بدیهی است که کنار سبز خزر نیز فرهنگ و ادب متناسب با موقعیت تاریخی و جغرافیایی و گویشی خود را دارد که با واسته به زندگی و شغل و کسب کارکنان آن است، که انگیزه‎هایی برای پیرایش شعر و ادبشان شده است (همان: ۱۴).
پایان نامه - مقاله - پروژه
از گیلانیان معاصر که به فارسی شعر گفته‎اند شادروان حکیم صبوری، حسام الاسلام گیلانی (دانش)، ادیب السطنه سمیعی، اسمعیل دهقان وجودی، ظاهر سری، محمود خان ژولیه، گلچین گیلانی و وهاب زاده حدیدی را باید نام برد.
از مرحوم اشرف گیلانی مدیر و نویسنده روزنامه نسیم شمال که در نهضت مشروطه نقشی درخشان داشته و شعرهای فکاهی و انتقادی و همایش بر ضد استبداد وی فراگیر شده بود، شهرت جهانی دارد، باید جداگانه یاد کرد (همان: ۲۵).
بومی سرودها ساده و بی‎پیرایه‎اند و خصلت جمعی دارند و شباهت‎های میان قوم‎ها دیده می‎شود. به‎طور کلی ادبیات بومی جز ادبیات عامیانه می‎تواند محسوب شود، زیرا گاه این ادبیات با زبان محلی منطقه بیان کننده مسایل جغرافیایی زیست بوم شاعر است، گاه زبان رسمی برای بیان مسایل اجتماعی بهره می‎برد.
۲-۴ نماد
یکی از عناصر سازنده و دخیل در بیان مضامینی که باید در پرده ابهام باقی بمانند، نماد است. در شعر غنایی استفاده از عناصر خیالی، رکن اصلی ادب غنایی است و یکی از عناصر خیال در شعر هم رمز یا نماد (symbol) است. «شاعران و نویسندگان جهان یکی از انواع مهم ادبیات را ادبیات غنایی شمرده‎اند که شاعر در آن به بیان احساسات و عواطف شخصی خود می‎پردازد و در ادبیات فارسی شعر غنایی، مهم‎ترین وگسترده‎ترین نوع شعر است» (فرشیدورد، ۱۳۷۳: ۳۰). در تعریف لغوی نماد آمده است: «‏«نماد» با فتح و سکون دال (بر وزن سواد) از «نمود» بر وزن (ودود) است؛ «نمودن» یعنی «نشان دادن»: همچنین از ریشه «نمود» و «نمودن» به ضم نون، به معنی «ظاهر‌ شدن‌ و نمایان گردیدن» هم در برخی مـتون و فـرهنگ‏های کهن به چشم می‌خورد. نماد مـعنی فـاعلی نیز دارد؛ یعنی «ظاهر شونده و نمایان گردنده» . در صیغه مصدری (نماییدن) و با مفهوم‌ متعدی (نمایان‌ گردانیدن) نیز آمده است. نزدیک به همین معنی کلمات «نمایه» و «نمودن» و گاه «نمونه» و مانند آنها در برخی مـتون قـدیمی در متون علمی کهن‌تر فـارسی، مـترادف‏هایی مانند «مثل»، «مثال»، «نمودگار»، «مظهر»، «جلوه» برای‌ این واژه به چشم می‌خورد. برای نمونه در وجه دین ناصر خسرو‏، کیمیای سعادت غزالی و ترجمه تفسیر سور آبادی‏، واژگان مذکور- اگر چه در برخی‌ صفحات‌ با‌ اندکی اخـتلاف- به مـعنی«نماد» به کار رفته‌ و در‌ بسیار جای، مطابق با معنی امروزی نماد به کار گرفته شده‌اند (قبادی،۱۳۷۷: ۱۶). در لغت‏نامه دهخدا برای تعریفی از نماد آمده است: «نماد از نظر لغوی بر وزن سواد به معنی نمود باشد که ماضی نمودن است. یعنی ظاهر شد و نماد به معنی فاعل آمده است که ظاهر کننده‌است» (دهخدا، ذیل واژه نماد).
در فرهنگ عمید نماد این‌گونه تعریف شده است: (اسم) ۱- نشان یا علامتی با معنای خاص؛ سمبل.
