۳-۱-۳-۱- توارث زوجین در صورت فوت یکی از آنها در عده طلاق رجعی
ماده۱۱۴۳ ق.م مقرر می دارد: «طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی». در مورد طلاق رجعی که منجر به انحلال نکاح می گردد ماده ۹۴۳ قانون مدنی مقرر می دارد «اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعی مطلقه کند هر یک از آنها که قبل از انقضاء عده بمیرد دیگری از او ارث می برد، لیکن اگر فوت یکی از آنها بعد از انقضاء عده بوده و یا طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمی برند»، مطابق ماده مذکور اگر هر یک از زوجین در ایام عده طلاق رجعی فوت کند دیگری از او ارث می برد زیرا بنابر بند ۲ ماده ۸ قانون امور حبسی زوجه ایی که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است و در صورت عده مرد حق رجوع به همسر خود را دارد لیکن با جاری شدن صیغه طلاق در طلاق رجعی، رابطه زوجیت بین زن و مرد منفک و گسسته نشده است و آثار زوجیت بر این رابطه حاکم می باشد، که از جمله آثار آن حق توارث میان زوج و زوجه و حق نفقه می باشد که در دوران عده همچنان به قوت خود باقی می ماند[۱۰۳]. بر همین اساس است که برخی گفته اند این حالت را نباید استثنایی واقعی شمرد، زیرا زوجه که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است و قانون گذار با ایجاد فرض «بقای زوجیت در زمان عده طلاق رجعی» حکم ماده ۹۴۳ قانون مدنی را نیز در قلمروی قواعد عمومی قرار داده است علی هذا در طلاق بائن برخلاف طلاق رجعی رابطه زوجیت بین زن و مرد منقطع می گردد و در نتیجه با فوت هریک از آنها، آن دیگری که در قید حیات است از دارایی متوفی چیزی به ارث نخواهد برد. قانون گذار در این خصوص اشعار می دارد اگر طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمی برد (قسمت پایانی ماده۹۴۳ق.م)[۱۰۴].
حکم قانون گذار مبنی بر قطع رابطه زوجیت و تمامی آثار آن از جمله قطع رابطه توارث زوجین عیناً از فقه امامیه گرفته شده است و بداهت آن به حدی است که صاحب جواهر هرگونه اظهار خلاف آن را نفی نموده است[۱۰۵].
۳-۱-۳-۲- ارث زوجه در طلاق در مرض متصل به موت
این استثناء در صورتی است که علقه زوجیت به وسیله طلاق قطعاً از بین رفته، ولی علی رغم عدم وجود عنوان زوجیت در زمان فوت برای زوجه، قانون حکم به توارث داده است[۱۰۶]. این موضوع در ماده ۹۴۴ قانون مدنی بیان شده است: «اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یکسال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه از او ارث می برد، اگرچه طلاق بائن باشد، مشروط بر اینکه زن، شوهر نکرده باشد».
الف- شرایط ارث بری زوجه بر طبق ماده ۹۴۴ ق.م
طبق ماده ۹۴۴ ق.م برای اینکه زوجه بتواند از شوهر خود ارث ببرد شرایط زیر باید موجود باشد:

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

  1. طلاق باید درحال بیماری شوهر واقع شود. قانون وقوع چنین طلاقی را باعث محروم شدن همسر از ارث او ندانسته است. علتی که برای وضع این حکم به نظر می رسد این است که طلاق واقع شده در حال بیماری شوهر ممکن است در حال اعتدال روانی شوهر واقع نشده باشد، بنابراین اگر طلاق در زمان سلامت شوهر واقع شود و شوهر ظرف یکسال از تاریخ طلاق فوت کند، زن از او ارث نمی برد[۱۰۷].
  2. فوت شوهر ظرف یکسال پس از طلاق باشد، علت محدود کردن این حکم را به زمان می توان این طور توجیه کرد که امور استثنایی باید محدودیت زمانی داشته باشند و گرنه بصورت قاعده درخواهند آمد[۱۰۸].
  3. علت فوت شوهر همان بیماری ایی باشد که در حین آن، زن خود را طلاق داده است. بنابراین اگر شوهر از مرض حال طلاق بهبودی یابد و مجدد بیمار گردد، خواه همان بیماری قبلی باشد یا بیماری جدید و در اثر بیماری فوت کند، مورد از مصادیق ماده فوق نیست و زوجه از او ارث نمی برد[۱۰۹].
