کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل







اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    



آخرین مطالب


  • بپایان نامه درباره افت قدیمی
  • پایان نامه با موضوع شرط سلب
  • تاثیر نام و نشان ملی بر نام و نشان شرکت های ...
  • بررسی قابلیت استناد به ادله الکترونیکی در حقوق موضوعه ایران- فایل ...
  • حقوق دارندگان سهام اکثریت و اقلیت در شرکت‌های سهامی- فایل ...
  • قدانلود پایان نامه با موضوع انون مجازات اسلامی فعلی
  • نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران- قسمت ۲۳
  • دانلود پایان نامه با موضوع سطح رضایتمندی
  • مبانی نظری مسئولیت مدنی:/پایان نامه ضررهای جمعی
  • پایان نامه درباره شیوه شناختی- رفتاری
  • بررسی مقایسه ای مولفه های فرهنگی واجتماعی اخبار شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران و شبکه ماهواره ای من و تو (۱)
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • آدانلود پایان نامه با موضوع ب ساحلی ایران
  • پایان نامه کارشناسی ارشد :بررسی تأثیر قصه گویی در کاهش درد کودکان مبتلا به لوسمی
  • شناسایی و رتبه بندی موانع عمده سرمایه گذاری خارجی در صنعت خودرو ایران با توجه به شاخص های کسب و کار- قسمت ۴
  • مقایسه اثر بخشی مشاوره به شیوه آدلری و بازسازی شناختی مبتنی بر تمثیل، بر سلامت روانی ، تاب آوری و امیدواری دانشجویان- قسمت ۳۹
  • پایان نامه آموزش های مهارتی:/عوامل SWOT
  • پژوهش های کارشناسی ارشد با موضوع ارزیابی-توسعه-اکوتوریسم-با-رویکرد-استراتژیک- فایل ۷
  • بررسی رابطه بین ساختار مالکیت و ارزش بازار شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران- قسمت ۷
  • بررسی رابطه بین هوش هیجانی کارکنان و ارتباط سازمان با مشتری در بانک قرض الحسنه مهر ایران- قسمت ۶۹
  • مطالب پایان نامه ها درباره :تبیین علمی نسبت آسیب پذیری امنیت و حاکمیت ملی در قبال منافع انرژی ...
  • مبانی جرم انگاری در حقوق کیفری ایران- قسمت ۱۷
  • راهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره : طراحی الگوی مؤلفه‌های فطری مشتری‌مداری از دیدگاه اسلام- فایل ۲
  • مقالات و پایان نامه ها در رابطه با ارزیابی اقتصادی استفاده از انرژی بادی برای تأمین روشنائی راه ...
  • پایان نامه رشته مدیریت در مورد : محرک­های توجه به مدیریت ارتباط با مشتری
  • راهنمای نگارش مقاله درباره بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی موثر بر گرایش دانشجویان به پژوهش (مطالعه موردی ...
  • فروش اینترنتی فایل پایان نامه روانشناسی ویژگی‌های سلامت روان در قرآن
  • نگارش پایان نامه در رابطه با سیاست جنایی ایران در قبال برخورد با فعالیتهای غیر مجاز سمعی ...
  • منابع پایان نامه روانشناسی و مقاله در مورد عوامل مؤثر در بروز استرس
  • دانلود مقاله طرحواره های ناسازگار اولیه
  • استفاده از منابع پایان نامه ها درباره :ارزیابی تنوع مورفولوژیکی، ژنتیکی و فیتوشیمیایی جمعیت های آویشن کوهی ...
  • مقاله : مبنای نظری وابستگی به مواد مخدر- نظریات روان پویشی
  • پایان نامه با موضوع افکار خودکار[۱]
  • پایان نامه انواع استراتژی های تنظیم هیجان از نظر سایر نظریه پردازان
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع : جنسیت و نارضایتی بدن
  • فپایان نامه در مورد ضای رقابتی
  • مدانلود پایان نامه ؤلفه های انگیزش تحصیلی
  • دانلود پایان نامه درباره حقوق اسلامی
  • رپایان نامه درباره تبه بندی مالی شرکت های تولید کننده
  • پایان نامه تعدیل قیمت سهام/ اهداف اطلاعات حسابداری
  • دانلود مقاله تعاریف اضطراب
  • پژوهش های پیشین در مورد جایابی بهینه خازن در شبکه های توزیع- فایل ۱۵
  • خرید پایان نامه روانشناسی : اعتماد به همسر
  • مقایسه عملکرد سازمان تربیت بدنی استان مرکزی با استان قم با استفاده از روش کارت امتیازی متوازن- قسمت ۶
  • مطالعه جامعه شناختی عوامل موثر بر شکل گیری سلیقه هنری و نوع مصرف هنری با تاکید بر نقش سرمایه فرهنگی
  • تحلیل رابطه توانمندی( بر اساس مدل ملهم ) با تعهد کارکنان مورد مطالعه سازمان بازرگانی استان قم- قسمت ۶۷
  • مدانلود پایان نامه درباره وزه ملی
  • دانلود پایان نامه روانشناسی با موضوع تعریف شادکامی
  • دانلود پایان نامه : ویژگی های اسباب بازی مناسب
  • بررسی رابطه بین سلامت سازمانی و کیفیت زندگی کاری با تعهد سازمانی در بین کارکنان بیمارستان‌های شهر شیراز





  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




    جستجو




     
      دانلود مقاله ویژگی‌های شخصیت و عملکرد تحصیلی در دانشجویان ...

    امروزه، صاحب نظران بر این باورند که یکی از دلایل مهم توسعه کشور‌های پیشرفته، توجه و اهتمام آنها به تربیت نیرو‌های خلاق و مؤثر است. دانشجویان نیروی انسانی برگزیده و سازندگان فردای کشور هستند، و موفقیت تحصیلی آنها از جمله اهداف اساسی برنامه‌‌های آموزشی است. دانشجویان به واسطه موفقیت در تحصیل می‌توانند به موقعیتی دست یابند که از حداکثر نیروی درونی وبیرونی خود برای دستیابی به اهداف آموزش عالی استفاده نموده و شرایط لازم برای زندگی اجتماعی موفق را کسب کنند. برعکس، عدم موفقیت در تحصیل، زمینه ساز مشکلات فردی و اجتماعی بسیار و انحراف از دستیابی به اهداف سیستم آموزشی است.

     

    پایان نامه

     

    دوره دانشجویی برای دانشجویان دوره ای مهیج و پر چالش است. بنابراین به دلیل رویارویی با عوامل استرس زای زیاد و لزوم سازگاری مناسب، باید از سلامت روانی و خود اتکایی بالایی برخوردار باشند تا بتوانند به توفیقات روز افزون‌تری در تحصیل و حرفه خود دست یابند (دانش پژوه و همکاران ۲۰۰۷). این ویژگی‌ها که هر فرد در نتیجه رویارویی با موقعیت‌‌های گوناگون و افراد مختلف به آن مجهز است، ساختار روانی و صفات شخصیتی است. این ساختار روانی نه تنها تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند خانواده، اجتماع، گروه همسالان و غیره قرار دارد، بلکه عواملی چون انگیزش، پیشرفت، موفقیت و… را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. پس می‌توان گفت یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی، ویژگی‌‌های روانی افراد است.

     

     

    دانشجویان به دلایل متعدد، استرس‌ها و فشارهای روانی زیادی را بسته به موقعیت‌های آموزشی تجربه می‌کنند، مهاجرت جهت تحصیل، جدایی از شبکه‌های خانواده و دوستان و از دست دادن نسبی حمایت‌های عاطفی اجتماعی آنها، درگیرشدن در روابط اجتماعی جدید، حجم دروس و برنامه‌های دانشگاهی، دوره خاص سنی، همگی از عواملی بوده که برای دانشجویان در برهه‌های مختلف استرس‌زا بوده و می‌تواند آنها را مستعد ناراحتی‌های روانشناختی و جسمانی کند.

     

    ارزشیابی مستمر و مداوم وضعیت تحصیلی دانشجویان در طول تحصیل و بررسی عوامل مرتبط با آن یکی از ارکان ضروری و اجتناب ناپذیر بهبود کیفیت نظام آموزشی بویژه در دانشگاه‌ها می‌باشد.

     

    این امر در تدوین برنامه آموزشی بهتر، ارتقای کیفیتی آموزشی و نهایتاً در اصلاح و بهبود کارآئی مسئولین مربوطه تأثیر به سزایی دارد. توجه به این امر چیزی ست که درتمام دنیا در رأس برنامه‌های توسعه آموزش مدنظر قرار می‌گیرد به منظور پیش بینی وضعیت تحصیلی دانشجویان، تعیین ملاک‌ها و متغیرهای مناسب از جمله عمده‌ترین حوزه‌های پژوهشی است که محققان علوم تربیتی وروانشناسی در آن فعال می‌باشد تحقیقات بسیاری در زمینه پیش بینی عملکرد تحصیلی انجام پذیرفته است وضعیت اقتصادی اجتماعی سطح تحصیلات، آموزش و نمرات آزمونهای پیشرفت تحصیلی و هوش از جمله شاخص‌های است که محققان از آن جهت پیش بینی وضعیت فرد در آینده استفاده می‌نمایند. به منظور پیش بینی وضیت و موفقیت تحصیلی دانشجویان، تعیین ملاک‌ها ومتغیرهای مناسب، از جمله عمده‌ترین حوزه‌های پژوهشی است که محققان علوم تربیتی وروانشناسی در آن فعال می‌باشند. تحقیقات زیادی در زمینه پیش بینی عملکرد تحصیلی انجام پذیرفته است (جسلون ۱۹۹۹). وضعیت اقتصادی-اجتماعی، سطح تحصیلات، معدل تحصیلی و نمرات آزمون‌های پیشرفت تحصیلی و هوشی از جمله شاخص‌هایی است که محققان از آنها جهت پیش بینی وضعیت فرد در آینده استفاده نموده اند (منیری ۱۳۸۵).

     

    افت تحصیلی[۱] دانشجویان یکی از مشکلات عمده مراکز آموزش عالی کشور است که نه تنها باعث اتلاف وقت و هزینه‌‌های جاری این مراکز می‌شود، بلکه باعث ایجاد مسایل و مشکلات روحی – روانی، خانوادگی و اجتماعی برای دانشجویان نیز می‌شود. بر پایه مطالعات انجام شده، این مشکل هر ساله در حال افزایش بوده، به گونه ای که بسیاری از دانشجویان نمی‌توانند از عهده محتوای آموزشی مدون دروس دانشگاهی برآمده، یا آن‌ها را در موعد مقرر به اتمام رسانند (کرمی ۱۹۹۶).

     

    افت از نظر لغوی به معنی کمبود، کمی، کم و کاست و نقصان است. منظور از افت تحصیلی «کاهش عملکرد تحصیلی دانشجو از سطح رضایت بخش به سطحی نامطلوب است». همچنین افت در لغت به معنای ضایعات، ضایع کردن که بیشتر در نظر اقتصاددانان مطرح شده است. اما در بعضی از متون فارسی کلمه ترک تحصیل نیز معادل افت تحصیلی در نظر گرفته شده است. به عبارتی افت تحصیلی عبارت است از نزول از یک سطح بالاتر به سطح پایین‌تر در تحصیل و آموزش است.

     

    افت تحصیلی به معنای دقیق آن، زمانی است که فاصله قابل توجهی بین توان و استعداد بالقوه و توان بالفعل فرد در فعالیت‌‌های درسی و پیشرفت تحصیلی مشهود باشد. گرچه این تعریف می‌تواند همه کسانی را که به دنبال شکست‌های پی در پی تحصیل، از تحصیل عقب مانده و عمدتاً به اصطلاح تجدید یا مردود شده‌اند را در بر گیرد اما مفهوم افت تحصیلی صرفاً در رفوزگی و تجدیدی خلاصه نمی‌شود و می‌تواند شامل هر دانش آموز و دانشجویی شود که اکتساب‌‌های آموزشگاهی و پیشرفت دانشگاهی او کمتر از توان بالقوه و حد انتظار اوست. لذا بر اساس این تعریف دانش آموزان تیزهوش نیز ممکن است دچار افت تحصیلی و کم آموزی بشوند. لذا افت تحصیلی مسئل‌های است عام و نسبی.

     

    افت تحصیلی شامل جنب‌‌های مختلف شکست تحصیلی چون عدم حضور یا غیبت مکرر از کلاس درس، ترک تحصیل قبل از موعد مقرر، تکرار پایه تحصیلی و یا کیفیت نازل تحصیلات می‌باشد (نریمانی ۱۹۹۸). سازمان یونسکو مفهوم افت تحصیلی را به تکرار پایه، ترک تحصیل زودرس و کاهش، کیفیت آموزشی و تحصیلی فراگیران نسبت می‌دهد (یونسکو ۱۹۸۴).

     

    برابر تحقیقات انجام شده حدود ۱۲ درصد از دانشجویان دانشگاه‌‌های علوم پزشکی در طی تحصیل خود حداقل یک ترم تحصیلی مشروط می‌شوند، این مشروطی نه تنها ممکن است که دانشجویان را از لحاظ روحی- روانی دچار مشکل نماید، بلکه از نظر پیشرفت تحصیلی نیز آنان را در معرض خطر محرومیت از تحصیل قرار دهد و موجب خلل در بهره برداری مطلوب از اصول علمی برای تربیت نیروی انسانی، منابع انسانی و مالی و نیز موجب نارضایتی اجتماعی گردد. علاوه بر این افت تحصیلی دانشجویان و ترک تحصیل آنان، زیان‌‌های فراوانی را برای کشور در بر خواهد داشت (فتحی ۲۰۰۰).

     

    از این رو افت تحصیلی و ترک تحصیل می‌تواند مواردی از جمله اعتیاد به مواد مخدر و الکل را به دنبال داشته باشد. در یکی از دانشگاه‌‌های آمریکا مطالع‌های که بر روی افرادی که دست به خودکشی زده بودند، نشان داد که شایع‌ترین علت خودکشی آنان شکست در تحصیلات بوده است (میلمن[۲] ۱۹۹۴).

     

    عوامل مختلفی بر عملکرد تحصیلی[۳] افراد تأثیر می‌گذارند که متخصصان تعلیم و تربیت آنها را به چهار دسته عوامل فردی، آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرده. در حقیقت عملکرد تحصیلی به عنوان متغیر وابسته تحت تأثیر یک عامل نیست، بلکه عوامل متعددی نظیر استعداد تحصیلی، عوامل شناختی مانند هوش عمومی، خود کار آمدی تحصیلی، راهبردهای خود تنظیمی، ساختار کلاس درس، انگیزش تحصیلی، توانایی یادگیرندگان، آموزش معلمان و انگیزش یادگیرندگان بر روی آن تأثیر دارند. واقعیت آن است که این عوامل و متغیر‌ها چنان در هم تنیده اند و با یکدیگر کنش متقابل دارند که تعیین نقش و سهم هر یک به دشواری امکان‌پذیر است. با این وجود تحقیقات نشان می‌دهند که در بین این عوامل، عوامل آموزشی و فردی با ماهیت شناختی و اجتماعی، بیشترین تأثیر را بر پیشرفت تحصیلی دارند (یزدانی ۱۳۹۱).

