کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل







مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


  • بررسی عوامل موثر بر شایسته سالاری در صنعت لاستیک- قسمت ۳۳
  • راهنمای نگارش مقاله در رابطه با بررسی تاثیر میزان سواد رسانه ای مخاطبان بر انتخاب سبک ...
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره پیش بینی ورشکستگی مالی در شرکت‌های تولیدی بورس اوراق بهادار تهران ...
  • پایان نامه روانشناسی با موضوع : سه کلید مهم برای ایجاد توانمندی در نیروی انسانی
  • موانع دسترسی زنان بزهکار به عدالت کیفری در نظام کیفری ایران- قسمت ۵
  • بررسی نقش عوامل اجتماعی (با تأکید بر خانواده و رسانه ) در بزهکاری اطفال و نوجوانان
  • قرارداد های انتقال و واگذاری سهام- قسمت ۴
  • رابطه‌ی بین آموزش مهارت‌های زندگی (با تأکید بر مهارت‌‌های پیش از ازدواج) و سازگاری زناشویی فرزندان شاهد، جانباز و آزاده‌ی استان قم- قسمت ۱۰
  • تحقیقات انجام شده در مورد قهر و لطف در دفتر اول و دوم و سوم مثنوی ...
  • شناسایی و تحلیل عوامل موثر برتوسعه پایدار مسکن در نواحی روستایی- فایل ۷
  • درمان‌های شناختی ـ رفتاری
  • دانلود پروژه های پژوهشی درباره حمایت از بزه‌دیدگان تروریسم سایبری در حقوق کیفری ایران با ...
  • بررسی تحلیلی حقوق خصوصی زن در شعر و ادب فارسی- ...
  • دانلود پایان نامه واگذاری وظایف شهرداری ها در شهرهای میانی- فایل ۲
  • بررسی موانع استقرار بودجه ریزی عملیاتی در دستگاههای اجرایی استان ...
  • بررسی تاثیر کیفیت خدمات دولت الکترونیک بروی اعتماد عمومی (مورد مطالعه ...
  • مطالب با موضوع تحلیلی بر نقش کاربری های مذهبی در شکل گیری بافت های محله ای،- ...
  • دانلود مقاله اهداف آموزش مهارت های زندگی :
  • دانلود پایان نامه : شیوه‌های تصمیم‌گیری مشاوره‌ای و آمرانه
  • پایان نامه : اشکال عمده اعتماد
  • تدوین استراتژی مدیریت منابع انسانی با استفاده از دو مدلBSC و SWOTدر بیمه ملت ایران(ما)۲
  • بررسی و تحلیل شعر اعتراض در دهه۱۰_ ۴۰ (با تکیه بر ...
  • دانلود مقاله عوامل مؤثر بر نگهداری موجودی‌های نقدی توسط شرکتها
  • دانلود مقاله و پایان نامه روانشناسی : تطور همسر گزینی
  • طرح های پژوهشی انجام شده با موضوع عوامل موثر در ترغیب افرادبرای شرکت در انتخابات اینترنتی- فایل ۴
  • پیش بینی تراوش از بدنه سدهای خاکی با استفاده از ...
  • پایان نامه خانواده و عملکرد تحصیلی
  • پایان نامه : پیشینه پژوهشی ATT
  • راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره اندازه‌گیری ایزوپرنالین در ادرار به روش میکرواستخراج مایع - مایع پخشی ...
  • منابع پایان نامه روانشناسی و مقاله در مورد نظریه های کنشگر
  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره ارائه الگوی انواع استراتژی های ارزیابی عملکرد برای سازمان های نظارتی ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با مطالعه و بررسی تاثیر اخلاق حرفه ای حسابداران در ارتقاء سبک های نوین ...
  • تحقیقات انجام شده در مورد : بررسی مقایسه ای آمادگی دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان ...
  • خرید اینترنتی فایل پایان نامه : آموزش شهروندی به عنوان واقعیت اجتماعی
  • بررسی رابطه بین رشد اخلاقی و شادکامی با پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دختر منطقه هفده شهر تهران
  • تاثیر افزایش مسافت توجه بیرونی و ترجیح افراد بر دقت اجرا و فعالیت EMG عضلات در پرتاب دارت- قسمت ۳
  • بررسی محتوایی اشعار شاعران شاخص انقلاب اسلامی- قسمت ۱۷
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره بررسی تطبیقی مسئله‌ی فیض از دیدگاه ابن‌سینا و صدرالمتالهین- فایل ۱۸
  • بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم A7 ریزپوشانی شده توسط صمغ فارسی (زدو) در ماست و در شرایط شبیه‌سازی شده گوارشی- قسمت ۱۲
  • راهنمای نگارش مقاله در رابطه با بررسی رابطه هوش اجتماعی بر رضایتمندی مؤدیان امور مالیاتی شهر کرمانشاه- فایل ۲۳
  • پپایان نامه با موضوع ولشویی
  • دانلود مقاله خصوصیات افراد دارای سلامت روانی
  • پایان نامه جوامع دینی
  • راهنمای نگارش مقاله در مورد نقش تقریبی صوفیان ایرانی قرن هفتم با تاکید بر نظرات ...
  • پایان نامه رشته روانشناسی درباره : پیشینه نظری – فرزندپروری
  • اثرات استرس
  • منابع پایان نامه روانشناسی و مقاله با موضوع : مکتب انسان‌گرایی و نقصان و کمبود سلامت روانی
  • ادانلود پایان نامه درباره لگوی مدیریت منسجم
  • پایان نامه آموزش های مهارتی:/تبلیغات و رشد اقتصادی
  • مفهوم شناسی اعتدال:پایان نامه درمورد تجمل گرایی




  • جستجو




     
      پایان نامه : نظریه سه وجهی پیترسون و رالینز ...

    طبق نظریه سه وجهی پیترسون و رالینز (۱۹۸۷، به نقل از استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰) در هر گروه دو عضوی والد- کودک در سیستم خانواده، درباره این­که “چه کسی بر دیگری تأثیر می گذارد”، سه رویکرد وجود دارد. این سه رویکرد عبارتند از: تأثیر یک سویه[۲]، تأثیر دو سویه[۳] و تأثیر منظومه ای[۴].

     

     

     

    الف-۳) رویکرد یک سویه

     

    رویکرد یک سـویه، کودک را موجودی منفعــل می انگارد و به والدین نیز به صورت شکل­دهندگان کودک نگریسته می شود. گویی که کودکان تکه ای موم هستند. اصول اساسی دیدگاه یک سویه بر این فرض استوار است که دروندادهای والدین به گونه ای بر رشد کودک تأثیر می گذارند. ویژگی های کودکان، پیامد مستقیم چگونگی فرزندپروری و خصوصیات الگوهای ارتباطی والدین است. به عبارت دیگر، این فرض یکی از فرض های علت و معلولی خطی است. با این فرض، پژوهش یک سویه بر آن بوده است تا راه صحیح فرزندپروری و چگونگی ایجاد رشد بهینه را کشف کند. از جمله این دروندادهای والدین، شخصیت و شیوه تربیتی آن­هاست.

     

    پایان نامه

     

    شاید مشهورترین تحقیق درباره شیوه های والدینی، مطالعه دیانا بامریند در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۱ درباره کودکان پیش دبستانی و والدین شان باشد. در این تحقیق هر کودک در موقعیت های مختلف در مدرسه، پرستاری و در خانه مورد مشاهده قرار گرفتند. اطلاعات به­دست آمده برای ارزیابی کودک در زمینه ابعاد رفتاری از قبیل جامعه پذیری، اعتماد به نفس، پیشرفت ، تکانشی بودن و خویشتنداری مورد استفاده واقع شدند. همچنین، والدین و کودکانشان در خانه و در حین تعامل مورد مصاحبه و مشاهده قرار گرفتند. وقتی بامریند داده ها و اطلاعات مربوط به والدین را تحلیل کرد، دریافت که به طور کلی والدین افراد مورد مطالعه، یکی از سه سبک فرزند پروری مقتدر، مستبد و سهل گیر را مورد استفاده قرار می دهند (حسین پور، ۱۳۸۱).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    نظریه بامریند در نظریه هایی جای می­گیرد که رویکرد یک سویه نامیده می شود، هر چند، مطالعه بامریند در مورد شیوه های تربیتی، رویکردی التقاطی است که به آسانی نمی توان آن را به نظریه تاریخی خاصی مرتبط ساخت. کار او نه به تبعیت از نظریه ای خاص، بلکه بر اساس طرد نظریات پیشین بنا شده است. هدف او مطالعه ترکیب عواملی همچون گرمی و کنترل بود (بامریند، ۱۹۶۷، به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱). او با بهره گرفتن از رویکرد تواتری، بسیاری از انواع رفتارها و عقاید را تشریح و شناسایی کرد. با وجود این، بدون شک او نیز محققی یک سویه است. وی آشکارا از یک نوع تعامل، به عنوان بهترین مسیر رشد نسبت به سایر انواع تعامل دفاع کرده است.