  4. زن ظرف مدت یکسال ازدواج نکرده باشد. شرط ارث بردن زن این است که ازدواج نکرده باشد، نه این که در موقع ارث بردن بدون شوهر باشد. درنتیجه، اگر زنی پس از طلاق و انقضای عده ازدواج کند و سپس قبل از گذشتن یکسال مطلقه گردد و آنگاه شوهر سابقش فوت کند، ولو اینکه فوت زوج در مدت یکسال رخ دهد و زن بدون شوهر باشد، مشمول ماده فوق نمی گردد، چون زن ازدواج کرده است[۱۱۰]. شاید بتوان حکمت این شرط را چنین بیان کرد که فرضی را که قانون گذار در نظر گرفته با ازدواج مجدد زن از بین می رود؛ زیرا زن نمی تواند در علقه زوجیت دو نفر باشد و پس از مطلقه شدن از ازدواج دوم نیز دلیلی بر عودت مجدد زوجیت فرض سابق وجود ندارد[۱۱۱].
  5. در صورت فوت زن، پس از طلاق بائن، شوهر او ارث نمی برد حکم ارث بردن در این مورد اختصاص به زوجه مطلقه دارد بنابراین اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و زن ظرف یکسال از تاریخ طلاق فوت کند، زوج از او ارث نمی برد؛ هرچند که زوج ظرف یکسال از تاریخ طلاق به همان مرض پس از زوجه بمیرد و زوجه هم پس از طلاق شوهر نکرده باشد[۱۱۲].

ب- مبنای ارث بردن زوجه در طلاق در مرض متصل به موت
۱- روایاتی که قصد اضرار را علت ارث بری زوجه می دانند
در برخی از روایات علت و حکمت این حکم خلاف اصل، یعنی ارث بردن زن از مرد حتی در طلاق بائن و بعد از انقضاء عده، متهم بودن زوج به داشتن قصد محروم نمودن زوجه از ارث ذکر شده است. که در ذیل به برخی از آنها اشاره می گردد:

  • روایت یونس از امام صادق(ع) «سألته ما العله التی من اجلها اذا طلق الرجل امراته و هو مریض فی الحال الاضرار ورثته و لم یرثها؟ و ما حد الاضرار علیه؟ فقال هو الاضرار و معنی الاضرار منعه ایاها میراثها منه فالزم المیراث عقوبه» ترجمه: « از امام صادق(ع) پرسیدم علت چیست که اگر مردی در حال مرض و در حال اضرار زنش را طلاق داد زن از او ارث می برد ولی او از زن ارث نمی برد و حد اضرار چیست؟ فرمود: معنی اضرار این است که شوهر می خواهد زن خود را از ارث محروم کند ولی برای سزای این عمل، حکم میراث برای زوجه در این حال مقرر گردیده است»[۱۱۳].
  • خبر سماعه از امام صادق(ع): «سألته عن رجل طلق امراته و هو مریض قال ترثه مادامت فی عدتها و ان طلقها فی حال الضرار فهی ترثه الی سنه فان زاد علی السنه یوما واحد الم ترثه» ترجمه: «یعنی از امام صادق(ع) درباره مردی که در حال مرض زن خود را طلاق می دهد پرسیدم، فرمود: مادام که زن در عده است از شوهرش ارث می برد، اگر مرد، در حال اضرار (یعنی به قصد زیان رساندن) طلاق دهد تا یک سال (اگر مرد فوت کند) زوجه ارث می برد و اگر یک روز، از سال تجاوز کرد، ارث نمی برد»[۱۱۴].