     

    هوش و استعداد را عامل پیشرفت در تحصیل علم و کسب دانش می‌دانند. ولی این تعریف جامع و کامل نیست؛ زیرا گذشته از این واقعیت که عدم موفقیت تحصیلی و علمی افراد با هوش این مدعی را باطل می‌کند، عوامل دیگری نیز در تحصیل علم و دانش دخالت دارند. مانند عوامل اقتصادی، وضع بدنی و جسمانی، موقعیت‌های مناسب و غیره (هیلگارد ۲۰۰۰).

     

    مک‌کله‌لند[۴] (۱۹۶۵) نخستین کسی بود که با همکارانش درباره‌ی ماهیت و اندازه‌گیری انگیزه‌ی پیشرفت مطالعه کرد. وی شرایط اجتماعی را در ایجاد انگیزه‌ی موفقیت دخیل می‌داند که برخی از آن‌ها عبارتند از: ۱ـ آموزش در خانواده: مک‌کله‌لند مهم‌ترین آموزش را در خانواده، آموزشی می‌داند که صفاتی نظیر استقلال فردی، کنترل خویشتن، بلندپروازی‌های خاص و اعتماد به ‌نفس را در کودکی تقویت نماید. به ‌نظر وی، درجه‌ی انگیزه‌ی موفقیت، یک‌بار برای همیشه در کودکی ثابت می‌شود و پس از آن دیگر تغییری نمی‌کند. ۲ـ طبقه‌ی اجتماعی والدین: به‌نظر مک‌کله‌لند، طبقه‌ی اجتماعی، انگیزه‌ی موفقیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد و این انگیزه در طبقه‌ی متوسط بیش‌تر از سایر طبقات است. ۳ـ تحرک اجتماعی: در افراد و گروه‌هایی که گرایش به تحرک اجتماعی دارند، انگیزه‌ی موفقیت بیش‌تر دیده می‌شود. ۴ـ ایدئولوژی: عامل دیگری که مک‌کله‌لند به آن توجه داشته، تأثیر ایدئولوژی بر انگیزه‌ی موفقیت است. محیط خانواده، عامل دیگری است که بر پیشرفت تحصیلی فرزندان مؤثر است.

     

    اندرسون[۵] (۱۹۷۱)، در مطالعات خود راجع به فرایند اجتماعی‌شدن خانواده، به این نتیجه رسیده است که تعداد زیادی از متغیرها، مربوط به محیط خانواده بوده در پیشرفت تحصیلی فرزندان مؤثرترند؛ این متغیرها عبارتند از: پافشاری خانواده برای پیشرفت فرزندان، راهنمایی‌های تحصیلی، تلاش خانواده، علایق هوشی خانواده و عادات کاری خانواده. سطح سواد والدین و مشکلات خانوادگی نیز از دیگر عوامل خانوادگی است که بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان مؤثر می‌باشد.

     

    سازمان‌دهی ساختاری و اجتماعی محیط آموزشی، بر خوداثر‌بخشی و کارآیی و درنهایت بر عمل‌کرد دانشجویان مؤثر است. مدل‌های مفهومی مربوط به پیشرفت علمی دانشجویان، نشان‌دهنده‌ی آن است که بایستی کمّیت و کیفیت تعاملات دانشجویان با دانشکده، میزان مسئولیت‌های بیرونی دانشجویان، مقدار و نوع حمایت مالی، ارزیابی دانشجویان از امکانات علمی و ساختار دانشکده و زمینه‌های اقتصادی اجتماعی آنان توجه شود (سکاکی ۱۳۹۰).

     

    تحقیقات زیادی بر این نکته تأکید دارند که افت تحصیلی ارتباط بسیار قوی و نزدیکی با ویژگی‌‌های خانوادگی دانشجویان دارد. به عبارت کلی‌تر وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده رابطه معکوسی با افت تحصیلی دارد. (آستین، ۱۹۷۲و اکلند[۶] ۱۹۶۴).

     

    فقر و محرومیت اقتصادی بطور بارز یکی از عواملی است که تأثیر زیادی بر ترک تحصیل و مردودی می‌گذارد ولی در این زمینه باید بین فقر مطلق و فقر نسبی تفاوت قائل شد بدین معنی که فقر مطلق با خود سختی معیشت، کم غذایی و بد غذایی، مسکن نامناسب و کارکردن در ضمن تحصیل را به همراه دارد که همه این شرایط موجب فقدان و کمبود امکانات تحصیلی و نیامدن افراد به مدرسه یا ترک تحصیل و مردودی می‌شود (زارع شاه‌آبادی ۱۳۸۷).

     

    فقر نسبی ـ که وضع نامناسب اقتصادی فرد را نسبت به افراد دیگر ارائه می‌کند، ممکن است خود نتیجه عوامل و متغیر‌های زیادی باشد، ولی بدون شک عاملی برای افت تحصیلی به حساب می‌آید زیرا که این نوع فقر اختلافات طبقاتی ایجاد می‌کند که در نتیجه آن تفاوتهایی در رشد و تکامل و تفکر، زبان، رفتار و نگرش افراد نسبت به کار و استراحت بروز می نماید و علایق و انگیزه‌‌های پیشرفت آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و همه این عوامل برای پیشرفت تحصیلی افراد و یا عدم آن اهمیت حیاتی دارند.

     

    فقر مطلق عموماً در جوامعی وجود دارد که کار افراد جهت تأمین امکانات اولیه برای بقاء و زیست آنان بوده و به صورت زندگی کشاورزی قدیم و یا کار غیرماهرانه افراد در شهرها و زندگی آنان در حداقل معیشت جلوه می‌کند. این نوع فقر به همراه خود مسائل و مشکلات انسانی گوناگونی از قبیل: سختی معیشت، گرسنگی و کم غذایی، بدغذایی، بیماری، خستگی و افسردگی و عدم وجود تفریح و استراحت در بردارد که هریک باعث مشکلات و موانع برای جلوگیری از ورود افراد به نظام آموزش و پرورش و یا ترک آن و عدم موفقیت در آن به حساب می آید» (امین فر ۱۳۶۷).

     

    وضعیت اقتصادی نامساعد منشاء بسیاری از تنیدگی‌ها در سراسر جهان است. افزایش نرخ تورم اثرات مستقیمی بر روی سلامت روانی افراد و جامعه دارد. در صورت عدم وجود درآمد کافی قدرت خرید افراد کم شده و استاندارد‌های زندگی سیر نزولی پیدا می‌کنند (استانهوپ و لانکستر[۷] ۲۰۰۴).

     

    مطالعات رادجرز[۸] (۲۰۰۱) ارتباط قوی بین شیوع اختلالات روانی و وضعیت اجتماعی اقتصادی پایین نشان داده است بطوری که بیکاری، فقر، حوادث تهدید کننده زندگی از عوامل اصلی بروز مشکلات روانی بوده اند (به نقل از حیدریان ۱۳۸۵).

     

    کوان و موروایتز[۹] (۲۰۰۵) در مورد تأثیر مشکلات اقتصادی روی قشر دانشجو می‌نویسد، مشکلات مالی نگرانی‌هایی برای دانشجویان بوجود آورده است و موجب آن شده که تعداد زیادی از آنها در یک اتاق زندگی کنند. یا شغل‌‌های پاره وقت یا تمام وقت برای خود برگزینند تا بتوانند نیاز‌های مالی خود را برآورده سازند.

     

    تحقیقات انجام‌گرفته، هم‌چنین نشان داده‌است که وضعیت اقتصادی خانواده نیز در موفقیت دانشجویان مؤثر است؛ به‌خصوص در خانواده‌هایی که در آن‌ها، دانشجو، مجبور باشد علاوه بر تحصیل، به کار جنبی نیز بپردازد (اردبیلی ۱۳۷۴؛ صفوی ۱۳۶۵؛ احمدی ۱۳۷۴).

     

    سطح آموزش و شغل والدین، ممکن است درآمد پایین خانواده را بیان کند. نتایج تحقیقات، حاکی از آن است که منزلت و موقعیت اقتصادی ‌اجتماعی والدین (شغل و سطح آموزش) با انگیزش پیشرفت تحصیلی و موفقیت تحصیلی، رابطه دارد (ایونس ۱۹۷۰؛ اندرسون ۱۹۷۶[۱۰]).

     

    به نظر می‌رسد که بسیاری از دانشجویان به دلیل داشتن افکار بدبینانه و منفی نسبت به مسائل اقتصادی و اجتماعی، نسبت به آینده خودشان ناامید هستند و خطر ابتلا به مسائل روانی مانند افسردگی بیش از بیش سلامت آن‌ها را تهدید می‌کند. جمعیت قابل توجهی از دانشجویان نسبت به مشکلاتشان نگاه مبالغه آمیز و آشفته‌ای دارند و خودشان را به عنوان فردی که هیچ کنترلی بر محیط و یا بر رفتارهای مخرب خود ندارند می‌پندارند. لذا برای اینکه دانشجویان از روحیه مثبت درباره خود و دیگران و دنیا برخوردار شوند و خود را مفید و اثر بخش دانسته و بتوانند زندگی خود را با اندیشه ای روشن، دیدی واقع بینانه‌تر و با اطمینان سپری کنند، نیاز به مداخله و آموزش برای آنان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود تا آن‌ها به امید و انگیزه بیشتری به تحصیل بپردازند.

     

    ضعف عملکرد آموزشی دانشجویان وشکست­های بعد از ورود به دانشگاه از معضلات مهم آموزشی در کشور ماست. بسیاری از دانشجویان بعد از ورود به دانشگاه قادر به سازگار کردن خود با وضعیت تحصیلی جدید و افزایش حجم دروس نیستند و اغلب دانشجویان در ترم اول و برخی تا پایان تحصیلات دچار افت شدیدی می­شوند. اکثر دانشجویانی که از تلاش خود نتیجه مطلوب کسب نمی­کنند انگیزه­ای برای درس خواندن ندارند (فهیم زاده ۱۳۸۲).

     

    مک­کللند بر این باور است که جوامعی که افراد آن دارای انگیزه پیشرفت نباشند، حتی با وجود امکانات عالی و شرایط مساعد طبیعی، کمتر شانس توسعه و ترقی خواهند داشت. وی با بررسی­های بسیار دقیق نشان داد که رشد اقتصادی یک جامعه به انگیزه پیشرفت افراد بستگی دارد. او بر این باور است که افرادی که انگیزه پیشرفت بیشتری دارند، افراد توسعه­جویی شده و به رشد خود کمک کرده­اند (سینتز و لیمان[۱۱] ۱۹۷۳؛ به نقل از برخوری و همکاران ۱۳۸۸).

     

    نیاز به پیشرفت یکی از نیازهایی است که توسط مورای[۱۲] مطرح شد. بطور کلی افراد دارای انگیزه پیشرفت احساس می­ کنند که بر زندگی­شان مهار دارند و از آن لذت می­برند. آنها سعی می­ کنند عملکرد خود را بهبود ببخشند و ترجیح می­ دهند که کار­هایی را انجام دهند که چالش بر انگیز باشند (توکر[۱۳] ۲۰۰۰؛ نقل از طالب­پور و همکاران ۱۳۸۱).

     

    روانشناسان انسانگرا بر این باورند که عواملی چون نگرش نسبت به خود، آموزشگاه و دیگران، میزان همدلی، احترام بی قید و شرط. یکرنگی و در نظر گرفتن تفاوت‌‌های فردی می‌توانند عوامل مهمی در مسائل انطباقی، سلامت جسمانی، میزان توجه و حتی تغییر در میزان بهره هوشی و رشد شناختی باشد. از دیدگاه انسانگرایانه، یادگیری می بایست در محیطی با روابط انسانی خوب تحقق یابد. در واقع تجربه یادگیری متأثر از دیدگاه یادگیری است و از این رو یادگیری تا حد امکان باید فردی و در زمان حال صورت پذیرد.

     

     دانشجویان که متعلق به خانواده‌هایی با پایگاه اقتصادی و اجتماعی فوق العاده پائین بوده و تواماً با فقر اقتصادی و فرهنگی مواجه‌اند، از انگیزه تحصیلی بسیار پائین برخوردارند. از سوی دیگر در کنار فقر فرهنگی و محرومیت‌های محیطی، شرایط اقتصادی – اجتماعی حاکم بر جامعه نیز در چگونگی تبلور انگیزه‌‌های رشد و پیشرفت یا افت تحصیلی دانشجویان نقش بسزایی دارد.

     

    فقر و نداری به شکل‌های گوناگون موانعی را در جهت پیشرفت تحصیلی به وجود می آورد از قبیل:

     

    – نامناسب بودن مکان زندگی از جهت آب سالم، نور و فضای اتاق، رفت و آمد و شلوغی و سر و صدا، آلودگی هوا، نبودن مکان برای کار‌های شخصی.

     

    -نامناسب بودن امکانات بهداشتی و تغذیه و در نتیجه ابتلا به انواع بیماریها و سوء تغذیه و کمبود خواب

     

    -کارکردن در خارج از منزل که مانع رفتن آنها به مدرسه یا باعث حضور نامرتب آنان در کلاس می‌شود.

     

    یکی از عوامل منفی خانوادگی که همواره منشاء انحراف توجه دانشجو از تحصیل می گردد جابجائی وظایف والدین و فرزند است. از جمله جابجائی‌ها که ارتباط قابل توجهی با افت تحصیلی دارد، اشتغال دانشجو. به این ترتیب دانشجویان در سنی به کار و اشتغال می پردازند که معمولاً از آنها انتظار می‌رود درآن مقطع بیشتر به نقش‌های مورد انتظار از جمله تحصیل بپردازند. عدم تامین نیاز‌های مالی خانواده و نیاز به نیروی کار دانشجو از دلایل عمده اشتغال کودکان در سنین پائین است که در این زمینه صرف وقت و نیروی بسیار در اشتغال، باعث افت تحصیلی آنها می‌شود. اشتغال دانشجویان انرژی جسمی و ذهنی شان را برای یادگیری دروس کاهش می‌دهد. به این ترتیب دانشجویان ممکن است به دلیل عدم حضور فعال و مستمر در محیط‌های آموزشی نتوانند به نحو مطلوبی به تحصیل ادامه دهند.

     

    وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده در نظام ارزشها به ویژه در روش تربیت فرزندان تأثیر می‌گذارد. در بعضی از خانواده‌ها پیشرفت فرزندان در امر تحصیل به عنوان یکی از ارزش‌های مهم تلقی می‌شود. این گونه خانواده‌ها برای پیشرفت فرزندان خود اهمیت زیادی قائل هستند. آنان اغلب با دانشگاه، استاد و فرزندان خود در ارتباطند. ولی اعضای طبقه ضعیف ارزش پائین‌تری برای آموزش و پرورش قائل هستند همچنین آنها تأکید کمتری بر آموزش رسمی دارند و آن را وسیله ای برای پیشرفت شخصی قلمداد نمی‌کنند.

