یکی از مظاهر این بدبینی اعتقاد به تناسخ سمساره (samsara) می‌باشد. البته اعتقاد به تناسخ منجر به مردم هند نیست بلکه در هند این عقیده به عنوان اصول مسلم دینی پذیرفته شده است. (بنا به عقیده هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه احوال جز در یک حالت که روح در مقام اعلی بر براهما وحدت تام حاصل می‌کند، به کالبد یا جسم دیگری انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی می‌کند و پس از هر تولد و زندگی دوباره، بار دیگر روح به بدنی دیگر حلول می‌کند. و این تولدها ممکن است بی‌انتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد. این گردش دولاب گونه روح را در اصطلاح «کرمه» گویند.)
مقصود از گردونۀ کرمه این است که روح آدمی در طول تحولات بی‌شمار خود و حلول در بدنهای مختلف عوض نمی‌گردد و گوهر ذاتی آن تغییر نمی‌کند و تنها قالب و تن خود را تبدیل می‌کند، و در واقع این تعویض‌های جامه یا تن را کرمه، خوانند.
حال اگر آدمی شخصی بدکار باشد و خصوصاً نظام کاست را رعایت نکرده باشد پس از مرگ، روح کیفر اعمال خود را می‌بیند و به جسم اشخاص پست‌تر و بدنهای حیوانات و حشرات حلول می‌کند، و پیاپی از بدنی به بدنی منتقل می‌شود.
اگر به بدن طبقه پست‌تر هم که “پادیا” است حلول کند باید در تهذیب نفس باشد تا پس از مرگ، این روح به قالب مقامات عالی‌تر منتقل شود. اگر شخصی زندگی خود را به درستی گذرانده باشد، قوانین نظام اجتماعی را خوب رعایت کرده باشد، پس از مرگ، روح او به بدن صاحب کاستی بالاتر حلول می‌کند.
از آنجا که کردار و گفتار و پندار هر کسی موجب چگونگی زندگی بعدی یا سرنوشت او خواهد بود، پس نجات روح از سرگردانی و خلاصی از هر گونه تناسخ بعدی، به جز از کشتن خواهش‌های نفسانی و پرهیز از لذات و خوشی‌های این دنیا میسر نیست. اگر انسان به چنین حدی برسد روح وی از گردونه کرمه خلاص می‌شود که این خلاصی روح را در اصطلاح “مکشه” (Maksha) گویند و آن زمانی است که روح فردی یا “آتمن” به روح کل یا جان جهان می‌پیوندد. بدیهی است که عقیده سمساره و قانون کرمه، درست متناسب و در خور نظام اجتاعی هندوها (نظام کاست) واقع شده، از این رو رعایت نظام کاست در جامعۀ هندوان باقی مانده است.
(آریا، ۱۳۷۷، ص۵۴-۵۳)

۱-۲-۲-دین‌های معتقد به تناسخ

دین‌های معتقد به تناسخ عبارتند از:
بودایی، هندوئیسم، برهمایی، سیکیسم، تاتوئیسم، ودائی.
بودائی: (بودیسم)
به استناد کتب مقدس، بودا معتقد به نوعی از تناسخ بود. در آیین بودا، تناسخ، مطلقاً به معنای حرکت روح یا “نفس” از یک کالبد به کالبد دیگر نیست. این برداشت شبهه انگیز، از اخلاط اندیشه هند و فلسفه بودائی ناشی شده، حال این که در آیین بودا، موجودات دارای «خود» یا بخش پایدار وجود، نبوده و بنابراین، انتقالی صورت نمی‌گیرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تمثیل بودا در این باب چنین است که همانگونه که با آتش یک شمع، می‌توان شمعی دیگر را روشن کرد «آتش شمع اول، علت روشنایی شمع دوم است». آگاهی یک موجود، می‌تواند باعث پدیداری آگاهی دیگر شود.