     

    طبقه بندی بامریند از تحلیل عمیق و چند روشی[۵] تعامل والد-کودک منتج شده است. وی از تحلیل رفتار کودک و والدین سه شیوه تعاملی متمایز را که در دو جنبه کلی با هم متفاوت بودند، شناسایی کرد. این دو جنبه کلی عبارتند از: (۱) والدینی که برای کودکانشان تعیین تکلیف می کنند و آن ها را وادار به انجام تکالیف می سازند. و (۲) والدینی که نسبت به کودکان گرم و پذیرا هستند. بر اثر ترکیب این دو جنبه کلی، سه طبقه شیوه فرزند پروری شکل می­گیرد که بامریند این سه طبقه مجزا را مقتدرانه، سهل انگار و استبدادی نامید (حسین پور، ۱۳۸۱).

     

    شیوه مقتدرانه: والدین در الگوی اول نسبت به سایر والدین، واقعیت­ها و بینش­های شناختی را به کودکان خود منتقل می­سازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک در رد یک رهنمود از خود نشان می­ دهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استـدلال و منطق بهره می­جویند و نیز به منظور توافـق با کودک از ارتبـاط کلامی استفاده می­ کنند. رفتارهای نامطلوب، این والدین را مرعوب خود نمی سازد، آن­ها ظاهراً تاب مقاومت در برابر قهر و غضب کودک را دارند. والدین مقتدر به آغاز تعامل کودک به گونه و درجه ای پاسخ می دهند که معمولاً برای کودک خشنود کننده است. تفاوت های مهم بین این گروه از والدین با والدین مستبد در رفتارهای حمایتی و استفاده از مشوق های مثبت است. والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می کنند. علاوه بر این، والدین مقتدر در ابراز محبت و تفاهم والد-کودک به طور چشمگیری نمرات بالاتری می گیرند و در تمام متغیرهای دربرگیرنده محبت نیز رتبه های بالاتری احراز می کنند. کودکان والدین مقتدر در مقیاس هایی نظیر فعال بودن، اعتقاد به خود و استقلال رأی رتبه های بالاتری را به خود اختصاص می دهند. این کودکان، واقع گرا، با کفایت و خشنود توصیف شده (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰)، متکی به نفس بوده، با همسالان روابط دوستانه دارند، با فشار روانی به خوبی مقابله می کنند، سرزنده و پرانرژی هستند (ماسن، گلیگان، هوستون و کانچر، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

     

    شیوه سهل­گیر: یک الگوی فرزندپروری گرم و صمیمی اما سست است که در آن بزرگسالان خواسته های نسبتاً کمی دارند، به کودکان اجازه می دهند که آزادانه احساسات و تکانه هایشان را ابراز کنند، فعالیت های کودکانشان را به دقت نظارت نمی کنند و به ندرت به طور مقتدر، رفتار کودکان را کنترل می کنند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    والدین سهل انگار در ابعاد کنترل و خواسته های معقول در پایین ترین سطح هستند و در مهرورزی حد وسط سه الگوی موجود را به خود اختصاص می دهند. خانواده والدین سهل انگار نسبتاً آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. بر اساس گزارشات موجود، هر دو والد کنترل اندکی بر کودکانشان دارند. این والدین همچنین، در خصوص انضباط کودک از نگرش­های متعارضی برخوردارند.

     

    والدین سهل انگار در عین حالی که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری در گفتگو با کودک، همواره از ویژگی های این شیوه به شمار می رود. این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می دهند. در عین حال، والدین سهل انگار در توالی های کنترل، والدین زورگو و سرکوب گر هستند. آن ها از روش­های احساس گناه و انحراف استفاده می­ کنند. این والدین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه­جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می­آورند. والدین سهل­انگار در نشان دادن محبت با والدین مقتدر تفاوت­های فاحش ندارند. مادر سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم می کند و به تمسخر او می پردازد (ماسن و همکاران، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

     

    برعکس والدین مستبد، والدین سهل گیر قوانین کمی دارند و بدون هیچ محدودیت ثابتی، تسلیم فرزندانشان می شوند. اگر والدین قانونی هم بگذارند در اجرا شکست می خورند. این سبک موجب بی نظمی و هرج و مرج می شود. والدین سهل گیر شبیه ستاره دریایی هستند، آن­ها هیچ شکل یا ساختاری ندارند. در خانواده سهل گیر، بچه ها متصدی امور هستند. این بچه ها از آن­جایی که با والدین سهل گیر بزرگ می شوند هر آن­چه را که می خواهند انجام می دهند. آن­ها همه را به زحمت انداخته و لوس و خودخواه هستند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    مادرانی که بسیار لوس کننده هستند و به کوچک­ترین در خواست کودک خود پاسخی مثبت می­ دهند، باعث می شوند که کودکانشان هیچگونه محرومیتی را تجربه نکرده و نیز هیچگونه کنترلی بر خواسته ها و درخواست های بی شمار خود نداشته باشند. این گونه کودکان می آموزند که هر چیز را طلب کنند، باید به سرعت و سادگی فراهم شود. بدین جهت از ویژگیهای بارز رفتاری این کودکان، پرتوقعی، پرخاشگری و تحریک پذیری است. آن­ها در استمرار دوستی با دیگران دچار اشکال هستند زیرا از دیگران نیز مانند مادر خود توقع بیش از حد دارند و می خواهند با سر و صدا و پرخاشگری تسلط خود را بر دیگران حفظ کنند و همگان را در خدمت نیازهای خود در آورند و هر چه را می خواهند در اسرع زمان به دست آورند (سیف نراقی و نادری، ۱۳۷۰). در واقع، کودکان والدین سهل انگار از اتکا به خود، خودرأیی یا استقلال رأی اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی ناپخته توصیف شده اند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپس روی دارند. این کودکان نسنجیده عمل می کنند و به فعالیت بی هدف می پردازند. با چنین شیوه تربیتی، فرزندان کمتر با مفاهیم خوب، بد، زشت و زیبا، پسندیده و ناپسند آشنا می شوند و در نتیجه رشد شخصیت آن­ها دچار اختلال می گردد. این گونه افراد چون در زمان کودکی و نوجوانی امیال و خواسته هایشان بدون چون و چرا ارضاء شده و کمتر مزه تلخی ها و محرومیت ها را چشیده اند رشد و ورزیدگی لازم برای مواجهه با مسایل و مشکلات زندگی را ندارند و بهترین راه را برای گریز از مشکلات، پناه بردن به مواد مخدر می دانند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    شیوه استبدادی: شیوه فرزند پروری بسیار محدود کننده که در آن بزرگسالان قوانین زیادی را وضع می کنند و انتظار اطاعت دقیق از آن قوانین را دارند. آن­ها اغلب با تاکتیک های شدید و تنبیهی (نمایش قدرت و یا کناره گیری از کودک) برای تسلیم کردن کودک واکنش نشان می دهند. این والدین به دیدگاه های تعارضی کودکان حساس نیستند و انتظار دارند کودک جملات و گفتارشان را به عنوان قانون بپذیرد و اقتدارشان را ارج بگذارد. نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می سازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیام های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالباً هنگام اِعمال رهنمودها دلیل ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق کلامی می پردازند. همچنین تا آن­جا که ممکن است در برابر استدلال کودکان تغییر موضع نمی دهند. والدین مستبد نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسط قرار دارند. در میان این سه الگو، الگوی استبدادی کمترین مهرورزی را اِعمال می کند. به ویژه، این والدین به ندرت در تعاملی که منجر به خشنودی کودک می شود شرکت می جویند. والدین مستبد عموماً نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بی­تفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند. ابراز محبت در این الگو در پایین ترین سطح خود قرار دارد. این مادران، تأیید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز می کنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط عاطفی قوی بین مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت، بر اساس گزارش­های موجود، این مادران برای کنترل کودکان خود از شیوه های ایجاد ترس استفاده می کنند. والدین مستبد بسیار سخت گیر هستند. آن­ها قوانین زیادی دارند. والدین مستبد زیاد فریاد می زنند، سرزنش می کنند و فرزندانشان را تهدید می کنند تا آن­چه که آن­ها می خواهند انجام شود. به فرزندانشان اجازه سوال نمی دهند. بچه ها نمی توانند عقایدی برای خود داشته باشند، یاد نمی گیرند برای خود فکر کنند یا تصمیم درستی بگیرند. این سبک فرزندپروری شبیه دیوار آجری است. این دیوار آجری سخت و غیر متحرک است. والدین در این سبک، نقشه های مختلفی می کشند تا بچه ها را بدون کمترین آزادی در کنار خود نگهدارند. این گونه سخت گیری ها، خشونت ها، سرزنش ها و تحقیرهای والدین، اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روی ساختار شخصیتی کودک و نوجوان باقی می گذارد و احساس حقارت، احساس بی کفایتی، ترس و انزوا و گوشه گیری، ناتوانی در برقراری روابط عاطفی و اجتماعی، ناسازگاری یا پرخاشگری، و … می تواند زاییده چنین رفتارهای نسنجیده و نابخردانه والدین باشد. این کودکان زود بزرگسال می شوند، آن­ها یاد می گیرند که رفتارهای نادرست خود را از پدر و مادرشان پنهان کنند. برای مثال وقتی که یک بچه نمره بدی در مدرسه می گیرد برای اجتناب از تنبیه، ورقه خود را پنهان می کند. به زودی یاد می گیرد مادامی که گیر نیفتاده می ­تواند قوانین را زیر پابگذارد. این بچه ها برای شکستن این دیوار آجری و آزاد شدن از پشت آن، سرکشی را پیشه خود می سازند. این حالات روانی زمینه های مناسبی هستند که سبب اعتیاد به مواد مخدر می گردند (پازانی، ۱۳۸۳). والدین دارای سبک مستبدانه، کنترل محدودکننده ای را با بهره گرفتن از شیوه تنبیهی و مستبدانه به کار برده و به طور همزمان دسترسی پذیری عاطفی و گرمی کمی نسبت به کودکشان نشان می دهند، بنابراین این نوع شیوه فرزند پروری با رشد خشم و مشکلات برونی سازی در کودکان و نوجوانان ارتباط دارد. کیفیت موثر ارتباط والد-کودک، نوع کنترل والدین و درگیری والدین به عنوان ابعاد مهم شیوه های فرزندپروری شناخته شده است که با مشکلات برونی سازی و درونی سازی کودک مرتبط می باشد. همچنین، پاسخگو بودن و مسئولیت پذیری والدین در اوایل کودکی تکانشگری کمتر و کنترل بیشتر را در کودک پیش بینی می کند (لنگو و کواکس[۶]، ۲۰۰۵). در واقع، بعضی از واکنش­های کودک که در اختلال رفتار اجتماعی او مانند دزدی، فرار از مدرسه، تخریب، خشونت، انحراف و استفاده از مواد مخدر نمایان می شود، ممکن است در منزل، مدرسه و یا در جامعه صورت گیرد. این واکنش ها معمولاً نتیجه خشم حاصل از محرومیتی است که کودک در خانواده احساس می کند. طرد کردن کودک، خشونت کردن با او و یا حتی افراط در محافظت و توجه به او، عواملی هستند که سبب می شود کودک خشم خود را بروز دهد و انتقام خود را از جامعه بگیرد (شاملو، ۱۳۸۲).