۲- (ریاضی) هر نشانه یا حرفی که برای نشان دادن کمیت، عمل، یا رابطه‌ای به کار می‌رود مانند: و (عمید، ذیل نماد: ۱۳۸۹). هنری کربن می‌گوید: «نماد فراخوان مرتبه‌ای از خودآگاهی یا ذهن است، که با مرتبه بداهت عقلانی تفاوت دارد و نماد، سر و رازی است، که تنها وسیله بیان چیزی است، که به طریق دیگر قابل بیان نیست و هرگز به یکباره واضح و آشکار نمی‌شود، بلکه هر بار به شیوه‌ای نو می‌توان آن را می‌آموخت» (ستاری، ۱۳۸۴ : ۳۱). نماد با آن‏که در ادبیات فارسی دارای سابقه‏ای طولانی است، ولی در مورد آن پژوهش و واکاوی‏های اندکی به عمل آمده است. «نمادگرایی (سمبولیسم = symbolism) یکی از باستانی‌ترین، پردامنه‌ترین، پرنفوذترین، پیچیده‌ترین، ژرف‌ترین و شاید زیباترین شیوه‌هایی است که انسان به کمک آنها، درونمایه پرتکاپویی «خیال» ، «اندیشه» و «شهود» خود را به صورت «هنر» آفریده است» (ناظرزاده کرمانی، ۱۳۶۸ : ۲-۳).
نماد امروزه در دو مفهوم گسترده و خاص مطرح می‏شود. «نماد در مفهوم وسیع کلمه، تعریف واقعیتی انتزاعی یا احساس و تصوری غایب برای حواس، به یاری تصویر یا شی‏ء است…هر علامتی اعم از حرف، عدد، شکل، علامت اختصاری، کلمه، قول و حتی حرکت چه به صورت اشاره با چشم و لب و دست و چه به صورت رقص‏ها و مراسم مذهبی، خواه در جوامع ابتدایی و خواه در جوامع متمدن که ناظر بر مفهومی ویژه در ورای ظاهر نمایش خود باشد، نماد یا رمز محسوب می‏شود» (ستاری، ۱۳۷۶: ۷).
نماد در معنی خاص نیز، هر گروه از محققان برای خود تعریفی مجزا، مربوط به رشته خود را مطرح می‏کنند. «اکو در کتاب نشانه‌شناسی و فلسفه‌ زبان که مهم‌ترین بخش آن بحث نماد است نشان داده که تعریف‌هایی که تاکنون از نماد ارائه شده است، چندان متفاوت است، که گزاف نیست اگر بگوییم بحث از پدیده‌ی واحدی در میان نیست و همچنین اکو از کتاب «نماد هماهنگی خصوصی» نوشته ریموند فرت نقل می‌کند که سرانجام نمی‌توان تعریفی دقیق از نماد ارائه کرد» (احمدی، ۱۳۷۸ :۶).
شوالیه در تعریفی جامع از نماد می‏گوید: «نماد زنده نیست. مگر سرشار از معنی باشد. اما وقتی معانی روشن باشد به عبارت دیگر، اگر بتوان برای آن بیان پیدا کرد، بیانی که به بهترین وجه چیزهای پنهانی و غیر مترقب یا پیش حس شده را دسته‌بندی و بیان کرد، آنگاه نماد مرده است و دیگر ارزشی جز یک ارزش تاریخی ندارد، اما نماد برای زنده بودن نباید فقط از ورای ادراک عقلی و جاذبه‌های زیبا شناختی بگذرد، بلکه باید زندگی خاصی را دوباره زنده کند: تنها نمادی زنده است که برای بیننده بیان متعالی آن چیزی باشد که از پیش حس شده اما هنوز شناخته نشده است. بدین ترتیب نماد ناخودآگاه را به اشتراک مساعی فرا می‌خواند، نماد زندگی را در برمی‌گیرد و رشد آن را تقویت می‌کند. نماد، واقعیت، هدف، علامت روابط فوق عقلانی و تخیلی را میان سطوح هستی و میان جهان‌های کیهانی، بشری و الهی برقرار می‌کند، سخن هوگوفون هوفمانستهال به یاد می‌آید، که نماد آنچه نزدیک است دور می‌کند، آنچه دور است نزدیک، به شیوه‌هایی که حواس بتواند، هر یک از دو را درک کند» (شوالیه، ۱۳۷۸ : ۳۷ - ۳۸).