۲ عدم نفوذ طلاق نسبت به ارث
در نظرمشهور حکم توارث به این دلیل نیست که شوهر در مقام اتهام به اقدام ضرری برای زن قرار گرفته است، متعلق حکم طلاق در مرض متصل به موت است یعنی آنچه روایات و اخبار بر آن دلالت دارد این است که وقتی طلاق زوجه در حال مرض زوج واقع شد این امر موجب می شود که زوجه در صورت فوت شوهر ظرف یکسال مستحق ارث باشد خواه طلاق رجعی باشد یا بائن و از مصادیق مبارات یا خلع[۱۱۵]. مطابق این عقیده مبنای توارث زوجه، وضعیت طلاق در مرض متصل به موت است اما این که علت ارث بردن زوجه از شوهر، باطل بودن طلاق و عدم صحت آن است یا عدم نفوذ آن نسبت به ارث، در پاسخ گفته اند اگر قائل به نظریه بطلان طلاق در مرض متصل به موت باشیم می بایست توارث از هر دو طرف باشد که چنین حکمی از ماده۹۴۴ق.م استنباط نمی گردد[۱۱۶]. بلکه باید علت واقعی ارث بردن زن را وجود روایاتی بدانیم که دلالت بر کراهت و حرمت طلاق شوهر در واپسین بیماری او می داند که حمل بر عدم نفوذ طلاق در ارث می شود[۱۱۷]. و چون در فقه اسلامی طلاق نوعاً بوسیله مرد انجام می پذیرد لذا حکم عدم نفوذ طلاق در مورد ارث مربوط به زوجه خواهد بود نه زوج.
برخی از حقوق دانان معتقدند که پیشینه تاریخی ماده ۹۴۴ق.م در فقه نشان می دهد که به احتمال زیاد دلیل واقعی ارث بردن زن، عدم نفوذ طلاق در ارث، به دلیل حرمت یا کراهت طلاقی است که شوهر در واپسین بیماری می دهد. در فقه ، گروهی از اندیشمندان بیمار مشرف به مرگ را در حکم محجور می دانند؛ به این عنوان که چنین انسانی نمی تواند در اموال و امور خود تصمیمی شایسته بگیرد به همین جهت تصرف های منجز او را هم در حدود ثلث نافذ می دانند و طلاق مریض را در ارث موثر نمی سازند[۱۱۸].
وی در ادامه می گوید توارث زوجه نه مجازات اقدام اضراری شوهر است نه اماره بر وجود قصد اضرار به زن؛ حکمی است موضوعی و ناظر بر عدم نفوذ طلاق مریض در ارث. بر این مبنا، حکم توارث استثنا بر قاعده « لزوم بقای زوجیت» نیست اثر عدم نفوذ طلاق بیمار در ارث زن است؛ حکمی که نتیجه آن فرض بقای زوجیت از جهت ارث زن است: مانند فرض غیرمنقول بودن اسباب و ادوات زراعت، از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال[۱۱۹].
۳-۱-۳-۳- وضعیت ارث زوجه در طلاقی که به درخواست زن و به حکم دادگاه واقع می شود
طبق ماده۱۱۲۹ قانون مدنی «درصورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراء حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه».
ماده۱۳۰۰ قانون مدنی نیز مقرر می دارد «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند چنان چه عسر و حرج مذکر در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود». در این موارد حاکم زوج را اجبار به طلاق دادن زن می نماید . اهمیت بحث در آنجاست که اگر طلاق واقع شده به حکم دادگاه را طلاق رجعی بدانیم احکام و آثار طلاق رجعی بر زوجین واقع می شود که از جمله آن آثار، حق ارث بردن در زمان عده است و اگر طلاق وقع شده به حکم دادگاه را طلاق بائن بدانیم احکام این طلاق در هنگام عده بر زوجین تحمیل می شود که یکی از آثار آن عدم توارث زوجین از یکدیگر است، این مسئله مورد اختلاف و قابل مناقشه است[۱۲۰].
برخی از حقوق دانان معتقدند، که اصل در طلاق، رجعی بودن آن است و طلاق «بائن» منحصر به مواردی است که در قانون مدنی تصریح شده است[۱۲۱]. برخی از حقوق دانان نیز معتقدند چنین طلاقی بائن است و شوهر در زمان عده حق رجوع ندارد، زیرا وقتی اجازه داده می شود زن به دادگاه رجوع کند و پس از طی مراحل دادرسی و اثبات موضوع پس از مدتی موفق به اخذ حکم طلاق گردد و شوهر به اجبار دادگاه طلاق دهد و یا در صورت استنکاف او از جانب دادگاه طلاق واقع شود، اگر باز شوهر بتواند رجوع کند و وضعیت زناشویی را به حالاول درآورد مراجعه زن به دادگاه و صدور حکم طلاق پس از طی این مراحل بی معنی خواهد بود و حکم قانون لغو و بی اثر است[۱۲۲].