     

    ب-۳). رویکرد دو سویه

     

    از نظر رویکردهای دوسویه، همان گونه که والدین بر رفتار کودکان تأثیر می گذارند، کودکان نیز رفتار والدین را تحت تأثیر قرار می دهند. طرفداران رویکرد دوسویه، تعامل و جامعه پذیری را به عنوان فرآیندهایی دوجانبه در نظر می گیرند. نه تنها کودکان اجتماعی می شوند بلکه والدین نیز به عنوان اعضای در حال رشد جامعه، اجتماعی تر می شوند (گر چه به طریقی متفاوت). بدین ترتیب والد و کودک به طور همزمان دو نقش را عهده دار می شوند، جامعه پذیر کننده و جامعه پذیر شونده. در واقع، دیدگاه های دوسویه، کودک را به عنوان موجودی که با ارادۀ دیگران می توان بر آن نوشته ای را حک کرد، مورد مطالعه قرار نمی دهند. کودک در جای خود، فردی منحصر به فرد است که از بدو تولد، زندگی را تغییر می دهد. نظریات و تحقیقاتی که این فرضیات را بر می­گزینند، می توانند به دو مقوله متضاد تقسیم شوند: نخستین مقوله که رویکرد بازتابی نام گذاری شده است، آشکارا نقطه مقابل دیدگاه یک سویه است. در این رویکرد روش های تأثیر گذاری کودکان بر والدین مورد بررسی قرار می گیرد. طبق رویکرد بازتابی، کودکانی که در حد میانی گستره خلق و خو قرار می گیرند ظاهراً تأثیر نسبتاً بیشتری را بر والدین اعمال می­ کنند. والدین در برخورد با کودکان نا آرام مجبور به اتخاذ روش واکنشی متفاوتی نسبت به کودکان آرام هستند (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

    حوزه معتبرتر رویکرد دوسویه، نظریه تأثیر متقابل است. در این الگو رابطه دو عضوی والد-کودک از اهمیتی خاصی برخوردار است و تحقیقات، چگونگی انطباق والد و کودک، تنظیم تعاملات آن ها و عمدتاً تأثیر بر یکدیگر را پی گیری می کنند. طبق تحقیقات رویکرد تأثیر متقابل، تعامل انطباقی والد-کودک از همان ابتدای تولد نوزاد و با شدت آغاز می شود. مطالعه ای با بهره گرفتن از روش مشاهده در مورد کنش های متقابل بین مادر و فرزند انجام شد. کودکان مورد مشاهده یا بهنجار بودند یا پر فعالیت و بین ۴ تا ۸ سال سن داشتند. کودکان پر فعالیت در طول بازی بیشتر سؤال می کردند و مادران آن­ها در مقایسه با مادران فرزندان بهنجار بیشتر جواب منفی می دادند. احتمالاً بعضی از این تفاوت ها در رفتار مادران، ناشی از پر فعالیتی کودکان، و رفتار کودک هم به نوبه خود تحت تأثیر واکنش های مادران بوده است (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

     

     

    ج-۳). رویکرد منظومه ای

     

    در رویکرد منظومه ای اعتقاد بر آن است که تمام افراد و روابط موجود در یک خانواده به طور تعاملی و بازتابی، سایر افراد و روابط را شکل می دهند. دیدگاه منظومه ای به طور نظری، ورای روابط علت و معلولی حرکت کرده در عوض تمرکز اصلی آن بر الگوهای متوالی تعاملات و تأثیر دو جانبه به عنوان مشخص کننده روابط است (اسماعیلی، ۱۳۸۲). در مجموع، هنگام بررسی خانواده به عنوان یک منظومه، متوجه خواهیم شد که تربیت بر نوزاد تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می پذیرد و هر دو تحت تأثیر رابطه زناشویی قرار دارند که آن دو نیز به نوبه خود تحت تأثیر تربیت قرار می گیرند. در واقع چهار چوب منظومه ای به عنوان بسط دیدگاه های دوسویه بهتر شناخته می شوند (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

    بر اساس مشاهدات بامریند (۱۹۶۷، به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱) کودکان والدین مستبد، نسبت به کودکان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همتاها و احراز موضع فعال و نیز استقلال رأی در رتبه هایی پایین تر قرار می گیرند. این کودکان همچنین، به صورت افرادی با خصومت فعال، منزوی و غم زده، آسیب پذیر نسبت به فشار و محتاط توصیف شده اند.

