امام روز انتقام گرفتن مظلوم از ظالم را بسی سخت‌تر از زمان ظلم نمودن ظالم می‌داند:
۳ ـ«یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۴۱۷]؛
روز انتقام مظلوم از ظالم شدیدتر است. از روز ستم کردن ظالم بر مظلوم. [۴۱۸]
“اشد” از ریشه شدد به معنای محکم و شدید می‌باشد. که در اینجا به قرینه یوم الظالم، اشاره به سختی روز قیامت دارد.
حضرت علی (×) بعد از بیان موقعیت جغرافیایی و اقلیمی خانه کعبه و علت قرار گرفتن آن در صحرای عربستان در مورد فلسفۀ ابتلاء اولیاء الاهی در نهج البلاغه می‌فرماید:
۴ـ« لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ …»[۴۱۹]؛
اما خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى‏آزماید و با انواع مشکلات دعوت به عبادت مى‏کند و به اقسام گرفتاریها مبتلا مى‏نماید تا تکبر را از قلبهایشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در آنها جایگزین نماید.[۴۲۰]
در این عبارت نهج البلاغه، آزمایش شدن بندگان از طریق سختی‌ها و‌ گرفتاری‌ها و مشکلات همه با هدف بیرون نمودن تکبر از قلب آنان است . اگر دقت کنیم امام واژه “عباد” را آورده است و نه مومن و یا انسان را.

 

    1. ۲. ۳.ملامت

 

ملامت از ریشه ملَلَ به معنای خسته شدن و خسته کردن است البته خستگی روح و جان و معادل دل افسردگی معنا کرده‌اند. ملالت به عنوان یکی از مفاهیم جانشین ألم در کلام امام مطرح است. امام بارها از یاران و مردمان اطراف خود در ملالت بوده و می‌فرماید:
۱- « اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی»‏[۴۲۱]؛
بار الها (از بس نصیحت کردم و اندرز دادم) آن‌ ها را خسته و ناراحت ساختم و آن‌ ها نیز مرا خسته کردند، من آن‌ ها را ملول، و آنها مرا ملول ساختند، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت کن و به جاى من بدتر از من بر سر آن‌ ها مسلط نما.[۴۲۲]
علی (×)به خستگی و ملالت قلب و دل آدمی نیز توجه داشته و راه درمان آن را سخنان نغز و لطیف می‌داند:
۲- « إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَم»‏[۴۲۳]؛
این قلب‌ها خسته و افسرده مى‏شوند همچون بدن‌ها، براى رفع ملالت آن‌ ها لطائف حکمت‏آمیز زیبا و جالب انتخاب کنید.
ملالت در این حکمت امام با قلب همنشین شده است. بنابراین به خستگی جان آدمی اشاره دارد. در خطبه بیست وهفت نیز امام به بیماری قلب اشاره می‌کند و آن را بدترین بلا و گرفتاری می‌خواند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
توجه به حقوق مردم و حتی اقلیت های دینی در دوران زندگی حضرت بسیار مشهود است. امام از این‌که به حقوق یک زن غیر مسلمان در دوران خلافت او تجاوز شده بود، جان دادن یک مسلمان را از اندوه این حادثه، سزاوار می‌داند:
۳ـ « وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ (وَ) قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ أَزَالَ خَیْلَکُمْ‏عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً»[۴۲۴]؛
اکنون بشنوید: (یکى از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه) از «بنى غامد» حمله به (شهر مرزى) «انبار» کرده است، و نماینده و فرماندار من «حسان بن حسان بکرى» را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده که یکى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانى که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردن بند، و گوشواره‏هاى آن‌ ها را از تن‏شان بیرون آورده است… در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‏اند، آن‌ ها با غنیمت فراوان برگشته‏اند بدون این که حتى یک نفر از آن‌ ها زخمى گردد و یا قطره‏اى خون از آن‌ ها ریخته شود اگر به خاطر این حادثه مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار و بجا است.[۴۲۵]
امام از درد و رنج اجتماعی حاکم بر جامعه، چون نبود امنیت و غارت و چپاولگری می‌نالد.

 

    1. ۲. ۳. کِظَّه

 

این واژه تنها دو بار در نهج البلاغه آمده است یکبار در خطبه شقشقیه که به شکم‌پارگی و پرخوری ستمگران اشاره دارد (کِظّه ظالِمٍ) و بار دوم به صورت فعل ماضی به معنای « او را به رنج و سختی انداخت»، آمده است. امام × در بیان این‌که قلب محل تجمع اضداد است؛ می‌فرماید:
« لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَهٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَ ذَلِکَ الْقَلْبُ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا… وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَهٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَهُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَهُ فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ »[۴۲۶]؛
در درون سینه انسان قطعه گوشتى آویخته است که عجیب‏ترین اعضاى وجود او است: و آن قلب او است. و این شگرفى بخاطر آنست که انگیزه‏هائى از حکمت و ضد آن در آن جمع است… و اگر مصیبتى به او برسد بیتابى او را رسوا مى‏کند، و اگر فقر دامنش را بگیرد مشکلات او را بخود مشغول مى‏دارد اگر گرسنگى پیدا کند از ناتوانى زمین‌گیر مى‏شود، و اگر پرخورى کند راه نفَس را بر او مى‏بندد و بطور کلى هر گونه کمبود به او زیان مى‏رساند، و هر گونه زیادى او را فاسد مى‏سازد.[۴۲۷]
با توجه به آیه ﴿وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون﴾[۴۲۸]؛ قلب چیزی است که به انسان شایستگی «فهمیدن» آیات الهی را می بخشد.[۴۲۹]
در این عبارت اشاره شده است به سختی و رنج حاصل از پرخوری که حتی نفس کشیدن انسان، دشوار خواهد شد.