     

    یکی از عوامل عاطفی که در یادگیری فرد تأثیر سوء دارد اضطراب است. اضطراب در یادگیری اختلال ایجاد می‌کند. این عامل در حالت شدید می‌تواند افت تحصیلی را باعث گردد چرا که فرد نمی‌تواند تمام قوای فکری و روانی خود را در هنگام یادگیری مطالب به کار گیرد. علت اضطراب و نگرانی می‌تواند ناشی از ترس از امتحان، نمره، معلم یا اختلالات عاطفی – رفتاری خانواده و غیره باشد. وجود اندکی اضطراب در انسان به عنوان یک حالت عاطفی و هیجانی نه تنها طبیعی است بلکه فقدان کامل آن می‌تواند مشکلاتی را پدید آورد. اما همین اضطراب که چاشنی زندگی است و انسان را به کار و کوشش و تکاپو وا می‌دارد اگر از حد اعتدال خود تجاوز کند بسیار زیان بخش خواهد شد وجود اندکی اضطراب در دانشجویان برای مدرسه و تکالیف آن ضروری است و موجب احساس مسئولیت، برنامه ریزی و مطالعه بیشتر آنها می‌شود حتی در مواردی که برخی از دانشجویان نسبت به درس، امتحان و مدرسه هیچگونه مسئولیتی احساس نمی‌کنند گاه لازم است که استادان یا اولیاء با تشریح عواقب قصور، کوتاهی و تنبلی دانشجو مقداری اضطراب در آنها ایجاد کنند. اما از طرف دیگر مطالعات متعددی نشان داده است که اگر اضطراب شدید باشد کاهش پیشرفت تحصیلی دانشجو را به همراه خواهد داشت. به بیان دیگر یکی از دلایل اساسی افت تحصیلی، دانشجویان، اضطراب امتحان است که برخی مطالعات سهمی در حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد را نشان داده اند.

     

    پایان سال تحصیلی برای دانشجوی که عملکرد تحصیلی ناموفق داشته است لحظه ای بحرانی است. زیرا شکست، تصوری را که دانشجو از خود دارد دگرگون می سازد و نیز عقیده دیگران را نسبت به او عوض می‌کند این تغییرات در شخصیت در حال تکوین و تشکیل دانشجو بسیار ظریف و آسیب پذیر است و آثار نامطلوب به جای می گذارد.

     

    بسیارند دانشجویان شکست خورده که از خانه می گریزند یا به مواد مخدر پناه می برند و یا حتی اقدام به خودکشی می‌کنند. در ضمن تجربیات موفق دانشگاهی باعث نگرش مثبت به خود می‌شود. اما تجربیات ناموفق تحصیلی به مفهوم منفی می انجامد که در نتیجه آن فرد ممکن است دچار دیدی منفی نسبت به خود شود. اگر محیط دانشگاه برای دانشجویان شواهدی که حاکی از شایستگی و لیاقت وی در کار دانشگاه باشد طی چندین سال خصوصاً سال‌های نخست تحصیلی فراهم بیاورد و این تجارب موفقیت آمیز در چهار پنج سال بعد نیز تکرار شوند. مطمئناً برای مدت نامحدودی در فرد نوعی مصونیت در برابر بیماری‌های روانی ایجاد می‌شود. چنین فردی قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحرانها و فشار‌های شدید زندگی غلبه کند. اگر یک دانشجو صرفنظر از سابقه زندگی اش بتواند در دانشگاه موفق شود برای موفقیت در زندگی نیز شانس فوق العاده ای دارد و در صورتی که در یکی از مراحل آموزش خود (مدارس ابتدائی، دبیرستان یا دانشگاه) با شکست مواجه شود شانس او برای موفقیت در زندگی به مقدار زیادی کاهش پیدا می‌کند.

     

    برای خانواده‌ها قبول چنین شکست در تحصیلات فرزندانشان بسیار سنگین و دردآور است و باعث می‌شود که رفتارشان نسبت به فرزند شکست خورده تغییر کند و در هر حال این واقعه موجب برهم خوردن تعادل عاطفه خانواده و مخصوصاً تعادل بین فرزند شکست خورده و خانواده می گردد. برای خانواده‌ها نیز شکست فرزندان دردناک است و بر آن می‌شوند تا مسئول آن را پیداکنند و معمولاً یا مرکز تعلیم را مسئول می دانند یا فرزند خود را در هر حال این واقعه موجب برهم خوردن تعادل محیط خانوادگی می‌شود. بسیاری از خانواده‌‌های کم درآمد از ادامه تحصیل فرزند خود ناامید می‌شوند و او را وادار به کار می‌کنند واین خود سبب ترک تحصیل می‌شود.

     

    در شرایط کنونی در جامعه ما پیشرفت و موفقیت تحصیلی هم برای خانواده‌ها و دانش آموزان و هم برای جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است. شناخت جنبه‌‌های روانشناختی، دانشجویان و واکنش‌‌های آنها در شرایط خاص می‌تواند همانند یک ابزار کمک آموزشی قدرتمند عمل کند و به افزایش تأثیر ابزار‌های آموزشی منجر شود و برای دانش آموزان و دانشجویان، معلم و نظام آموزش و پرورش از نظر اقتصادی سودمند باشد. بنابراین، تلاش در جهت شناسایی عوامل مرتبط با پیشرفت تحصیلی از اهمیت به سزایی برخوردار می‌باشد. از جمله عواملی که به نظر می رسد با پیشرفت تحصیلی رابطه داشته باشد ویژگی‌‌های شخصیتی می‌باشد.

     

    دانشجویان از لحاظ توانایی‌‌های ذهنی، روش‌‌های آموختن، سبک و سرعت یادگیری، آمادگی، هوش و استعداد، شخصیت، علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیت‌‌های تحصیلی با هم تفاوت دارند. بنابراین، در نظر گرفتن تفاوت‌‌های فردی دانشجویان در آموزش و برخورد متناسب با ویژگی‌‌های خاص آنها از وظایف مهم استاد است. نتایج پژوهش‌‌های انجام شده براین حقیقت تأکید کرده اند که توجه به تفاوت‌‌های فردی یادگیرندگان از سوی استادان در بهبود کیفیت یادگیری و افزایش سطح پیشرفت تحصیلی آنان بسیار تأثیرگذار است (سیف ۱۳۸۸).

     

    پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یکی از شاخص‌‌های مهم در ارزشیابی آموزش است و بیانگر میزان دستیابی به استانداردها و اهداف آموزشی است. ربر (۱۹۸۵) و لادین (۱۹۶۷) پیشرفت تحصیلی را این گونه تعریف کرده اند “واژه پیشرفت تحصیلی به جلوه ای از جایگاه تحصیلی دانشجویان اشاره دارد، این جلوه ممکن است بیانگر نمره ای برای یک دوره یا میانگین نمرات در دوره ای مربوط به یک موضوع یا میانگین نمرات دوره‌‌های مختلف باشد” (به نفل از رئیس سعدی ۱۳۸۶).

     

    برای پیشرفت تحصیلی ملاک‌های گوناگونی را می‌توان در نظر گرفت که مشهورترین آن، میانگین نمرات کلاسی می‌باشد. رادینگ (۲۰۰۱)، به نقل ازرئیس سعدی، ۱۳۸۶) معتقد است پیشرفت تحصیلی عبارتست از، آن مقدار از یادگیری که معمولاً در آزمون‌ها و امتحانات و هم چنین در بحث‌های کلاسی و کارگروهی آشکار می‌شوند. همه این موارد اشاره به افرادی دارند که برای دستیابی به موفقیت انگیزه دارند، تکالیفی که انتخاب می‌کنند دارای سطح دشواری متوسط است، دارای اعتماد به نفس هستند، با پشتکار و پی گیرند، شکست را نتیجه فقدان تلاش تلقی می‌کنند، اهداف طولانی مدت دارند، با اشتیاق و بلندپروازند و از آن چه که انجام می‌دهند احساس غرورمی‌کنند.

     

    [۱] academic decline

     

    [۲] Meilman

     

    [۳] Academic performance

     

    [۴] Mc. Clelland

     

    [۵] Anderson

     

    [۶] Astin &  Eckland

     

    [۷] Stanhope& Lancaster

     

    [۸] Rodgers

     

    [۹] Cowan & Morewitz

     

    [۱۰] Evans& Anderson

     

    [۱۱] sentins & limon

     

    [۱۲] murray

    موضوعات: بدون موضوع
    [شنبه 1399-09-15] [ 11:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایان نامه : صفات شخصیتی وعملکرد تحصیلی ...

    تعاریف بسیاری از شخصیت ارائه شده است که می‌توان به طور کلی آنها را به چهار دسته تقسیم کرد؛۱- تعاریفی که روی فردیت و یگانگی افراد تأکید می‌کنند،، در این تعاریف شخصیت شامل خصوصیاتی است که افراد را از یکدیگر متمایز می کند ۲-تعاریفی که بر ساختارها و سازه‌‌های درونی و فرضی تأکید می‌ورزند، در این گونه تعاریف، رفتار‌های آشکار، بخش کمی از تعریف را تشکیل می‌دهد، در این مفهوم شخصیت شامل انتزاع‌هایی است که از رفتار‌های آشکار و مشاهدات رفتاری اخذ شده است ۳- تعاریفی که روی تاریخچه ی زندگی و مراحل رشد تأکید دارند، که در این دیدگاه، شخصیت حاصل رویداد‌های درونی و بیرونی است. رویداد‌های درونی شامل آمادگی‌‌های ژنتیکی و بیولوژیکی است و رویداد‌های بیرونی، تجربیات اجتماعی و رویداد‌های محیطی را در بر می‌گیرد ۴- در نهایت در تعاریفی که بر الگو‌های رفتار تأکید دارند، فرض می‌شود که شخصیت به طور نسبی در طی زمان ثابت مانده است و تداوم پیدا می‌کند. این ثبات در الگو‌های رفتاری از مکانی به مکان دیگر و از زمانی به زمان دیگر ثابت باقی می‌ماند (آتش روز و همکاران ۱۳۸۷).

     

    شخصیت را شاید بتوان اساسی‌ترین موضوع علم روانشناسی دانست زیرا محور اساسی بحث در زمینه‌هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف و احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است. به عبارتی، موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده شخصیت به حساب می آیند (کریمی ۱۳۸۹).

     

    توجه به تفاو ت‌های فردی بین انسان‌ها از دیرباز مورد توجه روان شناسان بوده است، به طوری که این امر با بررسی شکل ظاهری بدن (اندازه گیری قد، وزن و…..) شروع شد و با نسبت دادن ویژگی‌‌های شخصیتی به ویژگی‌‌های ظاهری (شکل ظاهر بدن) پیش رفت. سپس به حواس، از حواس به ادراک، از ادراک به شناخت، از شناخت به اجزاء و فرایند شناخت (توجه، ادراک، پردازش، حافظه و…) پرداخته شد و سرانجام سبک‌ها و ترجیحات یادگیری مورد توجه قرار گرفت (علی آبادی، ۱۳۸۲). از آنجایی که انسا نها در ابعاد مختلف دارای تفاوت‌هایی هستند و این تفاوت‌ها در توانایی ها، استعدادها، رغبت‌ها و سرانجام در شخصیت افراد نمود می یابد، شناخت ویژگی‌‌های شخصیتی یادگیرندگان و هدایت آنها در انتخاب رشته تحصیلی مناسب، این امکان را فراهم می آورد تا آنها با شناخت و آگاهی، مسایل را با علایق و صلاحیت‌‌های خود تطبیق داده، و از نظر روحی و روانی محیط زندگی و زمینه‌‌های شغلی و تحصیلی خود را ایمن سازند و در آن محیط، توانایی‌ها و مهارت‌‌های خویش را به کار گیرند و استعداد‌‌های واقعی خود را به منصه ظهور برسانند. بنابراین، توجه به رغبت‌‌های مختلف تحصیلی و شغلی و ویژگی‌‌های شخصیتی افراد موجب هدایت آنها در زمینه‌‌های تحصیلی و شغلی مناسب و افزایش انگیزه و توانمندی آنها می گردد (مرادی بانیارانی، ۱۳۸۴).

     

     

    این ویژگی‌‌های شخصیتی[۱] در حقیقت به عنوان محرکه‌‌های خلق و خو، برای دست‌یابی به هدف تلقی می‌شوند. به این معنا که این خصوصیات انسان را مستعد انجام رفتار‌های مختلف، در موقعیت‌‌های خاص، می‌کند (پروین ۱۹۹۶؛ به نقل ازنصری ۱۳۹۱).

     

    یکی دیگر از نظریه‌‌های شخصیت که سعی در توجیه منش و خوی افراد با تمایلات و گرایش‌‌های آنان دارد، دیدگاه گرایشی[۲] است، این دیدگاه معتقد است، گرایش ها، خصوصیاتی هستند که افراد با خود حفظ می‌کنند، به خود آن‌ها تعلق دارند، و جزیی از آن‌ها هستند. سه رویکرد منشعب شده از دیدگاه گرایشی شامل، رویکرد تیپ و خصیصه (صفت) رویکرد نیازها و انگیزه ها، رویکرد زیست شناسی و خلق و خو می‌باشد (کارو و شی یر[۳]؛ به نقل از پروین ۱۳۸۱).

     

    هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند. شخصیت[۴] از ریشه لاتین Persona که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحاً به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلت‌ها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

     

    کوشش دانشمندان برای توصیف و طبقه‌بندی منش آدمی را می‌توان در یونان باستان ردیابی کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه یکی از مزاج‌های چهارگانه (خون، صفرای سیاه، بلغم و صفرای زرد) نسبت می‌دادند و بر این اساس، افراد را به چهار سنخ یا تیپ شخصیتی: دموی ‌مزاج، سوداوی ‌مزاج (مالیخولیایی)، بلغمی‌ مزاج و صفراوی ‌مزاج طبقه‌بندی می‌کردند. بدین ترتیب، ضمن این‌که افراد به سنخ‌های مختلف شخصیتی طبقه‌بندی می‌شدند علت تفاوت‌های فردی نیز توجیه می‌شد. این نظریه تا قرن ۱۹ همچنان دوام یافت.

     

     

    شخصیت مفهومی است که تقریبا به اندازه مکاتب گوناگون در روانشناسی، تعاریف گوناگون درباره آن وجود دارد. رویکردهای روانکاوی، پدیدارشناختی، عاملی، یادگیری، پردازش اطلاعات و دیدگاه صفات از مهمترین مکاتبی هستند که به مقوله شخصیت پرداخته اند. مسأله تعریف شخصیت یک مشکل عمده است، آلپورت[۵] (۱۹۳۷)، توانست حدود ۵۰ معنا را برای این اصطلاح مطرح کند. در تعریف شخصیت، باید چند نکته را در نظر گرفت. نخست، هر شخص یگانه و بی همتاست زیراهیچ دو فردی از نظر خلق، علائق رفتار و دیگر ویژگی‌‌های شخصیتی کاملا مشابه نیستند. دوم، افراد در همه موقعیت‌ها به شیوه یکسان رفتار نمی‌کنند. رفتار هر شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد. سوم، گر چه هر فرد یگانه و بی همتاست و رفتارش در همه موقعیت‌ها کاملاً یکسان نیست، در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظه ای وجود دارد. به عبارت دیگر هر چند در جزئیات رفتار آدمی تفاوت‌هایی دیده می‌شود، بیشتر مردم الگو‌های رفتار نسبتا ثابت دارند (کاردیوسی[۶] ۱۹۹۸).