در کشورهای دیگر نیز نظریاتی در مورد نماد بیان شده است زیرا در ادبیات کشورهای دیگر نیز از نماد بسیار در استفاده شده است. «نماد در هنر سطوح مختلف و بر طبق اعتقادات و رسوم اجتماعی که الهام بخش هنرمند است عمل می‎کند. در میان چینیان نمادها ممکن است گاهی مبیّن بیش ازیک تعاریف دلپذیر نباشد. یک ظرف یا بشقاب نقاشی شده که از سوی میهمانی به عنوان هدیه به میزبانش تقدیم می‎شود، بر اثر انتخاب تصاویر تزیینی آن ممکن است برای دریافت دارنده‎ی آن، عمری طولانی، فرزندان بسیار، یا حتی موفقیت در امتحانات دولتی آرزو کند» (هال، ۱۳۹۰: ۱۵ پیشگفتار).
۲-۴-۱ تعریف اصطلاحی نماد
نماد در حوزه‏های گوناگون دانش بشری نقش بنیادی دارد، و تمامی زمینه‏های علوم باطنی و معنوی را دربرمی‏گیرد. نماد زادگاه هنر است و با عینی‏ترین و ملموس‏ترین گفتار انسانی یعنی شعر، ارتباطی گسترده دارد.
«اصطلاح «نماد» به عنوان یک اسم عام، مفهوم بسیار وسیعی دارد، آن‏چنان که می‏توان از آن برای توصیف هر شیوه‏ی بیانی که به جای اشاره‏ی مستقیم به موضوعی، آن را غیر مستقیم و به واسطه‏ی موضوعی دیگر بیان می‏کند، استفاده کرد؛ این اصطلاح در حوزه‏ی وسیعی از معرفت‏شناسی و دانش بشری به کار می‏رود و در قلمرو ادبیات و شعر از پیشینه‏ای طولانی و پرفراز و نشیب برخوردار است» (صرفی، ۱۳۸۲: ۱۵۹).
اریک فروم معتقد است که همه‏ی انسان‏ها نمادین مشترکی دارند که جلوه‏ها و اثرهای آن را می‏توان در رویاها، اساطیر و زندگی متعارف و روزمره‏ی آن‏ها دید. به اعتقاد او، «زبان نمادین، زبانی است که تجربیات و احساسات درونی انسان را مانند تجربیات حسی توصیف می‏کند؛ درست مثل این‏که انسان به انجام دادن کاری مشغول بوده یا واقعه‏ای در دنیای مادی برایش اتفاق افتاده باشد. در زبان نمادین، دنیای برون، مظهری از درون یا روح و ذهن ما است» (فروم، ۱۳۷۷: ۱۵).
درباره‏ی تعریف نماد باید نوشت، به دلیل قلمرو وسیع استفاده از نماد و نامحدود بودن و پویایی آن و چند معنایی‏اش تعاریف گوناگون از نماد ارائه شده است.
«اصل کلمه‏ی یونانی symbol است، به معنی نیمی از چیزی که به دو قسمت شده. پس مفاهیمی که از یک نماد به ذهن منتقل می‏شود نیز بخشی از مفهوم اصلی را نشان می‏دهد. مثلاً گل سرخ علاوه بر زیبایی می‏تواند بر مفاهیم دیگری از قبیل‏: عشق، طراوت، جوانی و عمر کوتاه و …. نماد قرار گیرد» (میرصادقی، ۱۳۷۶: ۲۸۱).
«نماد دارای جنبه‏ی ناخودآگاه وسیعی است، که هرگز به طور کامل توضیح داده نشده است و کسی هم امید به تعریف یا توضیح آن ندارد، و ذهن آدمی در کندو کاو نماد تصوراتی می‏رسد، که خارج از محدوده‏ی استدلال معمولی است» (افشار، ۱۳۷۹: ۵۹).
با وجود این سعی خواهیم کرد در حد وسع خویش تعاریفی که صاحب نظران از نماد ارائه کرده‏اند، بدون رد یا قبول آن‏ها، در این بحث بیاوریم.
«رمز کلمه‏ای است عربی، که در زبان فارسی نیز به کار می‏رود. این کلمه در اصل مصدر مجرد از باب «نَصَرَ یَنصُر» و «ضَرَبَ یَضرب» است. معنی آن، به لب یا به چشم یا به ابرو یا به دهان و یا به دست یا به زبان اشاره کردن است. این کلمه هم مانند زبان عربی، در زبان فارسی نیز به معنی‏های گوناگون به کار رفته است، از جمله: اشاره، راز، سر، ایما، دقیقه، نکته، معما، نشانه، علامت، اشارت کردن پنهانی، نشانه‏ی مخصوصی که از آن مطلب درک شود، چیری نهفته که میان دو یا چند کس که دیگری بر آن آگاه نباشد و بیان مقصود با نشانه‏ها و علایم و قرارداد معهود است» (پورنامداریان، ۱۳۸۹: ۱).
در فرهنگ واژگان ادبی، کلمه‏ی نماد همراه با رمز و مظهر به عنوان معادل سمبل (symbol) ذکر شده است. در تفکر غربی، نمادپردازی با نظریات شارل بودلر در فرانسه مطرح شد، و در روانشناسی با نظریات فروید و یونگ قوت گرفت و بعد از مدتی، به نام مکتب سمبولیسم پایه‏گذاری شد.
«رمز چیزی است از جهان شناخته شده و قابل دریافت و تجربه، از طریق حواس که به چیزی از جهان ناشناخته و غیرمحسوس، یا به مفهومی جز به مفهوم مستقیم و متعارف خود، اشاره می‏کند، به شرط این‏که این اشاره مبهمی برقرار داد نباشد، آن مفهوم نیز یگانه مفهوم قطعی و مسلّم آن تلقی نگردد» (همان: ۲۳).
یونگ معتقد است که: «نماد بهترین تصویر ممکن برای تجسّم، چیز نسبتاً ناشناخته‏ای است که نمی‏تواند آن را به شیوه‏ای روشن‏تر نشان داد» (یونگ، ۱۳۷۷: ۱۶).
«نماد موجب تکامل روحی انسان و پیشبرد او به سوی معنویت شده؛ درکی زیباشناسانه به او می‏بخشد تا رد پهنه‏ی هستی، رابطه‏ی خود با جهان و عوالم برتر را دریابد و راه رهایی از جنبه‏ه ای وجودی را در پرتو شناخت خود و دنیای اطرافش پیدا کند و به ماوراء حقیقت دست یابد» (زمردی، ۱۳۷۸: ۱۵).
یونگ اعتقاد دارد نماد بهترین تصویر ممکن برای تجسم چیزی نسبتاً ناشناخته است که نمی‏توان آن را به شیوه روشن‏تر نشان داد و در تعریف نماد می‏گوید: «آنچه ما نماد می‏نامیم، یک اصطلاح است، یک نام یا نمایه، که افزون بر معنای قراردادی و آشکار و روزمره، خود دارای معانی متناقض نیز باشد. نماد شامل چیزی گنگ و ناشناخته یا پنهانی از ماست» (یونگ، ۱۳۷۷: ۱۶). از تعاریفی که نقل شد، معلوم می‏شود که هر رمز اعم از عرفانی و جز آن رشته اتصالی است که آدمی را به منبع قدرتی برتر از مرتبه هستی وی می‏پیوندد، و رمز نوعی دریافت فهم و درک حقیقت است و می‏توانیم آن را این‏گونه تعریف کنیم: نماد چیزی است که عموماً شی‏ء کم و بیش عینی، که جایگزین چیزی دیگر شده است، که آن چیز معنای گسترده و فراتز از چیز عینی دارد، بدون آن‏که آن دو چیز قراردادی باشد.
۲-۴-۲ کارکرد نمادهای ادبی
نمادها، در آثار ادبی نقش‏های مهمی بازی می‏کنند، به طوری‏که دکتر فتوحی می‏گوید: «۱- نمایش کل به وسیله‏ی جزء: در تفکر نمادگرا، هر شی‏ء نماینده‏ی یک جهان و یک شکل آرمانی و آئینه‏ای برای دین کل مطلق است. شاعر عارف نمادگرا از جزء به سوی کل حرکت می‏کند. در اندیشه‏ی مولانا «جزء‏ها را روی‏ها سوی کل است». عارف در جزء کل مطلق را می‏بیند. آینه برای شاعر نماد کل هستی است (آینه= جز و جهان = کل). ۲- گذرگاه ورود به عالم باطن: تصویر نمادین دریچه‏ی ورود به دنیای باطن و عالم ورای عقل است. نماد، حرکت دهنده است و مخاطب را به دنیای بیرون از پنج حس وجهان فراسوی تن می‏برد، از این‏روی چونان معبری برای ورود به آن عالم است. مثلاً از نظر مولانا زبان نمادین «نردبان» آسمان است: «نردبان آسمان است این کلام / هر که از این‏روی آید به بام» (مثنوی / دفتر سوم) و از تعابیر کف، در، نردبان و روزن، مفهوم گذرا را افاده می‏کند. ۳- سرچشمه‏ی آگاهی: نماد در خودش تأویل می‏شود و به کلیّت متن وحدت می‏بخشد، نه مانند تصویر کلاسیک معنی را تزئین می‏کند و نه مثل تصویر رمانتیک ظرف احساس است، بلکه از اندیشه و احساس جدائی ناپذیر است و پیوسته از آن معرفت و آگاهی می‏جوشد. مثلاً در منطق‏الطیر، ایده‏ی اتحاد و فنا در کل بدون تصویر سیمرغ قابل تصور نیست» (فتوحی، ۱۳۸۵: ۱۸۱). «۴- القاکننده‏ی احساس: تصویر کلاسیم توصیف‏گر احساس است و تصویر رمانتیک انتقال دهنده‏ی احساس در قالب شی‏ء و با واسطه با آن، اما تصویر نمادین احساس را در درون مخاطب بیرون می‏کشد، نمادها احساس گنگی و گمشدگی در ما برمی‏انگیزد و این در حقیقت یک نوع القای احساس است» (همان: ۱۸۲). «۵- نظام‏دهنده‏ی افکار و احساسات: نماد نقطه‏ایست برای تمرکز لذا تمام تصورات پراکنده و گوناگون و متناقض پیرامون آن جمع می‏شود. در واقع تصویر نمادین محملی است برای تمرکز و استقرار فکر و احساس بر روی آن دریافت‏ها و تصورات. نماد از طریق تثبیت ایده‏ها حرکتی جاودانه را در تاریخ فرهنگ آغاز می‏کند و آن معانی و ایده‏ها را استمرار می‏بخشد» (همان: ۱۷۸).
۲-۴-۳ نمادگرایی در ادب فارسی
نماد، اصطلاحی مشترک بین علوم مختلف است ولی نمود اصلی آن در ادبیات می‏باشد، عنصری است. «در ادبیات فارسی مکتبی با خصوصیات مکتب نمادگرایی و شاعرانی با چنین شیوه‏ی کار در دوره‏ای مشخص وجود ندارد. ولی می‏توان بعضی از خصوصیات آن را در اشعار بیشتر شاعران متصوفه یافت که بیت‏های آغازین مثنوی مولوی از بهترین نمونه‏های آن است. علاوه بر آن در شعر فارسی معاصر نوعی از شعر اجتماعی نمادگرا که تفاوت کلی با نمادگرائی فرانسوی دارد رایج شده است که پیشاهنگ و مبدع آن نیما یوشیج است. این نوع شعر به خصوص از سال ۱۳۳۲ به بعد تحت تأثیر محیط سیاسی ایران رواج بیشتری یافت و بسیاری از شاعران معاصر آن را تجربه کرده‏اند. شعر تمثیلی و نمادین زمستان اثر مهدی اخوان ثالث، نمونه‏ای درخشانی از این نوع است» (میرصادقی، ۱۳۷۶: ۲۸۵).
امروزه سمبلیسم به عنوان یک مکتب ادبی مطرح شده در ادبیات جلوه نموده است ولی نمادگرایی از روزگار کهن توسط شاعران ایرانی مورد استفاده قرار می‏گرفت. «ابتدای زمینه‏سازی و شکل‏گیری نماد در شعر، از سبک خراسانی آغاز شد. اگرچه زبان طبیعی، ساده و روان و نیز عدم تعقید و ابهام در سبک خراسانی، استفاده از بدیع و بیان را طبیعی و متعدل می‏ساخت؛ اما مقوله‏هایی مانند کنایه رمزی را می‏توان پی‏ریزی بحث ابهاو و به تبع آن، نماد دانست» (رسولیان آرانی، ۱۳۹۲: ۱۶۵).
۲-۴-۴ سمبولیسم اجتماعی و بنیانگذار آن در ایران
سمبولیسم مکتبی است که در ادبیات دارای جلوه‏هایی شاخص چون نمادهایی در شاهنامه و اشعار نیما می‏شود. «سمبولیسم در مفهوم عام آن، باور به این است که می‌توان پندارها و عواطف را در نمادهایی آشنا یا ناآشنا عینیّت بخشید و به مخاطب اثر هنری انتقال داد و بدین طریق به جای توصیف واقعیت آن را در هیأت نماد نزد مخاطب حاضر کرد… هنر یادکردن از چیزی به صورت خرده خرده، تا آن که وصف حالی برملا شود یا برعکس، هنر انتخاب چیزی و وصف حالی را از آن بیرون کشیدن، اما بعد می‌گوید که این حال را باید از طریق یک سلسله رمزگشایی‌ها بیرون کشید… سمبولیم، فقط نشاندن یک مفهوم به جای یک مضمون نیست، بلکه استفاده از تصاویر عینی و ملموس برای بیان عواطف و افکار انتزاعی است» (چدویک، ۱۳۷۶ :۱۰۹-۱۱۰). سمبولیسم را می‌توان هنر بیان افکار و عواطف نه از راه مستقیم، بلکه از طریق اشاره و استفاده از نمادهایی برای ایجاد آن عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست. نیما یوشیج، بنیانگذار و نماینده‏ی واقعی جریان سمبولیسم اجتماعی و شعر ققنوس او نخستین تجربه از این دست در شعر معاصر است. پس از نیما باید از شاملو، اخوان، فروغ، کسرائی، آتشی و شفیعی یاد کرد که در دهه‏های سی و چهل از قرن حاضر این جریان را به اوج خود رساندند. علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در خصوص سمبل می‏گوید: «آنچه وسعت دارد، پوشیده است و برای نظرهای عادی پیچیده، مبهم و گنگ به نظر می‏رسد. آنچه عمق دارد، باطن هم دارد، باطن شعر شما با خواندن دفعه اول البته به دست نیاید، سعی کنید در این کار ماهر باشید. سمبول‏ها شعر را عمیق می‏کنند، دامنه می‏دهند، اعتبار می‏دهند، وقار می‏دهند و باعث می‏شوند خواننده خود را در برابر عظمتی بیاید. سمبول‏ها را خوب مواظبت کنید، هر قدر آن طبیعی‏تر و مناسب‏تر بود، عمق شعر شما طبیعی‏تر و متناسب‏تر خواهد بود، ولی سمبول‏ کاری نمی‏کند، باید آن را پرداخته ساخت. باید فرم و طرح و احساسات شما به آن کمک کند» (پورنامداریان، ۱۳۷۸: ۱۵۱). محقّق شهید جناب آقای مهدی زرقانی در کتاب «چشم انداز شعر معاصر» در مورد اوج و فرود سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر ایران می‏نویسد: «نیمه دهه سی تا میانه دهه چهل، دوره اوج سمبولیسم اجتماعی در ایران است. از اواسط دهه چهل، دو جریان شعری پدید آمد که سمبولیسم اجتماعی را از رونق انداخت. نخست پیدایش تدریجی شعر چریکی که بیشتر به صراحت میل داشت تا نمادگرائی و دیگر شعر موج نو و حجم که به تکراری بودن سمبول‏های جامعه‏گرا اعتراض داشتند. این هر دو جریان سبب شد که سمبولیسم اجتماعی از آن رونق و شکوه خود باز ماند. بیشتر مجموعه‏های سمبولیک جامعه‏گرا که در این دوره منتشر شد از آنِ شاعرانی است که در دهه‏های قبل ظهور کرده بودند، مثل سیاوش کسرائی» (زرقانی، ۱۳۸۴: ۶۸۹).
۲-۴-۵ شیوه تحلیل و درک مفهوم نماد
پی بردن به معنای اصلی رمزها به دلیل نبودن قراین و دلایلی آشکار که نشان‏دهنده‏ی این معنا اصلی باشد بسیار دشوار است. از طرفی دیگر هر نمادی ممکن است بیشتر از یک معنا و مفهوم داشته باشد و مجموعه‏ای از معانی را القا کند. از این‏جهت نمی‏توان با درک یک یا چند برای نمادها، تصور کرد که کل مفهوم آن‏ها شناخته شده است. به همین دلیل غالب نقد و تحلیل‏ها که بر آثار رمزی نوشته می‏شود با هم متفاوت و بعضاً مغایر است. در این‏باره سخن «چیاردی» که می‏گویند. «معنی یک شعر هیچ‏گاه آن چیزی نیست که به ظاهر درباره‏اش صحبت می‏شود اگر درباره همه شعرها صادق نباشد لااقل درباره‏ی شعرهای رمزی که علاوه بر معنای ظاهری دارای معنای ضمنی و پنهانی دیگر نیز می‏باشد» (احمدپور، ۱۳۷۴: ۷). می‏توان درست باشد هرچند «پیرامونویل» می‏نویسد: «بررسی و تحلیل رمز به مثابه آن است که پرده‏های پیاز را از هم جدا بکنیم تا ببینیم پیاز کجاست» (دوبوکور، ۱۳۷۶: ۵).
یونگ نیز می‏نویسد: «ما در تلاش خود برای درک نمادها نه تنها با خود نماد بل تمامیت وجودی فردی که آن نمادها را آفریده سرو کار داریم» (یونگ، ۱۳۸۹: ۱۳۲).
همچنین بسیاری از رمزشناسان، معتقدند که مطالعه و بررسی زمینه‏ها و شناخت عمیق از رمز و اسطوره، نیاز به بررسی تمدن‏های دیرین انسان‏ها و شناخت نوع و روش زندگی آن‏ها و طرز تفکر مردم آن دوران دارد که این امر در بستر پژوهش‏های انسان‏شناسی و تاریخی جای می‏گیرد و نیاز به پشتکار و زمانی طولانی برای بررسی و مطالعه دارد.
«دکتر پورجوادی ضمن بحثی ارزنده درباره الفاظ شعر عرفانی، با مقایسه الفاظ نمادین شعر عرفانی و الفاظ نمادین قرآن مجید، به این نتیجه رسیده‏اند که: شناخت معانی الفاظ نمادین، از راه تعریف میسر نیست، زیرا ما نمی‏توانیم این الفاظ را خارج از متن در نظر بگیریم. ما باید این الفاظ را داخل متن در نظر بگیریم و سعی کنیم در جهتی حرکت کنیم که لفظ بدان اشاره می‏کند … معانی نمادین الفاظ را فقط از راه تأویل می‏توان کشف کرد» (صرفی، ۱۳۸۲: ۲۰).
«بنابراین برای فهم معانی نمادین یک اثر ادبی را چند بار مطالعه کنیم، تا با توجه به قرینه‏ها و حال و هوای حاکم بر یک اثر ادبی بتوانیم نمادین بودن آن را ثابت کنیم، و شیوه‏ی به‏کارگیری نمادها را در آن بررسی کنیم و برای توضیح و تأویل نماد در درجه‏ی اول شناخت پدیدآورنده‏ی اثر خیلی مهم است تا از این طریق قادر باشیم شعور و بصیرتی همساز و همسنگ آن‏ها پیدا کنیم و علاوه بر این، باید با تجارب صوفیانه و احوال و عوالم روحانی آشنایی نسبی داشته باشیم و به تشبیه‏ها و مجازها و استعاره‏ها و … به کار رفته در یک اثر ادبی دقت کافی را به خرج بدهیم و همچنین اسطوره‏ها و آیین‏هایی که در یک اثر ادبی به کار رفته را خوب بفهمیم و از طریق مردم‏شناسی با مردمان عصر شاعر یا نویسنده، به راحتی بتوانیم ارتباط برقرار کنیم، تا اگر چه نتوانیم نمادها را دقیق تفسیر و تأویل کنیم، حداقل به نادرست تفسیر نکنیم» (همان: ۲۱).
فصل سوم
شرح احوال و آثار شاعران
و معرفی آثار

 

    1. شرح احوال و آثار شاعران و معرفی آثار

 

در این فصل، با آثار و شرح زندگی‏ «بهمن صالحی»، «عبدالرضا رضایی‏نیا» و «غلامرضا رحمدل» آشنا می‏شویم. هدف ما معرفی بیشتر این شاعران و آثارشان می‏باشد که در این پایان‏‏نامه از آثارشان برای بررسی و تحلیل استفاده شده است.
۳-۱ آشنایی با بهمن صالحی

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-07-27] [ 07:50:00 ب.ظ ]