آیت الله خوئی نیز معتقد است که هرگاه زوج از دادن نفقه زوجه خود که استحقاق نفقه دارد امتناع ورزد به حاکم مراجعه می کند، حاکم به شوهر امر به نفقه یا طلاق می کند درصورتی که شوهر از دادن نفقه و طلاق امتناع ورزد، حاکم زن را طلاق می دهد و ظاهراً این طلاق بائن است و برای شوهر حق رجوع در ایام عده نیست[۱۲۳].
۳-۱-۴- محروم و ممنوع نبودن از ارث
برای برقراری توارث بین زن و شوهر تنها داشتن شرایط و موجبات ارث بین آنها کافی نیست می بایست ممنوع از ارث نیز نباشد. ماده ۹۴۰ ق.م اشعار می دارد «زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می برند» پس در صورتی که زوجه از همسر خویش ارث می برد که ممنوع از ارث نیز نباشد. در قانون مدنی سه مورد به عنوان موانع ارث زوجه شناخته شده است ۱- قتل مورث ۲- کفر ۳- لعان
۳-۱-۴-۱- قتل مورث
اولین مانع به مفهوم خاص آن که قانون مدنی آن را در شمار موانع ارث محسوب نموده است «قتل» می باشد، قانون مدنی در این خصوص مقرر می دارد «قتل از موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع می شود اعم اینکه قتل بالمباشره باشد یا بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری».
در این خصوص بین فقها اختلافی و ج
ود ندارد بلکه آنها بالاتفاق معتقدند که اگر کسی مورث خود را عمداً و ظلماً به قتل برساند از ارث مقتول، محروم است[۱۲۴].
از امام صادق(ع) نقل شده است: قال رسول الله (ص) : «ترث المرأه من مال زوجها و من دیته و یرث الرجل من مالها و من دیتها ما لم یقتل احدهما صاحبه عمداً فلا یرث من ماله و لا من دیته و ان قتله خطاء ورث من ماله و لایرث من دیته» ترجمه: «رسول اکرم(ص) فرمودند: زن از مال شوهر و دیه او ارث می برد و مرد هم از مال زن و دیه او ارث می برد، در صورتی که یکی از این دو، دیگری را به قتل نرسانده باشد و اگر یکی از زوجین، دیگری را عمداً به قتل برساند نه از مال او و نه از دیه متعلقه ارث نمی برد، ولی اگر قتل از روی غیر عمد باشد از مال مقتول ارث می برد، اما از دیه ارث نمی برد»[۱۲۵].
لحن حکم ماده ۸۸۰ قانون مدنی نشان می دهد که محرومیت از ارث، مجازات مدنی ارتکاب قتل و نشان بی لیاقتی وارث در تملک ترکه مقتول است، از دیدگاه دیگر، منع از ارث نوعی اقدام تامینی برای پیشگیری از جرم قتل نیز هست، چرا که انگیزه ارتکاب قتل را، در فرضی که وارث به طمع دستیابی به ثروت مورث به آن دست می زند از بین می برد[۱۲۶]، البته باید دانست که قانون گذار هر قتلی را مانع از ارث ندانسته بلکه با توجه به حکم قانون گذار تنها قتلی مانع از ارث می شود که دارای شرایط ذیل باشد:
الف- مقتول باید به هنگام مرگ در مقام مورث قاتل باشد
برای اینکه قتل مانع ارث و انتقال قهری اموال مقتول به قاتل باشد. باید قتل نسبت به کسی ارتکاب شود که در مقام مورث قاتل باشد، بطوری که اگر مقتول بدون دخالت قاتل فوت می کرد قاتل مزبور، وارث او می شد[۱۲۷].
ب- قتل باید عمدی باشد
برای اینکه قتل مانع ارث باشد باید عمدی باشد. یعنی قاتل با آگاهی از عمل و نتیجه، مرتکب قتل شده باشد و در غیر اینصورت از ارث مقتول محروم نخواهد شد[۱۲۸].