     

    نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان می‌دهد که تمام معانی شخصیت را نمی‌توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می‌دانست که محور تمام تجربه‌های وجودی است. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت‌های فردی را جهت می‌دهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته‌ای از عادات می‌پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد (ID)، خود[۷] و فراخود[۸] ساخته شده است.

     

    درباره‌ی صفات شخصیتی، دو بُعد از شخصیت را روانشناسان مد نظر می‌گیرند که یکی، (برون گرایی[۹]) و دیگری (درون گرایی[۱۰]) می‌باشد. سال هاست که هیچ بُعدی از شخصیت به اندازه‌ی بُعدی که به وسیله‌ی این دو کلمه بیان می‌شود، جلب توجه نکرده است.

     

    روانشناس مشهور آلمانی بنام کارل گوستاف یونگ[۱۱] برون گرایی و درون گرایی را چنین تعریف می‌کند:

     

    برون گرا، شخصی است که بیشتر به اشیا و اشخاص جهان بیرون علاقمند است، و درون گرا، شخصی است که بیشتر به افکار و احساسات خود علاقه دارد. برون گرا در زمان حال زندگی می‌کند، به دارایی و موفقیت خود ارزش قایل است، ولی درون گرا در آینده زندگی میکند و به ملاکها و عقاید خود ارج می نهد. برون گرا به جهان محسوس و قابل لمس علاقمند است، در حالیکه درون گرا به نیرو‌های زیر بنایی و قوا نین طبیعت علاقه دارد. برون گرا اهل عمل است، دارای عقل متعارف و درون‌گرا اهل تخیل و ادراک شهودی است. برون گرا مایل به عمل است و به آسانی تصمیم میگیرد، در حالیکه درون گرا تحلیل و طرح را ترجیح میدهد و پیش از تصمیم گیری تردید نشان میدهد (به نقل ازشاملو ۱۳۸۲).

     

    هرچند که یکی از مهمترین پیش بینی کننده‌‌های موفقیت دانشجویان سطح توانایی آنها می‌باشد ولی با این وجود، توانایی نمی‌تواند عملکرد تحصیلی را به طور کامل پیش بینی کند. به عبارت دیگر، بر مبنای تفاوت در توانایی دانش آموزان نمی‌توان به این سوال پاسخ داد که چرا بعضی از دانشجویان در دانشگاه نمره ی الف می‌گیرند در حالی که دانشجویان دیگر با همان توانایی در امتحانات رد می‌شوند؟ براین اساس، با آگاهی از این که تفاوت در توانایی فقط می‌تواند بخشی از تفاوت در عملکرد تحصیلی را تبیین کند، تعداد زیادی از محققان نقش با اهمیت و پیش بینی کننده ی متغیر‌‌های نامرتبط با توانایی یا عوامل غیر تحصیلی را بر پیشرفت تحصیلی سرلوحه‌ی فعالیت‌‌های پژوهشی خود قرار داده اند از جمله این عوامل نامرتبط با پیشرفت تحصیلی می‌توان به ویژگی‌‌های شخصیتی و روش‌‌های مطالعه اشاره کرد (استرنبرگ ۱۹۹۹، به نقل از کدیور، شکری وسنگری ۱۳۸۵).

     

    رفعتی و ضیغمی (۱۳۸۳) طی پژوهشی با عنوان«رابطه پیشرفت تحصیلی با برون گرایی-درون گرایی و روان نژندی دانشجویان پرستاری شیراز»که برروی ۳۰۴دانشجوپرستاری دانشکده پرستاری فاطمه زهرا (س) شیراز انجام شد. نتیجه گرفته که میانگین نمره در مقیاس برون گرایی۱/۱۲درصدودر مقیاس روان نژندی ۱/۱۲در صد بود ۵/۲۵ درصد دانشجویان در امر تحصیل ناموفق و۲۵درصد موفق و مابقی در حد متوسط بودند. رابطه معکوس خطی بین معدل نیمسال تحصیلی با نمره برون گرایی و روان نژندی وجود داشت که تنها در مورد روان نژندی ارتباط معنی داری (۰۰۰/۰p=) وجود داشت. نتیجه گیری از پژوهش فوق با توجه به یافته ها، پیشرفت تحصیلی افراد متأثر از وضعیت روانی آنها است. لذا بررسی بیشتر مسائل روانی و شخصیتی دانشجویان و فعال نمودن مراکز مشاوره روانی برای آنها ضروری است.

     

    فروزنده و همکاران طی پژوهش نتیجه گرفته اند که۸/۴۳ درصد از دانشجویان دوره شبانه شهرکرد فاقد سلامت روانی بوده است. همچنین براساس نتایج پژوهش فوق بین وضعیت سلامت روانی دانشجویان و وجود حوادث استرسزای یکساله اخیر رابطه معنی داری (۰۱/۰p<) وجود داشته است.

     

    بوستانسی[۱۲] و همکاران (۲۰۰۵) پژوهشی را به عنوان «نشانه شناسی افسردگی در میان دانشجویان»در ترکیه انجام دادند. در این مطالعه۵۰۴ دانشجو (۲۹۶ مذکر و۲۰۸ مونث) به روش تصادفی انتخاب شدند. نتایج نشان داد که ۲/۲۶ درصد از آزمودنی‌ها در تست افسردگی نمره۱۷ به بالا را کسب نمودند. شیوع افسردگی در بین دانشجویان ۱/۳۲ درصد بوده است. براساس نتایج این پژوهش ۷/۳۴ درصد ازدانشجویانی که در موقعیت‌های اقتصادی اجتماعی پایین قرار داشتند، دچار افسردگی بودند. ۲/۳۱ درصد از دانشجویان ترم‌های آخر و ۹/۶۲ درصد از دانشجویان با عملکرد پایین تحصیلی مبتلا به افسردگی بودند. بر اساس نتایج این مطالعه بین نشانه‌‌های افسردگی و عملکرد پایین تحصیلی و بین افسردگی و موقعیت‌های اقتصادی اجتماعی پایین رابطه معنیداری وجود داشته است. بر اساس نتایج این مطالعه، آزمودنیها مشکلات زیر را بیان نمودهاند:

     

    فقدان فعالیت‌های اجتماعی وکمبود تسهیلات خوابگاهی۶۹%، کیفیت پایین نظام آموزشی ۵۴٫ ۸%، مشکلات اقتصادی۴۹٫ ۳%، مشکلات مرتبط با دوست یابی ۲۵٫ ۹%، یاس ونامیدی در رابطه با مشکلات مرتبط با دانشگاه بوده است.

     

    جاکوسن[۱۳] (۱۹۸۹) طی پژوهشی به این نتیجه رسید که علت افت تحصیلی دانشجویان کمبود انگیزه، ناتوانی و عدم قابلیت آنها در دروس دانشگاهی است و یکی از عوامل ترک تحصیل دانشجویان کمبود تجربه و آگاهی آنها می‌باشد.

     

    لازینرو و نیومنل[۱۴] (۱۹۹۷) طی پژوهشی در خصوص وضعیت پیشرفت تحصیلی دانشجویان پزشکی به این نتیجه رسیدند که ۶/۱۲درصد از دانشجویان دچار افت تحصیلی شده اند و در مجموع ۳/۱۱ درصد از آنان در مدت زمان تعیین شده نتوانسته اند که فارغ التحصیل شوند.

     

    علیجانی وهمکاران (۱۳۸۳) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر افت تحصیلی دانشجویان پرستاری سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ دانشگاه علوم پزشکی ارتش به این نتیجه رسیدند که ارتباط معنی داری بین سن، معدل دیپلم، محل سکونت، وضعیت تاهل، استفاده از سهمیه، شغل جانبی، شغل مادر و میزان درآمد فردی با افت تحصیلی دانشجویان وجود دارد. از طرفی تاثیر احساس افسردگی همراه با علائم احساس عمیق ناشاد بودن، ضعف روحی، خودکم بینی، خستگی، کاهش انرژی و کاهش عملکرد اجتماعی ـ شغلی ـ تحصیلی بر روی پیشرفت تحصیلی دانشجویان گزارش گردیده است

     

    بنابراین با تشخیص و شناخت به موقع مشکلات روان شناختی و روانپزشکی دانشجویان و عوامل مستعد کننده آن می‌توان به راه حل‌های مؤثری برای بهبود یا ارتقای وضعیت روانی و رفتاری دانشجویان دست یافت و در راستای جلوگیری از افت عملکرد تحصیلی، افزایش موفقیت‌های اجتماعی آنان پس از فراغت از تحصیل و در نهایت استفاده بهینه از منابع انسانی کشور اقدام مناسبی انجام داد (رودباری، دادگر ۲۰۰۴).

     

    منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق می‌شود. افرادی که از منبع کنترل درونی برخوردارند بر این باورند که اداره سرنوشت آنها در دست خودشان است. دانشجویانی که این خصوصیت را دارند، معتقدند که موفقیت آنها بستگی به عادات مطالعه خودشان دارد. افرادی که از منبع کنترل بیرونی برخوردارند، بر این باورند که سرنوشتشان در دست دیگران است. دانشجویانی که این ویژگی را دارند، معتقدند که نمرات آنها بسته بخت و اقبال یا حال و هوای دانشگاه است.

     

    رابطه بین منبع کنترل باورها و پیشرفت آموزشگاهی نیز مورد توجه محققان بسیار بوده است و در مجموع نتایج حاکی از آن است که دانش آموزان دارای منبع درونی کنترل در مقایسه با دانش آموزان با منبع بیرونی کنترل از پیشرفت آموزشگاهی بهتری برخوردار بوده و مسئولیت بیشتری را درمورد تحصیل احساس می‌کنند و تمایل دارند که درمدرسه نیز منضبط باشند (بیابانگرد ۱۳۷۰).

     

    نتیجه تحقیق خدایاری (۱۳۸۴) نشان داد که دانشجویان با منبع کنترل درونی موفقیت تحصیلی بالاتر و اضطراب امتحان پایین تری دارند، همچنین اضطراب امتحان دانشجویان دختر بالاتر از دانشجویان پسر است.

     

    آلپورت و کتل در مورد اهمیت عوامل ژنتیکی در شکل گیری صفات توافق داشتند. در سال‌های اخیر شواهد روز افزونی از این عقیده که صفات شخصیت تحت تأثیر عوامل ارثی زیستی قرار دارند، حمایت می‌کنند. نتایج این مطالعات، مؤلفه ژنتیکی را در ساختار شخصیت مهم می‌داند. ریموند کتل از روش تحلیل عاملی استفاده کرد و هدفش از این کار پیش بینی رفتار بود. کتل نتیجه تحلیل عاملی، که معرفی کننده صفات بودند را عناصر ذهنی شخصیت توصیف می‌کند. او صفات را به صورت گرایش‌های واکنش نسبتا دائمی، که واحدهای ساختاری –بنیادی شخصیت هستند، تعریف کرده است. وی تیپ یا فرا عامل خاصی را مطرح نکرد. یک شیوه طبقه بندی دیگر کتل، تقسیم بندی صفات به سرشتی و محیطی بودن است. این تقسیم بندی بر اساس خواستگاه صفات صورت می‌گیرد. صفات سرشتی از شرایط سرچشمه می‌گیرند، مثل رفتارهایی که منجر به نوشیدن مقدار زیادی الکل می‌شوند. تحلیل عاملی نشان خواهد داد که این صفات عمقی هستند. صفات محیط ساخته از تأثیرات موجود در محیط اجتماعی و فیزیکی ما ناشی می‌شوند. مثلا یک افسر ارتش الگوهای رفتاری متفاوتی را نسبت به یک نوازنده جاز نشان خواهد داد، این امر می‌تواند ناشی از متغیرهای شخصیتی و موقعیتی باشد (شولتز و شولتز؛به نقل ازسیدمحمدی ۱۳۸۶).

     

    آیزنک با بهره گرفتن از شیوه‌های آماری دیگر به ابعاد اصلی یا زمینه‌های این عوامل یا صفات نیز دست یافت. به این ابعاد اصلی، تیپ گفته می‌شود. بنابراین می‌توان برای مثال، صفاتی چون اجتماعی بودن، تکانشی بودن، فعالیت، سرزندگی و تحریک پذیری را زیر عنوان مفهوم برون گرا در یک گروه جمع کرد. البته، اگر چه در اینجا از اصطلاح «تیپ» استفاده می‌شود، باید توجه داشت که در واقع، این اصطلاح دارای دو حد نهایی بالا و پایین است و افراد ممکن است در نقاطی بین این دو واحد قرار گیرند. حاصل این تلاش، نظریه شخصیتی بسیار با نفوذی است که بر پایه‌ی سه بعد یا تیپ شخصیتی قرار دارد. این ۳ بعد یا تیپ شخصیتی عبارتند از برون‌گرایی در برابر درون گرایی[۱۵]، روان رنجورخویی در برابر پایداری هیجانی[۱۶]، روان پریش خویی در برابر کنترل تکانه[۱۷]. معلوم شده است صفات و ابعادی را که آیزنک معرفی کرده است، به رغم تأثیرات اجتماعی و محیطی که هر یک از ما با آنها مواجهه می‌شویم در سراسر عمر ثابت می‌مانند (شولتز و شولتز؛به نقل ازسیدمحمدی ۱۳۸۶).

     

    [۱] Personality characteristics

     

    [۲] Extraversion

     

    [۳] – Karur & Shiyer

     

    [۴] Personality

     

    [۵] Alport

     

    [۶] -Carducci

     

    [۷] Ego

     

    [۸] Super ego

     

    [۹] ٍExtraversion

     

    [۱۰] Intraversion

     

    [۱۱] Carl Gustav Jung

     

    [۱۲] -Bostanci

     

    Gucobsen

     

    [۱۴] – laziner & neumannl

     

    [۱۵] -Extraversion versus introversion

     

    [۱۶] -Neuroticism versus emotional

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 11:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت ...

    پژوهشگران معاصر شخصیت از هر دو نظریه ابراز نارضایتی کرده اند و معتقدند که نظریه آیزنک بسیار ساده است و ابعاد بسیار کمی دارد (برون گرایی، درون گرایی، روان رنجورخویی، پایداری هیجانی و روان پریش خویی، کنترل تکانه)، در حالی که نظریه کتل بسیار پیچیده است و عوامل بسیاری را دارد (۱۶ عامل).