 

    1. ۲. ۳. مصیبه

 

مصیبت در لغت به معنای آنچه که از روزگار به انسان برسد.[۴۳۰] در این حکمت، صبر با مصیبت آمده است. که رابطه‌ای دو سویه میان آن‌ ها وجود دارد.
۱ـ « یَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِیبَهِ وَ مَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِیبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ»[۴۳۱]؛
صبر و شکیبایى به اندازه مصیبت نازل مى‏شود، کسى که دستش را (به عنوان بیتابى و ناشکرى) به هنگام مصیبت بر زانو زند اجر او ضایع مى‏شود (و پاداشى بر مصیبت نخواهد داشت).[۴۳۲]
امام (×) آن حالتی را که به طور معمول لازمه بى‏تابى است(یعنى زدن دست بر روى زانو) را کنایه از بى‏تابى آورده است. [۴۳۳] با توجه به فرمایش امام که صبرنسبت به ایمان به منزله سر است برای بدن، می‌توان نتیجه گرفت که مراد از صبر همان معنایی است که در حوزه معنایی ایمان قرار می‌گیرد.
امام مصیبت از دست دادن پیامبر اسلام (×) را آن‌قدر بزرگ می‌داند که اندوه هجران همسرش فاطمه (‘) را در برابر آن مصیبت، کوچک می‌شمارد:
۲ـ « … إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ »[۴۳۴]
. اما براى من که سختى جدایى تو را دیده و سنگینى مصیبتت را کشیده‏ام جاى تعزیت است- نه هنگام تسلیت- [۴۳۵]
مصیبت در اینجا مفهوم جانشین ألم است چرا که حکایت از درد و رنج انسان در از دست دادن عزیزانش دارد.
امام در نامه به اشعث در هجران فرزندش می‌فرمایند:
۳ـ « مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ خَلَف» [۴۳۶]؛ خداوند بجاى هر مصیبتى عوضى قرار مى‏دهد.[۴۳۷]
مصیبت یکی از مفاهیم جانشین ألم است. در اینجا غم از دست دادن فرزند مصیبتی است که از سوی خدا برایش اجری است.
امام ویژگی اولیای الهی هنگام مناجات با پروردگار خویش اینگونه بیان می‌کند:
۴ـ« إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَى الِاسْتِجَارَهِ بِکَ عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّهَ الْأُمُورِ بِیَدِکَ وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِکَ»[۴۳۸]؛
و اگر مصائب و مشکلات بر آنان فرو بارد به تو پناه مى‏آورند، چه این که مى‏دانند زمام امور به دست تو است و سر چشمه آن‌ ها به فرمان تو.[۴۳۹]
مصیبت‌هایی که در طول زندگی این جهانی بر انسان عارض می‌شوند، همه در پرتو ایمان به خدا و پناه بردن به اوست که تلطیف شده و از رنج او می‌کاهند.

 

    1. ۲. ۳. جشوبه

 

جشب (بر وزن عقل) غلیظ شدن طعام و یا بى‏خورش شدن آنرا گویند و اگر به صورت اسم آید به معنى طعام غلیظ یا بى‏خورش و خالى است این واژه پنج مرتبه در نهج البلاغه بکار رفته است[۴۴۰]:
آن حضرت در نامه‌ای به عثمان بن حنیف مى‏نویسد:
«أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَهً لَهُمْ فِی جُشُوبَهِ الْعَیْشِ»؛[۴۴۱]
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیر مؤمنانم اما با آنان در سختی‌هاى روزگار شرکت نکنم و پیشوا و مقتدایشان در تلخی‌هاى زندگى نباشم.[۴۴۲]
منظور از «جشوبه» در اینجا خشونت و سختى زندگى است.که می‌تواند یکی از مفاهیم جانشین ألم قرار گیرد.چرا که سختی‌ها، ناهمواری‌ها و مشکلات زندگی بخشی از رنج و درد انسان‌هاست. همدردی و شرکت در غم دیگران مخصوصاً در مورد پیشوایان امت، اهمیت بسزایی دارد. امام علی (×) در دوران خلافت خویش بیش از هر زمان دیگر زاهدانه زندگی می‌کرد. [۴۴۳]
در پاسخ به یکی از اصحاب که از علت لباس خشن و غذای ناگوار امام سوال کرد، فرمود:

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1400-07-23] [ 12:31:00 ب.ظ ]