ج- قتل مورث به حکم قانون یا برای دفاع نباشد
برای اینکه قتل مورث مانع ارث باشدباید به حکم قانون و یا برای دفاع نباشد و الا قاتل از مقتول ارث خواهد برد. ماده۸۸۱ ق.م مقرر می دارد «در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود» بنابراین اگر زنی شوهر خود را به عمد و از روی ظلم به قتل برساند از دارایی بجا مانده از مورث مقتول خود چیزی را به ارث نخواهد برد[۱۲۹].
۳-۱-۴-۲- کفر
فقها در اینکه کفر، یکی از موانع ارث است و شخص کافر یعنی کسی که به وحدانیّت خداوند و نبوت نبی اکرم(ص) و ضروریات دین اسلام اعتقاد نداشته باشد از متوفای مسلمان ارث نمی برد اتفاق نظر دارند[۱۳۰].
مسلمانی فوت کند اگر زوجه او غیرمسلمان باشد از اموال و دارایی های زوج مسلمان خود ارث نخواهد برد. همچنین اگر زوج کافر باشد از دارایی به جا مانده از زوجه مسلمان خود محروم خواهد بود. ماده۸۸۱ مکرر قانون مدنی در این خصوص اشعار می دارد «کافر از مسلم ارث نمی برد و اگر در بین ورثه متوفای کافری، مسلم باشد وراث کافر ارث نمی برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند».
به نظر می رسد که مبنای محرومیت وراث کافر از مورث مسلمان خود آیه شریفه نفی سبیل[۱۳۱] و اخبار و روایات متعددی باشد که در کتب فقهی آمده است.
از جمله روایتی در این زمینه از امام صادق(ع) نقل شده که :
ابی ولاد قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: «المسلم یرث امرأته الذمیه و هی لا ترثه» ابی ولاد گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: «مسلمان از زن کافر ذمی خود ارث می برد ولی زن کافر ذمی از زوج مسلمان ارث نمی برد»[۱۳۲].
حال سوالی که مطرح می شود آن است که اگر بعد از فوت مورث مسلمان، زوجه کافر او اسلام بیاورد آیا از دارایی متوفی ارث خواهد برد یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید دانست که اگر زوجه کافر قبل از تقسیم دارایی متوفی، اسلام بیاورد حسب طبقه و درجه سهم الارث خود را خواهد برد. اما اگر بعد از تقسیم دارایی مسلمان شود از ارث هیچ بهره ایی نخواهد برد[۱۳۳].
اگر شخصی فوت کند و تنها یک وارث مسلمان داشته باشد و بعد از فوت او، زوجه کافر او نیز مسلمان شود، در این فرض مسلمان شدن زوجه بعد از فوت، نتیجه ایی ندارد و نمی تواند ارث ببرد زیرا به محض فوت، تمام ترکه از آن وارث مسلمان می شود، کما اینکه غیر از زوجه نیز هر وارث کافر دیگری در فرض فوق (انحصار وراثت به یک نفر مسلمان) مسلمان شود، نمی تواند بهره ایی از ارث داشته باشد[۱۳۴].
۳-۱-۴-۳- لعان
یکی دیگر از مواردی که جزء موانع ارث به شمار می رود لعان می باشد. لعان در لغت مصدر باب ملاعنه و به معنی لعن و اظهار بدخواهی دو نفر نسبت به یکدیگر و در اصطلاح عبارت است از مباهله و اظهار لعن و نفرت بین زوجین با صیغه مخصوص، که منشا آن نسبت زنای محصنه دادن شوهر به همسر خود یا انکار فرزندی کسی است که شرعاً ملحق به او است[۱۳۵]. بعضی از حقوق دانان معتقدند که لعان را نمی توان همانند قتل، یکی از موانع ارث برشمرد. زیرا پس از لعان بین زوج و زوجه و یا پدر و فرزند هیچ گونه رابطه حقوقی وجود ندارد و اگر قبل از آن وجود داشته با انجام لعان آن رابطه از بین رفته است به عبارت دیگر در لعان مقتضی ارث بردن که همان رابطه زوجیت است وجود ندارد و با انجام لعان رابطه زوجیت منحل می گردد.و دیگر رابطه ایی برای توارث بین زوج و زوجه متصور نیست[۱۳۶].
ماده ۸۸۲ ق.م درخصوص لعان مقرر می دارد «بعد از لعان، زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند و همچنین ف
رزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمی برد، لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث می برند».

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-12-17] [ 10:22:00 ب.ظ ]