     

    از بین نظریه‌‌های مهم شخصیت می‌توان به الگوی پنج عاملی کاستا و مک کری [۱] (۱۹۹۲) اشاره کرد. این پنج عامل عبارتند از: روان رنجوری ۲، برون گرایی ۳، باز بودن به تجربه ۴، توافق ۵ و وجدانی بودن که هر یک از این عوامل در بروز رفتار‌های خاص دارای اهمیت می باشند.

     

    رابرت مک کری (۱۹۴۹) و پل کاستا (۱۹۴۲) که در مرکز پژوهشی پیری شناسی مؤسسات ملی سلامتی در بالتیمور، مریلند کار می‌کنند به برنامه تحقیق گسترده ای مبادرت کردند که پنج عامل اصلی را مشخص کرد و منجر به ایجاد پرسشنامه NEO گردید (مک کری و کاستا ۱۹۸۷؛ نقل از شولتز ۱۳۸۶) این ۵ عامل عبارتند از روان­رنجورخویی[۲] (N)، برونگرایی[۳] (E)، انعطاف پذیری[۴] (O)، توافق‌پذیری[۵] (A) و باوجدان بودن[۶] ©. این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامه‌های خودسنجی، آزمون‌های عینی و گزارشهای مشاهده گران تأیید شدند. به نظر می‌رسد که چهار عامل از پنج عامل این نظریه مولفه ژنتیکی نیرومند و یک عامل (توافق پذیری) مولفه محیطی نیرومند دارد و بیشتر محیطی است تا ارثی (شولتز و شولتز؛به نقل از پروین ۱۳۸۶). هریک از پنج عامل بزرگ به شش زیرمقیاس تقسیم می‌شوند. مک کری و کوستا (۱۹۹۲) این پنج عامل را صفات و زیرمقیاس‌های این عوامل را رویه[۷] می‌نامند. منظور آن‌ها از صفات، اشاره به آن دسته از متغیرهای شخصیتی است که عمیق‌تر و بنیادی‌تر هستند و در طول زمان ثبات زیادی از خود نشان می‌دهند. در مقابل رویه‌ها همچنان که از نامشان مشخص است سطحی‌تر و تغییرپذیرتر از صفات هستند و ممکن است پایه‌های ژنتیکی و زیستی نداشته باشند. در واقع بروز و و فعال شدگی رویه‌ها بیش از صفات وابسته به محیط است.

     

    نظریه شخصیت آن­ها ریشه در آمار و تحلیل عاملی از یک سو و زبان­شناسی از سوی دیگر دارد. مک­کری و کوستا معتقد بودند که برای هر صفت یا حالتی که انسان می ­تواند داشته ­باشد، لزوما یک لغت متناظر در زبان ساخته­شده­است (متیوز، دیاری و وایتمن[۸] ۲۰۰۳). بنابراین آن­ها کلیه لغات موجود درباره صفات انسانی در فرهنگ انگلیسی را جمع­آوری کردند و با تحلیل عاملی چند مرحله­ای آن­ها، به ۵ عامل بزرگ شخصیت دست یافتند (گروسی، ۱۳۸۰). در بین پژوهشگران این سؤال مطرح بوده که مک کری و کوستا نظریه ای درباره شخصیت ارائه نداده اند بلکه آن‌ها فقط یک پرسشنامه ساخته اند (متیوز، دیاری و وایتمن ۲۰۰۳). در واقع نظریه آن‌ها از ابزاری که ساخته اند بیرون آمده است، در حالی که معمولاً ابزار بر پایه نظریه‌ها ساخته می‌شوند. جدای از این که این موضوع را قوت یا نقص برای کار آن‌ها بدانیم، به هرحال این یک مورد استثنا و شاید بدیع در علم روانشناسی می ­تواند باشد (یخوابی ۱۳۸۹).

     

    پایان نامه

     

     

     

     

     

    ۲-۴- عوامل پنجگانه

     

     

    ۲-۴-۱- عامل روان رنجورخویی (عصبیت یا شاخص هیجان)

     

    کاستا و مک کری (۱۹۹۲)، بیان می‌کنند که یکی از ابعاد وسیع شخصیت، مقایسه سازگاری، ثبات عاطفی فرد، ناسازگاری و عصبیت یا روان نژندی است. داشتن احساسات منفی همچون ترس، غم، احساس گناه، برانگیختگی، خشم، احساس کلافگی دائمی و فراگیر مبنای مقیاس عصبیت (N) را تشکیل می‌دهند (گیلسپی[۹] و مارتین[۱۰]، ۲۰۰۶). این عامل شخصیتی به صورت منفی با سلامت هیجانی و روانی همبسته است (لاهتی[۱۱] و همکاران، ۲۰۰۸). روان رنجور خویان زیر تأثیر سیستم عصبی خودکار قرار دارند. دیدشان در تاریکی کمتر از افراد بهنجار است. جسما و روحا ضعیف و ناقص هستند. از حیث هوش و تسلط بر نفس و ادراک حسی و تمرکز حواس و اراده و سعی ازمتوسط افراد بهنجار پایین ترند. تلقین پذیرند و در اندیشیدن و عمل کردن کندتر هستند (سیاسی، ۱۳۸۶). افرادی که نمرات بالا در این عامل داشته باشند، به احتمال زیادتری دارای باورهای غیرمنطقی هستند، از قدرت کمتری در کنترل تکانه برخوردارند و سازگاری کمتری با شرایط فشار روانی نشان می‌دهند. اما افراد با نمرات پایین، از نظر عاطفی باثباتند، معمولاً آرام و راحت هستند و در مقابل فشارهای زندگی از سازگاری بهتری برخوردارند (شاپوری ۱۳۸۷). رویه‌های روان رنجورخویی عبارتند از: اضطراب، کینه­ورزی خشمناک[۱۲]، افسردگی، خودآگاهی، تکانشوری[۱۳] و آسیب­پذیری[۱۴] (پروین ۱۳۸۶).

     

    ۲-۴-۲- عامل برون گرایی

     

    برون گرایی در برابر درون گرایی قرار می‌گیرد و به معنی آمادگی فرد برای ارتباط با جهان خارج است. این عامل با سلامت هیجانی رابطه مثبت دارد. بدین ترتیب افراد برونگرا با استرس‌های روزمره راحت‌تر کنار می‌آیند و احتمالا به هنگام مشکل کمک بیشتری از اطرافیان خود دریافت می‌کنند. آن‌ها همچنین تعداد بیشتری از رویدادهای مثبت را تجربه می‌کنند (مک کری و جان[۱۵]، ۱۹۹۲؛ نقل از متیوز، دیاری و وایتمن ۲۰۰۳). این افراد خواهان هیجان و تحریک هستند و حضور در مهمانی‌ها و اجتماعات را به تنهایی ترجیح می‌دهند. هیجان و تحریک را دوست دارند و بر آنندکه امیدوار به موقعیت و آینده باشند. بازاریاب‌های موفق کشورهای در حال توسعه و رشد یافته نمونه ای از افراد برون گرا هستند (مک الروی[۱۶] و دود[۱۷] ۲۰۰۷). مقیاس‌های شاخص E، نشان دهنده‌ی علاقه افراد به توسعه‌ی صنعت و کار خود می‌باشد. رویه‌های برونگرایی به ترتیب عبارتند از صمیمیت[۱۸]، جمع گرایی[۱۹]، جرات مندی[۲۰]، فعالیت، هیجان خواهی[۲۱] و هیجان‌های مثبت (مک الروی و دود ۲۰۰۷).

     

    ۲-۴-۳- عامل انعطاف پذیری (باز بودن یا گشودگی)

     

    انعطاف پذیری عامل سوم از پنج عامل بزرگ است و به معنی آمادگی افراد برای پذیرش تغییرات زندگی است. افراد باز انسان‌هایی هستند که نسبت به تجربه‌ی درونی و دنیای پیرامون کنجکاو بوده و زندگی آنها سرشار از تجربه است. این افراد طالب لذت بردن از نظریات جدید و ارزش‌های غیر متعارف هستند. افراد با نمرات بالا در انعطاف پذیری تمایلات روشنفکرانه گسترده دارند (شولتز و شولتز؛به نقل ازسیدمحمدی ۱۳۸۶) و از هوش، خلاقیت و ابتکار بیشتری بهره می­برند (تراچیانو، مک کری، برانت[۲۲] و کوستا ۲۰۰۵). نسبت به ایده‌های جدید، مشتاق هستند و برای جستجوی تنوع و تجربه‌های جدید برانگیخته می‌شوند (مک الروی و دود ۲۰۰۷). در مقابل افراد با نمرات پایین در این مقیاس بیشتر محافظه کار، سنتی و همگام با هنجارهای جامعه هستند، تمایل کمتری برای در نظر گرفتن عقاید جایگزین دارند و بیشتر در عقاید خودشان ثابت قدم و پا برجا هستند واین امر، به احتمال بیشتری باعث می‌شود که آنها به اطلاعاتی که آشنا و مرسوم هستند اعتماد کنند (مک الروی و دود ۲۰۰۷). معمولاً شاخص باز بودن ارتباط مثبتی با هوش دارد و افراد دارای تحصیلات بالاتر نمره بیشتری در این مقیاس می‌آورند. باز بودن بیشتر با آن جنبه‌هایی از هوش سر و کار دارد که کمتر در معرض سنجش در آزمون‌های هوش است.

     

    از جمله می‌توان از تفکر واگرا نام برد که با خلاقیت ارتباط نزدیکی دارد (مک کری و کوستا ۲۰۰۴). رویه‌های انعطاف پذیری عبارتند از خیال­پردازی[۲۳]، زیباشناسی[۲۴]، احساسات، اعمال، عقاید و ارزش­ها[۲۵] (مک الروی و دود ۲۰۰۷).

     

    ۲-۴-۴- عامل توافق پذیری

     

    عامل چهارم از این نظریه، توافق پذیری است. این عامل نوع رابطه فرد با خود و دیگران را نشان می‌دهد. همانند برون گرایی، این عامل بر گرایشات بین فردی تأکید دارد. فرد موافق اساسا نوع دوست است، احساس همدردی با دیگران می‌کند و مشتاق کمک به آنان است و معتقد است که دیگران نیز با او همین رابطه را دارند. همچنین تعارض‌های بین فردی کمتری دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند. در مقایسه، شخص ناموافق[۲۶] یا مخالف[۲۷]، خودمحور، مظنون به قصد و نیت دیگران است و بیشتر اهل رقابت است تا همکاری. به نظر می‌رسد که سمت توافق این شاخص، هم به نفع جنبه‌های مثبت اجتماعی و هم سلامت روانی بیشتر سوق دارد. (گروسی ۱۳۸۰). رویه‌های این عامل عبارتند از: اعتماد[۲۸]، رو راستی[۲۹]، نوع دوستی[۳۰]، قبول کردن[۳۱]، تواضع[۳۲] و دل­رحم بودن[۳۳] (کدیور وجوادی ۱۳۸۶).

     

     

     

    ۲-۴-۵- با وجدان بودن

     

    باوجدان بودن پنجمین و آخرین عامل از نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت است. این عامل به تفاوت‌های فردی در سازماندهی، اجرای وظایف، کنترل تکانه‌ها و طرح ریزی برای انجام رفتارها اشاره دارد. فرد وجدانی دارای هدف، خواسته‌های قوی و از پیش تعیین شده است. افراد با نمرات بالا در این مقیاس © افرادی دقیق و وسواسی، وقت شناس، قابل اعتماد و مسئولیت­پذیرند، از نظر اجتماعی کارآمد و در زمینه‌های حرفه ای و دانشگاهی، افراد موفقی هستند. (تیلوپولوس[۳۴]، پالیر[۳۵] و کاکسون[۳۶] ۲۰۱۰). افراد باوجدان سالمترند و بیشتر زنده می‌مانند (همان منبع). افراد با نمره‌ی پایین را نباید افرادی فاقد پایبندی به اصول اخلاقی دانست، بلکه این افراد معمولاً دقت کافی را برای انجام کارها از خود نشان نمی دهند. همچنین، در جهت رسیدن به اهداف خود نیز چندان مسر و پیگیر نیستند. برخی از شواهد پژوهشی نشان می‌دهد که نیاز به لذت طلبی و علاقه مندی به امور جنسی در افراد نمره‌ی پایین، بیشتر از افرادی است که نمره‌ی بالا کسب می‌کنند (مک کری و کاستا، ۱۹۸۶؛ نقل از شاپوری، ۱۳۸۷). رویه‌های عامل باوجدان بودن به ترتیب عبارتند از: کفایت[۳۷]، نظم[۳۸]، وظیفه شناسی[۳۹]، تلاش برای موفقیت[۴۰]، خویشتن داری[۴۱] و تامل[۴۲] (همان منبع، ۱۳۸۶).

     

    جدول ۲-۱- برخی از مهمترین ویژگی‌های نمرات بالا و پایین عامل‌های شخصیتی نئو را نشان می‌دهد.

     

     

     

     

     

    جدول ۲-۱- نمرات بالا و پایین عامل‌های پنج گانه شخصیت

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    نمرات پایین عامل‌های شخصیت نمرات بالا
    آرام، خونسرد، غیرهیجانی، باقدرت، مطمئن، متکی به خود

    روان رنجورخویی

     

     

    (N)

    نگران، عصبی، هیجانی، نامطمئن،

     

     

    بی­کفایت، ترسو

    تودار، متین، بی اشتیاق، نجوش،

     

     

    تکلیف مدار، کناره گیر، آرام

    برون­گرایی

     

     

    (E)

    خونگرم، فعال، پرحرف، مهربان، اجتماعی، فردمدار، خوشبین

    منفی، غیرخلاق، بی علاقه،

     

     

    بی­توجه به هنر، غیرتخیلی

    انعطاف پذیری

     

     

    (O)

    کنجکاو، با علایق متنوع، خلاق،

     

     

    مبتکر، تخیلی، غیرسنتی

    خودخواه، بدخلق، بدگمان، تکرو، کینه توز، بی ثبات، تأثیرپذیر

    توافق پذیری

     

     

    (A)

    خوش قلب، خوش­خلق، قابل اعتماد، دارای حس همکاری، با گذشت، خوش باور، مصمم
    بی هدف، غیرقابل اعتماد، تنبل، بی دقت، بی بندو بار،، بی آرمان، لذت جو

    با وجدان بودن

     

     

    ©

    منظم، قابل اعتماد، سخت کوش، خود تنظیم، وقت شناس، دقیق، تمیز، برانگیخته، خوداستقامت

     

    به نقل از یخوابی (۱۳۸۹)

     

     

     

    گستردگی پذیرش پنج فاکتور اصلی نظریه پنج عاملی شخصیت، که مدعی است پنج بعد اصلی شخصیت (روان رنجور خویی، برون گرایی، گشودگی به تجربه، موافق بودن، باوجدان بودن) برای قضاوت در مورد سازگاری و ثبات رفتاری، عاطفی و شناختی در نمونه‌‌های غیر بالینی، هم لازم و هم کافی است، اشاره به این دارد که دیگر ساز ه‌های ساختاری و شخص محور مانند راهبرد‌های یادگیری ممکن است به سادگی منعکس کننده ی تفاوت‌‌های بارز فردی مورد بحث در مدل پنج عاملی باشد (کامورو و فورنهام[۴۳] ۲۰۰۸).