     

    وقتی بامریند در سال ۱۹۶۷ (به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱) این سه شیوه فرزند پروری را به شخصیت های کودکان پیش دبستانی که در معرض هر سبک قرار داشتند مرتبط ساخت، دریافت که کودکان والدین مقتدر و اطمینان بخش رشد نسبتاً خوبی دارند، بشاش هستند، از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود، رو به پیشرفت بوده و با بزرگسالان و همسالان همکاری می کنند. برعکس کودکان والدین مستبد و قدرت طلب، مایل بودند ظاهراً بیشتر اوقات ناراحت باشند و به سادگی آزرده شده، غیردوستانه و نسبتاً بی هدف بودند، و بالاخره، کودکان والدین سهل گیر اغلب تکانشی و پرخاشگرند، به ویژه اگر پسر باشند. آن­ها گرایش دارند که ارباب منش، خود محور باشند، فاقد خویشتنداری بوده و در پیشرفت و استقلال در سطح پایینی قرار دارند.

     

    بامریند مجدداً در سال ۱۹۷۷ (به نقل از استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰) آزمودنی ها را هنگامی که در سن ۹-۸ سالگی بودند و والدینشان را مورد مشاهده قرار داد. کودکان والدین مقتدر هنوز هم در مهارتهای شناختی و هم در مهارت های اجتماعی در سطح نسبتاً بالایی بودند. در همان زمان کودکان والدین مستبد به طور کلی در مهارتهای شناختی و اجتماعی متوسط تا زیر متوسط بودند. کودکان والدین سهل گیر در هر دو حیطه شناختی و اجتماعی مهارتی نداشتند. در واقع کودکانی که به شیوه مقتدر بزرگ شده بودند، در نوجوانی، مطمئن، روبه ترقی و از نظر اجتماعی با کفایت بودند، آن­ها تمایل داشتند از مصرف مواد مخدر و سایر مشکلات رفتاری مبرا باشند. به نظر می رسد در تمام گروه های قومی و نژادی مورد مطالعه در ایالات متحده، تاکنون بین شیوه های فرزندپروری مقتدر و پیامدهای مثبت کودکان رابطه وجود داشته باشد.

     

    طبقه بندی بامریند در مطالعات بعدی با نمونه های بزرگتر والدین و کودکان مورد تأیید قرار گرفت. کار بامریند در سنجش دقیق رفتارهای ارتباطی والدین در شیوه های مختلف از اهمیت زیادی برخوردار است (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰). در پژوهش حاضر نیز از این دسته بندی شیوه های فرزندپروری استفاده شده است.

     

    [۱]- Peterson & Rollins

     

    [۲]- unidirectional

     

    [۳]- bidirectional

     

    [۴]- systematic

     

    [۵]- multimethod

    موضوعات: بدون موضوع
    [شنبه 1399-09-15] [ 08:53:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نوجویی و آمادگی اعتیاد ...

    همان طور که قبلاً مطرح شد ویژگی های شخصیتی از جمله عوامل خطرزا و محافظت کننده گرایش به اعتیاد محسوب می شوند. بررسی ها درباره عوامل شخصیتی بیشتر بر روی ساختار علّی آن به ویژه مولفه های سرشتی و خصوصاً نوجویی و هیجان خواهی تأکید دارند (ویلز، ویندل و کلیری[۱]، ۱۹۹۸). زیرا از میان متغیرهای شخصیتی متعدد نظیر پاداش طلبی، آسیب گریزی، و ویژگی های اضطرابی، متغیر نوجویی به عنوان یکی از عمده ترین ویژگی های شخصیتی موثر در آمادگی اعتیاد محسوب می شود (گراسزا[۲] و همکاران، ۲۰۰۶، به نقل از ویلکل[۳]، ۲۰۱۰).

     

    حس هیجان خواهی نوجوانان ،به عنوان یکی از زیرمولفه های نوجویی، ناشی از نیاز آن­ها به محرک های مبهم، پیچیده و جدید است. از این رو نوجویی و هیجان خواهی به طور گسترده در رابطه با مصرف مواد مخدر بررسی شده است. هیجان خواهی ویژگی شخصیتی است که با نوجویی، بلند پروازی، تجارب هیجانی و محرک های شدید هیجانی مربوط است (استفنسون و هلم، ۲۰۰۶).  مطالعه بر روی حیوانات نشان می دهد که نوجویی و مصرف مواد مخدر سیستم پاداشی یکسانی را در مغز فعال می سازد (ماتیاس[۴]، ۱۹۹۵). به طور کلی هیجان طلبی، نوجویی و آسیب گریزی پایین، کنترل ضعیف تکانه ها با مصرف مواد مخدر رابطه داشته و می تواند پیش بینی کننده مصرف مواد مخدر در دوره نوجوانی باشد (تسچان[۵] و همکاران، ۱۹۹۴). بنابراین یکی از متغیرهای مورد بررسی در پژوهش حاضر، نوجویی کلونینجر است که به تفصیل مطرح می شود.

     

     

    کلونینجر در ارائه نظریه خود به ویژه از نظریه جفری گری[۶] (۱۹۸۱) و نظریه شخصیتی روان پزشک سوئدی، هنریک سجوبرینگ[۷] (۱۹۷۳) بهره برده است. گری در ساختار زیربنایی نظریه وی و برای ساخت سیاهه سرشت و منش نقش مهمی داشته است. گری برای اضطراب و تکانشوری به ترتیب سیستم های بازداری رفتاری[۸] و فعال سازی رفتاری[۹] را پیشنهاد نموده است. وی با گردآوری شواهد عمدتاً آزمایشی-تجربی نشان می دهد که هر یک از این سیستم ها در انسان و حیوان دارای مدار عصبی اختصاصی و مستقل از دیگری است. البته علاوه بر دو سیستم بالا، سیستم سومی را به عنوان سامانه ستیز و گریز نیز مطرح می سازد که برای آن نیز مدار عصبی ویژه ای را تعریف نموده است (گری، ۱۹۸۱). سجوبرینگ نیز در نظریه شخصیت خود، سه بعد متانت (در مقابل تکانشوری)، اعتماد (درمقابل وسواسی-اجباری) و پایداری (در مقابل ویژگی دمدمی مزاج اجتماع آمیز) را مطرح کرده است (کاویانی، ۱۳۸۲).

     

     

    کلونینجر معتقد بود که سامانه های سرشتی در مغز دارای سازمان یافتگی کارکردی[۱۰] متشکل از سامانه های متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم و بازداری رفتاری در پاسخگویی به گروه های معینی از محرک هاست. به طور کلی سرشت شامل چهار مولفه نوجویی، آسیب گریزی، پاداش-وابستگی[۱۱] و پشتکار[۱۲] است. فعال سازی رفتاری پاسخی به محرک های نو (جدید)[۱۳] و نشانه های پاداش و رهایی از تنبیه است. بنابراین تفاوت های فردی در چنین قابلیتی “نوجویی” نامیده می شود. بازداری رفتاری پاسخی به محرک های تنبیه یا نبودن پاداش است. تفاوت های فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری، آسیب گریزی نامیده می شود. رفتاری که با پاداش تقویت می شود معمولاً تا مدتی پس از قطع پاداش ادامه دارد که همان ویژگی سرشتی پاداش-وابستگی است. بدین ترتیب در قسمت سرشت، کلونینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند، معرفی کرد و بعد چهارم را که فاقد زیر مقیاس است پشتکار نامید (کلونینجر، پریزبک، و شوراکیک[۱۴]، ۱۹۹۱، به نقل از هیرامورا[۱۵] و همکاران، ۲۰۱۰).

     

    کلونینجر فرض می­ کند عوامل محیطی به ویژه شیوه تربیتی والدین در دگرگونی و تغییر شکل سرشت به صفات منش (اصطلاحاً تعامل فنوتایپ و ژنوتایپ) موثر است (راچکین و همکاران، ۱۹۹۹).

     

    جدول ۱-۲ خلاصه ای از مجموعه رفتارهای متضادی را نشان می دهد که باعث افتراق در حداکثر امتیاز آوری برای هر چهار بعد سرشتی می شوند. باید توجه کرد که هر مقدار نهایی از این ابعاد از نظر تطابقی، سودمندی یا عدم سودمندی خاص خود را دارد. بنابراین نمره یا امتیاز بالا یا پایین لزوماً به معنای تطابق بهتر نیست (پویان و همکاران، ۱۳۸۶).

     

     

     

    جدول ۱-۲٫ توصیف افراد با نمرات بالا و پایین در چهار بعد سرشتی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    بعد مزاج توصیف حداکثر تغییرات
    بالا پایین
    آسیب گریزی بدبین، ترسو، خجول، خستگی پذیر خوش بین، جسور، برون گرا، پرانرژی
    نوجویی کنجکاو، تکانشی، افراطی و ولخرج، زودرنج و تحریک پذیر محتاط، متعادل و اندیشه ورز، صرفه جو، صبور
    پاداش-وابستگی احساساتی، گشاده رو، گرم، مهربان و عاطفی بی علاقه، منزوی، سرد، مستقل و غیر وابسته
    پشتکار کوشا، مصمم، جدی، کمال طلب مصلحت گرا تنبل، بی اراده، تشویق ناپذیر، مصلحت گرا

     

     

     

    همان طور که اشاره شد، تنوع طلبی و نوجویی نشان دهنده تمایل ارثی برای شروع یا فعال سازی مواجهه مشتاقانه در پاسخ به تازگی و تنوع، مواجهه با نشانگرهای پاداش، اجتناب فعال از نشانه های شرطی شده تنبیه و فرار از تنبیه غیرشرطی است. نوجویی به صورت فعالیت اکتشافی در پاسخ به تازگی و تنوع، تکانش گری، افراط در مقابله با اشارات مربوط با پاداش و اجتناب فعال از ناکامی بروز می کند. افرادی که نوجویی بالایی دارند، متمایل به فعالیت اکتشافی هستند، تحریک شدن را دوست دارند و با تحریک، هیجان زده می شوند. همچنین، در مقابل نظرات نو از خود هیجان نشان می دهند؛ یکنواختی را دوست ندارند و از آن خسته می شوند. میل به خلاقیت دارند؛ با اطلاعات اندک می توانند سریعاً تصمیم بگیرند؛ در ایجاد تغییر پافشاری می کنند؛ مستعد حواس پرتی هستند؛ ولخرج و فعال هستند؛ به خطر کردن علاقه نشان می دهند؛ روال بسیار منظم را دوست ندارند (کاویانی،۱۳۸۲). سودمندی های نوجویی بالا از نظر تطابقی عبارت است از کشف مشتاقانه محرک های جدید و ناآشنا که بالقوه منجر به ریشه یابی، اکتشاف و پاداش می شود و مضرات آن، ملالت، خستگی پذیری و خیال پردازی در کوشش هاست (پویان و همکاران، ۱۳۸۶). افرادی که نوجویی پایینی دارند، تمایل به تکرار تجربه های قبلی دارند؛ در مقابل تغییر مقاوم هستند؛ منضبط بوده و کار برنامه ریزی شده را دوست دارند؛ تمرکز خوبی از خود نشان می دهند؛ محافظه کار و مقید هستند؛ صرفه جویی در وقت و پول و انرژی را می پسندند (کاویانی، ۱۳۸۲). اندیشه ورزی، تلاش منظم و مقابله محتاطانه و دقیق آن­ها، وقتی که انطباقی باشد به وضوح سودمند است. عیب نوجویی پایین، تحمل یکنواختی و فقدان اشتیاق است که بالقوه به صورت تمایل به یکنواخت سازی کسل کننده فعالیت ها بروز می کند (پویان و همکاران، ۱۳۸۶).

     

    همان طور که مطرح شد تئوری زیست-روان شناختی شخصیت کلونینجر (۱۹۸۷، کلونینجر و همکاران، ۱۹۹۱، به نقل از هیرامورا و همکاران، ۲۰۱۰) رویکرد جالبی را برای درک این مکانیسم از طریق صفات سرشتی به ویژه نوجویی که به صورت زیستی تعیین شده است، مطرح می کند. برای مثال، ویلز و همکاران (۱۹۹۸، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴) چندین ویژگی شخصیتی را در دانش آموزان دبیرستانی بررسی و از طریق تحلیل خوشه ای پنج گروه را در آن­ها مشخص کردند:

     

     

      1. نوجوانان مشکل با ویژگی های خودکنترلی ضعیف، نوجویی بالا، خطرپذیری، خشم، استقلال طلبی، سابقه رویدادهای استرس زای گوناگون زندگی، رفتار انحرافی و عاطفه منفی.

     

      1. نوجوانان متعارف که در همه موارد مذکور پایین بودند.

     

      1. نوجوانان خطرپذیر کنترل شده با ویژگی های خطرپذیری و نوجویی بالا اما خودگردانی متوسط.

     

      1. نوجوانان غیر منحرف دچار استرس با ویژگی های انگیزه پیشرفت و خودگردانی متوسط اما سطح بالای رویدادهای استرس زای زندگی، عاطفه منفی و اضطراب اجتماعی.

     

    1. نوجوانان کناره گیر با سطح پایین در همه ویژگی های گروه چهارم.

     

    نتایج نشان داد که نوجوانان مشکل بیشترین سطح مصرف مواد مخدر و نوجوانان متعارف کمترین سطح مصرف مواد مخدر را داشتند (سادی، ۱۹۹۹). همچنین، به طور کلی  ثابت شده است که بازداری زدایی عصب رفتاری کودکی (که شامل نوجویی، هیجان خواهی، تکانشگری، عدم وظیفه شناسی و اضطرار است)، احتمال مصرف مواد در نوجوانی را پیش بینی می کند که علت آن را بد عملکردی قشر پیش پیشانی به عنوان عنصر جدایی ناپذیر احتمال اختلال مصرف مواد مطرح می کنند. زیرا از شاخص های سازه بازداری زدایی عصب رفتاری – ظرفیت شناختی اجرایی، تنظیم یا تعدیل عاطفه، کنترل رفتار- تشخیص داده شده اند که توسط سیستم های عصبی ای که در قشر پیش پیشانی قرار دارند، به کار گرفته می شوند (کریسی، تارتر، رینولد و ونیوکوک[۱۶]، ۲۰۰۶).

     

     

     

    [۱]- Wills, Windle, & Cleary

     

    [۲]- Grucza

     

    [۳]- Voelkel

     

    [۴]- mathias

     

    [۵]- Tschann

     

    [۶]- Gray

     

    [۷]- Sjobring

     

    [۸]- Behavioral Inhibition System (BIS)

     

    [۹]- Behavioral Activation System (BAS)

     

    [۱۰]- functionally organized

     

    [۱۱]- reward dependence

     

    [۱۲]- persistence

     

    [۱۳]- novel stimuli

     

    [۱۴]- Pryzbeck & Svrakic

     

    [۱۵]- Hiramura

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:52:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایان نامه در مورد مشکلات رفتاری برونی سازی و آمادگی اعتیاد ...

    سازه مشکلات رفتاری برونی سازی اشاره به آن دسته از مشکلات رفتاری دارد که در رفتاری بیرونی فرد ظاهر شده و منعکس کننده رفتار منفی کودک به سمت محیط بیرونی است (کمپبل، شاو و گیلیوم[۱]، ۲۰۰۰ و آیزنبرگ[۲] و همکاران، ۲۰۰۱). در ادبیات پژوهشی، اختلالات برونی سازی شامل رفتارهای ایذایی، پرخاشگرانه و بیش فعالی است (لیو[۳]، ۲۰۰۶). واژه های دیگری همچون مشکلات سلوک، ضد اجتماعی و کنترل نشده نیز برای سازه مشکلات رفتاری برونی سازی به کار برده شده است. در ادامه هر کدام از مشکلات رفتاری برونی سازی به تفضیل مطرح می شوند.

     

     