هندوئیزم
در هندوئیسم، روح (آتمن) جاودانه و نامیرا است، در حالی که جسم تولد و مرگ دارد. روح جسم را مانند لباس کهنه ترک می‌گوید و لباس نو می‌پوشد. در این دین تنها چیزی که واجب است مراعات شود آن است که فرد قوانین طبقاتی خود را رعایت کند و ایمان داشته باشد که با رعایت این امور، بار دیگر که در این جهان تولد خواهد یافت روزگاری فرخنده‌ترخواهد داشت.
برهمائی
برهمن‌ها به ایده تناسخ معتقد هستند؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری در می‌آیند.
سیکسیم
سیکها معتقدند هر موجودی روح دارد و این روح پس از مرگ به جسم دیگری وارد می‌شود تا مرحله‌ای که آزاد شود. سفر روح تحت تأثیر کارهایی است که شخص در زمان زندگی‌اش انجام می‌دهد.
تائوئیسم
در تائوئیسم افرادی را می‌بینیم که در قالب افراد متفاوت در زمان‌های مختلف زندگی کرده‌اند. در متون مقدس “جانگ ترو” آمده است: تولد آغاز نیست، مرگ پایان نیست، وجود داشتن بدون محدودیت است. ادامه یافتن بدون آغاز است.
ودائی:
آیین ودائی که مبتنی بر پرسش قوا و مظاهر طبیعت است می‌توان صورت ابتدائی و اصل ساده و اولیه آئین هندو دانست. (جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۱۳۰-۱۲۵)

۱-۲-۳-معاد از دیدگاه آئینهای ودایی، برهمایی، بودایی

آئین هندو در طی زمان سیر و تطور تحت عناوین زیر قرار گرفته است:
آئین ودائی (یا همان صورت اولیه و ساده آئین هندو)، آئین برهمائی (یا آئین مرسوم هندوان تا قرن ۶ قبل از میلاد مسیح) آئین بودائی (یا آئینی که به هیچ اصل ثابت و پایداری به عنوان خدا اعتقاد ندارد).
۱-۲-۳-۱-آئین ودائی و کتب مقدس آن: (ودا و تناسخ)
در زمانی دیرین، یعنی در اواسط هزاره دوم ق م، مردمی از ریشه و نژادی دیگر از دامان کوهها و سلسله جبال هندوکش گذشته و از طرف شمال غرب به داخل کشور هند سرازیر شده‌اند و سرانجام آن ملک را تسخیر کرده. آنها مردمی بلند قامت و سیه چهره، از نژاد ریشه «هندو اروپایی» بوده‌اند که خود را «آریایی» می‌خواندند. این گروه که همان «وداها» نامیده می‌شدند کم کم از کوچ نشینی کناره گرفته و در همان سرزمین ساکن شده و به پرورش دامها و احشام پرداختند. و در طی زمان بالاخره نخستین و قدیمی‌ترین آثار کتبی یعنی کتب مقدس هندو متولد گشت. این جمله در چهار کتاب مدون گردید و بدین ترتیب مدت زمانی به این اسامی نامیده شد. ریگ- ودا، ساماودا (سامه- ودا)، یاجور- ودا (یجور- ودا)، آتارو- ودا. (جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۱۳۴)
آئین ودائی را که مبتنی بر پرستش قوا و مظاهر طبیعت است می‌توان صورت ابتدائی و اصل ساده و اولیه آئین هندو دانست. این آئین با نام کتاب مقدس («ودا» و «وداها») معروف گردیده است، مفهوم و معنی «ودا» که ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق “ماللهند” آن را “بیذ” می‌خواند عبارت است از دانستن و یا دانش[۱] مخصوصاً به معنی دانش مقدسی که شامل تمام متون مذهبی است و از آن می‌توان به «معرفت قدسی» تعبیر کرد.
آنچه از لحاظ مطالعه و تطور و تحول آئین هندو حائز اهمیت است این است که همین وداها و کتب مقدس، چگونگی رشد و بسط و تطور و تحول معتقدات هندوان را از آئین ودائی و برهمائی تا آئین هندوی معاصر نشان می‌دهند.
همان گونه که اشاره شد از وداها چهار کتب مقدس به جا مانده است که از وداهای چهار گانه آن که قدیمی‌تر است «ریگ ودا» است که دارای ۱۰۲۸ سرود روحانی خطاب به خدایان طبیعت است و کهن‌ترین این سرودها منسوب به نیمه اول هزاره دوم قبل از میلاد مسیح می‌باشد؛ از میان آنها سرود شماره ۱۹۹ در قسمت دهم ریگ ودا قابل ملاحظه است که داستان آفرینش را بیان می‌کند.
علاوه بر ریگ ودا، وداهای دیگر مانند «ساما ودا» شامل سرودهای مذهبی مربوط به مراسم قربانی.
«یا جورودا»، دارای فرمول‌های مربوط آداب و رسوم و مراسم مختلف مذهبی مخصوصاً قربانی است.
«آتارو ودا»: نامش از هیئت مذهبی مخصوصی که نگهبان آتش در معابد بوده و “آتاروان” (آزروان) نامیده می‌شده گرفته شده و آداب سحر و ساحری و تجلیل و تقدس آتش را بیان می‌کند.
ب طور کلی وداها شامل سرودهای مذهبی و فرمول‌های جادوئی و مخصوصاً اورادواذکار کار مربوط به غولان و پریها و شیاطین و وسایل برانگیختن عشق و علاقه و همچنین اشعار فلسفی و اجتماعی است.
خدایی که غالباً اسمش در وداها برده می‌شود «ایندرا» است. وی علاوه بر این که خدای طبیعت و رعد و طوفان و باران است. ضمناً یک نوع الهۀ ملی و جنگی نیز محسوب می‌شود.
در مقابل نیروی شگرف ایندرا خدای دیگری بنام «وارونا» یا خدای خرد و حکمت دیده می‌شود ه بدواً الهه آسمان (آسمان پر ستاره شامگاهی) بوده و سپس رفته رفته به الهه «نظم جهانی» تبدیل گردیده است و بالاخره جنبه معنوی و اخلاقی می‌گیرد.
در آئین و دائی جهان در حقیقت «وجود لایتناهی است که دائماً تقسیم می‌شود» و سبب افزایش موجودات می‌گردد؛ و چنانکه گفتیم آنچه در این مورد اهمیت دارد موضوع قربانی است که «به وجود لایتناهی» قدرتی تازه می‌بخشد و امکان می‌دهد که به تقسیم و تزیید و یا آفرینش موجودات ادامه دهد. از همین جاست که می‌توان گفت آئین ودائی مبتنی بر اعتقاد به وجود آلهه نیست بلکه عملیات و آداب مذهبی در آن اهمیت فوق العاده دارد.
به علاوه چون در نتیجه تقسیم وجود لایتناهی به قطعات و اجزاء است که موجودات تازه به وجود می‌آیند و افزایش می‌یابند، روی همین امر می‌توان به اصل وحدت وجود و عالم در نظر هندوان این دوره پی برد.
چنانکه ذکر شد موضوع اساسی و مهم وداها ارزش قربانی است. به نظر هندوان همان طوری که مردگان برای «بقای» خود نیازمند تغذیه از قربانی هستند خدایان نیز برای قربانی باصطلاح سرو دست می‌شکنند.
فهم این موضوع برای پیروان مذاهب توحیدی مثل مسلمانان بی‌اندازه اشکال دارد و خالی از تعجب نیست. زیرا چنانکه دیده می‌شود در آئین هندوان مزبور عمل قربانی، خود آفریننده آلهه است و به عبارت دیگر «عمل» آفریننده «هستی» است و عمل بشری حقیقتی را که خارج از انسان و حتی ما فوق و برتر از خود انسان است می‌آفریند.
در موضوع مهم تناسخ هر دو آئین بودا و هندو (ودا) پیرو یک عقیده‌اند. کلمه «نیروانا» (به معنی خاموش کردن و نابود ساختن و در آئین بودا در مفهوم معرفت و تا نابودی در تمنای بقاء» و حالت خوشی که پایان رنجها بوده و دیگر تناسخی در پی ندارد). از آئین هندو گرفته شده است.
به علاوه هر چند عقیده به نجات آدمی در آئین هندو اندازه‌ای مثبت و در بودائی منفی است ولی عقیده هر دو بر این اصل است که برای رستگاری باید شخصیت فردی خود را ناچیز و بی‌مقدار شمرد.
(ترابی، ۱۳۴۱، ص۹۷-۸۵)
فرجام شناسی ودائی:
در ریگ ودا، جز در کتاب نهم و دهم، هیچ گونه اشارۀ روشن و مشخصی به حیات پس از مرگ نمی‌شود. «یمه (yama) ایزد مرگ»، نخستین موجود زنده‌ای است که می‌میرد، وی راه عالم دیگر را کشف می‌کند، دیگران را بدان سو راهنمایی می‌کند و در آنجا آنان را در مقام و مأوایی جادوئی گرد می‌آورد. «یمه» نیکوکاران را در جایگاه‌های تابناک و نورانی منزل می‌دهد، برای بدکاران مایه بیم و هراس است. گفته‌اند که وی دو سگ چهار چشم، که فرستادگان اویند و ارواح آدمیان را به جایگاه نیاکانشان هدایت می‌کنند. پس از آنکه تن مرده در آتش سوزانده شد، روحش با پرو بال و یا در گردونه‌ای، به سوی عالم نور جاویدان پرواز می‌کند، و به حیاتی کاملتر که همه آرزوها در آن برآورده و شادی بی‌پایان در آن حاصل است، نائل می‌شود. (م.م.شریف، ۱۳۶۲ ، ص۲۶و۲۵)
پایان عصر ودایی
چون به ادبیات و آثار این عصر نظر شود، فرهنگی پر مغز و نیرومند به وضوح جلوه‌گر می‌شود که این قوم باستانی هندو آریایی در مرحله‌ای از مراحل تکامل و تحول، آن را طی کرده است. در آثار این قوم باستانی دلایل و علایم برجستهه بسیار دیده می‌شود که آن قوم را به آینده بزرگ بشارت می‌دهد. یکی از آن نویدهای دیرینه شایسته است که در اینجا مطرح شود: نزدیک به اختتام عصر ودایی، که عدد کشیشان (برهمنان) پیوسته رو به افزایش می‌رفته و اقتدار آنها پیوسته زیاد می‌شده اندک اندک، بارقه عقیده اصالت وحدت در کل اشیاء در نهاد ایشان تابش کرده است از اینجاست که در بعضی سروده‌های اخیر “ریک ودا” ناگهان مشاهده می‌شود که به موجودات کلی روحانی اشاره می‌کنند؛ از قبیل («پوروشه» یعنی «روح انسانی») که عظمت یافته و به صورت روح کیانی (جان جهان) درآمده است و به تمام موجودات جاندار از نباتات و حیوانات، فیض بخشیده و بالاخره از پرتو هستی خود عالم را موجود ساخته است. (جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۱۳۴-۱۳۳)
برهمائی‌ها بر اساس اصولی که دارند ایمان به معاد را پذیرفته‌اند، ارکان اعتقادی آنها را سه اصل تشکیل می‌دهد:
۱-اصل امتیاز طبقاتی
۲-ریاضت و زهد گرایی تا سر حد ترک دنیا
۳- ضرورت تناسخ و حلول ارواح مردگان در پیکر حیوان، انسان، گیاه

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1400-07-23] [ 01:38:00 ب.ظ ]