هم چنین او عوامل تأثیر گذار بر اخلاق حرفه ای را به سه جنبه تقسیم میکند؛
۱٫جنبۀ فردی: یعنی ویژگی ها و خصوصیات فردی، ارزش های مذهبی، ملاک های شخصی، عوامل خانوادگی، باورها و اعتقادات و شخصیت از جمله عوامل تأثیر گذار بر اخلاق حرفه ای از جنبۀ فردی هستند. مسلماً فردی که فاقد صلاحیت های اخلاقی شایسته از لحاظ فردی باشد، از معیارهای اخلاق حرفه ای متناسبی نیز برخوردار نخواهد بود.
۲٫جنبه سازمانی: عواملی مثل رهبری، مدیریت، ارتباط با همکاران، ارتباط با زیردستان و فرادستان، نظام تشویق و تنبیه، انتظارات همکاران، قوانین و مقررات و رویه ها، جو و فرهنگ سازمانی در این حیطه قرار می گیرند. بدیهی است که نامطلوب بودن عوامل مزبور، عامل تهدید کنندۀ اخلاق حرفه ای خواهد بود و بالعکس.
۳٫جنبه محیطی : عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و همچنین دیگر سازمان ها و عوامل رقابتی بین آنها ، از جمله عوامل تأثیر گذار بر اخلاق حرفه ای است.
افزون بر این، کمبود امکانات و ابزار کار ، نامناسب بودن ابزار ، فضای نامناسب کاری ، حجم کاری مازاد بر توان کارمند ، محیط شلوغ اداره و رخنه های قانونی بر معضلات اخلاقی دامن می زنند ؛ بی ثباتی اقتصادی ، بی ثباتی سیاسی ، دردهای مزمن فرهنگی ـ تاریخی مانند استبدادزدگی که به شدت با فرهنگ مشارکتی و کار تیمی ناسازگار است، آموزش های نادرست اجتماعی مانند مسئولیت گریزی و تنبلی در کار را نوعی زرنگی تلقی کردن ، وضعیت نابرابر رقابت جهانی که تهدیدکننده اخلاق کسب وکار است. و دیگر عوامل این چنینی، بی گمان در وضعیت اخلاقی سازمان تأثیر گذار است
۲- ۱۴اخلاق در تدریس
اما در مجامع علمی دامنه بحث بسترهای اخلاقی تدریس در سال های دهه ۹۰ به طور جدی مطرح و صاحب نظران زیادی در این حوزه ورود پیدا کرده اند. به عنوان مثال کلارک[۶۲] (۱۹۹۰) بیان داشته است که تدریس بیش از آنکه تلاشی شیوه مند و فنی باشد یک مهارت و تکنیک اخلاقی است. او اضافه می کند که موضوعات اخلاقی در تدریس همیشه مطرح بوده و از ارزش ذاتی برخوردارند.
از نظر کلارک تدریسی که متضمن مسئولیت اخلاقی است، کاری مشکل، پیچیده و گاهی اوقات نیز پرزحمت است که کسی هم قدر آن را نمی داند. در واقع تدریس اساساً یک بنگاه اخلاقی است که در آن بزرگسالان از بچه ها می خواهند در جهتی تغییر نمایند که توسط آنها انتخاب شده است (کلارک، ۱۹۹۰).
از نظر کامپبل (۲۰۰۸) قلمرو اخلاق در تدریس به عنوان یک حرفه اخلاقی، در زمره ابعاد مثبت و غیرقابل انکار آن حرفه می باشد. این بعد به دلیل اهمیت بالایش و به دلیل آنکه با دنیای تعلیم و تربیت پیوند ناگسستنی دارد، علاقه و ذهن اندیشمندان، محققان و کارشناسان این حوزه را به خود معطوف نموده است.لذا اغلب در تبیین علل سوگیری های هنجاری استادان دانشگاه، مفروضاتی وجود دارد. بر پایه چنین برآوردهایی در فرآیندهای دانشگاهی صفات و ویژگی هایی چون آزادگی،خود جهت یابی، خود تنظیمی، عزت نفس، نوع دوستی و … را به دانشگاهیان و اهل علم نسبت می دهند (قاضی طباطبایی و ودادهیر، ۱۳۸۰).
وان منن[۶۳] (۱۹۹۱) از زاویه دیگری به این قضیه نگریسته است. او بیان کرده است که طرف حساس زندگی در تدریس اغلب به طور نامعقولی مورد غفلت واقع می گردد. از دیدگاه وی اسانس و خمیرمایه آموزش و پرورش بیشتر یک فعالیت هنجاری است که به طور پیوسته از مربی انتظار دارد به شیوه ای صحیح، خوب و یا مناسب عمل کند تا یک بنگاه تکنیکی و یا تولیدی اواز واژه هنجاری برای نشان دادن این مطلب استفاده می کند که تدریس همانند نقش والدین همیشه با سؤالاتی درباره ارزش، ترجیح و اخلاقیات سروکار دارد و بر این باور است که معلمان باید از مجموعه ای از استانداردهایی برخوردار باشند که راهنمای آنان در نیل به خوبی است. او بیان می کند که صفات و ویژگی هایی وجود دارد که اساساً برای یک معلم مهم و برای یک شیوه تربیتی خوب، ضروری اند. این صفات شامل درک درست از حرفه معلمی، عشق و محبت به بچه ها، و درک عمیق از مسئولیت، حساسیت اخلاقی، روشنفکری خودانتقادانه، بلوغ اندیشمندانه، حساسیت مدبرانه نسبت به ذهنیت بچه ها، هوش تفسیری، درک پداگوژیک از نیازهای کودکان، پایداری آشکار در برخورد با جوانان، اشتیاق زیاد به یادگیری رموز جهان، شیوه اخلاقی برای طلب چیزی، فهم مشخصی از جهان، امیدواری در هنگام مواجهه با بحران های موجود و نهایتاً شوخ طبعی و نشاط می باشد. در همین راستا، بانر و کانن [۶۴](۱۹۹۷) اعتقاد دارند که تدریس یک هنر است. آنها ویژگی های معلمان موفق و این نکته را که چنین ویژگی هایی سبب ارتقای سطح یادگیری و فهم می شود را تحلیل کرده اند.از نظر آنان از ویژگی های یک تدریس بسیار موفق یادگیری، اقتدار، اخلاق، نظم، خلاقیت، محبت، صبر، روحیه و نشاط می باشد که بخش زیادی از آن دارای ماهیتی اخلاقی است. در بحث راجع به اینکه چگونه می توان تدریس را از نظر شیوه عمل قابل تجسم ساخت. فالونا[۶۵] (۲۰۰۰) نیز بر پایه ویژگی های اخلاقی ارسطویی تدریس، چارچوبی را تدوین نمود که هر کدام از این ویژگی ها را در حوزه اعمال و اقدامات معلمان زمینه یابی کرد. او نتیجه گرفت که شجاعت، صمیمیت، صداقت، شوخ طبعی، محبت، پذیرش و انبساط روحی، بزرگی، سخاوت، کنترل و عدالت از صفات اخلاقی هستند که می توان در تدریس به کار گرفته شوند. کیلبورن[۶۶] (۱۹۹۸) به نقل از دیویی بیان می کند که اصول اخلاق حرفه ای راهنماهایی برای قضاوت درباره دو

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

ره هایی از علم و اقدام هستند تا قواعدی که از سر اجبار باید تبعیت شوند. مطالعه گرووز و همکارانش[۶۷] (۲۰۰۰) نیز نشان داد که وجود استانداردهای اخلاقی مختصر، روشن و زمینه یابی شده که بر جزئیات تدریس تمرکز می کند برای گروهی از معلمان مجرب درس علوم بسیار مفید بوده است. به علاوه استانداردهایی از ثبات، تعلق خاطر و جدیت در کمک به معلمان برای توصیف و تحلیل تدریس اثربخش علوم و به کارگیری آموخته هایشان در موقعیت های تدریس، ارزشمند گزارش شده است.
به هر حال در جامعه ای که به طور پیوسته در حال تغییر و توسعه است و بر تولید دانش و نشر و تسهیم اطلاعات به طور روزافزونی تأکید می شود، استادان و معلمان خوب دارای نقش بسیار مهمی هستند. آنها به عنوان افرادی که در حوزه خدمات عمومی به کار اشتغال دارند، نقش ویژه ای در اعتماد و شکل گیری آن دارند و در ایفای نقش های مربوط خود نیروهایی تجربه می کنند که تأثیر قابل توجهی بر زندگی کودکان، نوجوانان و جوانان دارند. بر همین اساس جامعه انتظار دارند که در نظام آموزشی چنین نیروهایی به طور مناسب و معقولی مورد استفاده قرار گیرد (ناحیه پایتخت استرالیا[۶۸]، ۲۰۰۶). از این رو آنچه اساتید و معلمان می دانند و انجام می دهند اثر عمیقی بر ماهیت و کیفیت یادگیری فراگیران دارد.

عکس مرتبط با اقتصاد

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-12-17] [ 10:01:00 ب.ظ ]