    پرخاشگری. پرخاشگری شامل رفتارهای فیزیکی و کلامی نسبت به دیگران از جمله کودکان، بزرگسالان و حیوانات است به گونه ای که باعث آسیب یا تهدید به آسیب می شود. همچنین پرخاشگری می تواند نقش محافظت کننده و یا مخربی برای خود فرد پرخاشگر و اطرافیان وی داشته باشد (لیو، ۲۰۰۶). پرخاشگری، مفهوم مهمی در دوره کودکی و نوجوانی است زیرا این ویژگی می تواند پیش بینی کننده قوی گرایش به مصرف مواد باشد (نیکلز، ماهادیو، بریانت و بوتوین[۴] ۲۰۰۸). پرخاشگری انواع متفاوتی دارد. رویکردهای نظری پرخاشگری مطرح می­ کنند که پرخاشگری از لحاظ عملکرد دارای انواع متمایزی است. توجه به ماهیت چند بعدی پرخاشگری از این لحاظ اهمیت دارد که محرک های متفاوت در ترکیب با انواع فرآیندهای فکری و روان شناختی متفاوت، اشکال متمایز پرخاشگری را ایجاد می نمایند. سیستم های طبقه بندی مختلفی در مورد این ویژگی ارائه شده است که تا حدود زیادی این سیستم های طبقه بندی با یکدیگر هم پوشی دارند و تفاوت های بسیار کمی بین آن­ها مشاهده می شود. یکی از طبقه بندی های عمده پرخاشگری از فیش باخ[۵] (۱۹۷۰، به نقل از لیو، ۲۰۰۶)، تقسیم بندی آن به پرخاشگری ابزاری و خصمانه است. پرخاشگری خصمانه به عنوان پاسخ پرخاشگرانه کلامی یا رفتاری همراه با خشونت یا بی­احترامی نسبت به دیگران در نظر گرفته می شود که نسبتاً غیرقابل کنترل بوده و باعث صدمه یا درد در فرد مورد تهاجم شده و هیچ منفعتی یا منفعت کمی برای مهاجم دارد. این شکل از پرخاشگری را پرخاشگری واکنشی، دفاعی، تکانشی یا نفسانی[۶] نیز می نامند. در مقابل، پرخاشگری ابزاری به صورت پرخاشگری کنترل شده، هدفمند، فاقد عاطفه مشخص شده است به گونه ای که فرد مهاجم آن را برای دستیابی به هدف مطلوب شامل غلبه بر دیگران یا کنترل آن­ها به کار می گیرد. در پژوهشی بر روی ۱۵۰۰ دوقلوی انگلیسی و سوئدی، محققان دریافتند که رفتار ضد اجتماعی پرخاشگرانه و غیر پرخاشگرانه دارای علل محیطی و وراثتی است (الی، لیشن استین و استیونسون[۷]، ۱۹۹۹). تحقیقات نشان داده اند که علل پرخاشگری شامل یادگیری اجتماعی، تقلید، نابهنجاری های ساختاری و کارکردی مغزی، هورمون ها (مثل تستوسترون) و انتقال دهنده های عصبی (مثل سروتونین) هستند (کمپبل، وودز، چواف و پارکر[۸]، ۲۰۰۰؛ لاتنباچر[۹]، ۲۰۰۰؛ پرسکی و شلتون[۱۰]، ۲۰۰۱ و راینی[۱۱]، ۲۰۰۲). به طور کلی، عوامل متعددی در ایجاد پرخاشگری نقش دارند که می توانند در دو دسته عمده زیستی و روان شناختی طبقه بندی شوند و ترکیب این دو دسته، از عوامل کلیدی رویکرد تعاملی زیستی-اجتماعی است.

     

     

    بزهکاری. بزهکاری مفهومی گسترده و ناهمگونی است. فارینگتن[۱۲] (۱۹۸۷، به نقل از لیو، ۲۰۰۶) مطرح می کند که بزهکاری انعکاسی از فعالیت های متفاوت ضد اجتماعی شامل دزدی، خصومت، جرم، سرقت، خرابکاری و مصرف مواد است. اصطلاح بزهکاری نوجوانی، مفهومی قانونی است که در آن نوجوان قوانین را زیر پا می گذارد. به طور کلی در اکثر مواقع اصطلاح بزهکاری را مترادف رفتار ضد اجتماعی در نظر می گیرند زیرا اکثر فعالیت های بزهکارانه به طور مشخص تعیین نشده اند.

     

    تمایز بین اشکال پرخاشگرانه و غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی می تواند سوال برانگیز باشد. نوجوانانی که نمرات بالایی در مقیاس پرخاشگری دارند در اشکال غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی نیز نمرات بالاتری داشته و بالعکس. همچنین، تحقیقات بسیار کمی وجود دارد که دقیقاً مشخص کرده باشد چه عواملی مربوط به شکل پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی و چه عواملی مربوط به شکل غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی است. به هر حال، هم بزهکاری و هم پرخاشگری جزء مشکلات رفتاری برونی سازی هستند. در سبب شناسی رفتارهای پرخاشگرانه و بزهکارانه، عوامل محیطی و روان شناختی ثابت شده ای نشان داده شده است. بعضی از محققان مطرح می کنند که رفتار پرخاشگرانه و بزهکارانه یاد گرفته می شوند (شاهین فر، کاپرسمیدت و ماتزا[۱۳]، ۲۰۰۱). به عنوان مثال مویس و هویسمن[۱۴] (۱۹۹۶، به نقل از لیو، ۲۰۰۶) دریافتند که در دختران سنین ۶ تا ۱۱ سال، بین تماشای تلویزیون در اولین سال مطالعه و پرخاشگری در دو سال بعدی ارتباط وجود دارد. همچنین، تحقیقات نشان داده اند که در نوجوانان دبیرستانی، عوامل سهیم در پرخاشگری شامل سوگیری نژادی، تعارض نژادی و پیش داوری است و آموزش همدلی می تواند کمک موثری برای افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی باشد (لیو، ۲۰۰۶).

     

    از دیگر عوامل موثر در پرخاشگری و بزهکاری، در معرض سوء رفتار جنسی و جسمی بودن است (فاگل و بلیای[۱۵]، ۲۰۰۱). از دیگر عوامل مهم در رفتار ضد اجتماعی شامل عوامل استرس والدین، مسئولیت پذیری والدین، شیوه های تربیتی والدین و سرشت است. همچنین، تأثیرات ژنتیکی نیز در اشکال غیر خصمانه رفتاری ضد اجتماعی ثابت شده است. اما در مورد متخلفان پرخاشگر هیچ شواهدی مبنی بر تأثیر عوامل وراثتی مشاهده نشده است. این یافته نشان می دهد که علی رغم این­که معمولاً اشکال خصمانه و غیر خصمانه رفتار ضد اجتماعی را با هم در نظر می گیرند، اما آن­ها در عوامل وراثتی با یکدیگر فرق دارند (لیو، ۲۰۰۶).

     

    مشکلات توجه-بیش فعالی. اصطلاح بیش فعالی یکی از مبهم ترین واژه ها در آسیب شناسی روانی است. این ابهام به این علت است که در واقع این اصطلاح اشاره به دو نوع مشکل دارد. نوع اول، وجود فعالیت حرکتی یا بی قراری است؛ در حالی­که نوع دوم شامل نقیصه های توجه به ویژه در کودکانی است که قادر به تنظیم کردن توجه خود یا توجه کردن به مدت طولانی در محیط های کنترل شده ای مثل مدرسه نیستند. به دلیل همین ابهام نیز DSM-IV اصطلاح اختلال نقص توجه-بیش فعالی را مطرح کرده است، و این اختلال را در سه دسته طبقه بندی کرده است که شامل الف) نوع ترکیبی که شامل نقص توجه و تکانشگری-بیش فعالی است، ب) غلبه با نوع بی توجه و ج) غلبه با نوع تکانشگر-بیش فعال.

     

    کودکان با مشکلات توجه و مشکلات سلوک به طور جدی آسیب می بیند. آن دسته از کودکانی که علاوه بر مشکلات توجه، اختلال سلوک را نیز دارا هستند بدترین انطباق اجتماعی را در دوره های بعدی زندگی خواهند داشت. سوال اساسی و مهم این است که کدام یک از این کودکان ممکن است جامعه ستیز که نوع جدی رفتار ضد اجتماعی بوده و با فقدان احساس گناه و پشیمانی، عاطفه کور، تکانشگری و رفتاری غیر مسئولانه مشخص می شود، باشند. که در این زمینه پژوهش ها ادامه دارد.

     

    در مدل تعاملی زیستی-اجتماعی (راینی، فرنان، فرینگتن و مدنیک، ۱۹۹۷، به نقل از لیو، ۲۰۰۶) تلاش شده است تا عوامل موثر بر شکل گیری مشکلات رفتاری برونی سازی تبیین شود. همان طور که در نمودار ۲-۲ مشاهده می شود. مشکلات رفتاری برونی سازی می تواند تحت تأثیر مستقیم تعامل دو عامل خطرزای زیست شناختی همچون سرشت و محیطی همچون شیوه های فرزندپروری ناکارآمد ایجاد شود. البته در این تعامل هوش می تواند نقش میانجی و جنسیت نیز نقش تعدیل گر را داشته باشد.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

           
         
     
       

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    شکل۲-۲٫ مدل تعاملی زیستی-اجتماعی مشکلات برونی سازی. اقتباس از راینی و همکاران، ۱۹۹۷، به نقل از لیو، ۲۰۰۶

     

    در واقع یکی از عوامل روان شناختی خطرزای موثر برای شروع مصرف مواد یا آمادگی اعتیاد، مشکلات رفتاری برونی سازی شناخته شده است. تفاوت های فردی نوجوانان در مصرف مواد نشان دهنده ارتباط مصرف مواد با رفتارهای پرخطر متعدد از جمله مشکلات رفتاری برونی سازی است (لوبر، استوتامر-لوبر و وایت[۱۷]، ۱۹۹۹). شواهد زیادی وجود دارد که از وجود ارتباط بین مشکلات رفتاری برونی سازی در در اوایل نوجوانی و مصرف مواد در دوره های بعدی زندگی از جمله اواخر نوجوانی حمایت می کند. بنابراین مشکلات رفتاری برونی سازی می تواند به عنوان یک عامل برای آمادگی اعتیاد در نظر گرفته شود (وایت، ایکسای و تامپسون[۱۸]، ۲۰۰۱). گاهی مصرف مواد را نوعی مشکلات رفتاری برونی سازی در نظر می گیرند اما مصرف مواد به تنهایی معرف مجموعه ای از رفتارهای ضد اجتماعی که در بردارنده سازه مشکلات رفتاری برونی سازی است، نمی باشد. دلایل زیادی برای آن مطرح شده است؛ به عنوان مثال مصرف مواد جدای از فعالیت های سرکشی و بد رفتاری مفهوم سازی شده است. متمایز بودن مشکلات رفتاری و مصرف مواد دارای شواهد نظری، روش شناختی و کارهای تجربی می باشد. تحلیل های نظری شروع مصرف مواد نشان داده اند که به طور آشکار یکی از متغیرهای موثر در شروع مصرف مواد و آمادگی اعتیاد، مشکلات رفتاری برونی سازی است. به عبارت دیگر مشکلات رفتاری برونی سازی به عنوان یک عامل خطرزا برای شروع مصرف مواد و آمادگی اعتیاد در نظر گرفته شده است. همچنین، ابزارهای اندازه گیری مصرف مواد نیز نشان دهنده تمایز مفهومی بین مصرف مواد و مشکلات رفتاری برونی سازی شده هستند. به عنوان مثال، در سیاهه مشکلات رفتاری آخنباخ که یکی از پرکاربردترین ابزار برای اندازه گیری مشکلات رفتاری در بین نوجوانان است، از ۴۳ آیتم فقط یکی از آیتم های آن به مصرف مواد مربوط می شود. همچنین، شواهد تجربی گسترده ای نشان داده اند که فعالیت های بزهکارانه پیش بینی کننده مصرف مواد در بین نوجوانان است (لیلهاج، ترادیو، اسپات و مدون[۱۹]، ۲۰۰۵). بنابراین با توجه به آن­چه مطرح شد فراگیر بودن مشکلات رفتاری برونی سازی در دوره نوجوانی، لزوم درک ارتباط آن با شروع مصرف مواد و آمادگی اعتیاد را مبرهن می سازد تا اقدامات پیشگیرانه لازم صورت پذیرد.

     

     

     

    [۱]- Campbell, Shaw, & Gilliom

     

    [۲]- Eisenberg

     

    [۳]- Liu

     

    [۴]- Nichols, Mahadeo, Bryant, & Botvin

     

    [۵]- Feshbach

     

    [۶]- affective

     

    [۷]- Eley, Lichenstein, & Stevenson

     

    [۸]- Woods, Chouaf, & Parker

     

    [۹]- Lutenbacher

     

    [۱۰]- Preski & Shelton

     

    [۱۱]- Raine

     

    [۱۲]- Farrington

     

    [۱۳]- Shahinfar, Kupersmit, & Matza

     

    [۱۴]- Moise & Huesmann

     

    [۱۵]- Fogel & Belyea

     

    [۱۶]- Raine, Brennan, Farrington, & Mednick

     

    [۱۷]- Loeber, stouthamer-Loeber, & White

     

    [۱۸]- White, Xie, & Thompson

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:52:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دانلود پایان نامه روانشناسی در مورد انواع راهبردهای مقابله ...

    مقابله به عنوان مکانیزمی جهت مهار اثر استرس و برخورد با منابع فشار روانی دارای الگوهای متفاوتی بوده و نظریه پردازان مختلف آن را به شکل های گوناگون مطرح کرده اند.

     

     

    شولمن و کرنکه (۱۹۹۱، به نقل از دانشیان، ۱۳۸۷) در بررسی خود بر روی ۳۵۳ نوجوان، سبک های مقابله با فشار روانی را به دو دسته تقسیم می کنند: مقابله فعال که شخص از منابع اجتماعی یا فرآیندهای شناختی کمک می گیرد و مقابله نامتناسب که در واقع شخص از برخورد با مشکل صرف نظر می کند. پاول و انرایت[۱] (۱۹۹۰، به نقل از دانشیان، ۱۳۸۷) شیوه های مقابله را به دو دسته سبک های مقابله ای سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم می کنند. منظور آن­ها از مقابله سازگارانه آن اعمالی است که باعث می شود فشار روانی کاهش یابد و موجب بازگشت سیستم به حالت تعادل شود. در مقابل مقابله ناسازگارانه آن اعمالی است که به تشدید انتظارات موجود کمک می کند و باعث بی ثباتی و عدم تعادل سیستم می شود.

     

    لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴، به نقل از اریکسن و همکاران، ۱۹۹۷) دو شکل کلی از مقابله را تعیین می کنند: مقابله مسئله مدار و مقابله هیجان مدار و در آخرین دسته بندی خود از انواع مهارت های مقابله، هشت سبک مقابله ار توصیف می کنند که عبارتند از:

     

     

      1. مقابله رویاروگر که مبین تلاش های پرخاشگرانه جهت تغییر موقعیت بوده و درجاتی از خصومت و خطر طلبی را ارائه می دهد.

     

      1. راهبرد اجتنابی. در این نوع مقابله، فرد با کمک تلاش های شناختی خویش، خود را از موقعیت جدا کرده و آن را کم اهمیت جلوه می دهد و به عبارتی خود را به دست سرنوشت می سپارد.

     

      1. خویشتنداری. فرد از طریق خویشتنداری سعی می کند احساسات و اعمال خود را تنظیم کند و اصطلاحاً با حساب و کتاب با مشکل برخورد نماید.

     

      1. جستجوی حمایت اجتماعی. در این نوع سبک مقابله، فرد در پی کسب حمایت اطلاعاتی یا هیجانی دیگران است و سعی می کند از طریق مشورت و رایزنی از نظرات و تجارب دیگران بهره ببرد.

     

      1. مسئولیت پذیری. در این سبک مقابله، فرد با پذیرش نقش خویش در بروز مشکل، تلاش آگاهانه تری را برای حل مسئله به کار می گیرد.

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

     

      1. گریز و اجتناب. این سبک مقابله ای توصیف کننده تفکر آرزویی و تلاش های رفتاری جهت گریز و اجتناب از مشکل است که در طی آن فرد ناباورانه از واقعیات به تخیلات پناه می برد و در واقع به نوعی دست به انکار می زند.

     

      1. حل مدبرانه مسئله. این نوع برخورد با فشار روانی و منابع ایجاد کننده آن توصیف کننده تلاش های اندیشمندانه مشکل مدار جهت تغییر موقعیت است که با روی آوری تحلیلی به حل مسئله همراه است.

     

    1. باز برآورد مثبت که منظور از آن تلاش هایی است که شخص با تمرکز بر رشد، معنای مثبت می آفریند (آقایوسفی، ۱۳۸۰).

     

    پارکر و اندلر (a1990، به نقل از فیض، نشاط دوست و نائلی، ۱۳۸۰) در جریان تهیه پرسش نامه مقابله با استرس، رفتارهای مقابله ای را به سه نوع رفتار مقابله ای مسئله مدار، هیجان مدار، و اجتنابی تقسیم کردند که نوع سوم یعنی اجتنابی، خود به دو قسمت اجتناب از مشکل و روی آوردن به اشخاص دیگر اجتماع و اجتناب و مشغول شدن به فعالیت های دیگر تقسیم می شود.

     

    در نهایت با توجه به موارد مطرح شده فوق چنین استنباط می شود که بیشتر نظریه پردازان راه­های مقابله را به سه نوع مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی تقسیم می کنند. افراد با توجه به تیپ های شخصیتی، عملکرد خانواده و الگوهای تربیتی که تجربه نموده اند، یک سبک و یا تلفیقی از روش های فوق را در برخورد با فشار روانی مورد استفاده قرار می دهند (فیض و همکاران، ۱۳۸۰).