     

    فورنهام و جکسون[۴۴] (۱۹۹۹) با یافتن همبستگی بین ویژگی‌‌های شخصیتی و سبک‌‌های یادگیری، آشکارا بیان نموده‌اند که سبک‌‌های یادگیری زیر مجموعه شخصیت هستند. آنها در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که بین سبک‌‌های یادگیری و ویژگی‌‌های شخصیتی رابطه وجود دارد، و بیان نموده اند که ویژگی‌‌های شخصیتی ترجیحات شغلی افراد را توجیه می‌کند و سبک‌‌های یادگیری نیز ترجیحات شغلی و تحصیلی افراد را پیش بینی می‌کند.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    ۲-۵- ارتباط بین مقیاسهای کلی آزمون نئو وعملکرد تحصیلی

     

     

    ۲-۵-۱- رابطه نوروزگرایی با پیشرفت تحصیلی:

     

    نتیجه تحقیق لایدرا، پولمن وآلیک[۴۵] (۲۰۰۷) نشان دهنده رابطه منفی نوروز گرایی با پیشرفت تحصیلی است. افزون بر این، رگه نوروزگرایی بامتغیراضطراب امتحان رابطه مثبت معنادار دارد (زیدنر و میتیوز ۲۰۰۰نقل از پرموزیک و فورهام[۴۶] ۲۰۰۳). پرموزیک و فورهام (۲۰۰۳) بیان می‌کنند که پیش بینی پیشرفت و عملکرد تحصیلی از طریق نوروز گرایی حتی از امتحان نهایی ودیگر پیش بینی کننده‌ها نیز نیرومندتر است.

     

    ۲-۵-۲- رابطه برون­گرایی با پیشرفت تحصیلی

     

    نتیجه تحقیق پرموزیک و فورنهام (۲۰۰۳) بیانگر رابطه مثبت برون­گرایی با پیشرفت تحصیلی است. پرموزیک، فورنهام، دیسو و هاون[۴۷] (۲۰۰۵) نیز عقیده دارند که دانش آموزان برونگرد در کارهای گروهی عملکرد بهتری دارند و ازآنها لذت می‌برند. همچنین میتوز (۱۹۹۹نقل ازپرموزیک و دیگران ۲۰۰۵) عنوان می‌کنند که دانش آموزان برونگرا در امتحان‌های شفاهی نمره‌های بالایی کسب می‌کنند وبه هنگام قرار گرفتن در برابر دیگر دانش آموزان عملکرد مناسب (بدون اضطراب) دارند و به ایفای نقش می‌پردازند. ملیسا، سمپو و پانوئن[۴۸] (۲۰۰۷) نیز به رابطه منفی بین این دو متغیر اشاره دارد.

     

    ۲-۵-۳- رابطه انعطاف پذیری با پیشرفت تحصیلی

     

    در این زمینه، کنراد[۴۹] (۲۰۰۶) وفارسیدس و وودفیلد[۵۰] (۲۰۰۳) بیان می‌کندکه رگه بازبودن نسبت به تجربه با موفقیت و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت دارد. دی فرویت۱۹۹۶نقل از دیست ۲۰۰۳) به این نتیجه رسیدند که رابطه گشودگی با پیشرفت تحصیلی به ویژه در دانش آموزان دختر مثبت است.

     

    ۲-۵-۴- رابطه مقبولیت با پیشرفت تحصیلی

     

    لایدرا، پالمن والیک[۵۱] (۲۰۰۷) بیانگر رابطه مثبت رگه مقبولیت با پیشرفت تحصیلی است. پرموزیک وفورنهام (۲۰۰۳) نشان دادندکه بین رگه مقبولیت و غیبت در کلاس درس رابطه منفی وجود دارد وارتباط مقبولیت با رفتار مثبت در کلاس مستقیم (مثبت) است.

     

    [۱] -Costa & maccrae

     

    [۲] neuroticism

     

    [۳] extraversion

     

    [۴] openness to experience

     

    [۵] agreeabless

     

    [۶] conscientiousness

     

    [۷] -Facet

     

    [۸] – Mattews, Deary& Whiteman

     

    [۹] -Gillespie

     

    [۱۰] -Martin

     

    [۱۱] -Lahti

     

    [۱۲] -Angry hostility

     

    [۱۳] -Impulsiveness

     

    [۱۴] -vulnerability

     

    [۱۵] -John

     

    [۱۶] -Mcelroy

     

    [۱۷] -Dowd

     

    [۱۸] -Warmth

     

    [۱۹] -Gregariousness

     

    [۲۰] -Assertiveness

     

    [۲۱] -Excitement seeking

     

    [۲۲]- Brant

     

    [۲۳] -Fantasy

     

    [۲۴] -Aesthetics

     

    [۲۵] -Values

     

    [۲۶]-Disagreeable

     

    [۲۷] -Antagonistic

     

    [۲۸] -Trust

     

    [۲۹] -Straight forwardness

     

    [۳۰] -Altruism

     

    [۳۱] -Compliance

     

    [۳۲] -Modesty

     

    [۳۳] -Tender-mindedness

     

    [۳۴] -Tiliopoulos

     

    [۳۵] -Pallier

     

    [۳۶] -Coxon

     

    [۳۷] -Competence

     

    [۳۸] -Order

     

    [۳۹] -Dutifulness

     

    [۴۰]- Achievement striving

     

    [۴۱] -Self-discipline

     

    [۴۲] -Deliberation

     

    [۴۳] – Chamorro& Furnham

     

    [۴۴] – Furnham & Jackson

     

    [۴۵] – Laidra, Pullmann & Allik

     

    [۴۶] – Furnham & Premuzic

     

    [۴۷] – Dissou & Heaven

     

    [۴۸] – Melissa, Sampo& Paunonen

     

    [۴۹] – Conard

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 11:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایان نامه : توانمندسازی کارکنان ...

    پژوهشگران تعاریف گوناگونی از توانمندسازی ارائه کرده‏اند. برخی آن را مترادف با قدرت، غنی سازی شغل، مشارکت کارکنان و تفویض اختیار می‏دانند و برخی آن را متمایز از آن. در زیر برخی از تعاریف این مقوله آورده شده است تا ابعاد گوناگون آن مشخص گردد:

     

    اولین تعریف رسمی ‌از واژه توانمندسازی به سال ۱۷۸۸ بر می‏گردد که در آن توانمندسازی به عنوان تفویض اختیار در نقش سازمانی مطرح شد و این اختیار بایستی به فرد اعطا یا در نقش سازمانی وی دیده می‏شد. توانمندسازی به معنی اشتیاق فرد برای پذیرش مسئولیت واژه ای بود که برای اولین بار به طور رسمی‌به معنی پاسخگویی تفسیر شد (رجائی پور و جمشیدیان، ۱۳۸۶).

     

     

    واژه انگلیسیEmpower  درفرهنگ فشرده آکسفورد “قدرتمندشدن، مجوزدادن، قدرت بخشیدن و تواناشدن” معنا شده است. این واژه در اصطلاح دربرگیرنده قدرت و آزادی عمل بخشیدن برای اداره خود است و در مفهوم سازمانی به معنای تغییر در فرهنگ و شهامت در ایجاد و هدایت یک محیط سازمانی است. توانمندسازی در کارکنان شرایطی را ایجاد می‏کند که آنان زندگی کاری خود را در پرتو آن کنترل می‏کنند و به رشد کافی برای پذیرش مسئولیت‌های بیشتر درآینده دست یابند (لاولر[۱]، ۱۹۹۴).

     

    در تعریف دیگری از توانمندسازی آمده است، توانمندسازی فرایند پیوسته‏ای است که بر اساس آن افراد یک جامعه از نوعی خوداعتمادی برخوردار می‏شوند و قادر به ارزیابی درست و شناخت واقعی خویش باشند و از توانایی‏ها و قابلیت‌ها برای رسیدن به هدف‌های خود آگاه شوند و بتوانند با افزایش توانمندی خود به هدف‌های مورد نظر دست یابند (فرخی، ۱۳۷۶).

     

    همچنین کارتر توانمندسازی کارکنان را مجموعه‏ای از سیستم ها، روش‌ها و اقداماتی که از راه توسعه قابلیت و شایستگی افراد در جهت بهبود و افزایش بهره‏وری، بالندگی و رشد و شکوفایی سازمان و نیروی انسانی که با توجه به هدف‌های سازمان بکار گرفته می‏شوند، می‏داند (کارتر[۲]، ۲۰۰۱).

     

    توانمندسازی از دیدگاه گایسلر به معنای تزریق نیرو در کارکنان است. او معتقد است سازمان باید احساس نیروی شخصی کارمند را تقویت کند ( گایسلر[۳]، ۴۸:۲۰۰۵).

     

    توانمندسازی، به معنای داشتن حس قدرت شخصی و آزادی با محدودیت‏های خاص برای استفاده از آن قدرت است. افراد غیر توانمند، هم دارای حس قدرت شخصی نیستند و هم این احساس را دارند که مجاز به استفاده از این قدرت نیستند (ون اوتشورن و توماس، ۱۹۹۵).

     

    بلاک نیز توجه به عامل روانی و ذهنی افراد را یک عامل موثر در توانمندسازی می‏داند. او معتقد است توانمندسازی چنانچه محصول یک وضعیت مناسب، سیاست‌ها و تمرینات خاص باشد، یک وضعیت ذهنی است. در احساس توانمندی، احساس می‌کنیم که حیاتمان در اختیار خودمان است و دارای اهداف زیربنایی هستیم که متعهد به دستیابی به آن می‏باشیم (بلاک، ۶۵:۱۹۸۷).

     

     

    برخی نیز از جمله اسمیت توجه به مدیریت مشارکتی و کار گروهی را در تعریف توانمندسازی موثر می‌دانند و معتقدند توانمندسازی سبب القای حس قدرت و اعتماد به نفس افراد و شکوفا‏کننده استعداد بالقوه انسان است (اسمیت، ۳:۲۰۰۰).

     

    وتن و کمرون نیز معتقدند توسعه توانایی‏ها و دانش افراد و استفاده از آن برای رسیدن به اهداف فردی و سازمانی رمز توانمندسازی کارکنان است و معتقدند در واقع توانمندسازی فرایند تغییر عقاید درونی افراد است (وتن و کمرون، ۱۳۵:۱۳۸۲).

     

     

     

    ۲-۱-۳٫ ریشه‏های توانمندسازی کارکنان

     

    اگرچه مفهوم توانمندسازی از اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ در ادبیات مدیریت و روانشناسی سازمانی وارد شده است، اما بررسی‌های تاریخی نشان می‏دهد که توانمندسازی ریشه در دوران گذشته دارد. وتن و کمرون (vhetten&cameron) در سال ۱۹۹۸ اظهار می‏کنند این مفهوم توانمندسازی کارکنان در رشته‌های روان‏شناسی، جامعه‏شناسی و علوم دینی ریشه‏هایی دارد که به دهه‌های گذشته و حتی قرن‏های اخیر بر می‏گردد.

     

    در مطالعات روان‏شناسی توانمندشدن به معنای تمایل افراد به تجربه خودکنترلی، به خود اهمیت دادن و خودآزادی می‏باشد (عبداللهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۵). در جدول شماره ۲-۱ می‏توان ریشه‏های توانمندی را در علم روان‏شناسی مشاهده نمود:

     

     جدول ۲-۱٫ سیر تاریخی توانمندسازی در روان‏شناسی. منبع (عبداللهی، ۱۳۸۵)

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    نظریه پرداز مفهوم سال
    آدلر(Adler) انگیزش تسلط ۱۹۲۷
    وایت(White) انگیزش اثر گذاری ۱۹۵۹
    بریهم(Brehm) واکنش روان‌شناختی ۱۹۶۶
    هاتر(Hatter) انگیزش شایستگی ۱۹۷۸

     

    علاوه بر رشته‌های روان‏شناسی، جامعه‏شناسی و علوم دینی این اصطلاح در علوم سیاسی و نظریه‌های فمنیستی و همچنین در قالب کمک‌های اعطایی به کشورهای جهان سوم مورد استفاده قرار می‏گرفت. نویسندگان این رشته‌ها اصطلاح توانمندسازی را به معنای فراهم‏آوردن منابع و ابزار لازم برای افراد به گونه‏ای که برای آنها قابل رویت بوده و از آنها در جهت مصالح خود استفاده کنند، بکار می‏گرفتند ( محمدی، ۱۳۸۰).

     

    در جامعه‏شناسی نیز اندیشه‌های توانمندسازی بیشتر به جنبه‌های حق طلبی[۴] بر می‏گردد. یعنی در این نگاه افراد به منظور تغییر اجتماعی تلاش می‏کنند که دسترسی‏های خود را به یک وضعیت توانمندشده افزایش دهند. در طول قرن‏ها در علوم دینی بحث‌های زیادی درباره جبر و اختیار، خودرایی[۵] و تسلیم، قضا و قدر و انسانگرایی[۶] شده است. ریشه همه این موضوعات، اشکال تغییر یافته موضوع توانمندی در مقابل ناتوانی و درماندگی است (عبدالهی و نوه ابراهیم، ۲۱:۱۳۸۵).

     

    مفهوم توانمندسازی همچنین به صور مختلف در سرتاسر ادبیات مدیریت نیز آمده است. در متون مدیریت، سابقه استفاده از اصطلاح توانمندی به دموکراسی صنعتی و دخیل نمودن کارکنان در تصمیم‏گیری‏های سازمانی تحت عناوین تیم‏سازی، مدیریت مشارکت و مدیریت کیفیت جامع بر می‏گردد (هاردی و لبیائوسولیوان[۷]، ۲۱۴:۱۹۹۸).

     

    تمرکز مدیریت در دهه‌های مختلف جهت توانمندکردن افراد در جدول شماره ۲-۲ نمایش داده شده است:

     

    جدول ۲-۲٫سیر تاریخی مفهوم توانمندسازی در علم مدیریت. منبع:(عبداللهی، ۲۲:۱۳۸۵)

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    دهه مفاهیم مرتبط با توانمندسازی توضیح
    ۱۹۵۰ روابط انسانی مدیران در قبال کارکنان خود رفتار دوستانه داشتند.
    ۱۹۶۰ آموزش حساسیت مدیران نسبت به نیازها و انگیزه‌های کارکنان خود حساس بودند.
    ۱۹۷۰ مشارکت کارکنان مدیران کارکنان را در تصمیم‏گیری درگیر می‌کردند.
    ۱۹۸۰ مدیریت کیفیت جامع مدیران بر کار گروهی و تشکیل تیم‌ها تاکید داشتند.
    ۱۹۹۰ توانمندسازی کارکنان مدیران شرایطی را فراهم می‏کنند که نیروهای بالقوه کارکنان آزاد شود.

