوهر راه حلی است که در آن منافع هر دو طرف تأمین شود(ترویس، ۲۰۰۵؛ به نقل از ویسی، ۱۳۹۱).
۲-۱-۱۸- نقش درک نیازهای همسر در مدیریت تعارض: به موازات نقش نگرش در شیوه‌ی مواجه زوجین با تعارض، شناخت و توجه به نیازهای طرف مقابل نقش اساسی در کاهش زمنیه‌های تعارض یا ایجاد بحران در روابط همسران دارد. ویلیام گلاسر می‌گوید: «هر کاری که ما می‌کنیم خوب یا بد، مؤثر یا بی‌اثر، دردناک یا لذت‌بخش، دیوانه‌وار یا معقول… برای ارضای نیروهای قدرت‌مند درون خودمان است.» به عقیده‌ی وی حتی رفتار نامناسب نیز در اختیار کارکردی ویژه است؛ به‌طوری که این‌گونه رفتارها به‌طرزی مخدوش و منحرف یک نیاز روان‌شناسانه را برطرف می‌کند. هرچه همسران، انگیزه‌ی درونی رفتار طرف مقابل را بیش‌تر درک کنند، بهتر می‌توانند تغییر مثبت به‌وجود بیاورند؛ به طوری که اگر در رفع آن نیاز‌ها به همسران‌شان کمک کنند، شاهد تغییر رفتار همسرشان در جهت مثبت خواهند بود (گلاسر،۱۹۹۵؛ به نقل از محمدی خانی، ۱۳۸۹).
چاپمن(۲۰۰۰، به نقل از ملک سعیدی و همکاران، ۱۳۹۲) معتقد است که پنج نیاز اساسی، رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اغلب اوقات انگیزه‌ی رفتار را تشکیل می‌دهد. این نیازها به این شرح هستند:

 

    1. ۱. نیاز به عشق:اساسی‌ترین نیاز انسان‌ها، نیاز به عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است. میل و آرزوی دوست داشتن دیگران، انگیزه‌ی فعالیت‌های نوع‌دوستانه و خیرخواهانه‌ی بشر نیز هست. وقتی آدمی به دیگران کمک می‌کند، احساس خوبی درباره‌ی خودش دارد. از سوی دیگر، بخش قابل ملاحظه‌ای از رفتارهای انسان با انگیزه‌ی دریافت عشق و محبت صورت می‌گیرد. وقتی انسان احساس می‌کند که دیگران به او توجه دارند و خوش‌بختی او برای آن‌ ها مهم است و علایق او را دنبال می‌کنند، رفاه و آسایش او را می‌خواهند، احساس می‌کند که مورد عشق و محبت است. کلمات محبت‌آمیز و عاشقانه‌ی همسران به یک‌دیگر نیازهای آن‌ ها را به دوست داشتن دیگری ارضا می‌کند و از سوی دیگر عشق و به احتمال قوی دوستی طرف مقابل را در پی دارد.

 

    1. نیاز به آزادی: هر انسانی آرزو دارد که خودش زندگی را پیش ببرد و تحت کنترل دیگران نباشد؛ به‌عبارت دیگر، انسان خواهان آزادی در انتخاب شیوه‌ی زندگی است. به‌همین دلیل، همسران می‌خواهند آزادانه احساسات، افکار و آرزوهای خود را بیان کنند و آزادانه اهداف خود را انتخاب کنند و آن‌چه را برای‌شان لذت‌بخش است بخوانند، بنویسند و برنامه‌های مورد علاقه‌ی خود را از تلویزیون تماشا کنند. این آرزوی آزادی به‌قدری قوی است که هرگاه همسری احساس کند که شریک زندگی‌اش سعی در کنترل او دارد، موضع تدافعی می‌گیرد و خشمگین می‌شود. البته او اشاره می‌کند که آزادی هرگز مطلق و بی‌حد و حصر نیست و زوجینی که نتوانند بین عشق و آزادی تعادل برقرار کنند، هرگز زندگی رضایت‌بخشی نخواهند داشت.

 

۳- نیاز به مهم بودن: سومین نیازی که انگیزه‌ی رفتار آدمی است، نیاز به مهم بودن است. این نیاز، درون همه‌ی آدم‌ها آرزوی انجام کاری را ایجاد می‌کند که به آن‌ ها احساس رضایت و اهمیت می‌دهد. بسیاری از رفتارهای ما از این نشأت می‌گیرد که می‌خواهیم تأثیر مهمی بر جهان بگذاریم و در یاد همگان بمانیم. قدردانی همسران از یک‌دیگر موجب ارضا شدن این نیاز می‌شود.
۴- نیاز به استراحت: انسان‌ها به لحاظ فیزیکی، ذهنی و عاطفی چنان خلق شده‌اند که به ضرب‌آهنگ و تعادل بین کار و بازی نیاز دارند. شیوه‌های رفع این نیاز بی‌شمار است و تحت تأثیر علایق منحصر به‌فرد افراد قرار دارد.
۵- نیاز به کسب آرامش: نیاز در کانون درونی انسان قرار دارد و چیزی درون انسان هست که به دنبال اتصال با جهان غیرمادی است. بشر عطشی معنوی دارد که او را وادار می‌سازد فراتر از دنیای مادی و فعالیت‌های روزمره به جست‌وجوی معنا بپردازد. (چاپمن، ۲۰۰۰؛ به نقل از ملک سعید و همکاران، ۱۳۹۲)
۲-۱-۱۹- روش های تسهیل کننده در کنترل تعارض
تجزیه و تحلیل منابع تعارض منجر به شناسایی عواملی می شود که مسئول وقوع تعارض هستند. پویایی تعارض مدت و اهمیت آن تحت تأثیر برخی عوامل موقتی قرار می گیرد.
الف) فهم موقعیتیکی از روش هایی که به تحلیل عینی و فهم موقعیت تعارض کمک می کند تحلیل ( نیرو – میدان) است. اصطلاح نیرو و میدان می تواند برای نشان دادن نیروهای مختلفی که در موقعیت خاصی فعالیت دارند و چهارچوبی را برای تحلیل عینی و حل تعارض ها فراهم می کند مورد استفاده قرار می گیرد.
ب) آگاهی از خوداگر ما درباره نیازها، انگیزه ها و رفتار خود و ادراک دیگران از ما و فعالیت هایمان آگاهی مناسبی نداشته باشیم، در کنترل تعارض کامیاب نخواهیم بود. در یک موقیت تعارضی برای کنترل بهتر آن باید هر از گاهی به صورت تحلیل درون نگرانه خود را وارسی کنیم و هشیاری خود را از تعارض افزایش دهیم (باباپور خیرالدین، ۱۳۸۱).به نقل از اولسون (۲۰۰۱) پژوهشگران قبل از ازدواج با زوج ها مصاحبه نمودند و ۶ ماه، ۱ سال و ۵ سال بعد از ازدواج نیز مجدداً با آنها مصاحبه کردند. قبل از ازدواج شغل مردان و مسائل اختصاصی زمان و توجه به ترتیب تولد فرزندان مهمترین مسائل ایجاد کننده تعارض بودند و ۶ ماه بعد از ازدواج، کارهای خانه به عنوان اولین منبع تعارض، چگونگی دخل و خرج پول، دومین منبع و زمان و توجه سومین منبع تعارض شناخته شدند. در پایان اولین سال ازدواج کارهای خانه زمان و توجه، دخل و خرج پول ، ترتیب تولد فرزندان مهم ترین منبع تعارض شناخته شدند. در پایان پنجمین سال کارهای خانه و زمان و توجه به عنوان اولین منبع شناخته شدند. اما مسائل جنسی از سیزدهمین رتبه به رتبه سوم ارتقاء یافته بود ( شیری، ۱۳۸۷). اگر کمال گرایی جنسی در مرد توسط همسرش، پاسخ داده شود نمی تواند تأثیر منفی بر احساسات زوجین نسبت به یکدیگر داشته باشد. همچنین با توجه به رابطه بین نقش جنسی و سازگاری زناشویی (مک گارون، ۲۰۰۲). کمال گرایی جنسی مرد می تواند در شرایط بالا بودن کمال گرایی جنسی در زن موجب احساس مثبت زن، نسبت به همسر خود شود (حیدری، مظاهری و پوراعتماد، ۱۳۸۴).
۲-۱-۲۰- مراحل کنترل تعارض
میلر و زورادی[۲۹] ۱۹۹۴؛ برگرفته از ذولفقاری مطلق، یک دوره ی هفت مرحله ای برای کنترل تعارض پیشنهاد کردند:
بازشناسی مشکلدرگیر ان تعارض، شناخت خود را از مشکل افزایش دهند.
تعریف مشکلشخص زمانی که دیگری درباره ی مشکل سخن می گوید، به درستی گوش کند و بعد از پایان سخن او دیدگاهش را بازگو کند.

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1400-07-23] [ 07:45:00 ب.ظ ]