     

    نکته مهمی که در این جا باید ذکر شود تفاوت مفهوم هیجان­مداری در انواع پرسش نامه­هاست که برای سنجش این خصوصیت به کار می رود و باید دقت شود. منظور از هیجان مداری در این پژوهش آن خصوصیتی است که توسط پرسشنامه اندلر و پارکر سنجیده می شود. زیرا منظور از هیجان مداری با توجه به دیدگاه لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴، به نقل از اریکسون و همکاران، ۱۹۹۷) لزوماً یک رویکرد ناکارآمد نیست که موجب افزایش استرس و عواقب آن شود. از نظر لازاروس و فولکمن راهبردهای هیجان مدار روش هایی هستند که در برابر کنترل پریشانی موضع می گیرند و شامل مواردی مانند ورزش بدنی، تکنیک های مراقبه، بیان احساسات درونی و طلب حمایت اجتماعی است. برای مثال در مورد استرس های خارج از کنترل روش سودمند آن است که از شیوه های هیجان مدار (مطابق نظر لازاورس و فولکمن) استفاده شود مثلاً شنیدن خبر مبتلا شدن به بیماری سرطان یک دوست نزدیک. اما در پرسشنامه هایی مثل پرسشنامه مقابله اندلر و پارکر (a1999) منظور از شیوه هیجان مدار، شیوه ای است که موجب افزایش استرس می شود (کورتیس، تاریخ چاپ نامشخص، ترجمه محمدی، ۱۳۸۵).

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:51:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایان نامه ارتباط بین شیوه های فرزند پروری و نوجویی ...

    رشد شخصیت اگر چه تا حدی وراثتی است اما تا حدی نیز تحت تأثیر محیط قرار دارد.  تئوری روانکاوی (فروید، ۱۹۰۵)، مدل سازه شخصی (کلی، ۱۹۵۵)، تئوری روابط شیء (ماهلر، ۱۹۶۷)، تئوری شخصیت انسان گرایی (راجرز، ۱۹۶۱)، و رویکرد یادگیری اجتماعی بندورا (۱۹۷۷) همه مطرح می کنند که تجارب والدینی اثر معنی داری بر روی رشد شخصیت دارد (لاندبرگ[۱]، ۱۹۹۸). مطالعات نیز نشان داده اند که شیوه های فرزندپروری، صفات شخصیتی معینی را تحت تأثیر قرار می دهند (کیتامورا[۲] و همکاران، ۲۰۰۹؛ کلتیکانگاس- جاروینن و همکاران، (۲۰۰۳). از بین عوامل خانوادگی که بر روی رشد شخصیت موثرند می توان از جمله عوامل جدایی والدین (کیتامورا و فوجیهارا[۳]، ۲۰۰۳؛ کیتامورا و همکاران، ۲۰۰۲)، و شیوه فرزند پروری ادراک شده (مثل کیتامورا و فوجیهارا، ۲۰۰۳؛ رتی[۴] و همکاران، ۲۰۰۲؛ کیتامورا و همکاران، ۲۰۰۲) را نام برد. بنابراین، شیوه های فرزند پروری ممکن است تقویت کننده، یا برانگیزاننده رفتارهایی از کودک باشد که شکل دهنده ویژگی های شخصیتی وی است (لنگو و کوواکس، ۲۰۰۵). پس، به طور کلی شیوه های فرزندپروری در درک سلامت روان کودکان و نوجوانان اهمیت داشته و در رشد شخصیت (مثل ریچتر، آیزمن[۵] و ریچتر، ۲۰۰۰) و بروز آسیب شناختی روانی (مثل هیدر[۶] و همکاران، ۲۰۰۶) تأثیر دارند.

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    یکی از ویژگی های شخصیتی در فرد که از دوران نوزادی مطرح است، سرشت و از آن جمله نوجویی می باشد. محققان توجه زیادی به تئوری کلونینجر، به ویژه ابعاد سرشت و خصوصاً نوجویی آن مبذول داشته اند. این ابعاد با بروندادهای کلینیکی از جمله اختلالات روانپزشکی شامل مصرف مواد یا اختلالات شخصیت ارتباط دارد (کلتیکانگاس- جاروینن و همکاران، ۲۰۰۳). از جمله پیش آیند های موثر در رشد این ویژگی شخصیتی (نوجویی)، روابط کودک-والد می باشد که در شیوه فرزند پروری ظاهر می شود. همچنین، کلونینجر نیز مطرح می نماید که عوامل محیطی به ویژه شیوه تربیتی والدین در دگرگونی و تغییر شکل سرشت به صفات منش (اصطلاحاً تعامل فنوتایپ و ژنوتایپ) موثر است (راچکین و همکاران، ۱۹۹۹). در نظریه هیجان خواهی و بزهکاری نوجوانی نیز مطرح می شود، نوجوانانی که دارای ارتباط ضعیفی با والدین خود هستند در مقایسه با نوجوانانی که ارتباط مناسبی با والدین خود دارند، مستعد هیجان جویی بوده و از صفات بازداری زدایی بالاتری برخوردارند (ناکامارا-تانی[۷]، ۲۰۰۵).

     

     

    از میان شیوه های فرزند پروری به ویژه حمایت پایین و تنبیه بدنی که از ویژگی های شیوه فرزند پروری مستبد می باشد بر ویژگی نوجویی فرزند اثر گذار است، زیرا تنبیه بدنی باعث ایجاد مقاومت در کودک شده، از درونی سازی ارزش های والدینی و اجتماعی جلوگیری کرده و موجب از بین بردن دلبستگی بین والد و کودک می شود (کمپبل و همکاران، ۲۰۰۰). این نتایج به نوعی تقویت کننده ویژگی نوجویی شامل تکانشگری یا هیجان خواهی می شود زیرا از ویژگی کودکان با نوجویی بالا، پاداش جویی و فرار از تنبیه می باشد (کاویانی،۱۳۸۲). در نتیجه تنبیه موجب فاصله بیشتر بین والد و کودک می شود. در صورتی که مطالعات نشان داده اند که کودکان با تکانشگری بالا نیاز به کنترل مثبت بیشتری دارند. بنابراین به طور کلی والدینی که از شیوه های فرزندپروری نامناسبی مثل شیوه مستبد استفاده می نمایند در واقع به نوعی موجب تقویت ویژگی نوجویی در کودک می شوند زیرا این والدین علی رغم اینکه کنترل بالایی را بر کودکان تحمیل می نمایند، نامناسب بودن کنترل باعث می شود که تا زمان وجود این کنترل، این ویژگی را سرکوب کرده و به محض عدم حضور این کنترل فرصت را برای بروز آن به شیوه افراطی فراهم آورند زیرا افراد با نوجویی بالا تمایل ارثی به روبه رو شدن با چیزهای نو و تازه دارند. شیوه سهل گیر نیز به دلیل این­که از یک طرف حمایت وافری را ارائه داده و کنترلی اعمال نمی نمایند موجب رشد بیشتر این ویژگی در کودکان می شوند. بالعکس والدین با شیوه فرزند پروری مقتدر، کنترل مناسب را اعمال می کنند (پازانی، ۱۳۸۳)؛ این کنترل مثبت موجب ایجاد خودگردانی و تسلیم در کودک می شود. به عنوان مثال، کودکان تکانشگر دارای توانایی بازداری ضعیفی هستند، این کودکان نسبت به کودکان غیر تکانشگر، سریع تر واکنش نشان می دهند. در نتیجه اغلب، والدین در تلاش های خود برای متوقف کردن یا جهت دهی دوباره فعالیت آنها شکست می خورند (کارمن[۸] و همکارن، ۲۰۰۹). بنابراین این کودکان نیاز به والدینی دارند که ساختاریافته تر عمل نموده و یک محیط ساختار یافته ایجاد نماید به گونه ای که به طور واضح محدودیت ها را تعیین کرده و حساس باشد. بنابراین کودکان تکانشگر از کنترل مثبت والدین بیشتر نفع می برند، زیرا کنترل مثبت موجب رشد خودگردانی و تسلیم در آنها می شود (آنولا و نارمی[۹]، ۲۰۰۵).

     

     

     

    [۱]- Lundberg

     

    [۲]- kitamura

     

    [۳]- Fujihara

     

    [۴]- Reti

     

    [۵]- Richter & Eisemann

     

    [۶]- Heider

     

    [۷]- Nakamura- Tani

     

    [۸]- Karreman

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:51:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت