خرید پایان نامه ارشد روانشناسی : معنویت | ... | |
معنویت[۱] به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی میشود بیلوتا[۲] معتقد است معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربهای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربهای شود که فراتر از خودمان است (جانسون[۳]، ۲۰۰۱).
معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوههای مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد (وگان[۴]، ۲۰۰۲).
ایمونز[۵] تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت می تواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فرد (مثلاً سلامتی بیشتر) را پیش بینی می کند و قابلیتهایی را مطرح می کند که افراد را قادر میسازد به حل مسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر، ایمونز را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است که باید جنبههایی از معنویت را که مربوط به تجربههای پدیدارشناختی هستند (مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی) از جنبههای عقلانی، حــل مسأله و پردازش اطلاعات جدا کرد. (آمرام، ۲۰۰۵) میتوان علت مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسأله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل،[۶] اخلاق[۷] و شخصیت است را به نگاه شناختگرایانه آنان از هوش نسبت داد (نازل، ۲۰۰۴)
وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:
۱ـ بالاترین سطح رشد در زمینه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر میگیرد.
۲ـ یکی از حوزههای رشدی مجزا میباشد.
۳ـ بیشتر به عنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)
۴ـ شامل تجربههای اوج میشود.
معنویت در دیدگاه مؤلفان این مقاله عبارت است از: ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ و خمهای زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود متعالی و درک حضور دائمی وجود متعالی در هستی معنادار، سازمانیافته و جهتدار الوهی. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجه انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا مییابد (موسوی،۱۳۹۱).
هوش معنوی و مؤلفههای آن
معنویت، بهعنوان یک هوش، بیانگر مجموعهای از تواناییها و ظرفیتها و منابع معنوی است که کاربرد آن موجب افزایش انطباقپذیری و در نتیجه ارتقای سلامت روان افراد میشود (زوهر و مارشال، ۲۰۰۰؛ کینگ، ۲۰۰۸). معنویت، نیاز فرا رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خود فرد است. این آگاهی ممکن است منجر به تجربهای فراتر از خود شود (کرچتون، ۲۰۰۸).
از سوی دیگر، در برخی دیدگاهها بر جنبههای عاطفی و رفتاری هوش معنوی تأکید شده است. هوش معنوی بهعنوان انتخاب بین روح و نفس و همچنین، بهعنوان داشتن عملکرد عاقلانه و توأم با عطوفت همراه با حفظ صلح درونی و بیرونی در هر شرایطی تعریف شده است. در اینگونه تعاریف بر جنبههای تعالیجویانه، درستکارانه و مهرورزانهی هوش معنوی تأکید گردیده است (مرعشی، ۱۳۹۰).
پژوهشها از رابطهی بین معنویت و هوش معنوی با تابآوری، خبر میدهند. ادواردز[۱۱] (۲۰۰۱) معتقد است داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح می کند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی و تمرینهای آنها را همردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هرچند میتوان گفت برای بهرهمندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم میباشد. هر چند که تحقیقات زیادی در حیطه رشد و تحول هوش معنوی صورت نگرفته است و نیازمند تحقیقات تجربی ـ کیفی است، ولی می توان گفت که استعداد این هوش در افراد مختلف، متفاوت است و در اثر برخورد با محیطهای غنی که سؤالات معنوی را بر میانگیزاند، به تدریج تحول یافته و شکل می گیرد. به نظر میرسد سن و جنسیت نیز در هوش معنوی اثرگذار باشند. یونگ معتقد است که در بسیاری از افراد پس از ۳۵ سالگی تغییرات عمدهای در ناخودآگاه صورت میگیرد که ممکن است در روند معنویت و هوش معنوی تأثیرگذار باشند. همچنین بعضی از محققان، از جمله یونگ، معتقدند که در زنان این تحول متفاوت از مردان صورت میگیرد.براساس تعریف هوش معنویت ممکن است امری شناختی ـ انگیزشی باشد که مجموعه ای از مهارتهای سازگاری و منابعی را که حل مساله و دستیابی به هدف را تسهیل می کنند معرفی مینماید. هوش معنوی انجام سازگارانه و کاربردی موارد یادشده در موقعیتهای خاص و زندگی روزمره است (به نقل از نازل، ۲۰۰۴).
به نظر میرسد هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود میگردد. این دیدگاه شامل همۀ رویدادها و تجارب فرد میشود که تحت تأثیر یک نگاه کلی قرار گرفتهاند. فرد می تواند از این هوش برای چارچوبدهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره گیرد. این فرایند قادر است از لحاظ پدیدارشناختی بهرویدادها و تجارب فرد معنا و ارزش شخصی بیشتری بدهد (موسوی و تامولی،۱۳۹۲).
هوش معنوی با زندگی درونی ذهن و نفس[۱۲] و ارتباط آن با جهان رابطه دارد و ظرفیت فهم عمیق سؤالات وجودی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری را شامل میشود. آگاهی از نفس، به عنوان زمینه و بستر بودن یا نیروی زندگی تکاملی خلاق[۱۳] را در بر میگیرد. هوش معنوی به شکل هشیاری ظاهر میشود و به شکل آگاهی همیشه در حال رشد ماده، زندگی، بدن، ذهن، نفس و روح درمیآید. بنابراین هوش معنوی چیزی بیش از توانایی ذهنی فردی است و فرد را به ماوراءفرد[۱۴] و به روح، مرتبط می کند. علاوه بر این، هوش معنوی فراتر از رشد روانشناختی متعارف است. بدین جهت خودآگاهی شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر، زمین و همه موجودات میشود (وگان، ۲۰۰۲).
آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا میشود (آمرام، ۲۰۰۵).
هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزشها مورد استفاده قرار میگیرد و سؤالهایی همانند «آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی
در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می کند (مک مولن[۱۶]، ۲۰۰۳).
همچنین قابل ذکر است که سؤالهای جدی در مورد اینکه از کجا آمدهایم، به کجا
ایمونز (۲۰۰۱) بعضی از خصوصیات هوش معنوی را چنین عنوان می کند:
الف) هوش معنوی نوعی هوش غایی[۱۸] است که مسائل معنایی و ارزشی را به ما نشان داده و مسائل مرتبط با آن را برای ما حل می کنند. هوشی است که اعمال و رفتار ما را در گسترههای وسیع از نظر بافت معنایی جای میدهد و همچنین معنادار بودن یک مرحله از زندگیمان را نسبت به مرحله دیگر مورد بررسی قرار میدهد (زهر و مارشال[۱۹]، ۲۰۰۰، به نقل از سعیدی،۱۳۹۱).
ب) هوش معنوی ممکن است در قالب ملاکهای زیر مشاهده شود: صداقت، دلسوزی، توجه به تمام سطوح هشیاری، همدردی متقابل، وجود حسی مبنی بر اینکه نقش مهمی در یک کل وسیعتر دارد، بخشش و خیرخواهی معنوی و عملی، در جستجوی سازگاری و هم سطحشدن با طبیعت و کل هستی، راحت بودن در تنهایی بدون داشتن احساس تنهایی.
ج) افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. آنان این ظرفیت را دارند که بخشی از فعالیتهای روزانه خود را به اعمال روحانی و معنوی اختصاص بدهند و فضایلی مانند بخشش، سپاسگزاری، فروتنی، دلسوزی و خرد از خود نشان دهند. همچنین میتوان گفت هوش معنوی فهم مسایل دینی و استنباطهای درست فقاهتی را تسهیل می نماید. به علاوه هوش معنوی می تواند در فهم مسایل اخلاقی و ارزش آنها به افراد یاری نماید.هوش معنوی ذهن را روشن و روان انسان را با بستر زیربنایی وجود[۲۰] مرتبط میسازد، به فرد کمک می کند تا واقعیت را از خیال[۲۱] (خطای حسی) تشخیص دهد. این مفهوم در فرهنگهای مختلف بهعنوان عشق، خردمندی[۲۲] و خدمت مطرح است (وگان، ۲۰۰۳).
بعضی از ویژگیهای فردی که برای بهره گیری از هوش معنوی مفید هستند عبارتند از: خردمندی، تمامیت (کامل بودن)، دلسوزی (مک مولن، ۲۰۰۳)، دیدگاه کلنگر داشتن، درستی و صحت، ذهن باز داشتن و انعطافپذیری. زهر و دریک (۲۰۰۰) این ویژگیها روشهای متفاوتی را برای دانستن از طریق روشهای غیرزبانی و غیر منطقی مانند رویا، شهود و تجربه عرفانی، جهت دستیابی به سطوح عمیقتر معنا ارائه می کنند (دسلوریرس[۲۳]، ۲۰۰۰؛ به نقل از نازل، ۲۰۰۴).
ویژگیهایی که لازمه هوش معنوی هستند، احتمالاً در کنار تواناییها و فعالیتهای دیگری قرار دارند که عبارتند از: دعاکردن، تعمق، رویاها و تحلیل رویا، باورها و
فریدمن و مک دونالد[۲۴] پس از مرور معانی مختلف معنویت، مؤلفههای مهم آن را چنین عنوان مینمایند:
۱ـ تمرکز داشتن بر معنی نهایی.
۲ـ آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری[۲۵] و رشد آنها.
۳ـ اعتقاد به گرانبها و مقدس بودن زندگی.
۴ـ ارتقای خود[۲۶] به یک کل بزرگتر[۲۷] (آمرام، ۲۰۰۵).
نوبل[۲۸] و وگان (۲۰۰۵، به نقل از سعیدی،۱۳۹۱) معتقدند مؤلفههای هشتگانهای که نشاندهندۀ هوش معنوی رشدیافته هستند عبارتند از: درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران.
مک مولن[۲۹] (۲۰۰۳) معتــقد است ارزشهایی ماننــد شجاعت،[۳۰] یکپارچگی، شهود[۳۱] و دلسوزی[۳۲] از مؤلفههای هوش معنوی هستند. همچنین وی معتقد است بین بصیرت و هوش معنوی رابطه وجود دارد و در مقابل، استرس ضد شهود است. وی یکی از راههای افزایش بصیرت را توجه آرامش بخش عنوان می کند. از نظر مولن نگرانی، تلاش فزاینده و نافرجامی است که به دلیل تأخیر در تصمیم گیری روی میدهد.
بروس لیچفیلد[۳۳] مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح می کند:
[۱].Spirituality
[۲] . Bilouta
[۳]- Janson
[۴]. Vegan
[۵]. Emmons
[۶]. Intention
[۷]. Morality
[۸]. Zohar & Marshall
[۹]. King
[۱۰]. Crichton
[۱۱]. Edwards
[۱۲]. Spirit
[۱۳]. Creative life force of evolution
[۱۴]. Transpersonal
[۱۵]. Wigglesworth
[۱۶]. McMullen
[۱۷]. Santos, E. S.
[۱۸]. Ultimate
[۱۹]. Zohar & Marshall
[۲۰]. Underlying ground of being
[۲۱]. Illusion
[۲۲]. Wisdom
[۲۳]. Descelorires
[۲۴]. Friedman H. & McDonald D.
[۲۵]. Consciousness
[۲۶]. Transcendence of self
[۲۷]. Greater whole
[۲۸]. Noble
[۲۹]. Mc moulan
[۳۰]. Courage
[۳۱]. Intuition
[۳۲]. Compassion
[شنبه 1399-09-15] [ 08:58:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|