     

    همانطور که در جدول ۲-۲ مشاهده می‏شود مفاهیم مرتبط با توانمندسازی در علم مدیریت در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ با توجه به توضیحات آنها بعد مدیریت مشارکتی در آنها در دهه های گوناگون ارتقا یافته است.

     

     

    ۲-۱-۴٫ دیدگاه‏های مختلف توانمندسازی

     

    در منابع علمی ‌دانشگاهی، توانمندسازی، ساختاری عقلایی، انگیزشی و فوق‏انگیزشی معرفی شده است. همچنین ریچارد کاتیو[۸] در بررسی سیر تاریخی، توانمندسازی را به دو دسته توانمندسازی روان –  سیاسی و توانمندسازی روان – نمادی دسته ‏بندی کرده است. ولی به هر حال بیشتر صاحب‏نظران توانمندسازی را به دو بعد رابطه‏ای و روانشناختی دسته ‏بندی کرده‏اند که در ذیل به شرح کامل هریک از آنها خواهیم پرداخت:

     

    ۲-۱-۴-۱٫توانمندسازی از دیدگاه عقلایی

     

    از منظر این دیدگاه تسهیم قدرت یک مدیر با زیردستانش هدف اصلی توانمندسازی است (در اینجا منظور از قدرت، برخورداری از اختیار رسمی‌ یا کنترل بر منابع سازمانی است نه قدرت شخصی)، و نیز تاکید بر مشارکت در اقتدار و اختیار سازمانی است. بارک (۱۹۸۶) نیز از طرفداران این دیدگاه توانمندسازی را حاصل اعطای قدرت و تفویض اختیار می‏داند و بسیاری از نظریه‌پردازان مدیریت در این دیدگاه نیز توانمندسازی را معادل تفویض اختیار و عدم تمرکز در تصمیم‏گیری می‏دانند که حاصل آن تاکید بر فنون و شیوه‌های مدیریت مشارکتی، جرعه‌های کیفیت، تیم‌های خود- مدیریتی و هدف گذاری دو‏طرفه است (کانگر، ۱۹۸۹).

     

    البته این فعالیت‏ها با ادراکات زیردستان از توانمندسازی ارتباط مثبتی دارد. گاهی قصد مدیران و ادراک زیردستان متفاوت است و این امری قابل قبول و متقاعدکننده است که یک پیرو تمایلی به پذیرش مسئولیت و مشارکت در فرایند تصمیم‌گیری نداشته باشد. در این صورت، مشارکت و تصمیم‏گیری با چنین زیردستی ضرورتا به توانمندسازی منجر نمی‏شود (اسکندری، ۲۷:۱۳۸۱).

     

     

     

    ۲-۱-۴-۲٫توانمندسازی از دیدگاه انگیزشی

     

    به نظر صاحب‏نظران این رویکرد، توانمندسازی ریشه در تمایلات انگیزشی افراد دارد. هر راهبرد که به افزایش حق تعیین فعالیت‏های کاری (خود- تصمیم‏گیری) و کفایت نفس کارکنان بینجامد، توانمندی‏شان را در پی خواهد داشت. بر عکس هر راهبردی که به تضعیف دو انگیزه فوق منجر گردد، باعث تقویت احساس بی قدرتی در آنان می‏شود و عدم توانمندی را در پی دارد. کانگر و کاننگو از طرفداران این دیدگاه معتقدند که توانمندسازی کارکنان با تقویت شایستگی آنان از طریق شناسایی شرایطی که منجر به احساس عدم قدرت در آنها می‌شود و کمک در جهت برطرف کردن آنها با کمک اقدامات رسمی ‌و بهره‏گیری از فنون غیر رسمی ‌با تهیه و تدارک اطلاعاتی که به کفایت آنان در سازمان کمک می‌کند، صورت می‌پذیرد (کانگر و کاننگو، ۱۹۸۸).

     

    در روانشناسی، توانمندسازی از دیدگاه انگیزشی مورد بررسی قرار می‏گیرد. دیدگاه انگیزشی بر مبنای نظریه انگیزشی مک کللند که نیازهای اساسی مدیران را به سه دسته نیاز به قدرت، نیاز به موفقیت، و نیاز به تعلق دسته ‏بندی می‏کند، شکل گرفته است. مک کللند نیز در این دیدگاه نیاز حالت درونی افراد برای نفوذ و کسب قدرت و کنترل بر سایر افراد را که در آنان ایجاد انگیزه می‌کند و منجر به تحقق اهداف سازمانی می‌شود را اساسی‏ترین نیاز در توانمندسازی کارکنان می‏داند (مانویل[۹]، ۲۰۰۳).

     

     

     

    ۲-۱-۴-۳٫ توانمندسازی از دیدگاه فوق‏انگیزشی

     

    برخی اندیشمندان دیدگاه نظری‏تری برای تعریف توانمندسازی ارائه کرده‏اند. از دیدگاه آنان توانمندسازی فرایندی برای ایجاد انگیزه کاری درونی از طریق آماده‏سازی محیط و ایجاد مجرای انتقال برای احساس خود – اثر بخشی بیشتر و نیرو و توان بالاتر است (کانگر و کاننگو، ۱۹۸۸).

     

    توماس و ولتهوس در مقاله ” عناصر شناختی توانمندسازی” در مدل تفسیری خود برای انگیزش درونی، وظیفه توانمندسازی را چنین تعریف می‏کنند: “توانمندسازی، قدرت بخشیدن به فرد، واگذاری اختیار و ایجاد ظرفیت است. توانمندسازی، عنوانی برای پارادایم جدید انگیزش است”. توانمندسازی، در این دیدگاه فرایند توسعه فرهنگ است و این توسعه شامل مشارکت در اطلاعات به شکل اهداف روشن در چارچوب‌های تصمیم‏گیری، بهبود شایستگی افراد از طریق آموزش و تجربه، فراهم‏سازی منابع برای انجام موثر کارها و فراهم‏ساختن حمایت مدیر برای کارکنان در انواع آن. در این صورت است که افراد با تجربه و آموختن توانمند شده و توانمندسازی به صورت یک بهبود مستمر بروز پیدا کرده و بخشی از فرهنگ سازمان می‌شود (توماس و ولتهاوس، ۱۹۹۰).

     

    توانمندسازی از دیدگاه انگیزشی و توانمندسازی از دیدگاه فوق‏انگیزشی تفاوت‌های بسیاری با هم دارند. در جدول شماره ۲-۳ به برخی از این تفاوت‌ها اشاره می‌کنیم.

     

     

     

     

     

    جدول ۲-۳٫ تفاوت‌های توانمندسازی از دو دیدگاه انگیزشی و فوق‏انگیزشی. منبع(نجارنژاد، ۱۳۸۷)

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    توانمندسازی از دیدگاه انگیزشی توانمندسازی از دیدگاه فوق‏انگیزشی

    ۱٫توانمندسازی به معنای اختیار بخشی

     

     

    ۲٫تاکید بر مدیریت مشارکتی، چرخه‌های کیفیت، تیم‌های خود مدیریتی و هدف گذاری دو‏طرفه

     

    ۳٫فرایند تفویض تصمیم‏گیری در چارچوب روشن و تاکید  بر پاسخگویی

    ۱٫توانمندسازی به معنای انرژی بخشی

     

     

    ۲٫ تاکید بر تعهد درونی به شغل، کنترل‌های ساده، ریسک پذیری و ابداع

     

    ۳٫فرایند ایجاد انگیزه کاری درونی با آماده‏سازی محیط و فراهم‏آوردن مجرای انتقال احساس خود-اثر بخشی بیشتر

     

    همانطور که در جدول ۲-۳ مشاهده می‏شود توانمندسازی از دو دیدگاه انگیزشی و فوق‏انگیزشی مقایسه گردیده و تفاوت‏های آنها به این معنی است که توانمندسازی در دیدگاه انگیزشی به معنای اختیاربخشی، مدیریت مشارکتی و تاکید بر پاسخگویی در چارچوب روشن می‏باشد در حالی که در دیدگاه فوق‏انگیزشی توانمندسازی بیشتر بر فرد تکیه دارد.

     

    ۲-۱-۴-۴٫ توانمندسازی از دیدگاه روان – سیاسی

     

    از این دیدگاه، برای درک اهداف و مفاهیم توانمندسازی لازم است اصل تفکر را در تاریخ فکری و سیاسی غرب درک کنیم. در حالی که شکل نوین توانمندساز برگرفته از حرکت‌های اجتماعی حقوق زنان و حقوق مدنی مرتبط با دهه ۱۹۶۰ است، ارتباط فلسفی آن ممکن است به آغاز فلسفه سیاسی جدید یا مدرن برگردد. به بیان دیگر در خلال سالهای اخیر، توانمندسازی به طور روز افزون به قسمت یا مجموعه‏ای از لغت‏نامه تحقیق و اقدام سازمانی مبدل شده و از حالت تندروانه یا رادیکال در جنبش‌های حقوق زنان و حقوق مدنی به مفاهیم رایجی که بر عملکرد سازمان تاکید دارد، تغییر یافته است (اسپریتزر و دونسون[۱۰]، ۳:۲۰۰۵).

     

    ساختار اجتماعی توانمندسازی در این دیدگاه در ارزش‏ها و ایده‌های دموکراسی خلاصه می‏شود و موفقیت و درستی آن در تمام سطوح قدرت بر اساس نظامی ‌است که مشارکت اکثریت کارمندان را در تصمیم‏گیری تسهیل می‏کند و ارتقا می‏دهد. این دیدگاه پیرامون نظریه‌های مبادله و قدرت اجتماعی بر روی تقسیم قدرت بین ناظر و زیردست تاکید دارد. ولی امروزه نظریه‌پردازان توانمندسازی دریافته‏اند که این دیدگاه محدودکننده است، چون ماهیت توانمندسازی را چنانکه کارکنان تجربه می‏کنند بیان نمی‏کند. به گونه‏ای که درگاهی قدرت، دانش، اطلاعات و پاداش بین کارمندان تقسیم شده است اما هنوز آنان احساس توانمندی نمی‏کنند و در وضعیت‌هایی دیگر افراد از هیچ کدام مشخصه‌ های محیط کاری یاد شده برخوردار نیستند، اما دارای احساس توانمندی هستند و به روش‌های توانمند عمل می‏کنند (همان، ۲۰۰۵).

     

    از این دیدگاه، توانمندسازی باعث افزایش عزت نفس (احترام به خود) می‏شود که نتایج آن در رفتار با دیگران جلوه پیدا می‏کند. به عبارت دیگر، توانمندسازی مستلزم اعتماد به توقعات و مهم تر از آن توانایی کارکنان در تغییر واقعی در رفتار است (طاهری طریق، ۱۳۸۳).

     

     

     

    ۲-۱-۴-۵٫ توانمندسازی از دیدگاه روان – نمادین

     

    از دیدگاه روان – نمادین توانمندسازی علاوه بر افزایش عزت نفس در کارکنان باعث تغییر در مجموعه‏ای از پدیده‌ها می‏شود و در واقع اعتقاد به ارزش‌های اخلاقی و انسانی موجب بروز توانمندسازی کارکنان می‌شود (طاهری طریق، ۱۳۸۳).

     

    تغییر در فرهنگ، رفتار  و ترک عادت‌های کهنه و قدیمی، روش بسیار مناسبی است تا بتوان به کمک آن  بر اساس ارزش‏های اخلاقی و انسانی رابطه بسیار نیرومندی بین مدیر و کارکنان به وجود آورد. البته این ارزش‏ها باید به گونه‏ای طراحی شوند که هم مورد تایید مدیر و هم مورد تایید کارکنان باشند. همچنین باید سعی شود که افراد احساس آزادی، احترام، انگیزش و اختیار کنند و ارزش‏های اخلاقی مانند صداقت، اصالت، اعتماد و اطمینان را در سر لوحه کار خود و سازمان قرار دهند (قاسمی، ۱۳۸۲).

     

    ۱٫Lawler

     

    ۱٫Carter

     

    [۳] Geisler

     

    [۴] Rights

     

    [۵]Self will

     

    [۶] Humanism

     

    [۷] Hardi & Lebiaosullivan

     

    [۸] Richard Katio

     

    [۹] Manville

     

    [۱۰] Spreizer &Doenson

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 11:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دانلود پایان نامه روانشناسی در مورد توانمندسازی از دیدگاه رابطه‏ای(چند بعدی) ...

    در منابع علمی‌مربوط، این رویکرد، فرایند بالا به پایین و ماشینی تعریف می‏گردد که قدرت فرد و وابستگی محض او را در ارتباط با دیگران نشان می‏دهد (اسپریتزر، ۴:۱۹۹۶).

     

    بر اساس این دیدگاه بکارگیری فرایندهای جدید و توزیع قدرت، باعث توانمندسازی افراد می‏گردد. در حقیقت توانمندسازی به معنای دادن قدرت و یا اختیار ( معنوی یا قانونی) است و مستلزم بررسی نقش مدیران و رهبران هم قبل از توانمندسازی و هم بعد از آن است. چرا که آنها تاثیر بسیار زیاد و اجتناب ناپذیری بر ادراک روانشناختی کارکنان از توانمندسازی دارند و نقش‌های مهم و متفاوتی اعم از ایجاد هدف مشترک، ارتقای احساس کارکنان در مورد توانمندی‏شان، تاکید بر تلاش‏های کارکنان و ستایش از نقش آنان در مساعدت در نیل به اهداف سازمانی، و تمرکز بر راهبردهایی که خودگردانی و استقلال گروهی را در تصمیم‏گیری‏ها تشویق نمایند، ایفا می‏کنند (حرآبادی فراهانی، ۱۳۸۴).

     

    از این دیدگاه توانمندسازی فرایندی است که از طریق آن یک رهبر یا مدیر سعی در تقسیم قدرت خود در بین زیر دستانش دارد (کانگر و کاننگو، ۱۹۹۸). برای مثال، باروییک، بلاک و پیترز، توانمندسازی را فرایند تقسیم قدرت در بین افراد سازمان تعریف کرده‏اند (هرنکول و دیگران، ۳۷۵:۱۹۹۹).

     

    پایان نامه ها

     

    به باور شوول و همکارانش توانمندسازی عبارت است از اعطای اختیارات بیشتر به کارکنان برای اتخاذ تصمیمات لازم، بدون آنکه در ابتدا به تایید مقامات بالاتر سازمان برسد (شول و دیگران، ۲۱۳:۱۹۹۳).

     

    در همین راستا ‌هارادی می‏گوید توانمندسازی “ابزاری است برای بازگذاشتن دست کارکنان، به گونه‏ای که آنان بتوانند برای انجام دادن آنچه فکر می‏کنند بهترین است، بدون ترس از اینکه روسایشان آن را رد می‏کنند، از آزادی عمل لازم برخوردار گردند” (کورکوندا و دیگران، ۳۳:۱۹۹۳).

     

     

     

    ۲-۱-۴-۷٫ توانمندسازی از دیدگاه روان‌شناختی

     

    نظریه‌پردازان این رویکرد، که در راس آنان توماس و ولتهاوس قرار دارند، معتقدند توانمندسازی موضوعی چند وجهی است و نمی‏توان صرفا بر پایه یک مفهوم خاص به بررسی آن پرداخت. به باور آنان توانمندسازی فرایند افزایش انگیزش درونی وظایف واگذار شده به کارکنان است و در یک مجموعه از ویژگی‌های شناختی زیر متجلی می‏گردد:

     

     موثر بودن[۲] : وظیفه‏ای دارای ویژگی موثر بودن است که فرد آن را منشا اثر در جهت دستیابی به اهداف وظیفه‏ای تلقی کند. به عبارت دیگر، فرد باید به این باور برسد که با انجام دادن وظایف شغلی‏اش می‏تواند نقش مهمی‌در جهت تحقق اهداف تعیین شده داشته باشد.

     

    – شایستگی[۳]: شایستگی یا کفایت نفس عبارت است از باور فرد به قابلیت‌هایش برای انجام دادن موفقیت‏آمیز وظایف واگذار شده. اگر وظیفه به گونه‏ای باشد که فرد بتواند فعالیت‏های وظیفه‌ای اش را با مهارت به انجام رساند، بر احساس او از کفایت خود، تاثیر مثبت بر جای خواهد گذاشت.

     

    – معنی‏داری[۴]: این شناخت به ارزش یک هدف کاری بر مبنای مطلوب‌ها و استانداردهای فرد اشاره دارد. اگر فرد وظیفه‏ای را که انجام می‏دهد “باارزش” تلقی کند، آن وظیفه دارای ویژگی معناداری است.

     

     حق انتخاب[۵]: این وظیفه به آزادی عمل شاغلان در تعیین فعالیت‏های لازم برای انجام دادن وظایف شغلی‏اشاره دارد (توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰).

     

    همچنین توماس و ولتهاوس شش متغیر کلیدی که این حالات شناختی را تحت تاثیر قرار می‏دهند، مورد بررسی قرار داده ‏اند. این شش متغیر کلیدی عبارتند از: حوادث محیطی، ارزیابی‌های شغلی، ارزیابی‌های عمومی، سبک‌های تفسیری افراد، رفتارها و مداخلات (توماس و ولتهوس، ۶۷۵:۱۹۹۰).

     

    این رویکرد بر ادراک کارکنان از توانمندسازی تمرکز می‏کند و چگونگی درک زیردستان و کارکنان را از توانمندسازی مورد بررسی قرار می‏دهد. طبق این رویکرد توزیع قدرت لزوما به توانمندشدن کارکنان منجر نمی‏گردد چرا که ممکن است که کارکنان چنین تصوری را نداشته باشند. این پیش فرض‌ها موجب می‏شود این رویکرد به یک فرایند ارگانیک یا نظام یافته و پایین به بالا تبدیل گردد. بر اساس این رویکرد، سه بعد اساسی راجع به قدرت که زیربنای فرایند توانمندسازی را تشکیل می‏دهند وجود دارد:

     

    – کنترل درک شده ( تمایل درونی نفوذ و کنترل دیگران)

     

    – شایستگی درک شده (اعتقاد افراد متبنی بر خود- کارآمدی برای استفاده از منابع شهودی و انگیزشی و یا اقدامات عملی مورد نیاز برای برآورده ساختن الزامات محیطی).

     

    – درونی‏سازی هدف ( به منزله یک عنصر انرژی بخش که می‏تواند یک هدف، دلیل، ارزش و یا برنامه‏ای پرمعنی باشد). از این منظر توانمندسازی به معنای قدرت بخشیدن یا توانایی دادن[۶] است (هانولد، ۱۹۹۷).

     

     

     

    ۲-۱-۵٫ توانمندسازی روان‌شناختی

     

    توانمندسازی منابع انسانی به عنوان یک رویکرد نوین انگیزش درونی شغل به معنی آزاد کردن نیروهای درونی کارکنان و همچنین فراهم کردن بسترها و به وجود آوردن فرصت‌ها برای شکوفایی استعدادها، توانایی‏ها، و شایستگی‌های افراد می‏باشد. علاوه بر این باعث می‏شود که کارکنان نسبت به شغل و سازمان خود نگرش مثبتی داشته باشند. توانمندسازی با تغییر در باورها، افکار و طرز تلقی‏های کارکنان شروع می‏شود. بدین معنی که آنان باید به این باور برسند که توانایی و شایستگی لازم برای انجام وظایف را به طور موفقیت‏آمیزی داشته و احساس کنند که توانایی تاثیر‏گذاری و کنترل بر نتایج شغلی را دارند. احساس کنند که اهداف شغلی معنی‏دار و ارزشمندی را دنبال می‏کنند و باور داشته باشند که با آنان صادقانه و منصفانه رفتار می‏شود و این یعنی همان احساس توانمندی (عبدالهی و نوه ابراهیم، ۴۷:۱۳۸۵).

     

     

     

    ۲-۱-۶٫ الگوی نظری مورد استفاده توانمندسازی روان‌شناختی در این پژوهش

     

    الگوی مورد استفاده در این پژوهش برگرفته از رساله دکتری عبداللهی (۱۳۸۵) با عنوان ” طراحی الگوی توانمندسازی روان‌شناختی کارشناسان حوزه ستادی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری” می‏باشد. عبداللهی در این پژوهش ابعاد توانمندسازی روان‌شناختی را به عنوان یک سازه شامل چهار بعد می‏داند که شامل: شایستگی، موثر بودن، معنی‏داری و اعتماد می‏باشد.

     

    توانمندسازی روان‌شناختی یک مفهوم چند بعدی است. چند بعدی بودن توانمندسازی روان‌شناختی، با مطالعات نظری وتن و کمرون (۱۹۹۸)، توماس و ولتهوس (۱۹۹۰)، فوتر و فوتلر (۱۹۹۵) و مطالعات پژوهشی اسپریتزر (۱۹۹۶)، شلتون (۲۰۰۲) و سیگنال و گارنر(۲۰۰۰) هماهنگ می‏باشد.

     

    همچنین عوامل مرتبط یا تاثیرگذار بر توانمندسازی روان‌شناختی سه دسته هستند:

     

     

      1. راهبردهای مدیریتی شامل متغیرهای: تفویض اختیار، فراهم نمودن اطلاعات، تشکیل گروه، مدیریت مشارکتی و دادن استقلال و آزادی عمل به کارکنان.

     

      1. شرایط سازمانی شامل متغیرهای: داشتن اهداف روشن، نظام پاداش‏دهی، دسترسی کارکنان به منابع و ساختار سازمانی.

     

      1. منابع خودکارآمدی شامل متغیرهای: الگو سازی، برانگیختگی هیجانی و حمایت‏های اجتماعی و روانی که در شکل ۱-۲ نیز به آن اشاره شده است:

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

           
       
         
     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    شکل ۲-۱٫الگوی توانمندسازی روان‌شناختی نیروی انسانی (اقتباس از عبداللهی، ۱۵۱:۱۳۸۵)

     

    بنابراین آنچه در این پژوهش مد‏نظر است، بررسی وضعیت هریک از این عوامل و سپس بررسی رابطه عوامل سه‏گانه با توانمندسازی روان‌شناختی کتابداران می‏باشد.

     

     

     

    ۲-۱-۷٫ابعاد توانمندسازی روان‌شناختی

     

    ۲-۱-۷-۱٫شایستگی: شایستگی به درجه‏ای که یک فرد می‏تواند وظایف شغلی را با مهارت انجام دهد اشاره دارد (توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰).

     

    در ادبیات روانشناسی این مفهوم به نظریه شناخت اجتماعی آلبرت باندورا (۱۹۹۷) و مفاهیم خودکارآمدی، تسلط شخصی و انتظار تلاش عملکرد برمی‏گردد.  در واقع افراد توانمند احساس شایستگی دارند و باور دارند که قابلیت‌ها و توانایی‏های لازم برای انجام موفقیت‏آمیز وظایف را دارند. باندورا مطرح می‏کند که خودکارآمدی پایین موجب می‏شود که افراد از موقعیت‌هایی که نیازمند مهارت‌های مناسب باشد، اجتناب کنند. رفتار‌های اجتنابی به نوبه خود مانع از روبرو شدن فرد با ترس‌ها و ایجاد و بهبود شایستگی‌ها می‏شوند (باندورا، ۱۹۹۷).

     

    وتن و کمرون(۱۹۹۸) نیزاعتقاد دارند که افراد توانمند نه تنها احساس شایستگی، بلکه احساس اطمینان می‏کنند و می‏توانند وظایف را بطور موثر انجام دهند. بعضی از نویسندگان بر این باورند که این ویژگی، مهمترین عنصر توانمندسازی است. زیرا داشتن احساس خودکارآمدی است که تعیین می‏کند آیا افراد برای انجام دادن کاری دشوار خواهند کوشید و پشتکار خواهند داشت یا خیر. وقتی افراد خود را واجد شایستگی برای اداره کردن موقعیت‌هایی بدانند که ممکن است برای آنان تهدید کننده خواهد بود، درگیر فعالیت می‏شوند و با اطمینان رفتار می‏کنند (باندورا، ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰).

     

    ۲-۱-۷-۲٫موثر بودن: موثر بودن یا به قول وتن و کمرون (۱۹۹۸) پذیرفتن شخصی درجه‏ای است که فرد می‏تواند بر نتایج و پیامدهای راهبردی، اداری و عملیاتی شغل اثر بگذارد و در واقع همان تاثیر‏گذاری کارمندان بر روند شغلشان (اسپریتزر، ۱۹۹۵). این بعد به درجه‏ای اشاره دارد که رفتار فرد در اجزای اهداف شغلی متفاوت دیده شود، بدین معنی که نتایج مورد انتظار در محیط شغلی بدست آمده است (توماس و ولتهوس،۱۹۹۰). وتن و کمرون (۱۹۹۸) معتقدند که افراد توانا احساس کنترل شخصی بر نتایج دارند. آنان باور دارند که می‏توانند با تحت تاثیر قراردادن محیطی که در آن کار می‏کنند یا نتایجی که تولید می‏شوند، تغییر ایجاد کنند. بنابراین احساس داشتن کنترل بر نتایج به ادراک تاثیرگذاری اشاره دارد (وتن و کمرون، ۱۹۹۸).

     

    افراد توانا باور دارند که موانع محیط بیرونی، فعالیت‏های آنان را کنترل نمی‏کند، بلکه خود می‏توانند آن موانع را کنترل کنند. آنان احساس “کنترل فعال[۱۲]” دارند. بدین معنی که محیط را با خواسته‌های خود همسو می‏کنند، بر خلاف “کنترل منفعل[۱۳]” که خواسته‌های افراد با تقاضای محیط همسو می‏شود. افرادی که دارای احساس پذیرش نتیجه شخصی هستند، می‌کوشند به جای رفتار واکنشی در مقابل محیط، تسلط خود را بر آنچه می‏بینند، حفظ کنند (توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰)

     

    ۲-۱-۷-۳٫ احساس معنی‏دار بودن: معنی‏داربودن فرصتی است که افراد احساس کنند اهداف شغلی مهم و با ارزشی را دنبال می‏کنند، بدین معنی است که احساس می‏کنند در جاده‏ای حرکت می‏کنند که وقت و نیروی آنان با ارزش است (اپلبام و‌هانگر[۱۴]، ۱۹۹۸).

     

    بامعنی‏بودن یعنی با ارزش بودن اهداف شغلی، و علاقه درونی شخص به شغل(توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰). با معنی‏دار بودن به تناسب بین الزامات کاری با باورها، ارزش‏ها و رفتارها اشاره دارد (اسپریتزر، ۱۹۹۵).

     

    پژوهش درباره معنی‏دار بودن شغل حاکی از این است که درجه پایین معنی‏داری شغل به بی علاقگی و احساس جدایی از شغل منجر می‏شود و در مقابل با معنی‏بودن بالا به تعهد، مشارکت و تمرکز انرژی ختم می‏شود (توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰).

     

    افراد به هنگام اشتغال به کاری که احساس می‏کنند معنی‏دار است، بیشتر به آن متعهد و درگیر می‏شوند و در پیگیری اهداف مطلوب، پشتکار بیشتری نشان می‏دهند و نسبت به زمانی که احساس معنی‏دار بودن شغل پایین است، نیروی زیادتری برای آن کار متمرکز می‏کنند. همچنین افرادی که با احساس معنی‏داربودن شغل توانمند شده‏اند، نوآورتر، بررده‌های بالاترتاثیرگذارتر و شخصا کاراتر از کسانی هستند که از لحاظ معنی‏دار بودن شغل، امتیازات پایین تری دارند (دسی و ریان[۱۵]، ۱۹۸۹).

     

    ۲-۱-۷-۴٫ اعتماد: اعتماد به روابط بین فرادستان و زیردستان (اعتماد مدیر به کارمند و بالعکس) اشاره دارد. اعتماد به علاقه‏مندی، شایستگی، گشودگی و اطمینان به دیگران مربوط می‏شود (میشرا و اسپریتزر، ۱۹۹۷).

     

    اعتماد همچنین، بطور ضمنی دلالت بر این دارد که افراد خود را در یک موقعیت آسیب‏پذیر قرار می‏دهند. در نتیجه افراد توانمند ایمان دارند که در نهایت هیچ آسیبی در نتیجه آن اعتماد، متوجه آنان نخواهد شد. تحقیقات در مورد اعتماد نشان داده ‏اند افرادی که به دیگران اعتماد می‏کنند، آمادگی بیشتری دارند تا صداقت و صمیمیت را جانشین تظاهر سازند. آنان بیشتر مستعد صراحت، صداقت و سازگاری هستند تا فریبکاری و ظاهر بینی. آنان همچنین، بیشتر پژوهش گرا، خود مختار، خودباور و مشتاق به یادگیری هستند. برای روابط متقابل، ظرفیت بیشتری دارند و در گروه‌ها در مقایسه با افراد با اعتماد پایین، درجه بالاتری از همکاری و خطر پذیری را نشان می‏دهند. افراد دارای اعتماد، به دیگران بیشتر علاقه دارند و تلاش می‏کنند تا عضو موثری از گروه باشند. آنان همچنین، در ارتباطات خود صادق تر، و برای گوش دادن با دقت به دیگران، تواناترند. آنان نسبت به افراد با سطوح پایین اعتماد، در برابر تغییر کمتر مقاومت می‏کنند و برای انطباق با ضربه‌های روانی غیر منتظره تواناترند (وتن و کمرون، ۱۹۹۸).

     

    [۱] Multi-dimension

     

    [۲] Impact

     

    [۳] Competency

     

    [۴] Meaning

     

    [۵] Choice

     

    [۶] Enableling

     

    [۷] Social Cognetive Theory

     

    [۸] Albert Bandura

     

    [۹] Personal Mastery

     

    [۱۰] Effort – Performance Expectancy

     

    [۱۱] Personal Consequence

     

    [۱۲] Active control

     

    [۱۳] Passive control

     

    [۱۴] Appelbeum & Hanger

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 11:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت